کد خبر: ۳۱۸۹۱۸
تاریخ انتشار : ۰۲ مهر ۱۴۰۴ - ۱۹:۱۱

توبه و آثار وضعی گناه(شبهه ها و پاسخ ها)

شبهه: با توجه به آیات قرآن مثل: «وَ اعْفُ‏ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا» یا «‌إِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُوًّا غَفُوراً» یا «‌وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا»؛ تفاوت عفو و مغفرت در چیست؟ و آیا با توبه، آثار وضعی گناهان هم برداشته می‌شود یا فقط آثار اخروی و تکلیفی برداشته می‌شود؟
پاسخ: درباره اینکه در زبان عربی کلمات مترادف داریم یا نداریم، اختلاف است. برخی معتقدند که معنای هیچ دوکلمه‌ای در زبان عربی کاملاً باهم یکسان نیست و همه یا اکثر کلماتی که گمان شده باهم مترادفند، تفاوت‌های کوچکی در معنا باهم دارند. برای نمونه «ابوهلال عسکری» کتابی به نام «فروق اللغه» نوشته و در آن کوشیده تفاوت کلماتی که گمان شده است باهم مترادف و هم‌معنا هستند را نشان دهد. برخی دیگر نیز هرچند وجود الفاظ مترادف در زبان عربی را پذیرفته‌اند، اما معتقدند که در قرآن کریم الفاظ مترادف نداریم.
فرق بین عفو و غفران
دانشمندان و مفسران بین دو کلمه «عفو» و «غفران» فرق گذاشته‌اند. برای نمونه «ابوهلال عسکری» گفته است: به کاربردن لفظ «غفران» جز برای خدا جایز نیست برخلاف کلمه «عفو» که هم برای خدا و هم برای غیر خدا به کار می‌رود. (۱) به باور «طبرسی» مفسر شیعه، عفو در رابطه با گناهان و غفران در رابطه با خطاها است. (2) اما اکثر مفسران معتقدند: درخواست عفو از خداوند یعنی خدایا ما را به خاطر گناهان مجازات و عذاب نکن؛ اما درخواست غفران یعنی خدایا گناهان و خطاهای ما را بپوشان و اجازه نده دیگران از آنها مطلع شوند و درنتیجه، جلوی چشم دیگران خجالت‌زده و مفتضح شویم. (3)
توبه و رفع آثار وضعی گناه از نگاه مفسران
در رابطه بااینکه آیا با توبه اثر وضعی و تکوینی گناه هم برطرف می‌شود یا خیر، بین مفسران اختلاف است. برخی معتقدند که توبه اثر وضعی و تکوینی گناه را نیز از بین می‌برد؛ (4) اما در نقطه مقابل برخی دیگر از مفسران بر این باورند که ممکن است شخص گناهکار توبه کند اما اثر وضعی گناه او برطرف نشود. (5) برای نمونه، حضرات آدم و حوا(ع) پس از اینکه توبه کردند به بهشت برنگشتند. به باور علامه طباطبائی چون با توبه اثر وضعی و تکوینی از بین می‌رود، متوجه می‌شویم که بیرون آمدن از بهشت به خاطر گناه آن دو نبوده است؛ وگرنه بعد از توبه به بهشت برگردانده می‌شدند. (6) اما برخی دیگر معتقدند که چون آن دو به بهشت برگردانده نشدند، متوجه می‌شویم که با توبه لزوماً آثار وضعی گناه برطرف نمی‌شود. (7) از دیگر مفسرانی که معتقدند با توبه لزوماً اثر وضعی گناه بخشیده نمی‌شود می‌توان به رضایی اصفهانی و ثقفی تهرانی اشاره کرد. (8)
توبه و رفع آثار وضعی از نگاه احادیث
