کد خبر: ۳۱۹۳۴۶
تاریخ انتشار : ۰۸ مهر ۱۴۰۴ - ۲۲:۰۵
یادنامه آیت‌الله عبدالکریم حق‌شناس- 32

نیازمندی محصّل به استاد اخلاق قوی

مرحوم آیت‌الله محمدی ری‌شهری

انسان باید به این نکته توجّه داشته باشد که اوّلاً در مقابل شیطان و هوای نفْس و عوامل محیط قرار دارد و با اشخاص مختلف‌العقیده‏ای هم برخورد می‏کند، و در ثانی، مایه‏ای هم ندارد تا بتواند تشخیص دهد که این آقا درست می‏گوید یا نه. خب، این جا چه باید کرد؟ جواب، این است که اینجا «استاد» لازم است. باید انسان استاد داشته باشد تا راه را از چاه بشناسد. استاد من که بسیار قوی بود، هر روز به من این موعظه را می‏کرد که هر حرفی به تو زدند، باید به من ارائه بدهی تا من صحّت و سقم آن را به تو بگویم. به‏علاوه می‏گفت: بابا جان! این درس‏هایی که می‏خوانی، قدم اوّل است؛ علّت مُحدِثه است. باید قدم اوّل را بردارید که حدوثش از جانب شماست؛ امّا ابقای آن، مربوط به این است که یک رشته‏ای مابین تو و پروردگار برقرار شود.1
***‏
آیت‌الله حق‏شناس می‏فرمود: «اگر کسی که قرار است صدسال زندگی کند، اگر از این صدسال، نودونُه سالش را دنبال استاد اخلاق بدود و یک سال بیشتر نتواند شاگردی آن استاد را بکند، من قسم می‏خورم که همان یک سال، جبران آن نودونُه سال را می‏کند. البتّه استادی که دعوت به خدا کند، نه به خود».2
همگانی بودن درس اخلاق
رهبر انقلاب، شب‏های جمعه در قم درس اخلاق می‏دادند.3 هم آقایان اهل علم می‏آمدند و هم کسبۀ بازار. این یعنی همۀ آنها دنبال حکمت بودند و از درس و جلسۀ ایشان بهره می‏بردند؛ امّا الان طوری شده که اگر کسبۀ بازار بیایند، اهل علم دیگر نمی‏آیند. یا اگر اهل علم بیایند، کسبۀ بازار دیگر نمی‏آیند. آیا این درست است؟! مگر جلسۀ اخلاق، مهم است که کجا و برای چه کسانی تشکیل شده است؟! حکمت هرجا که باشد، مؤمن دنبالش می‏رود. واقعاً اگر یک نفر در محلّۀ جهودها درس اخلاق بدهد، انسان باید برود و استفاده کند. چه ربطی دارد که کجا و برای چه کسانی بر قرار شده است؟! حکمت است و گم‏شدۀ‏ مؤمن.4 هیچ چیزی قلب مؤمن را اشباع نمی‏کند، مگر «قال الصادق» و «قال الباقر». این حرف که وقتی ما هستیم، نباید کسبه بیایند و هر وقت آنها باشند، ما نباید برویم، غلط است، قربانت بروم! او بیاید، من نیایم؛ آن نیاید، من بیایم و... حرف بچّه‏هاست، نه مؤمنی که دنبال حکمت است.5
تأثیر مواعظ اخلاقی
یک باب از جامع السعادات، راجع به این است که: آیا مطالب اخلاقی واقعاً انسان را تغییر می‏دهد؟6 بله؛ خیلی آقا! بسیار بسیار! حالا بنده به عنوان نمونه این را می‏گویم: وقتی که برای تحصیل علوم دینی به محضر استاد رسیدم، او که درس می‏گفت، یک حدیث برای ما می‏خواند. من به استادم گفتم: دایی بنده، هیچ توجّهی به من ندارد. مرحوم داییِ بنده خیلی متمکّن بود. خب، اوّل جوانی بود دیگر! استاد گفت: چه گفتی تو بابا؟ گفتم: هیچی، ایشان پولدار است؛ امّا توجّهی به من ندارد. گفت: این شعبه‏ای از شعبات محبّت دنیاست که در قلب تو رسوخ کرده است. زود باید این را از قلبت خارج کنی. دایی کدام است؟! باید بگویی: خدا- کَفَّلَ الإلهُ بِرِزقِ کُلِّ بَریَّة -7 و از امام زمان(ع) بخواهی. آقا همان‌طور که طبیب جسمانی معالجه می‏کند، طبیب روحانی هم معالجه می‏کند:
طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق
لیک چو درد  در تو نبیند که را دوا بکند؟8
تو باید بیایی دردت را ابراز کنی و دوا بخواهی! چطور وقتی پوست دستت زبر می‏شود، می‏گویی بروم پیش طبیب پوست؟ اگر یک‌صدم این، متوجّه مقام روحت بودی، چه می‏شد؟ گفت:
گر آنها که می‏گفتمی کردمی 
نکو‏سیرت و پارسا بودمی9
امّا مدّتی بعد، چند سالی که ما در مکتب استاد ورزش کردیم، حالا ببینید چه اثری بخشید! یک آقا شیخ رضای علمایی داشتیم که تقریباً قریب نود سال عمرش بود. گفت: من رفتم پیش دایی شما و شهریّۀ کلانی برای شما قرار گذاشتم. گفتم: به اجازۀ چه کسی رفتی؟- من همان آدم قبلی بودم، حالا این تأثیر مطالب اخلاقی است- روز قیامت در حضور پیغمبر(ص) ‌گریبان تو را خواهم گرفت! گفت: بابا! من رفتم احسان کردم. گفتم: خیر! احسان نبود؛ باید بروی به دایی من بگویی اگر شما پول احتیاج داشتی، به من حواله بده تا من احتیاجت را برآورم! البتّه من روی قوّت قلبی و توجّه به مقام مقدّس امام زمان(ع) این ادّعا را کردم. لذا به شیخ گفتم: توبه‏ات این طور است که باید بروی به دایی من بگویی که من، به پول شما احتیاج ضروری ندارم و اگر تو پول می‏خواهی، باید به من مراجعه کنی، و الّا اگر نروی و اینها را به دایی‏ام نگویی، من از سر تقصیر تو نمی‏گذرم! ببینید مطالب اخلاقی چه می‏کند؟ من همان بودم که متوقّع بودم. خب! من می‏خواهم رفقای خودم را در کمال استغنا ببینم. مگر کسی می‏توانست بفهمد که من پول دارم یا ندارم؟ کسی جرئت نداشت این سؤال را بکند! غرض، این که داداش جون! «مَنِ استَغنیٰ أغناهُ الله۱۰؛ هر کس که استغنا ورزد، خداوند او را بی‏نیاز می‏کند». البتّه پروردگار عزیز، شما را امتحان می‏کند و دلم می‏خواهد رفقای من هم همین‌طور باشند؛ امّا اگر برخلاف این باشد، وای به حال من! پس بناءً علی هذا توجّه داشته باشیم که مطالب اخلاقی، این قدر تأثیر دارد.11
***‏
آیت‌الله حق‏شناس می‏فرمود: «با طلبه‏ای دروس حوزه را مباحثه می‏کردیم. بحث بالا گرفت و ایشان زد توی گوش ما. با خودم گفتم: این فرد که استاد اخلاق ندارد، من که استاد اخلاق دارم، باید اخلاقی برخورد کنم. برای همین، من منطقی برخورد کردم».12
معالجه با علم تهذیب اخلاق
خدا شاهد است تمام دروسی که در مدارس باید خوانده شود، به هر درجه که باشد، چه دبیرستان و چه دانشگاه، برای جهات دیگر آماده شده است و انسان را معالجه نمی‏کند. شیمی، فیزیک، تاریخ و جغرافی، درس‏هایی هستند که هیچ‌کدام انسان را معالجه نمی‏کند. حتّی درس‏های حوزوی هم این دردها را معالجه نمی‏کند. معالجه با تهذیب اخلاق است که یک علم جداگانه‏ای است.13
تهذیب اخلاق، در رأس علوم است
آن چیزی که آقایان اهل علم و آقایان 
