کد خبر: ۳۱۹۷۷۱
تاریخ انتشار : ۱۴ مهر ۱۴۰۴ - ۲۱:۰۰

اخبار ویژه

تحریم‌های آمریکا 
نتوانسته مانع صادرات نفت ایران به چین شود
روزنامه وال‌استریت ژورنال در گزارشی تاکید کرد: که چین از طریق یک کانال مالی پنهانی، پول نفت ایران را پرداخت می‌کند.
این روزنامه آمریکایی نوشت: چین از طریق یک کانال مالی پنهان که تحریم‌های آمریکا را دور می‌زند، پول نفت دریافتی از ایران را پرداخت کرده است. پرداخت «محرمانه» پول نفت به تهران از طریق یک شرکت بیمه دولتی چین و یک نهاد مالی این کشور فراهم شده است.
سیستم تجارت پایاپای به این صورت عمل می‌کند که در ازای نفت ارسالی ایران به چین، شرکت‌های چینی در طرح‌های زیرساختی ایران مشارکت دارند. این حلقه پرداخت محرمانه توسط یک شرکت بیمه دولتی چین که خود را بزرگ‌ترین آژانس صادراتی جهان می‌نامد، ضمن همکاری با یک نهاد مالی چین که به‌شدت رازدار است، تکمیل می‌شود.
ترتیبات پنهان که ایران و چین در تجارت بین خود رعایت می‌کنند، با دور زدن سیستم بانکی بین‌المللی، راه نجاتی برای اقتصاد تحریم‌شده ایران فراهم کرده است. چند مقام آمریکایی گفتند ایران در سال ۲۰۲۴ از طریق این سازوکار پنهانی، تا هشت میلیارد و ۴۰۰ میلیون دلار نفت به چین صادر کرد و با مشارکت چین در پروژه‌های بزرگ زیرساختی، تأمین مالی مورد نیاز خود را امکان‌پذیر کرد.
بر اساس برآوردهای اداره اطلاعات انرژی ایالات متحده، ایران در سال ۲۰۲۴ در مجموع ۴۳ میلیارد دلار نفت خام صادر کرد. منابع غربی ارزیابی کرده‌اند که حدود ۹۰ درصد از این صادرات به چین بود. چین از زمان خروج آمریکا از برجام در اردیبهشت ۱۳۹۷ در دولت اول دونالد ترامپ و در شرایطی که او تحریم‌های ایالات متحده علیه ایران را از همان زمان اجرائی کرد، تاکنون خریدار اصلی نفت ایران بوده است.
هدف از دستور دونالد ترامپ برای احیای «فشار حداکثری» به ایران از فوریه امسال، «به صفر رساندن» صادرات نفت ایران بود تا تهران وادار شود از برنامه هسته‌ای خود عقب‌نشینی کند. اما بعد از تحریم‌های متعددی که دولت دوم ترامپ علیه افراد و برخی نهادهای نسبتا کوچک و میانی چینی اعمال کرد، صادرات نفت ایران به این کشور کماکان ادامه یافته و تقریبا در همان حد پیشین باقی مانده است.
چین و روسیه هفته گذشته در یک اقدام مشترک در شورای امنیت تلاش کردند مانع از بازگشت تحریم‌ها شوند. پیش از آن نیز چین تحریم‌های آمریکایی علیه ایران را «غیرقانونی» خوانده بود. واشینگتن غیر از هدف قرار دادن صادرات انرژی ایران، تحریم‌هایی را علیه اکثر بانک‌های عمده ایران، از جمله بانک مرکزی، اعمال کرده است.
وال استریت ژورنال در ادامه، ترتیبات پشت پرده‌ای را که امکان داده نفت خام ایران به چین صادر شود و در برابر، پکن سازنده برخی زیرساخت‌ها در ایران باشد، تشریح کرده است: شرکت بیمه دولتی بزرگ چین و یک سازوکار مالی چینی که همه منابع آن را «چوکسین» نامیده‌اند.
