نیازمندی محصّل به استاد اخلاق قوی
مرحوم آیتالله محمدی ریشهری
انسان باید به این نکته توجّه داشته باشد که اوّلاً در مقابل شیطان و هوای نفْس و عوامل محیط قرار دارد و با اشخاص مختلفالعقیدهای هم برخورد میکند، و در ثانی، مایهای هم ندارد تا بتواند تشخیص دهد که این آقا درست میگوید یا نه. خب، این جا چه باید کرد؟ جواب، این است که اینجا «استاد» لازم است. باید انسان استاد داشته باشد تا راه را از چاه بشناسد. استاد من که بسیار قوی بود، هر روز به من این موعظه را میکرد که هر حرفی به تو زدند، باید به من ارائه بدهی تا من صحّت و سقم آن را به تو بگویم. بهعلاوه میگفت: بابا جان! این درسهایی که میخوانی، قدم اوّل است؛ علّت مُحدِثه است. باید قدم اوّل را بردارید که حدوثش از جانب شماست؛ امّا ابقای آن، مربوط به این است که یک رشتهای مابین تو و پروردگار برقرار شود.1
***
آیتالله حقشناس میفرمود: «اگر کسی که قرار است صدسال زندگی کند، اگر از این صدسال، نودونُه سالش را دنبال استاد اخلاق بدود و یک سال بیشتر نتواند شاگردی آن استاد را بکند، من قسم میخورم که همان یک سال، جبران آن نودونُه سال را میکند. البتّه استادی که دعوت به خدا کند، نه به خود».2
همگانی بودن درس اخلاق
رهبر انقلاب، شبهای جمعه در قم درس اخلاق میدادند.3 هم آقایان اهل علم میآمدند و هم کسبۀ بازار. این یعنی همۀ آنها دنبال حکمت بودند و از درس و جلسۀ ایشان بهره میبردند؛ امّا الان طوری شده که اگر کسبۀ بازار بیایند، اهل علم دیگر نمیآیند. یا اگر اهل علم بیایند، کسبۀ بازار دیگر نمیآیند. آیا این درست است؟! مگر جلسۀ اخلاق، مهم است که کجا و برای چه کسانی تشکیل شده است؟! حکمت هرجا که باشد، مؤمن دنبالش میرود. واقعاً اگر یک نفر در محلّۀ جهودها درس اخلاق بدهد، انسان باید برود و استفاده کند. چه ربطی دارد که کجا و برای چه کسانی بر قرار شده است؟! حکمت است و گمشدۀ مؤمن.4 هیچ چیزی قلب مؤمن را اشباع نمیکند، مگر «قال الصادق» و «قال الباقر». این حرف که وقتی ما هستیم، نباید کسبه بیایند و هر وقت آنها باشند، ما نباید برویم، غلط است، قربانت بروم! او بیاید، من نیایم؛ آن نیاید، من بیایم و... حرف بچّههاست، نه مؤمنی که دنبال حکمت است.5
تأثیر مواعظ اخلاقی
یک باب از جامع السعادات، راجع به این است که: آیا مطالب اخلاقی واقعاً انسان را تغییر میدهد؟6 بله؛ خیلی آقا! بسیار بسیار! حالا بنده به عنوان نمونه این را میگویم: وقتی که برای تحصیل علوم دینی به محضر استاد رسیدم، او که درس میگفت، یک حدیث برای ما میخواند. من به استادم گفتم: دایی بنده، هیچ توجّهی به من ندارد. مرحوم داییِ بنده خیلی متمکّن بود. خب، اوّل جوانی بود دیگر! استاد گفت: چه گفتی تو بابا؟ گفتم: هیچی، ایشان پولدار است؛ امّا توجّهی به من ندارد. گفت: این شعبهای از شعبات محبّت دنیاست که در قلب تو رسوخ کرده است. زود باید این را از قلبت خارج کنی. دایی کدام است؟! باید بگویی: خدا- کَفَّلَ الإلهُ بِرِزقِ کُلِّ بَریَّة -7 و از امام زمان(ع) بخواهی. آقا همانطور که طبیب جسمانی معالجه میکند، طبیب روحانی هم معالجه میکند:
طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق
لیک چو درد در تو نبیند که را دوا بکند؟8
تو باید بیایی دردت را ابراز کنی و دوا بخواهی! چطور وقتی پوست دستت زبر میشود، میگویی بروم پیش طبیب پوست؟ اگر یکصدم این، متوجّه مقام روحت بودی، چه میشد؟ گفت:
گر آنها که میگفتمی کردمی
نکوسیرت و پارسا بودمی9
امّا مدّتی بعد، چند سالی که ما در مکتب استاد ورزش کردیم، حالا ببینید چه اثری بخشید! یک آقا شیخ رضای علمایی داشتیم که تقریباً قریب نود سال عمرش بود. گفت: من رفتم پیش دایی شما و شهریّۀ کلانی برای شما قرار گذاشتم. گفتم: به اجازۀ چه کسی رفتی؟- من همان آدم قبلی بودم، حالا این تأثیر مطالب اخلاقی است- روز قیامت در حضور پیغمبر(ص) گریبان تو را خواهم گرفت! گفت: بابا! من رفتم احسان کردم. گفتم: خیر! احسان نبود؛ باید بروی به دایی من بگویی اگر شما پول احتیاج داشتی، به من حواله بده تا من احتیاجت را برآورم! البتّه من روی قوّت قلبی و توجّه به مقام مقدّس امام زمان(ع) این ادّعا را کردم. لذا به شیخ گفتم: توبهات این طور است که باید بروی به دایی من بگویی که من، به پول شما احتیاج ضروری ندارم و اگر تو پول میخواهی، باید به من مراجعه کنی، و الّا اگر نروی و اینها را به داییام نگویی، من از سر تقصیر تو نمیگذرم! ببینید مطالب اخلاقی چه میکند؟ من همان بودم که متوقّع بودم. خب! من میخواهم رفقای خودم را در کمال استغنا ببینم. مگر کسی میتوانست بفهمد که من پول دارم یا ندارم؟ کسی جرئت نداشت این سؤال را بکند! غرض، این که داداش جون! «مَنِ استَغنیٰ أغناهُ الله۱۰؛ هر کس که استغنا ورزد، خداوند او را بینیاز میکند». البتّه پروردگار عزیز، شما را امتحان میکند و دلم میخواهد رفقای من هم همینطور باشند؛ امّا اگر برخلاف این باشد، وای به حال من! پس بناءً علی هذا توجّه داشته باشیم که مطالب اخلاقی، این قدر تأثیر دارد.11
***
آیتالله حقشناس میفرمود: «با طلبهای دروس حوزه را مباحثه میکردیم. بحث بالا گرفت و ایشان زد توی گوش ما. با خودم گفتم: این فرد که استاد اخلاق ندارد، من که استاد اخلاق دارم، باید اخلاقی برخورد کنم. برای همین، من منطقی برخورد کردم».12
معالجه با علم تهذیب اخلاق
خدا شاهد است تمام دروسی که در مدارس باید خوانده شود، به هر درجه که باشد، چه دبیرستان و چه دانشگاه، برای جهات دیگر آماده شده است و انسان را معالجه نمیکند. شیمی، فیزیک، تاریخ و جغرافی، درسهایی هستند که هیچکدام انسان را معالجه نمیکند. حتّی درسهای حوزوی هم این دردها را معالجه نمیکند. معالجه با تهذیب اخلاق است که یک علم جداگانهای است.13
تهذیب اخلاق، در رأس علوم است
آن چیزی که آقایان اهل علم و آقایان
