کد خبر: ۳۱۹۶۶۸
تاریخ انتشار : ۱۳ مهر ۱۴۰۴ - ۲۱:۱۹
یادنامه آیت‌الله عبدالکریم حق‌شناس- ۳۴

بـوی تعفّـن گنـاه

مرحوم آیت‌الله محمدی ری‌شهری

خدا حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی را رحمت کند که فرمود: در وقت گناه، چنان بوی تعفّنی از انسان متصاعد می‏شود که ملائکه آن را استشمام می‏کنند و ملکِ دست چپ به ملکِ دست راستی می‏گوید: این شخص، اهتمام و قصد آن را دارد که معصیت کند!(1) یک دود تیره و تاری هم بلند می‏شود که غبار آن، بر دل صاف شما- که پروردگار، این دل را برای خودش قرار داده و جای ذکر اوست- می‏نشیند و آن را مکدّر می‏کند. آن وقت محجوب می‏شوی، داداش جون! آن وقت از کسانی می‏شوی که به دنبال دنیا افتاده‏اند، هی فکر می‏کنند که باید دکان را بزرگ‏تر کرد، چه کرد و چه کرد....(2)
ترک گناه، حتّی به خاطر غیر خدا
کسی که در جوانی است، وقتی با امیال نفسانی و نفْس مواجه می‏شود، اگر نمی‏تواند از آنها جلوگیری کند، دست کم ایجاد مانع نماید تا آلوده نشود. این، مقتضای مراقبه است. یکی از ابزارهای شیطان برای تحریک امیال نفسانی، معامله با زن‏های متهتّکه(3) است که آنها هم لشکر شیطان‌اند.... وقتی کسی می‏بیند که دارد آلوده به گناه می‏شود، مانع ایجاد کند. مثلاً یکی از رفقایش را صدا کند که: آقا! لطفاً یک دقیقه بیا این جا وایستا! ولو این که از روی حیا و به ملاحظۀ رفیقش نگاه نکند، خوب است و نجات یافته. حتّی اگر برای غیر رضای پروردگار باشد، همین که نتواند گناه کند، نجات پیدا کرده و خوب است. این، یعنی ایجاد مانع برای این که تمسّک انسان به حبل الله از بین نرود. این، ثمرۀ مراقبه است.(4)
اثر عزم بر ترک گناه
یکی از جوان‏ها بزّاز است و معلوم است که شغل خطرناکی است؛ چون همین قدر که بزّاز باشی و جوان هم باشی، با زن‏ها سر و کار داری و خیلی در معرض خطر هستی!... او به من می‏گفت: «من به پروردگار عرض کرده‏ام که: من خودم درصدد تحفّظ خودم هستم. تو هم باید مرا حفظ کنی! لذا هر وقت یک زنی به مغازه می‏آید، یک‏دفعه یکی از رفقا که من نسبت به او رودربایستی دارم و از او خجالت می‏کشم، پیدایش می‏شود! یعنی پروردگار برای حفظ من، ایجاد مانع می‏فرماید که خطا نکنم». پس داداش جون! اگر بخواهی خودت را حفظ کنی، إن‌شاء‌الله پروردگار [هم] شما را حفظ می‏کند(5 و6)
علّت ناتوانی در ترک گناه
شخصی به من گفت: آقا! من هرچه می‏خواهم تصمیم بگیرم بر این که کاری را نکنم و آدم خوبی باشم، نمی‏توانم. بنده این طور جواب دادم که: علّت، این است که حجاب‏های قبلیِ قلب و گناهان گذشته هنوز مرتفع نشده است. هنوز مشکلات قبلی حل نشده است و ابتدا باید آنها را حل کنید. مرحوم فیض می‏گوید: باید این شجره را قطع کنی!... اگر گناه را ادامه دادی و ریشه‏اش را از دلت در نیاوردی، تو را جری و گستاخ می‏کند که گناه بعدی را انجام‌دهی و رفته رفته منحرف شوی. کم کم خواهی دید که به ارتکاب «ما هو أکبر»(7) گرفتار شده‏ای. اوّل غیبت می‏کنی، بعد تهمت هم می‏زنی، بهتان هم می‏زنی، دزدی هم می‏کنی و...