یک شرکت زیر کنترل ایران فروش نفت به یک خریدار چینی وابسته به شرکت دولتی «ژُوهای ژِن‌رُونگ» را ثبت می‌کند و خریدار یادشده به نوبه خود، ماهانه صدها میلیون دلار به «چوکسین» واریز می‌کند. «ژوهای ژن‌رونگ» در سیاهه تحریم‌های آمریکا است. «چوکسین» مبالغ دریافتی را به پیمانکاران چینی که در کارهای مهندسی در ایران بر روی طرح‌های تأمین مالی شده از سوی «سینوسور» مشارکت دارند، منتقل می‌کند.
چین در طرح‌های ساخت فرودگاه‌ها، پالایشگاه‌ها و پروژه‌های حمل‌ونقل ایران مشارکت دارد. در ۱۶ مورد از ۵۴ قراردادی که از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۳ بین دو کشور امضا شده بود، «سینوسور» نقش مستقیم داشته است. با این حال، هیچ سندی در دست نیست که «سینوسور» را به توافق پنهان «نفت در برابر ساخت‌و‌ساز» بین چین و ایران مرتبط کند.
سازوکار جدید، روابط اقتصادی بین دو رقیب آمریکا را عمیق‌تر کرده و تلاش‌های واشنگتن برای منزوی کردن ایران را به چالش کشیده است. طبق گزارش‌ها، سال گذشته تا ۸.۴ میلیارد دلار پرداخت نفتی از طریق این کانال به پروژه‌های زیرساختی عظیم چینی در ایران سرازیر شده است.
مقامات آمریکایی اذعان کرده‌اند که این سازوکار به ایران امکان می‌دهد بخشی از درآمد حاصل از فروش نفت را از طریق خرید مستقیم کالا از چین بازیابی کند. هرچند وزارت خارجه چین از آگاهی درباره چنین سازوکاری اظهار بی‌اطلاعی کرده، اما تأکید کرده که با تحریم‌های یکجانبه مخالف است و همکاری عادی میان کشورها بر اساس قوانین بین‌المللی مجاز است.
تردید جدی فارین‌پالیسی
 در موفقیت طرح ترامپ برای غزه
«ترامپ اهرم چندانی بر حماس ندارد و شاید اراده سیاسی لازم برای سخت‌گیری بر بنیامین نتانیاهو را نیز نداشته باشد. خیلی‌ها در موفقیت طرح او برای غزه تردید دارند».
این ارزیابی را نشریه فارین‌پالیسی به قلم آرون دیوید میلر (کارشناس ارشد مسائل خاورمیانه در مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌الملل) منتشر کرد و درباره پاشنه آشیل واقعی صلح خاورمیانه نوشت: جنگ اسرائیل و حماس وارد سومین سال خود شده و طرح تازه صلح دولت ترامپ با وجود گستردگی‌اش (از آزادی گروگان‌ها تا اداره غزه) با تردید و بدبینی روبه‌روست.
حتی در قلب خاورمیانه‌ای که سال‌هاست با خشونت، ناکارآمدی و بحران‌های پی‌درپی دست‌وپنجه نرم می‌کند، باور کردن این واقعیت دشوار است که اکنون وارد سومین سال جنگ اسرائیل و حماس در نوار غزه می‌شویم؛ نبردی که از حیث طولانی‌بودن، دامنه‌ وحشت، خشونت و خونریزی، تمام رویارویی‌های پیشین میان اسرائیل و فلسطینی‌ها را پشت سر گذاشته و به نقطه‌ای بی‌سابقه رسیده است. در چنین شرایطی، یک طرح تازه صلح که ایالات‌متحده تدوین کرده، بر میز مذاکره قرار گرفته است، هرچند هنوز نه اهمیت واقعی و نه میزان کارآمدی آن در میدان عمل آزموده نشده و بسیاری نسبت به سرنوشتش تردید دارند.