غیر اهل علم را نگه میدارد، درس اخلاق است. این عبارت، از فرمایشات رهبر کبیر انقلاب است که «تهذیب اخلاق، در رأس علوم است».14 من این عبارت را یادداشت کردهام و آوردهام تا بزرگ بنویسید و در جایی نصب کنید که در منظر و دید همه قرار بگیرد. این فرمایش امام، یعنی این که انسان پس از ترک محرّمات و فعل واجبات، باید در رأس همه چیز، تهذیب اخلاق کند و قلبش را از اخلاق رذیله پاک نماید. علمآموزی و دیگر مسائل، در درجۀ پایینتر قرار دارد.15
بسنده نکردن به کتابهای اخلاقی
تزکیه، استاد میخواهد، عزیز من! بدون استاد نمیشود. مثلاً اگر کسی بخواهد کتاب معراجالسعادة را بردارد بخواند و به آن عمل کند، اخلاقش درست نمیشود. شنیدم که یک عدّه کتاب معراجالسعادة را برداشتهاند که از روی آن تزکیه کنند، بدون استاد! پدرهایشان اینجا آمدند و به من گفتند: شما شب که میخوابید، زیر سرتان چه میگذارید؟
گفتم: بالش! گفتند: فرزندان ما خشت میگذارند، خشت! من گفتم: این درست نیست. اینها به دستور چه کسی خشت زیر سرشان میگذارند؟ عزیز من! اینها درجاتی دارد که نمیتوان بدون استاد از آنها مطّلع شد و به آنها عمل کرد. مقام تزکیه فقط با ملازمت با استاد و التزام به دستورات او حاصل میشود....
در ابتدای جامعالسعادة هم که اثر مرحوم نراقی(ره) است، آمده که انسان باید تحت دستورات عالم اخلاقی باشد و تعالیم را یکی پس از دیگری از او بگیرد و پیاده کند.16
ویژگی استاد اخلاق
آن کسانی که مدام میگویند: برویم استاد پیدا کنیم، باید بیایند در محضر کسی بنشینند که به این مقام رسیده است. رسیدن به این مقام، اوّلاً به خاطر این است که انسان همیشه در مقام مراقبه باشد و در ثانی، اگر ده هزار تومان هم به او بدهند، غذای مشتبه را نمیخورد و همیشه از مشتبهات احتراز دارد. در مرحلۀ سوم هم باید در صدد این باشد که اعمالش کاملاً منطبق بر دستورات شرع باشد. به این خاطر است که انسان میتواند به این مقام برسد.17
***
از نگاه آیتالله حقشناس، «احکام شرعی» یکی از مهمترین معیارهای شناختِ واردات و تجلیّات الهی از واردات و القائات شیطانی است. از این روست که ایشان، استاد کامل و عارف مکمّل 18 را ضرورتاً «مجتهد» میدانست و یا به تعبیر دیگر آن بزرگوار، باید «مجتهد در معارف و اخلاقیّات و مجتهد در تفریعیّات (فقه)» باشد.
استاد حقشناس به شدّت، جوانان خصوصاً طلّاب را از این که در پی هر صاحب ادّعایی درآیند، برحذر میداشت. بارها شاهد بودم که چگونه از این که عدّهای کاسب و بازاری که به تعبیر دقیق و زیبای ایشان، فقط آدمهای خوبی هستند، ولی در شناخت ظرایف و دقایق سیر و سلوک، عوام بهشمار میآیند، الگوی برخی تشنگان معرفت قرار گرفتهاند، ابراز نگرانی میفرمود و گاه که از برخی وقایع و رخدادهای آشفتۀ بازاری- که در آن، عرفان و معرفت همچون یک کالا عرضه و معامله میشود- مطّلع میگردید، احساس مسئولیّت میکرد و به طور خصوصی و احیاناً با اشاره به برخی افرادِ مدّعی، با عتاب میفرمود: «داداش جون! اینها باید بروند کاسبیشان را بکنند. صلاحیّت آن را ندارند که برای مردم، نسخه (دستورالعملِ دینی و اخلاقی) بنویسند».
