از بالفور تا ترامپ یک قرن تلاش برای استعمار فلسطین(نگاه)
مترجم: سید محمد امینآبادی
با تبانی فرمانده بریتانیایی شهر حیفا سرتیپ «هیو استاکول» با صهیونیستها، این شهر درآوریل ۱۹۴۸(فروردین 1327) سقوط کرد. در واکنش به حمله وحشیانه نیروهای «هاگانا»- شبهنظامیان یهودی که بعدها به ارتش اسرائیل تبدیل شدند- به شهر حیفا، حملهای که با چشمپوشی و اجازه «استاکول» انجام شد، او به عربهای وحشتزده شهر توصیه کرد که شرایط تسلیم «هاگانا» را بپذیرند، وگرنه صدها نفر دیگر از آنها کشته خواهند شد.
این همان اولتیماتوم و تهدیدی است که امروز معادل مدرن بریتانیا در فلسطین، یعنی آمریکا، به حماس ارائه میدهد. طرح بهاصطلاح «صلح»
۲۰ مادهای دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، برای آینده غزه، در اصل تنها یک پیام برای حماس دارد: شرایط ما را بدون هیچگونه اصلاح یا گفتوگویی بپذیرید، وگرنه با مرگ و ویرانی بیشتری روبهرو خواهید شد. این رویکرد اسلحه روی شقیقه نسبت به فلسطینیها چیز جدیدی نیست و بهخوبی طرز فکر خاص غرب نسبت به مردمان غیرسفیدپوست را نشان میدهد؛ ذهنیتی که به طور مداوم حقوق و خواستههای آنها را بیارزش میشمارد و نادیده میگیرد.
این نگرش، از زمان اعلامیه «بالفور» در سال ۱۹۱۷ تا طرح اخیر آمریکا، همواره در قلب رفتار غرب با مردم فلسطین بوده است. در سال ۱۹۱۷، لرد «آرتور بالفور» بدون هیچ شرمی اعلام کرد که قصد ندارد نظر ساکنان بومی فلسطین را درباره آیندهای که برای کشورشان طراحی میکند، جویا شود. در نگاه او و پروژه استعماری بریتانیا، مردم فلسطین ارزشی نداشتند و بیاهمیت تلقی میشدند. بیش از یک قرن گذشته است، اما برای نخبگان غربی هیچچیز تغییر نکرده؛ بلکه برعکس، بیاعتنائی و نگاه تحقیرآمیز آنها نسبت به فلسطینیها بیشتر هم شده است. هیچچیز جز این نگرش نمیتواند همدستی و سکوت غرب در برابر دو سال حمله نسلکشانه اسرائیل به غزه را توجیه کند. تصور کنید اگر قربانیان بهجای عربها، اوکراینیها یا دیگر اروپاییها بودند، واکنش غرب چه تفاوتی میکرد؟
این دیدگاه صرفاً به نخبگان غربی محدود نمیشود. بسیاری از مردم عادی در کشورهای غربی نیز، با وجود تمام آنچه رخ داده، هنوز اسرائیل را یک دولت قابلقبول و مشروع میدانند. آشنایی با باورهای کتابمقدس مبنی بر اینکه یهودیان به سرزمین مقدس تعلق دارند، و همدردی با رنجهای آنها در هولوکاست، به اسرائیل مشروعیتی به عنوان «دولت یهود» بخشیده است. در نتیجه، بسیاری از مردم اساساً درک نمیکنند که این مناقشه چگونه از استعمار صهیونیستی و سلب مالکیت از فلسطینیها آغاز شده است. این نگاه لزوماً آنها را به نژادپرستان ضدعرب تبدیل نمیکند، اما زمینهای را فراهم میآورد که در آن تعصبات نخبگان سیاسی و رسانهای غرب بهراحتی پذیرفته و عادیسازی شود.
