بـوی تعفّـن گنـاه
مرحوم آیتالله محمدی ریشهری
خدا حضرت آیتالله العظمی بروجردی را رحمت کند که فرمود: در وقت گناه، چنان بوی تعفّنی از انسان متصاعد میشود که ملائکه آن را استشمام میکنند و ملکِ دست چپ به ملکِ دست راستی میگوید: این شخص، اهتمام و قصد آن را دارد که معصیت کند!(1) یک دود تیره و تاری هم بلند میشود که غبار آن، بر دل صاف شما- که پروردگار، این دل را برای خودش قرار داده و جای ذکر اوست- مینشیند و آن را مکدّر میکند. آن وقت محجوب میشوی، داداش جون! آن وقت از کسانی میشوی که به دنبال دنیا افتادهاند، هی فکر میکنند که باید دکان را بزرگتر کرد، چه کرد و چه کرد....(2)
ترک گناه، حتّی به خاطر غیر خدا
کسی که در جوانی است، وقتی با امیال نفسانی و نفْس مواجه میشود، اگر نمیتواند از آنها جلوگیری کند، دست کم ایجاد مانع نماید تا آلوده نشود. این، مقتضای مراقبه است. یکی از ابزارهای شیطان برای تحریک امیال نفسانی، معامله با زنهای متهتّکه(3) است که آنها هم لشکر شیطاناند.... وقتی کسی میبیند که دارد آلوده به گناه میشود، مانع ایجاد کند. مثلاً یکی از رفقایش را صدا کند که: آقا! لطفاً یک دقیقه بیا این جا وایستا! ولو این که از روی حیا و به ملاحظۀ رفیقش نگاه نکند، خوب است و نجات یافته. حتّی اگر برای غیر رضای پروردگار باشد، همین که نتواند گناه کند، نجات پیدا کرده و خوب است. این، یعنی ایجاد مانع برای این که تمسّک انسان به حبل الله از بین نرود. این، ثمرۀ مراقبه است.(4)
اثر عزم بر ترک گناه
یکی از جوانها بزّاز است و معلوم است که شغل خطرناکی است؛ چون همین قدر که بزّاز باشی و جوان هم باشی، با زنها سر و کار داری و خیلی در معرض خطر هستی!... او به من میگفت: «من به پروردگار عرض کردهام که: من خودم درصدد تحفّظ خودم هستم. تو هم باید مرا حفظ کنی! لذا هر وقت یک زنی به مغازه میآید، یکدفعه یکی از رفقا که من نسبت به او رودربایستی دارم و از او خجالت میکشم، پیدایش میشود! یعنی پروردگار برای حفظ من، ایجاد مانع میفرماید که خطا نکنم». پس داداش جون! اگر بخواهی خودت را حفظ کنی، إنشاءالله پروردگار [هم] شما را حفظ میکند(5 و6)
علّت ناتوانی در ترک گناه
شخصی به من گفت: آقا! من هرچه میخواهم تصمیم بگیرم بر این که کاری را نکنم و آدم خوبی باشم، نمیتوانم. بنده این طور جواب دادم که: علّت، این است که حجابهای قبلیِ قلب و گناهان گذشته هنوز مرتفع نشده است. هنوز مشکلات قبلی حل نشده است و ابتدا باید آنها را حل کنید. مرحوم فیض میگوید: باید این شجره را قطع کنی!... اگر گناه را ادامه دادی و ریشهاش را از دلت در نیاوردی، تو را جری و گستاخ میکند که گناه بعدی را انجامدهی و رفته رفته منحرف شوی. کم کم خواهی دید که به ارتکاب «ما هو أکبر»(7) گرفتار شدهای. اوّل غیبت میکنی، بعد تهمت هم میزنی، بهتان هم میزنی، دزدی هم میکنی و...