غیرت و تحفّظ ایشان بر این حریم، تا بدان جا بود که حتّی خواندن احادیث و روایاتِ سادۀ مذهبی را جز برای اهل فن که از آگاهیهای عمیق به اصول و مبانی فکر دینی بهرهمندند، جایز نمیدانست. بیتردید، افراد بسیاری در جلسات عمومی، تذکّرات ایشان را به برخی مدّاحان مشهور شاهد بودهاند که آنان را بر عدم خروج از حدّ و حریم خود توصیه کرده، به اطرافیان یادآور میشدند: «بگویید فقط روضهشان را بخوانند و صحبت متفرّقه نکنند».19
***
یکی از توصیههای مورد تأکید آیتالله حقشناس این بود که دینتان را از فقیه بگیرید؛ از عالم ربّانی و خداترس، نه هر عالمی.20
***
در یکی از جلسهها صحبت از اهمّیت انتخاب استاد اخلاق به میان آمد. آیتالله حقشناس گوشۀ عبایش را گرفت و فرمود: «کسی بهتر از صاحب این لباس نیست که راه را نشانتان بدهد! به خدا قسم، این مطلب را نه به خاطر این که خودم معمّم هستم و عبا تنم هست، میگویم».21
________________
1. مواعظ: ج۴ ص۵۹. در این باره، ر. ک: ص۱۹۶ (همراهی علم و عبادت).
2. به نقل از آقای عبّاس صفری.
3. ر. ک: پرتو آفتاب: ص ۱۵۶.
4. پیامبر خدا(ص) «الحِكمَةُ ضالَّةُ المُؤمِن؛ حکمت، گمشدۀ مؤمن است»(جامعالأخبار: ص۲۱۸ ح۵۵۱).
5. مواعظ: ج۳ ص۱۱۹.
6. جامعالسعادات: ج۱ ص۵۵ باب اوّل، فصل ۸.
7. «خداوند، روزی هر موجودی را ضمانت کرده است» (الدیوان المنسوب إلی الإمام علی(ع): ص۴۶).
8. دیوان حافظ: غزل ۱۸۷.
9. کلّیات سعدی: ص۱۰۱ (گلستان: باب دوم: در اخلاق درویشان، حکایت ۲۳ طبق برخی نسخهها).
10. الکافی: ج۲ ص ۱۳۸ ح۲ از امام صادق(ع). 11. مواعظ: ج۱ ص۱۰۹. این جریان در مصاحبۀ حجّتالإسلام غلامحسن بخشی نیز آمده است.
12. به نقل از آقای سعید حدّادیان.
13. مواعظ: ج۳ ص۱۸۶.
14. امام خمینی(ره) در یکی از سخنرانیهای خود چنین میفرماید: «بالاتر از تحصیل، تهذیب اخلاق [است]... مدرسههای علمی و دینی و تمام مدارسی که در آن تحصیل میشود، چه تحصیلات علوم دینی باشد یا تحصیلات دیگر، در رأس برنامههایشان در این جمهوری اسلامی باید این معنا باشد که مهذَّب باشند» (صحیفۀ امام: ج۱۴ ص۱۶۸. و نیز، ر. ک: ج۱۵ ص۵۰۵).
15. مواعظ: ج۳ ص۱۱۵.
16. مواعظ: ج۴ ص۲۴۳- ۲۴۴.
17. مواعظ: ج۳ ص۱۲۲.
18. «عارف مکمّل»، خود به کمال رسیده و به تکمیل دیگران میپردازد (ر. ک: شرح فصوص قیصری: ص۴۲۸، ۴۴۴ و ۴۵۹، چاپ سنگی)
19. به نقل از حجّتالإسلام سیّد عبّاس قائممقامی.
20. به نقل از دکتر حمیدرضا اشرفی.
21. به نقل از آقای عبّاس صفری.