‌، تا آنجا که «حَتّی تَستَولى عَلَیهِ الذُّنوبُ وَ تَأخُذُ بِمَجامِعِ قَلبِه»؛ یعنی گناه بر همۀ قلبت چیره می‏شود و آن نقطۀ اصلی قلب را که مرکز ادراکات و احساسات است، ضایع می‏کند. «فَیَصیرُ بِطَبعِهِ مائِلاً إلَى المَعاصی»؛ میل به معصیت را در او به صورت طبیعت و خصلت در می‏آورد و طبیعت ثانوی برای او درست می‏شود؛ یعنی حجاب‏ها یکی پس از دیگری متراکم می‏شود، تا آنجا که قلباً از گناه خوشش می‏آید و هیچ احساس بدی و کدورتی از آن ندارد. «مُستَحسِناً إیّاها؛ گناه را خوب می‏انگارد». عینکش عوض می‏شود و همه چیز را یک طور دیگر می‏بیند. بعد مرحوم فیض می‏نویسد: «مُعتَقِداً أن لا لَذَّةَ سِواها، مُبغِضاً لِمَن یَمنَعُهُ عَنها، مُکَذِّباً لِمن یَنصَحُهُ فیها، کَما قالَ الله تَعالى: (ثُمُّ کانَ عاقِبَةُ الَّذِیـنَ أسَاؤا السُّوءا أن کَذَّبُوا بِآیاتِ الله)؛(8) معتقد می‏شود لذّتی غیر از گناه کردن نیست و با کسی که او را از گناه نهی می‏کند، دشمن می‏گردد و کسی را که برایش دلسوزی و نصیحت می‏کند،‏ دروغگو می‏شمارد، همان‌گونه که خدای متعال فرموده: (سپس فرجام ‏کسانى که زشتکارى کردند، این شد که آیات خدا را تکذیب کردند)».(9) کم‌کم به این نتیجه می‏رسد که بهتر از این کارها، کاری نیست، مثل حَجّاج که از کشتن لذّت می‏برد و می‏گفت: اولیای خدا و دوستان امیر‌المؤمنین را که می‏آورید و من آنها را می‏کشم، لذّت می‏برم!(10)
نتیجۀ سهل‏انگاری در اوامر الهی
خدا ابو‌الزوجۀ ما را رحمت کند! ایشان هیچ وقت غیبت نمی‏کرد. من ندیدم غیبت کند. همیشه کلمات را به نحو کلّی به من القا می‏کرد که مثلاً با این دسته نباید معاشرت کرد، منزل این اشخاص نباید رفت. وقتی در عالم رؤیا ایشان را دیدم، به من گفتند: این جا پوست آدم را می‏کَنند! امّا پوست چه کسی را؟ پوست آن کسانی که نسبت به امر الهی سهل‏انگار هستند. (إنَّهُ ظَنَّ أن لَّن يَحُورَ)؛11 او تصوّر کرده است که حشر و نشری در کار نیست!(12)
اهمّیت پاکسازی مال
یادم نمی‏رود که یک کوزه‏فروشی در همسایگی مدرسۀ خیّام قرار داشت. یک روز نزد بنده آمد و کارش را درست کرد. اوّلاً گفت: من وقتی که معامله می‏کردم، وسط این کوزه‏ها چندتا کوزۀ ترَکدار که خریدار نمی‏دید و من می‏دیدم، قرار دادم. کوزه‏فروش، می‏داند کوزۀ سالم کدام است، کوزۀ معیوب کدام است! گفتم: آن کوزه‏هایی که این طور بوده و شما به قیمت کوزۀ سالم فروخته‏ای، شما بدهکار هستی. آیا آن خریدار را می‏شناسی؟ اگر می‏شناسی، که باید از او حلالیّت بطلبی و اگر نمی‏شناسی، باید مبلغ آن کوزه‏ها را از طرف صاحبش به عنوان ردّ مظالم بدهی. بعد، خمس مالش را حساب کرد. به او گفتم: من خمس مال شما را تا عصر فردا زیر این نعلبکی می‏گذارم. اگر رأیت باقی ماند و منصرف نشدی، من خمست را می‏دهم؛ ولی اگر نظرت عوض شد، بیا پولت را بردار و برو. فردا عصر که آمد، گفت: آقا! من دیشب در عالم رؤیا دیدم که فرمودند: ‌ای پسر! تو تا به حالا شیر را با آب مخلوط می‏کردی و می‏خوردی! از دیشب که رفتی، کارت را درست کردی، شیر خالص شد؛ یعنی تا حالا معاملۀ غِشدار می‏کردی، حقّ خدا و رسول در اموالت بود و اموالت یکدست نبود؛ امّا الآن معامله‏ات خالص شد.(13)
نظم در عبادت
اگر شاگرد [مغازه]، یک وقت چهار ساعت مانده به ظهر سر کار بیاید، یک وقت سه ساعت، یک وقت سه ساعت و نیم به ظهر، صاحب‏کار به او می‏گوید: بابا! این وضع آمدن به مغازه نیست. این طوری کاسب نمی‏شود! تو چرا کار را یک‏دستی گرفته‏ای؟ عبادت هم همین طور است و نباید آدم در آن کوتاهی داشته باشد.(14)
حضور قلب در عبادت
در بارۀ انواع عبادات، نکته‏ای که آیت‌الله حق‏شناس خیلی به آن عنایت داشت و همیشه نظر مخاطبان را به آن جلب می‏‏کرد، حضور قلب و توجّه در عبادات بود. زمانی که می‏خواستم به کربلا مشرّف بشوم، خدمت ایشان رسیدم تا دستور یا ذکری خاص به من بدهد. فرمود: «ذکر و اینها نمی‏خواهد. از همان درب منزل که سوار ماشین می‏شوی تا وقتی که برمی‏گردی، توجّه قلبی‏ات به امام حسین باشد».(15)
***
دوم؛ وضو
آیت‌الله حق‏شناس دربارۀ مقدّمات نماز تأکید می‏نمود که: «وضو را با دقّت و به صورت کامل بگیرید و سعی کنید هنگام وضو گرفتن صحبت نکنید؛ بلکه توجّه کنید که به ملاقات چه کسی می‏روید».(16)
***
آیت‌الله حق‏شناس موقع وضو گرفتن، کمی شیر آب را باز می‏کرد و بعد از شستن هر قسمت بلافاصله شیر را می‏بست و اصلاً نمی‏گذاشت آب اسراف شود. هنگام شستن صورت نیز با دقّت در آینه به گوشۀ چشم‏ها نگاه می‏کرد تا مبادا جایی خشک بماند. یادم هست به من می‏فرمود: «موقع وضو، اوّل وسط صورت را کامل بشویید، بعد اطراف را». همچنین می‏فرمود: «موقع وضو، توجّهتان به وضو گرفتن باشد».(17)
سوم؛ نماز
آداب نماز
آیت‌الله حق‏شناس در بارۀ حضور قلب در نماز می‏فرمود: «از زمانی که الله أکبر شروع نماز را می‏گویید، تمام توجّهتان به این باشد که در مقابل چه کسی ایستاده‏اید و با چه کسی سخن می‏گویید. هرکس، به هر اندازه که از منهیّات الهی دوری کرده باشد، به همان میزان، حضور قلبش در نماز بیشتر است». همچنین می‏فرمود: «بهترین میزان برای سنجش خودتان، نماز است. به هر میزان که در نماز حضور قلب و توجّه دارید، به همان اندازه در مراقباتتان پیشرفت کرده‏اید».(18)
***‏
آیت‌الله حق‏شناس در بارۀ آداب نماز خواندن می‏فرمود: «وقتی می‌خواهید نماز بخوانید، کاملاً حضور قلب داشته باشید. موقع نماز، حواستان به اطراف نباشد». همچنین می‏فرمود: «نماز را تند تند نخوانید؛ بلکه آهسته و شمرده شمرده و با توجّه بخوانید». 
