نقش ایـــران در تضمین امنیت انرژی جهان و پیامدهــای ژئوپلیتیکی آن
امنیت انرژی در دنیای امروز یکی از عناصر کلیدی در روابط بینالملل و موازنه قدرت است. نفت و گاز دیگر فقط منابع اقتصادی برای توسعه و رفاه نیستند، بلکه به ابزاری راهبردی برای بقا، بازدارندگی و افزایش قدرت ملی تبدیل شدهاند. در چارچوب نظریه واقعگرایی تهاجمی که نظام بینالملل را عرصهای آنارشیک و رقابتی میبیند، کشورها ناگزیرند برای بقا و ارتقای جایگاه خود به دنبال حداکثرسازی قدرت باشند. ایران نمونه بارزی از کشوری است که انرژی و موقعیت ژئوپلیتیکی خود را به ابزار اصلی در راهبرد بقا و مقاومت فعال تبدیل کرده است.
ایران دارنده دومین ذخایر اثبات شده گاز طبیعی و سومین ذخایر نفت در جهان است. این حجم از منابع طبیعی به تنهائی جایگاه ایران را در ژئوپلیتیک انرژی جهان برجسته میکند. اما ارزش واقعی این منابع زمانی آشکار میشود که با موقعیت جغرافیایی منحصر به فرد ایران ترکیب شود. ایران در نقطه اتصال خلیج فارس، دریای عمان، آسیای مرکزی و قفقاز قرار گرفته و بر گذرگاه حیاتی انرژی جهان یعنی تنگه هرمز تسلط دارد. بیش از یکسوم تجارت دریایی نفت از این گذرگاه عبور میکند و هرگونه تهدید علیه امنیت آن، اقتصاد جهانی را دچار اختلال میکند. این ظرفیت ژئوپلیتیکی، ایران را به بازیگری غیرقابل جایگزین در امنیت انرژی تبدیل کرده است. امنیت انرژی در سطح جهانی بدون در نظر گرفتن ایران ممکن نیست. هرگونه تهدید علیه ایران یا تشدید تنش در خلیج فارس به سرعت در قیمت نفت و گاز جهانی منعکس میشود. این واقعیت نشان میدهد که ایران در سطح جهانی ولو به صورت غیرمستقیم همچنان نقشی کلیدی در امنیت انرژی ایفا میکند.
البته باید میان ظرفیت بالقوه و قدرت بالفعل ایران تمایز قائل شد. ایران به شکل بالقوه میتواند یکی از مهمترین صادرکنندگان انرژی به اروپا و آسیا باشد و مسیر ترانزیتی جایگزینی برای کشورهای آسیای مرکزی فراهم کند. اما به صورت بالفعل تحریمهای گسترده آمریکا و غرب توانستهاند بخشی از صادرات رسمی ایران را محدود کنند، هرچند این به معنای حذف کامل ایران نیست. ایران همچنان بخش مهمی از نیاز انرژی چین و برخی دیگر از کشورها را تأمین میکند و با ایجاد مسیرهای غیررسمی صادرات، فشار تحریمها را تا حد زیادی بیاثر کرده است.
صادرات گاز ایران به عراق و ترکیه نشان میدهد که برخی همسایگان منطقهای به طور واقعی به منابع ایران وابسته هستند. این وابستگی ابزاری برای ایران در مدیریت روابط منطقهای است و به آن قدرت چانهزنی سیاسی میبخشد. تسلط بر تنگه هرمز باعث شده حتی در شرایطی که صادرات رسمی نفت کاهش یافته، ایران توانایی ایجاد اختلال بالقوه در جریان انرژی منطقه را داشته باشد، این قابلیت ایران را به بازیگری غیرقابل چشمپوشی تبدیل میکند. این همان منطق واقعگرایی تهاجمی است که میگوید افزایش هزینههای اقدام دشمن میتواند بازدارندگی ایجاد کند.
در آسیای مرکزی، ایران از ظرفیت بالقوه بالایی برای تبدیل شدن به مسیر ترانزیت انرژی این منطقه به خلیجفارس برخوردار است. موقعیت جغرافیایی ایران کوتاهترین و اقتصادیترین راه برای رساندن منابع انرژی آسیای مرکزی و قفقاز به بازارهای جهانی است. اما به دلیل تحریمهای غرب بخش عمدهای از این ظرفیت هنوز بالفعل نشده است. بنابراین نقش ایران در آسیای مرکزی بیشتر در حد یک امکان راهبردی است تا واقعیتی عینی. اما همین امکان بالقوه نوعی قدرت ژئوپلیتیکی برای ایران ایجاد میکند، زیرا هر زمان شرایط بینالمللی تغییر کند ایران میتواند به بازیگری محوری در اتصال انرژی آسیای مرکزی به بازارهای جهانی تبدیل شود.