شاید جامعه جهانی و به‌ویژه ناظران این بحران، امروز گرفتار نوعی واقع‌گرایی بدبینانه شده باشند؛ بدبینی‌ای که حاصل تجربه‌های پیشین از طرح‌ها و مذاکرات صلحی است که یکی پس از دیگری در عمل شکست خوردند. این خاطره جمعی از ناکامی‌های مکرر باعث شده ما در برابر ابتکارهایی که با عنوان‌های پرطمطراق «تغییر بازی»، «نقطه‌عطف»، «تحول بنیادین» یا «صلح پایدار» معرفی می‌شوند، با احتیاط و حتی شک و تردید برخورد کنیم؛ به‌ویژه وقتی این طرح‌ها فاقد روندی واقعی برای دستیابی به توافق یا اجرای مؤثر آن باشند.
پس از هشت ماه تلاش‌های دیپلماتیک که گاه برقرار بوده و گاه به بن‌بست رسیده، سرانجام «دونالد ترامپ» از طرح تازه خود برای صلح میان اسرائیل و فلسطینی‌ها رونمایی کرد. اما چالش اصلی پیش‌روی ترامپ، تغییر زاویه نگاه او به ماهیت این مناقشه است. او دیگر نمی‌تواند این بحران تاریخی را همچون یک معامله ملکی صرف با بسته‌های مشوق اقتصادی تصور کند، بلکه ناگزیر است روایت‌های وجودی، هویتی و حیاتی هر دو طرف را بفهمد و به آنها پاسخ دهد. 
واقعیت میدانی نیز پیچیده است: همه فلسطینی‌ها پایان اشغال را می‌خواهند؛ حماس آشکارا خواستار نابودی اسرائیل است؛ و در سوی مقابل، بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر اسرائیل، همزمان در پی نابودی حماس و در هم ‌شکستن آرمان‌های ملی فلسطینی‌هاست. 
رسیدن به توافق دشوار است، زیرا میان دو طرف هیچ اعتمادی باقی نمانده و هر یک تنها در صورتی گام‌های مقرر در طرح را برخواهد داشت که مطمئن شود طرف مقابل تعهدات خود را بی‌کم‌وکاست اجرا می‌کند. از نگاه بنیامین نتانیاهو و متحدانش، تشکیل دولت فلسطینی همچنان امری دشوار و حساس است، اما او از این خرسند است که طرح جدید، اصول مصوب کابینه امنیتی اسرائیل را به رسمیت می‌شناسد.
با این‌حال، احتمال می‌رود حماس به اندازه کافی هوشیار باشد که نه به ‌طور کامل رد کند و نه بی‌قیدوشرط بپذیرد، بلکه با یک پاسخ همیشگی و آشنا از نوع «بله، اما...» واکنش نشان دهد؛ پاسخی که همراه با فهرستی از ملاحظات و پیش‌شرط‌ها ارائه می‌شود و نیازمند بحث‌های طولانی خواهد بود. چنین پاسخ‌هایی در تاریخ مذاکرات اسرائیل و فلسطین سابقه دارد. این «اماها» به ابزاری برای به ‌تعویق ‌انداختن بی‌پایان توافق تبدیل می‌شود و روند را عملاً فلج می‌کند.
چالش‌های این طرح صرفاً در سطح مذاکره باقی نمی‌ماند، بلکه به اجرا نیز کشیده می‌شود. در متن طرح، اقداماتی الزام‌آور ظرف ۷۲ ساعت پیش‌بینی شده است؛ از آزادی گروگان‌ها و پایان درگیری‌ها گرفته تا آغاز عقب‌نشینی اسرائیل. اما پرسش اساسی این است: آیا اسرائیل حاضر است پیش از آنکه حماس گام نخست را برای خلع سلاح بردارد، عقب‌نشینی را آغاز کند؟
نه ترامپ و نه تیم مذاکره‌کنندگانش درک دقیقی از پیچیدگی‌های زمینی و سیاسی «توافق اعلامی» ندارند؛ توافقی که زیر لایه‌هایش، دیدگاه‌های کاملاً متضاد درباره جزئیات و همان پاسخ‌های «بله، اما»یی نهفته است که ظاهراً مثبت جلوه می‌کنند، اما در عمل اختلافات آشتی‌ناپذیر را پنهان می‌سازند. 