ایشان موقع بلند شدن از رکوع، ذکر «سمع الله لمن حمده» را می‏گفت و سپس به سجده می‏رفت. در سجدۀ آخر نماز هم معمولاً دعای «یا ولیّ العافیة! نسألک العافیة، عافیة الدّین و الدنیا و الآخرة» را می‏خواند. بیشتر علما در رکعت اوّل نمازها، سوره‏ای غیر از سورۀ توحید و معمولاً سورۀ قدر را می‏خوانند؛ امّا آیت‌الله حق‏شناس بیشتر همان سورۀ توحید را می‏خواند. 
ایشان دلیل آن را چنین بیان نمود که «خواندن (قُلْ هُوَ الله) در رکعت اوّل، موجب نورانیّت قلب می‏شود». حاج آقا در بارۀ قرائت (وَ لَّا الضَّالّین) می‏فرمود: «مدّ الف آن، به اندازۀ چهار حرف کشیده شود».(19)
تأکید بر تصحیح قرائت نماز
مشی آیت‌الله حق‏شناس، این بود که به افرادی که اوّلین بار خدمت ایشان می‏رسیدند، می‏فرمود: «حمد و سوره‏تان را بخوانید»(20) و بیشتر روی قرائت حمد تأکید داشت. روزی با چند تن از دوستان که همگی در اداره‏ای کار می‏کردند، به دیدن ایشان رفتیم. حاج آقا از آنها خواست تا حمد و سورۀ نمازشان را قرائت کنند. وقتی نوبت به یکی از آنها به نام آقای زارع رسید، حاج آقا فرمود: «ایشان مثل پیش‏نمازها حمد می‏خواند!».
چند روزی از این ملاقات گذشته بود که یکی از آنها با من تماس گرفت و گفت: یک روز پس از دیدار با حاج آقا وقتی به اداره رفتیم، طبق معمول برای اقامۀ نماز جماعت ظهر در نمازخانه جمع شدیم. اتّفاقاً آن روز، امام جماعت نیامده بود و چون روز گذشته، حاج آقا قرائت نماز آقای زارع را شبیه پیش‏نمازها دانسته بود، همگی اصرار کردیم که ایشان باید امامت نماز جماعت را قبول کند. بعد از آن، در ادارۀ ما جا افتاد که در غیاب امام جماعت، امامت نماز جماعت به عهدۀ ایشان باشد.(21)
معیار صحیح بودن قرائت نماز
آیت‌الله حق‏شناس قرائت نماز را راحت می‏‏خواند و این طور نبود که مثل برخی، حروف را خیلی غلیظ ادا کند. یک بار وقتی نماز اوّل ایشان تمام شد، بعد از تسبیحات حضرت زهرا(س) رو کرد به نمازگزاران و بی‌مقدّمه فرمود: «داداش جون! نماز را باید مثل قرآن خواندن، خواند. بیخود هم شما شک نکنید که من درست یا غلط خواندم!». این را فرمود و نماز دوم را شروع کرد. احتمال می‏دهم که یکی از کسانی که به ایشان اقتدا کرده بود، در ذهنش آمده بود که ایشان یکی از کلمات نماز را اشتباه تلفّظ کرده است. ایشان هم بدون مقدّمه پاسخ او را داد.(22)
--------------------------------