از منظر واقعگرایی تهاجمی، ایران با بهرهگیری از این ظرفیتها به دنبال حداکثرسازی قدرت خویش است. نزدیکی به چین و روسیه در حوزه انرژی نمونهای روشن از این رویکرد است. قراردادهای بلندمدت انرژی با چین و همکاریهای استراتژیک با روسیه نشان میدهد که ایران توانسته است از انرژی به عنوان ابزاری برای موازنه در برابر فشارهای آمریکا و اروپا استفاده کند. این همان منطق رفتاری است که مرشایمر در تبیین واقعگرایی تهاجمی مطرح میکند: دولتها برای بقا ناگزیرند سهم خود را از قدرت افزایش دهند، حتی اگر این امر به تشدید رقابت با دیگران بینجامد.
رویکرد انقلابی جمهوری اسلامی به انرژی این رفتار واقعگرایانه را غنا بخشیده است. انرژی برای ایران تنها منبعی اقتصادی نیست بلکه نمادی از استقلال سیاسی و ابزاری برای مقاومت در برابر سلطهطلبی قدرتهای بزرگ است. جمهوری اسلامی نشان داده است که میتواند از انرژی نه تنها برای تأمین نیازهای داخلی و درآمدزایی بلکه به عنوان سلاحی سیاسی و ژئوپلیتیکی استفاده کند. این همان جایی است که نظریه واقعگرایی تهاجمی با گفتمان انقلابی پیوند میخورد و هر دو بر ضرورت افزایش قدرت و بازدارندگی در برابر دشمن تأکید دارند.
ایران با ذخایر عظیم و موقعیت ژئوپلیتیکی ممتاز، همچنان کلیددار بخش مهمی از امنیت انرژی خواهد بود. توسعه خطوط لوله و کریدورهای انرژی که ایران میتواند میزبان آنها باشد قدرت ژئوپلیتیکی کشور را افزایش خواهد داد. از منظر واقعگرایی تهاجمی چنین تحولاتی امکان افزایش سهم قدرت ایران در نظام بینالملل را فراهم میسازد و از منظر انقلابی آن را به ابزاری برای استقلال و مقاومت در برابر سلطه تبدیل میکند.
ایران در حوزه امنیت انرژی واجد جایگاهی دوگانه است، از یکسو ظرفیتهای بالفعل آن در خلیج فارس و در روابط دوجانبه با برخی همسایگان و قدرتهای شرقی آن را به بازیگری تعیینکننده بدل کرده؛ و از سوی دیگر ظرفیتهای بالقوه در آسیای مرکزی و بازارهای جهانی، فرصتهای بیشتری را برای افزایش قدرت در آینده فراهم میکند. این جایگاه هرچند در شرایط تحریم با محدودیتهایی مواجه است اما همچنان ایران را به عاملی غیرقابل چشمپوشی در معادلات امنیت انرژی جهانی تبدیل کرده است. بدون ایران نه منطقه خلیج فارس و نه اقتصاد جهانی نمیتوانند از امنیت پایدار انرژی برخوردار باشند. این حقیقتی است که حتی دشمنان ایران ناگزیر به پذیرش آن هستند.
ایران با ترکیب منابع عظیم انرژی، موقعیت ژئوپلیتیکی و رویکرد انقلابی توانسته است الگویی از مقاومت فعال و واقعگرایی تهاجمی ارائه کند. این الگو نشان میدهد که چگونه یک کشور میتواند منابع طبیعی و موقعیت جغرافیایی خود را از سطح ابزار اقتصادی به سطح ابزار ژئوپلیتیکی ارتقا دهد و از آن برای بازدارندگی، نفوذ و استقلال بهره گیرد. آینده ژئوپلیتیک انرژی به خوبی نشان خواهد داد که نقش ایران نه تنها کاهش نمییابد بلکه به تدریج پررنگتر خواهد شد.
علیرضا معشوری - دکتری روابط بینالملل