، تا آنجا که «حَتّی تَستَولى عَلَیهِ الذُّنوبُ وَ تَأخُذُ بِمَجامِعِ قَلبِه»؛ یعنی گناه بر همۀ قلبت چیره میشود و آن نقطۀ اصلی قلب را که مرکز ادراکات و احساسات است، ضایع میکند. «فَیَصیرُ بِطَبعِهِ مائِلاً إلَى المَعاصی»؛ میل به معصیت را در او به صورت طبیعت و خصلت در میآورد و طبیعت ثانوی برای او درست میشود؛ یعنی حجابها یکی پس از دیگری متراکم میشود، تا آنجا که قلباً از گناه خوشش میآید و هیچ احساس بدی و کدورتی از آن ندارد. «مُستَحسِناً إیّاها؛ گناه را خوب میانگارد». عینکش عوض میشود و همه چیز را یک طور دیگر میبیند. بعد مرحوم فیض مینویسد: «مُعتَقِداً أن لا لَذَّةَ سِواها، مُبغِضاً لِمَن یَمنَعُهُ عَنها، مُکَذِّباً لِمن یَنصَحُهُ فیها، کَما قالَ الله تَعالى: (ثُمُّ کانَ عاقِبَةُ الَّذِیـنَ أسَاؤا السُّوءا أن کَذَّبُوا بِآیاتِ الله)؛(8) معتقد میشود لذّتی غیر از گناه کردن نیست و با کسی که او را از گناه نهی میکند، دشمن میگردد و کسی را که برایش دلسوزی و نصیحت میکند، دروغگو میشمارد، همانگونه که خدای متعال فرموده: (سپس فرجام کسانى که زشتکارى کردند، این شد که آیات خدا را تکذیب کردند)».(9) کمکم به این نتیجه میرسد که بهتر از این کارها، کاری نیست، مثل حَجّاج که از کشتن لذّت میبرد و میگفت: اولیای خدا و دوستان امیرالمؤمنین را که میآورید و من آنها را میکشم، لذّت میبرم!(10)
نتیجۀ سهلانگاری در اوامر الهی
خدا ابوالزوجۀ ما را رحمت کند! ایشان هیچ وقت غیبت نمیکرد. من ندیدم غیبت کند. همیشه کلمات را به نحو کلّی به من القا میکرد که مثلاً با این دسته نباید معاشرت کرد، منزل این اشخاص نباید رفت. وقتی در عالم رؤیا ایشان را دیدم، به من گفتند: این جا پوست آدم را میکَنند! امّا پوست چه کسی را؟ پوست آن کسانی که نسبت به امر الهی سهلانگار هستند. (إنَّهُ ظَنَّ أن لَّن يَحُورَ)؛11 او تصوّر کرده است که حشر و نشری در کار نیست!(12)
اهمّیت پاکسازی مال
یادم نمیرود که یک کوزهفروشی در همسایگی مدرسۀ خیّام قرار داشت. یک روز نزد بنده آمد و کارش را درست کرد. اوّلاً گفت: من وقتی که معامله میکردم، وسط این کوزهها چندتا کوزۀ ترَکدار که خریدار نمیدید و من میدیدم، قرار دادم. کوزهفروش، میداند کوزۀ سالم کدام است، کوزۀ معیوب کدام است! گفتم: آن کوزههایی که این طور بوده و شما به قیمت کوزۀ سالم فروختهای، شما بدهکار هستی. آیا آن خریدار را میشناسی؟ اگر میشناسی، که باید از او حلالیّت بطلبی و اگر نمیشناسی، باید مبلغ آن کوزهها را از طرف صاحبش به عنوان ردّ مظالم بدهی. بعد، خمس مالش را حساب کرد. به او گفتم: من خمس مال شما را تا عصر فردا زیر این نعلبکی میگذارم. اگر رأیت باقی ماند و منصرف نشدی، من خمست را میدهم؛ ولی اگر نظرت عوض شد، بیا پولت را بردار و برو. فردا عصر که آمد، گفت: آقا! من دیشب در عالم رؤیا دیدم که فرمودند: ای پسر! تو تا به حالا شیر را با آب مخلوط میکردی و میخوردی! از دیشب که رفتی، کارت را درست کردی، شیر خالص شد؛ یعنی تا حالا معاملۀ غِشدار میکردی، حقّ خدا و رسول در اموالت بود و اموالت یکدست نبود؛ امّا الآن معاملهات خالص شد.(13)
نظم در عبادت
اگر شاگرد [مغازه]، یک وقت چهار ساعت مانده به ظهر سر کار بیاید، یک وقت سه ساعت، یک وقت سه ساعت و نیم به ظهر، صاحبکار به او میگوید: بابا! این وضع آمدن به مغازه نیست. این طوری کاسب نمیشود! تو چرا کار را یکدستی گرفتهای؟ عبادت هم همین طور است و نباید آدم در آن کوتاهی داشته باشد.(14)
حضور قلب در عبادت
در بارۀ انواع عبادات، نکتهای که آیتالله حقشناس خیلی به آن عنایت داشت و همیشه نظر مخاطبان را به آن جلب میکرد، حضور قلب و توجّه در عبادات بود. زمانی که میخواستم به کربلا مشرّف بشوم، خدمت ایشان رسیدم تا دستور یا ذکری خاص به من بدهد. فرمود: «ذکر و اینها نمیخواهد. از همان درب منزل که سوار ماشین میشوی تا وقتی که برمیگردی، توجّه قلبیات به امام حسین باشد».(15)