غیر اهل علم را نگه می‏دارد، درس اخلاق است. این عبارت، از فرمایشات رهبر کبیر انقلاب است که «تهذیب اخلاق، در رأس علوم است».14 من این عبارت را یادداشت کرده‏ام و آورده‏ام تا بزرگ بنویسید و در جایی نصب کنید که در منظر و دید همه قرار بگیرد. این فرمایش امام، یعنی این که انسان پس از ترک محرّمات و فعل واجبات، باید در رأس همه چیز، تهذیب اخلاق کند و قلبش را از اخلاق رذیله پاک نماید. علم‏آموزی و دیگر مسائل، در درجۀ پایین‏تر قرار دارد.15
بسنده نکردن به کتاب‏های اخلاقی
تزکیه، استاد می‏خواهد، عزیز من! بدون استاد نمی‏شود. مثلاً اگر کسی بخواهد کتاب معراج‌السعادة را بردارد بخواند و به آن عمل کند، اخلاقش درست نمی‏شود. شنیدم که یک عدّه کتاب معراج‌السعادة را برداشته‏اند که از روی آن تزکیه کنند، بدون استاد! پدرهایشان اینجا آمدند و به من گفتند: شما شب که می‏خوابید، زیر سرتان چه می‏گذارید؟ 
گفتم: بالش! گفتند: فرزندان ما خشت می‏گذارند، خشت! من گفتم: این درست نیست. اینها به دستور چه کسی خشت زیر سرشان می‏گذارند؟ عزیز من! اینها درجاتی دارد که نمی‏توان بدون استاد از آنها مطّلع شد و به آنها عمل کرد. مقام تزکیه فقط با ملازمت با استاد و التزام به دستورات او حاصل می‏شود....
در ابتدای جامع‌السعادة هم که اثر مرحوم نراقی(ره) است، آمده که انسان باید تحت دستورات عالم اخلاقی باشد و تعالیم را یکی پس از دیگری از او بگیرد و پیاده کند.16
ویژگی استاد اخلاق
آن کسانی که مدام می‏گویند: برویم استاد پیدا کنیم، باید بیایند در محضر کسی بنشینند که به این مقام رسیده است. رسیدن به این مقام، اوّلاً به خاطر این است که انسان همیشه در مقام مراقبه باشد و در ثانی، اگر ده هزار تومان هم به او بدهند، غذای مشتبه را نمی‏خورد و همیشه از مشتبهات احتراز دارد. در مرحلۀ سوم هم باید در صدد این باشد که اعمالش کاملاً منطبق بر دستورات شرع باشد. به این خاطر است که انسان می‏تواند به این مقام برسد.17
***‏
از نگاه آیت‌الله حق‏شناس، «احکام شرعی» یکی از مهم‏ترین معیارهای شناختِ واردات و تجلیّات الهی از واردات و القائات شیطانی است. از این روست که ایشان، استاد کامل و عارف مکمّل 18 را ضرورتاً «مجتهد» می‏دانست و یا به تعبیر دیگر آن بزرگوار، باید «مجتهد در معارف و اخلاقیّات و مجتهد در تفریعیّات (فقه)» باشد.
استاد حق‏شناس به شدّت، جوانان خصوصاً طلّاب را از این که در پی هر صاحب ادّعایی درآیند، برحذر می‏داشت. بارها شاهد بودم که چگونه از این که عدّه‏ای کاسب و بازاری که به تعبیر دقیق و زیبای ایشان، فقط آدم‏های خوبی هستند، ولی در شناخت ظرایف و دقایق سیر و سلوک، عوام به‌شمار می‏آیند، الگوی برخی تشنگان معرفت قرار گرفته‏اند، ابراز نگرانی می‏فرمود و گاه که از برخی وقایع و رخدادهای آشفتۀ بازاری- که در آن، عرفان و معرفت همچون یک کالا عرضه و معامله می‏شود- مطّلع می‏گردید، احساس مسئولیّت می‏کرد و به طور خصوصی و احیاناً با اشاره به برخی افرادِ مدّعی، با عتاب می‏فرمود: «داداش جون! اینها باید بروند کاسبی‏شان را بکنند. صلاحیّت آن را ندارند که برای مردم، نسخه (دستورالعملِ دینی و اخلاقی) بنویسند».