ریشه بخش مهمی از این محدودیت به ماهیت منحصربه‌فرد رابطه ایالات‌متحده و اسرائیل بازمی‌گردد. رؤسای‌جمهور پیاپی در واشنگتن غالباً از اعمال فشار واقعی بر تل‌آویو اکراه داشته‌اند و ترجیح داده‌اند ملاحظات سیاسی داخلی و تعهدات امنیتی دیرینه را بر هرچیز دیگر مقدم بدانند. 
پرسش اصلی این است که آیا دونالد ترامپ اراده، مهارت و صبر لازم را برای هدایت خاورمیانه پس از ۷ اکتبر دارد یا نه. واقعیت آن است که او اکنون بیش از هر مناقشه دیگری که در گذشته تلاش کرده حل کند، درگیر و در معرض پرونده غزه قرار گرفته است. با این حال، نشانه‌ها حاکی از آن است که او صبر لازم برای مذاکره در «بازار خاورمیانه» را ندارد؛ بازاری که به ‌طور سنتی با چانه‌زنی‌های طولانی، بده‌بستان‌های پیچیده و سیاست‌های ظریف تعریف می‌شود. ترامپ اهرم چندانی بر حماس ندارد و شاید اراده سیاسی لازم برای سخت‌گیری بر بنیامین نتانیاهو را نیز نداشته باشد.
روایت آمریکایی از عملیات وعده صادق 2  
علیه اسرائیل
نیروی هوائی آمریکا فیلمی با عنوان «بازی خطرناک» را در یوتیوب منتشر کرد که نقش‌آفرینی‌اش برای دفاع از اسرائیل در جریان حمله ۱۳‌ آوریل ۲۰۲۴ (فروردین 1403) ایران را نشان می‌دهد. این حمله به تلافی حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق و با شلیک صدها پهپاد و موشک‌ انجام شد.
این فیلم هر چند با تبلیغات و اغراق و دروغ همراه است اما در عین حال اذعان می‌کند که هواپیماهای آمریکا در نقش پدافند اسرائیل عمل کرده و ضربات جدی ایران را به چشم دیده‌اند.
به گزارش بی‌بی‌سی، آن شب خلبانان نیروی هوائی آمریکا هم -در کنار دیگر متحدان اسرائیل- نقشی حیاتی در دفاع از اسرائیل، به ویژه در برابر موج پهپادهای ایران، ایفا کردند. در موج حمله ایران، پهپاد انتحاری شاهد-۱۳۶ از نظر تعداد نقش پررنگی داشت؛ پرنده‌ای ارزان‌قیمت، با سرعتی حدود ۱۸۰ کیلومتر بر ساعت و پرواز در ارتفاع پایین. الکس‌ هالینگز، تفنگدار دریایی سابق که در این فیلم به عنوان کارشناس تسلیحاتی معرفی شده، توضیح می‌دهد که مزیت اصلی این سلاح، «ارزان ‌بودن و قابلیت انبوه‌سازی» آن است.
او می‌گوید این پهپادها با هزینه‌ای به مراتب کمتر از یک موشک پدافندی پیشرفته، می‌توانند موج‌هایی «اشباع‌کننده» ایجاد کند و شبکه دفاعی طرف مقابل را خسته و سردرگم کنند. از سوی دیگر، به گفته‌ هالینگز، ‌الگوی رفتاری این پهپاد برای رادارهای هوابردی که برای شکار اهداف سریع و بلندپرواز ساخته شده‌ «مشکل‌ساز» است.