***
دوم؛ وضو
آیتالله حقشناس دربارۀ مقدّمات نماز تأکید مینمود که: «وضو را با دقّت و به صورت کامل بگیرید و سعی کنید هنگام وضو گرفتن صحبت نکنید؛ بلکه توجّه کنید که به ملاقات چه کسی میروید».(16)
***
آیتالله حقشناس موقع وضو گرفتن، کمی شیر آب را باز میکرد و بعد از شستن هر قسمت بلافاصله شیر را میبست و اصلاً نمیگذاشت آب اسراف شود. هنگام شستن صورت نیز با دقّت در آینه به گوشۀ چشمها نگاه میکرد تا مبادا جایی خشک بماند. یادم هست به من میفرمود: «موقع وضو، اوّل وسط صورت را کامل بشویید، بعد اطراف را». همچنین میفرمود: «موقع وضو، توجّهتان به وضو گرفتن باشد».(17)
سوم؛ نماز
آداب نماز
آیتالله حقشناس در بارۀ حضور قلب در نماز میفرمود: «از زمانی که الله أکبر شروع نماز را میگویید، تمام توجّهتان به این باشد که در مقابل چه کسی ایستادهاید و با چه کسی سخن میگویید. هرکس، به هر اندازه که از منهیّات الهی دوری کرده باشد، به همان میزان، حضور قلبش در نماز بیشتر است». همچنین میفرمود: «بهترین میزان برای سنجش خودتان، نماز است. به هر میزان که در نماز حضور قلب و توجّه دارید، به همان اندازه در مراقباتتان پیشرفت کردهاید».(18)
***
آیتالله حقشناس در بارۀ آداب نماز خواندن میفرمود: «وقتی میخواهید نماز بخوانید، کاملاً حضور قلب داشته باشید. موقع نماز، حواستان به اطراف نباشد». همچنین میفرمود: «نماز را تند تند نخوانید؛ بلکه آهسته و شمرده شمرده و با توجّه بخوانید».
ایشان موقع بلند شدن از رکوع، ذکر «سمع الله لمن حمده» را میگفت و سپس به سجده میرفت. در سجدۀ آخر نماز هم معمولاً دعای «یا ولیّ العافیة! نسألک العافیة، عافیة الدّین و الدنیا و الآخرة» را میخواند. بیشتر علما در رکعت اوّل نمازها، سورهای غیر از سورۀ توحید و معمولاً سورۀ قدر را میخوانند؛ امّا آیتالله حقشناس بیشتر همان سورۀ توحید را میخواند.
ایشان دلیل آن را چنین بیان نمود که «خواندن (قُلْ هُوَ الله) در رکعت اوّل، موجب نورانیّت قلب میشود». حاج آقا در بارۀ قرائت (وَ لَّا الضَّالّین) میفرمود: «مدّ الف آن، به اندازۀ چهار حرف کشیده شود».(19)
تأکید بر تصحیح قرائت نماز
مشی آیتالله حقشناس، این بود که به افرادی که اوّلین بار خدمت ایشان میرسیدند، میفرمود: «حمد و سورهتان را بخوانید»(20) و بیشتر روی قرائت حمد تأکید داشت. روزی با چند تن از دوستان که همگی در ادارهای کار میکردند، به دیدن ایشان رفتیم. حاج آقا از آنها خواست تا حمد و سورۀ نمازشان را قرائت کنند. وقتی نوبت به یکی از آنها به نام آقای زارع رسید، حاج آقا فرمود: «ایشان مثل پیشنمازها حمد میخواند!».
چند روزی از این ملاقات گذشته بود که یکی از آنها با من تماس گرفت و گفت: یک روز پس از دیدار با حاج آقا وقتی به اداره رفتیم، طبق معمول برای اقامۀ نماز جماعت ظهر در نمازخانه جمع شدیم. اتّفاقاً آن روز، امام جماعت نیامده بود و چون روز گذشته، حاج آقا قرائت نماز آقای زارع را شبیه پیشنمازها دانسته بود، همگی اصرار کردیم که ایشان باید امامت نماز جماعت را قبول کند. بعد از آن، در ادارۀ ما جا افتاد که در غیاب امام جماعت، امامت نماز جماعت به عهدۀ ایشان باشد.(21)
معیار صحیح بودن قرائت نماز