غیرت و تحفّظ ایشان بر این حریم، تا بدان جا بود که حتّی خواندن احادیث و روایاتِ سادۀ مذهبی را جز برای اهل فن که از آگاهی‏های عمیق به اصول و مبانی فکر دینی بهره‏مندند، جایز نمی‏دانست. بی‏‌تردید، افراد بسیاری در جلسات عمومی، تذکّرات ایشان را به برخی مدّاحان مشهور شاهد بوده‏اند که آنان را بر عدم خروج از حدّ و حریم خود توصیه کرده، به اطرافیان یادآور می‏شدند: «بگویید فقط روضه‏شان را بخوانند و صحبت متفرّقه نکنند».19
***‏
یکی از توصیه‏های مورد تأکید آیت‌الله حق‏شناس این بود که دین‌تان را از فقیه بگیرید؛ از عالم ربّانی و خداترس، نه هر عالمی.20
***‏
در یکی از جلسه‏ها صحبت از اهمّیت انتخاب استاد اخلاق به میان آمد. آیت‌الله حق‏شناس گوشۀ عبایش را گرفت و فرمود: «کسی بهتر از صاحب این لباس نیست که راه را نشان‌تان بدهد! به خدا قسم، این مطلب را نه به خاطر این که خودم معمّم هستم و عبا تنم هست، می‏گویم».21
________________
1. مواعظ: ج۴ ص۵۹. در این باره، ر. ک: ص۱۹۶ (همراهی علم و عبادت).  
2. به نقل از آقای عبّاس صفری. 
3. ر. ک: پرتو آفتاب: ص ۱۵۶.  
4. پیامبر خدا(ص) «الحِكمَةُ ضالَّةُ المُؤمِن‏؛ حکمت، گم‏شدۀ مؤمن است‏»(جامع‌الأخبار: ص۲۱۸ ح۵۵۱).  
5. مواعظ: ج۳ ص۱۱۹.  
6. جامع‌السعادات: ج۱ ص۵۵ باب اوّل، فصل ۸.  
 7. «خداوند، روزی هر موجودی را ضمانت کرده است» (الدیوان المنسوب إلی الإمام علی(ع): ص۴۶).  
8. دیوان حافظ: غزل ۱۸۷.  
9. کلّیات سعدی: ص۱۰۱ (گلستان: باب دوم: در اخلاق درویشان، حکایت ۲۳ طبق برخی نسخه‏ها).  
10. الکافی: ج۲ ص ۱۳۸ ح۲ از امام صادق(ع).   11. مواعظ: ج۱ ص۱۰۹. این جریان در مصاحبۀ حجّت‌الإسلام غلامحسن بخشی نیز آمده است.   
12. به نقل از آقای سعید حدّادیان.  
13. مواعظ: ج۳ ص۱۸۶.  
14. امام خمینی(ره) در یکی از سخنرانی‏های خود چنین می‏فرماید: «بالاتر از تحصیل، تهذیب اخلاق ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏... مدرسه‏های علمی و دینی و تمام مدارسی که در‏‎ ‎‏آن تحصیل می‏شود، چه تحصیلات علوم دینی باشد یا تحصیلات دیگر، در رأس‏‎ ‎‏برنامه‏هایشان در این جمهوری اسلامی باید این معنا باشد که مهذَّب باشند» (صحیفۀ امام: ج۱۴ ص۱۶۸. و نیز، ر. ک: ج۱۵ ص۵۰۵).  
15. مواعظ: ج۳ ص۱۱۵.   
16. مواعظ: ج۴ ص۲۴۳- ۲۴۴.  
17. مواعظ: ج۳ ص۱۲۲.  
18. «عارف مکمّل»، خود به کمال رسیده و به تکمیل دیگران می‏پردازد (ر. ک: شرح فصوص قیصری: ص۴۲۸، ۴۴۴ و ۴۵۹، چاپ سنگی)  
19. به نقل از حجّت‌الإسلام سیّد عبّاس قائم‏مقامی.  
20. به نقل از دکتر حمیدرضا اشرفی.
21. به نقل از آقای عبّاس صفری.