نبـرد ایدئولوژیک و تفتیش عقاید
فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
در زمان کنفرانس «آینده آزادی» کنگره در میلان، این موضوع هنوز حل نشده بود. در طول آن هفته در اواسط ماه سپتامبر 1955، هتل نمایندگان از دسیسه و توطئه پر شده بود. استوارت همپشایر بیشتر از خود بحثها، سیاستبازیهای خلوت را به یاد میآورد(که به گفته هانا آرنت، «به طرز مرگباری کسلکننده» بودند). در حالی که جورج کنان مشغول خواندن «استراتژی آزادی» بود(یک مضمون معمول در گفتار کنان این بود: آزادی، مانند سیاست خارجی، نیاز به سازماندهی استراتژیک دارد)، اتاق خواب سیدنی هوک به کانون گروهی مخالف انتصاب دوایت تبدیل شد. با کمی گشت و گذار در راهرو، به اتاق خواب آرتور شلزینگر میرسیدیم که محل تجمع جناح حامی انتصاب دوایت بود.
همپشایر به یاد میآورد: «دوایت، عمدتاً توسط سیدنی هوک، وتو میشد.» «و من آن موقع کاملاً متوجه شدم که یک کنترل مرکزی وجود دارد، دستگاهی سیاسی که در حال فعالیت بود. مطمئناً، دوایت مهرهای بیثبات به شمار میرفت. هرگز نمیشد حدس زد که او ممکن است بعداً چه کاری انجام دهد یا چه بگوید. و آنها نمیخواستند چنین مهرهای داشته باشند.»
اما شلزینگر پافشاری کرد: «من از او حمایت کردم. سازمان سیا هم همینطور، و آنها جوسلسون را تحت فشار قرار دادند تا بپذیرد، و او هم با اکراه پذیرفت.» در نهایت، توافقی حاصل شد که به موجب آن مکدونالد به مدت یک سال به عنوان «ویراستار همکار» به اینکانتر Encounter بپیوندد و کریستول در آنجا بماند. جوسلسون در نامهای برای توضیح این توافق به ماگریج نوشت که با کریستول «چنان رفتار رک و بیپردهای داشته که میتوان انتظار تغییر مثبتی در نگرش او داشت.» اما ظرف چند ماه، چنین انتظاراتی نقش بر آب شد.
حمله ادامه یافت و جوسلسون با عصبانیت به کریستول نوشت: «اگر گردنت را بیرون نمیآوردی، من هم نمیتوانستم سرت را از تنت جدا کنم. نمیدانم به نظر تو مرز بین نقد سردبیر و مسائل اصولی کجاست»
جوسلسون به طور خصوصی به دانیل بل اعتراف کرد: «گاهی اوقات احساس میکنم ایروینگ وقتی آب سربالا برود، راه خود را تغییر داده و ابوعطا خواهد خواند.»
جوسلسون به طور غریزی نسبت به مک دونالد تردید داشت. به محض اینکه انتصاب او (و حقوق سخاوتمندانه ۱۲۰۰۰ دلار به علاوه هزینهها) تأیید شد، دوایت مقالهای با عنوان «هیچ معجزهای در میلان وجود ندارد» برای مجله «اینکانتر» ارسال کرد. اظهارات او در مورد اقامت مجلل نمایندگان و عدم تمرکز ظاهری آنها در بحثهای کنفرانس، اسپندر و کریستول را به هم ریخت. برخلاف آنچه مکدونالد پیشبینی کرده بود- قبل از آمدن به لندن، او به اسپندر نوشت که از شنیدن نظر کنگره در مورد اینکانتر «بسیار خوشحال» است؛ «سیاست عدم مداخله...» آن کاملاً ایدهآل به نظر میرسد- این مقاله توسط ناباکوف، باندی، لاسکی و جوسلسون مورد بحث قرار گرفت و در نهایت با مجموعهای از اصلاحات پیشنهادی به مک دونالد بازگردانده شد. سرانجام در دسامبر 1955، یک ماه پس از انتشار روایتی بسیار محترمانهتر از ادوارد شیلز، جامعهشناس محافظهکار، منتشر شد. اما این دخالت، تنها گوشهای از اتفاقات آینده بود. در پی وقایع پرآشوب سال 1956، کنگره شکل خود را پیدا کرده بود. اگرچه خود را «منحصراً به عنوان یک سازمان مبارز برای شرکت در نبرد ایدئولوژیک و افشای جنایات، دروغها و تفتیش عقاید» نمیدانست، اما دقیقاً در همین زمینه تبحر داشت. ترتیبات رسمیتر برای این نوع فعالیت در اکتبر 1957 تکمیل شد، زمانی که لاسکی ریاست تشکیل سرویس گفتوگوی کنگره را بر عهده داشت که «اطلاعات و تحلیلهای پیشزمینه» را به مشترکین در سراسر جهان ارائه میداد. در واقع، «فوروم ورلد فیچرز» (نام جدیدی بود که به سرویس گفتوگوی کنگره داده شد) یک عملیات مخفی کلاسیک برای سازمان سیا بود، که در آن جان هی ویتنی بار دیگر به عنوان یک پوشش عمل میکرد و شرکت را به نام خود به عنوان یک شرکت ایالتی دلاور(Delaware) با دفاتری در لندن ثبت کرد. تا دهه 1960، فوروم ورلد فیچرز پرتیراژترین سرویس خبری متعلق به سازمان سیا بود.
با این حال، تحت نظارت دقیق جوسلسون، کنگره همچنان به عنوان تنها سازمان بینالمللی مستقلی دیده میشد که پیوسته ارزش آزادی را اعلام میکرد. در بیانیهای از کنگره توضیح داده شد: «مسئله مهم ایجاد یک حوزه آزادی فرهنگی است که در آن بتوان فعالیتهای بزرگ ادبیات، هنر و اندیشه را دنبال کرد. برای مقابله با جهانی که در آن همه چیز در خدمت یک هدف سیاسی قرار دارد، که برای ما غیرقابل قبول به شمار میرود، لازم است پلتفرمهایی ایجاد شود که از طریق آنها فرهنگ بتواند بدون توجه به سیاست و بدون سردرگمی در تبلیغات بیان شود، جایی که دغدغه اصلی، خود ایدهها و آثار هنری باشد.»
این معیاری بود که در نهایت کنگره
بر اساس آن پابرجا میماند یا سقوط میکرد. البته، فرشتگان مخفی کنگره هرگز از ضرورت تبلیغات دست نکشیدند. وظیفه جوسلسون این بود که مطمئن شود این الزام و ضرورت با دقت پنهان شده است و حداقل در حال حاضر به نظر میرسید که این طرح عملی شده است: مردم (مشتاقانه) به سمت کنگره هجوم میآوردند. اگر اصلا چیزی به نام مُد ضد کمونیستی وجود داشته باشد، همین زمان بود که شعارها و ژستهای ضدکمونیستی مُد روز شده بود.