آیتالله حقشناس قرائت نماز را راحت میخواند و این طور نبود که مثل برخی، حروف را خیلی غلیظ ادا کند. یک بار وقتی نماز اوّل ایشان تمام شد، بعد از تسبیحات حضرت زهرا(س) رو کرد به نمازگزاران و بیمقدّمه فرمود: «داداش جون! نماز را باید مثل قرآن خواندن، خواند. بیخود هم شما شک نکنید که من درست یا غلط خواندم!». این را فرمود و نماز دوم را شروع کرد. احتمال میدهم که یکی از کسانی که به ایشان اقتدا کرده بود، در ذهنش آمده بود که ایشان یکی از کلمات نماز را اشتباه تلفّظ کرده است. ایشان هم بدون مقدّمه پاسخ او را داد.(22)
--------------------------------
1. «عبد الله بن موسى بن جعفر: عن أبيه، قالَ: سَأَلتُهُ عَنِ المَلَكَينِ: هَل يَعلَمانِ بِالذَّنبِ إذا أرادَ العَبدُ أن يَفعَلَهُ، أوِ الحَسَنَةِ؟ فَقالَ: «ريحُ الكَنيفِ وَ ريحُ الطِّيبِ سَواءٌ؟» قُلتُ: لا، قالَ: «إنَّ العَبدَ إذا هَمَّ بِالحَسَنَةِ خَرَجَ نَفَسُهُ طَيِّبَ الرِّيحِ، فَقالَ صاحِبُ اليَمينِ لِصاحِبِ الشِّمالِ: قِف، فَإنَّهُ قَد هَمَّ بِالحَسَنَةِ، فَإذا فَعَلَها كانَلِسانُهُ قَلَمَهُ وَ ريقُهُ مِدادَهُ، فَأَثبَتَها لَهُ، وَ إذا هَمَّ بِالسَّيِّئَةِ خَرَجَ نَفَسُهُ مُنتِنَ الرِّيحِ، فَيَقولُ صاحِبُ الشِّمالِ لِصاحِبِ اليَمينِ: قِف، فَإنَّهُ قَد هَمَّ بِالسَّيِّئَةِ، فَإذا هُوَ فَعَلَها كانَ لِسانُهُ قَلَمَهُ وَ ريقُهُ مِدادَهُ، وَ أَثبَتَها عَلَيهِ؛ عبدالله فرزند امام کاظم میگوید: از پدرم در بارۀ دو فرشته[ی موکّل بر انسان] پرسیدم که: آیا هرگاه بنده قصد گناه یا قصد کار نیک کند، میدانند؟ فرمود: بوى مستراح و بوى عطر، یکى است؟ گفتم: نه. فرمود: هرگاه بنده آهنگ کار نیک کند، نفَسش خوشبو بیرون میآید. پس فرشتۀ دست راست به فرشتۀ دست چپ میگوید: درنگ کن؛ چرا که او آهنگ کار خوب کرده است و هنگامى که آن کار خوب را انجام میدهد، زبانش قلم اوست و آب دهانش مرکّب او و آن را براى او ثبت میکند و هرگاه تصمیم بر گناه بگیرد، نفَسش بدبو بیرون میآید. پس فرشتۀ دست چپ به دست راستى میگوید: دست نگهدار [و چیزى ننویس]؛ زیرا او آهنگ گناه کرده و چون آن گناه را به جا آورد، زبانش قلم اوست و مرکّبش آب دهانش و آن گناه را بر او ثبت میکند» (الکافی: ج۲ ص۴۲۹ ح۳).
2. مواعظ: ج۲ ص۱۷۰. حجّة الإسلام عبد الرضا پورذهبی نیز این مطلب را از آیت الله حقشناس نقل کرده است.
3. زن بیپروا که باکی از رسوایی ندارد (لغتنامۀ دهخدا).
4. مواعظ: ج۳ ص۱۷۷.
5. در دعایی از امام کاظم علیهالسلام میخوانیم: «وَ قَد عَلِمتُ أنَّ أفضَلَ زادِ الرّاحِلِ إلَيکَ عَزمُ إرادَةٍ يَختارُکَ بِها؛ و دانستم که برترین رهتوشۀ مسافرِ کوى تو، ارادۀ استوارى است که با آن، تو را برگزیند» (الإقبال: ج۳ ص۲۷۷).
6. مواعظ: ج۴ ص۱۴۷.
7. گناهان بزرگتر.
8. روم: آیۀ ۱۰.
9. تفسیر الصافی: ج۱ ص۱۴۹.
10. مواعظ: ج۲ ص ۱۸۶-۱۸۷.
11. {او میپنداشت که هرگز پس از مرگ [به حیات دوباره] باز نخواهد گشت} (انشقاق: آیۀ ۱۴).
12. مواعظ: ج۲ ص۱۶۵.
13. مواعظ: ج۲ ص۱۰۲.
14. مواعظ: ج۳ ص۳۳.
15. به نقل از دکتر جواد محمّدی.
16. به نقل از آقای مرتضی اخوان.
17. به نقل از دکتر جواد محمّدی.
18. به نقل از آقای مرتضی اخوان.
19. به نقل از دکتر جواد محمّدی.
20. این مطلب در مصاحبۀ آقای علی تهرانی نیز آمده است. همچنین ر. ک: ص ۵۹ (التزام به شریعت).
21. به نقل از دکتر حمیدرضا اشرفی.
22. به نقل از آقای علیرضا جوان.