کمدی تلخ یا درام بیهویت؟
رضاجعفریان
فیلم سینمایی «ناجورها» به کارگردانی حسین فرحبخش و تهیهکنندگی عبدالله علیخانی، اثری است که تلاش میکند در ژانر کمدی-درام به مسائل اجتماعی و اختلافات طبقاتی بپردازد، اما در نهایت به دلیل عدم انسجام در لحن و پرداخت نامناسب، به اثری آشفته و بیهدف تبدیل میشود.
تقابل طبقاتی از نوع کمدی؟
داستان فیلم حول محور دو خانواده با طبقات اجتماعی کاملاً متفاوت میچرخد. خانوادهای متمول و ثروتمند که در شمال شهر زندگی میکنند و درگیر تجملگرایی و مشکلات خاص خود هستند، و در مقابل، خانوادهای فقیر و سنتی از جنوب شهر که با فقر و چالشهای روزمره دست و پنجه نرم میکنند. یک اتفاق یا سوءتفاهم باعث میشود که این دو خانواده با یکدیگر درگیر شوند و این درگیریها، بستر اصلی برای موقعیتهای کمیک و دراماتیک فیلم را فراهم میکند. هدف فیلم به ظاهر نقد شکاف طبقاتی و تفاوتهای فرهنگی این دو قشر است.
سردرگمی ژانری، شخصیتپردازی ضعیف، روایت سطحی
بزرگترین مشکل «ناجورها»، عدم توانایی در انتخاب یک ژانر مشخص است. فیلم نه یک کمدی تمامعیار است که بتواند تماشاگر را بخنداند، و نه یک درام اجتماعی جدی که بتواند او را به فکر فرو ببرد. موقعیتهای کمیک فیلم اغلب کلیشهای، سطحی و فارغ از عمق هستند و لحظات دراماتیک نیز به دلیل پرداخت ضعیف شخصیتها، از تاثیرگذاری لازم برخوردار نیستند. این سردرگمی باعث میشود تماشاگر در طول فیلم دچار بلاتکلیفی شده و نتواند با لحن اثر ارتباط برقرار کند.
شخصیتهای فیلم، تیپهایی هستند که هیچگاه به کاراکترهای باهویت و واقعی تبدیل نمیشوند. آنها بیشتر ابزاری برای پیشبرد موقعیتها هستند تا انسانهایی با دغدغههای درونی و عمق روانشناختی. خانواده ثروتمند به شکلی اغراقآمیز سطحی و بیهوده نشان داده میشوند و خانواده فقیر نیز، در فقر خود کلیشهای و فاقد پویایی هستند. این ضعف در شخصیتپردازی، مانع از همذاتپنداری تماشاگر با هر دو گروه میشود.
فیلم قصد دارد به معضلات اجتماعی و شکاف طبقاتی بپردازد، اما این نقد بسیار سطحی و شعاری باقی میماند. به جای آنکه از طریق داستان و شخصیتها، معضلات را به تماشاگر نشان دهد، صرفاً به یک سری مقایسههای دمدستی و دیالوگهای مستقیمگو اکتفا میکند. این رویکرد، به جای ایجاد بصیرت، حس بیتفاوتی را در مخاطب ایجاد میکند.
با حضور بازیگران شناخته شده انتظار میرفت بازیهای قویتری را شاهد باشیم. اما به دلیل ضعف در فیلمنامه و کارگردانی، حتی بازیگران باسابقه نیز نمیتوانند از پتانسیل خود بهره ببرند و بازیهای آنها نیز اغلب در حد یک تیپ باقی میماند.
ضعف مفرط در کارگردانی و تهیهکنندگی
حسین فرحبخش به عنوان کارگردان، نتوانسته است لحن فیلم را یکدست کند و از پتانسیل ایده اولیه خود به درستی استفاده کند. فیلم در بسیاری از لحظات فاقد کارگردانی مشخص و هویت بصری است. تهیهکنندگی عبدالله علیخانی نیز، که معمولاً به سراغ سوژههای تجاری و گیشهپسند میرود، در این فیلم نیز همان رویکرد را در پیش گرفته که نتیجه آن اثری فاقد عمق و ماندگاری است.