با توجه به این بستر تاریخی و ذهنی، جای تعجب نیست که دو سال پس از وقایع ۷ اکتبر ۲۰۲۳- و با وجود خیزش جهانی در حمایت از فلسطین- غرب بتواند طرح صلحی ارائه دهد که اسرائیل را از جنایاتش تبرئه میکند، پیروزیای را به آن میبخشد که خود قادر به کسبش نبود، و سلطه استعماریش بر فلسطین را تحکیم میبخشد. بسیاری از کشورها از طرح آمریکا استقبال کردهاند، احتمالاً به این دلیل که در آن خواستار آتشبس فوری، تبادل اسرا، ورود کمکهای بشردوستانه و پایان دادن به تهدید پاکسازی قومی شده است.
اما نباید هیچ توهّمی نسبت به هدف واقعی این طرح داشت: طرح ترامپ با هدف نابودی جنبش مقاومت فلسطین و برای استعمار غزه طراحی شده است. اگر غیر از این بود، چرا این طرح بدون مشارکت فلسطینیها و بدون در نظر گرفتن نظرشان درباره آینده خودشان تنظیم شده است؟ و چرا در پی تحمیل یک حکومت خارجی است که مردم غزه را از اختیار و استقلالشان محروم میکند؟ توهینآمیزتر از همه این که، «هیئت صلح» پیشنهادی که قرار است اداره غزه را در دست بگیرد، به ریاست ترامپ خواهد بود؛ همان کسی که زمینهساز جنایات نسلکشانه اسرائیل بود و اگر او از اسرائیل در نسلکشی مردم غزه حمایت نمیکرد هزاران فلسطینی هنوز زنده بودند و باز هم تحقیر مضاعف: در این هیئت قرار است «تونی بلر،» نخستوزیر پیشین بریتانیا، نیز حضور داشته باشد؛ شخصی که نزد فلسطینیها به دلیل جنایاتش در عراق و جانبداری آشکارش از اسرائیل، بهشدت منفور است.
زیربنای پنهان طرح صلح ترامپ این است که حماس را مسبب وضعیت فاجعهبار غزه میداند و از اینرو آزادی عملی آن باید پایان یابد. حماس یا باید شرایط طرح را بپذیرد یا به گفته ترامپ «در جهنم به روی او باز خواهد شد». حماس باید همه گروگانها، چه زنده و چه مرده، را ظرف ۷۲ ساعت اول پس از پذیرش توافق توسط اسرائیل آزاد کند. سپس باید سلاحهایش را کنار بگذارد و قبول کند در اداره غزه نقشی نداشته باشد.
به طور خلاصه هدف اصلی طرح آمریکا بازسازی وجهه اسرائیل است- دولتی که اکنون به طور گسترده به عنوان یک دولت منزوی و مطرود شناخته میشود- در حالی که دست آن را برای ادامه استعمار کرانه باختری (که در این طرح هیچ اشارهای به آن نشده) کاملاً باز میگذارد. این طرح به توسعهدهندگان املاک، مانند داماد ترامپ، مجوز بهرهبرداری اقتصادی از غزه را میدهد و در نهایت ممکن است آنچه ترامپ مشتاقانه در پی آن است یعنی جایزه صلح نوبل را برایش فراهم کند.
تمام اینها قرار است با تأیید بینالمللی و حمایت کشورهای عربی و اسلامی محقق شود؛ کشورهایی که به احتمال زیاد هزینه بازسازی غزه را نیز پرداخت خواهند کرد. آنچه در آینده رخ خواهد داد، هنوز مشخص نیست. اما آنچه باید بیش از هر چیز نگرانمان کند، نه پیچوخمهای لحظهایِ پیشرو، بلکه امپریالیسم غربی است- و تحقیر ذاتیای که نسبت به «بومیان» دارد- که ما را به این نقطه رسانده است. تا زمانی که این ذهنیت پابرجاست، آزار و ستم علیه فلسطینیان و دیگر مردمان غیرسفیدپوست هرگز پایان نخواهد یافت. حتی اگر نسلکشی در غزه پایان یابد، نقاط بحرانی دیگری در جهان شعلهور خواهند شد و با همان رویکرد ویرانگر و برتریطلبانه با آنها برخورد خواهد شد.
تنها زمانی که نژادپرستیِ پنهان در بسیاری از رفتارهای غرب آشکار و ریشهکن شود، جهان میتواند به آیندهای بر پایه عدالت، بهجای استبداد و زورگویی، امیدوار باشد.
منبع: میدلایستآی