او توضیح می‌دهد که پهپاد شاهد ۱۳۶ روی رادار رفتاری شبیه خودرو نشان می‌دهد؛ چرا که در ارتفاع پایین ممکن است با اجسام زمینی متحرک اشتباه گرفته شود. همین مسئله باعث می‌شود دو مرحله ابتدائی دفاع،‌ یعنی یافتن هدف و تشخیص درست آن، به دشوارترین بخش مقابله تبدیل شود. یکی از خلبان‌ها در فیلم می‌گوید: «نمی‌توانم میزان خطر این ماموریت را توضیح دهم. بعضی وقت‌ها فقط هزار پا بالای زمین پرواز می‌کردم، در حالی که حداقل ارتفاع ایمن چهارهزار پا بود، یعنی سه‌هزار پا پایین‌تر از حدی که می‌توانست جانم را حفظ کند، چون اصلا زمین دیده نمی‌شد و نور محیط کافی نبود.»
در میانه این چرخه، تلاشی غیرمعمول هم انجام شد: وقتی موشک‌ها تمام شدند، یکی از خدمه کوشید با بمب هدایت لیزری یک پهپاد شاهد را هدف بگیرد. او می‌گوید: «بمب را روی پهپاد رها کردیم و سعی کردیم با لیزر هدایتش کنیم. در نگاه اول به نظر می‌رسید کار کرده، انفجار بزرگی رخ داد و خیلی هیجان‌زده شدیم. اما لحظه‌ای بعد همان پهپاد از دل انفجار بیرون آمد.» بعد از آن فرمانده پرواز، بی‌درنگ در رادیو هشدار داد: «دیگر چنین کاری نکنید.»
خلبان‌ها در این فیلم می‌گویند وقتی آخرین موشک‌ها شلیک شد و جنگنده‌ها برای سوخت‌گیری و بازگشت به پایگاه آماده می‌شدند، شاهد بخش دیگری از رویارویی بودند:‌ رهگیری موشک‌های بالستیک ایران در آسمان. یکی از افسران پشت بی‌سیم گفت: «واقعا نمی‌خواهم الان این‌جا باشم.» اما راه‌گریزی نبود. خلبانان خود را در داخل «چتری ۳۶۰ درجه‌ای از ترکش» می‌دیدند و مجبور بودند با مانورهای سریع، میان ریزش آوار آتشین عبور کنند. 
در همان زمان، پایگاه وارد وضعیت هشدار قرمز شد؛ وضعیتی که به معنای رفتن به پناهگاه بود. اما فرمانده پرواز با نام رادیویی «وودو» روی شبکه اعلام کرد: «هشدار قرمز یعنی بجنگید و بعد به پناهگاه بروید.»
روایت نیروهای زمینی هم فضای پرتنش را نشان می‌دهد: دویدن به سوی رمپی که مسئول نداشت، پیدا کردن خودرو و راندن در میان صدای آژیرها. بازگشت خلبان‌ها به پایگاه هم بی‌خطر نبود. یکی از آن‌ها روایت می‌کند که در مسیر فرود هیچ پاسخی از برج کنترل نمی‌آمد، شبکه‌ها شلوغ بود و کسی در برج برای راهنمایی حضور نداشت. در همین حین، صدایی از اتاق عملیات رسید: «یک دقیقه تا اصابت، نمی‌توانیم صحبت کنیم.» زنجیره مکالمات ناگهان خاموش شد. هیچ توضیحی داده نشد. خلبانان می‌گویند همه چشم به بیرون دوختند و منتظر ماندند. یکی از آن‌ها می‌گوید: «این بخشی بود که اصلا آمادگی‌اش را نداشتم. برای شلیک آماده بودم، اما نه برای بازگشت با سوخت کم، درحالی‌که پایگاه زیر حمله است و باید تصمیم بگیری بنشینی یا نه.» خلبانان می‌گویند وقتی از هواپیما پیاده شدند، همزمان اخبار بین‌المللی روی شبکه‌ها با تیترهایی درباره «بزرگ‌ترین حمله موشکی و پهپادی ایران به اسرائیل».