1. «عبد الله بن موسى بن جعفر: عن أبيه، قالَ‏: سَأَلتُهُ عَنِ المَلَكَينِ‏: هَل يَعلَمانِ بِالذَّنبِ إذا أرادَ العَبدُ أن يَفعَلَهُ‏، أوِ الحَسَنَةِ؟ فَقالَ‏: «ريحُ الكَنيفِ وَ ريحُ‏ الطِّيبِ‏ سَواءٌ؟» قُلتُ‏: لا، قالَ‏: «إنَّ العَبدَ إذا هَمَّ بِالحَسَنَةِ خَرَجَ نَفَسُهُ طَيِّبَ الرِّيحِ‏، فَقالَ صاحِبُ اليَمينِ لِصاحِبِ الشِّمالِ‏: قِف‏، فَإنَّهُ‏ قَد هَمَّ بِالحَسَنَةِ، فَإذا فَعَلَها كانَلِسانُهُ قَلَمَهُ وَ ريقُهُ مِدادَهُ‏، فَأَثبَتَها لَهُ، وَ إذا هَمَّ بِالسَّيِّئَةِ خَرَجَ نَفَسُهُ مُنتِنَ‏ الرِّيحِ‏، فَيَقولُ صاحِبُ الشِّمالِ لِصاحِبِ اليَمينِ‏: قِف‏، فَإنَّهُ قَد هَمَّ بِالسَّيِّئَةِ، فَإذا هُوَ فَعَلَها كانَ‏ لِسانُهُ قَلَمَهُ وَ ريقُهُ مِدادَهُ‏، وَ أَثبَتَها عَلَيهِ؛ عبدالله فرزند امام کاظم می‏گوید: از پدرم در بارۀ دو فرشته[ی موکّل بر انسان] پرسیدم که: آیا هرگاه بنده قصد گناه یا قصد کار نیک کند، می‏دانند؟ فرمود: بوى مستراح و بوى عطر، یکى است‏؟ گفتم: نه. فرمود: هرگاه بنده آهنگ کار نیک کند، نفَسش خوش‏بو بیرون می‏آید. پس فرشتۀ دست راست به فرشتۀ دست چپ می‏گوید: درنگ کن؛ چرا که او آهنگ کار خوب کرده است و هنگامى که آن کار خوب را انجام می‏دهد، زبانش قلم اوست و آب دهانش مرکّب او و آن را براى او ثبت می‏کند و هرگاه تصمیم بر گناه بگیرد، نفَسش بدبو بیرون می‏آید. پس فرشتۀ دست چپ به دست راستى می‏گوید: دست نگه‌دار [و چیزى ننویس]؛ زیرا او آهنگ گناه کرده و چون آن گناه را به جا آورد، زبانش قلم اوست و مرکّبش آب دهانش و آن گناه را بر او ثبت می‏کند» (الکافی: ج۲ ص۴۲۹ ح۳).
2. مواعظ: ج۲ ص۱۷۰. حجّة الإسلام عبد الرضا پورذهبی نیز این مطلب را از آیت الله حق‏شناس نقل کرده است.
3. زن بی‏پروا که باکی از رسوایی ندارد (لغت‏نامۀ دهخدا).
4. مواعظ: ج۳ ص۱۷۷.
5. در دعایی از امام کاظم علیه‌السلام می‏خوانیم: «وَ قَد عَلِمتُ أنَّ أفضَلَ زادِ الرّاحِلِ إلَيکَ عَزمُ إرادَةٍ يَختارُکَ بِها؛ و دانستم که برترین ره‏توشۀ مسافرِ کوى تو، ارادۀ استوارى است که با آن، تو را برگزیند» (الإقبال: ج۳ ص۲۷۷).
6. مواعظ: ج۴ ص۱۴۷.
7. گناهان بزرگ‏تر.
8. روم: آیۀ ۱۰.
9. تفسیر الصافی: ج۱ ص۱۴۹.
10. مواعظ: ج۲ ص ۱۸۶-۱۸۷.
11. {او می‏پنداشت که هرگز پس از مرگ [به حیات دوباره] باز نخواهد گشت} (انشقاق: آیۀ ۱۴).
12. مواعظ: ج۲ ص۱۶۵.
13. مواعظ: ج۲ ص۱۰۲.
14. مواعظ: ج۳ ص۳۳.
15. به نقل از دکتر جواد محمّدی.
16. به نقل از آقای مرتضی اخوان.
17. به نقل از دکتر جواد محمّدی.
18. به نقل از آقای مرتضی اخوان.
19. به نقل از دکتر جواد محمّدی.
20. این مطلب در مصاحبۀ آقای علی تهرانی نیز آمده است. همچنین ر. ک: ص ۵۹ (التزام به شریعت).
21. به نقل از دکتر حمیدرضا اشرفی.
22. به نقل از آقای علیرضا جوان.