مطابق روایتی که شیعه و سنی آن را از پیامبر خدا‌(صلی‌الله علیه و آله) نقل کرده‌اند، توبه‌کننده از گناه همانند کسی است که اصلاً آن گناه را مرتکب نشده است: «اَلتَّائِبُ مِنَ اَلذَّنْبِ کَمَنْ لاَ ذَنْبَ لَهُ‌ وَ اَلْمُقِیمُ عَلَى اَلذَّنْبِ وَ هُوَ مُسْتَغْفِرٌ مِنْهُ کَالْمُسْتَهْزِئِ»؛ توبه‌کننده از گناه همانند کسی است که گناهی برای او نیست و کسی که در حال اقدام به گناه، استغفار می‌کند همانند مسخره‌کننده است.(9) مطابق ظاهر این حدیث، توبه‌کننده نه‌تنها عقاب نمی‌شود، بلکه آثار وضعی و تکوینی گناه او نیز برطرف می‌شود. مطابق روایت دیگر از پیامبر خدا نیز با توبه اثر وضعی گناه پاک می‌شود: «إِذَا أَذْنَبَ الْعَبْدُ کَانَ نُقْطَهً سَوْدَاءَ عَلَى قَلْبِهِ فَإِنْ هُوَ تَابَ وَ أَقْلَعَ وَ اسْتَغْفَرَ صَفَا قَلْبُهُ مِنْهَا»؛ هنگامی‌که بنده گناه کند نقطه سیاهى بر قلب او پیدا مى‏شود، پس اگر توبه کرد و از گناه بازایستاد و از خدا طلب آمرزش کرد، قلب او از آن نقطه سیاه، صفا پیدا مى‏کند و پاک می‌شود. (10)
اما در نقطه مقابل، روایت دیگری وجود دارد که مطابق آن، اثر وضعی گناه هیچ‌گاه کاملاً پاک نمی‌شود؛ حتی اگر شخص گناهکار توبه کند. به پیامبر خدا نسبت داده شده است: «مَن قارَف ذنباً فقد فارَقه عَقلٌ لا یرجع الیه اَبداً»؛ کسی که با گناه همراه شود بخشی از عقل او جدا می‌شود درحالی‌که هرگز به او بازنمی‌گردد. (11)
اما این روایت نمی‌تواند با آن دو روایت مقابله کند؛ چرا که برخلاف روایت اولی که در معتبرترین منابع روایی شیعه و سنی آمده و روایت دوم که در یک منبع قابل ‌قبول ذکرشده، این روایت سوم اصلاً در منابع روایی شیعه و سنی نیامده و تنها در برخی از متون صوفیانه متأخر ذکر شده است. بنابراین، از نگاه روایات نبوی، توبه اثر وضعی گناهان را نیز پاک می‌کند. 
برداشته شدن آثار وضعی گناه، متناسب باکیفیت توبه نظریه برداشته شدن آثار وضعی گناه با توبه، می‌تواند همه آثار وضعی را در بر بگیرد و یا بخشی از آنها را و این به نوع و کیفیت توبه بستگی دارد. آیت‌الله مصباح در این زمینه می‌گوید: «سطح دریافت ما از رحمت الهی و به ‌تعبیر دیگر، نوع و کیفیت قبول توبه ما بستگی به کمیت و کیفیت تحول معنوی و پشیمانی ما از لغزش‌ها و امیدمان به رحمت الهی دارد. هرقدر توبه انسان قوی‌تر و راسخ‌تر باشد، بیشتر آثار تشریعی و وضعی گناهان محو و زایل می‌شود. به‌عنوان تشبیه لباس سفید و تمیزی که با قطره‌ خونی آلوده و نجس شده است، گاهی با شست‌وشو جرم خون برطرف می‌شود و رنگ آن کماکان در لباس باقی می‌ماند. 
در این صورت، آن لباس پاک ‌شده، اما کاملاً اثر خون از آن زائل نشده است. اگر این لباس با مواد پاک‌کننده قوی شست‌و‌شو شود، لکه و رنگ خون نیز از آن برطرف می‌شود و هیچ اثری از خون در آن باقی نمی‌ماند. کسی که توبه می‌کند نیز گاهی توبه او باعث نجات از عذاب و کیفر می‌شود، اما به‌طور کامل آثار وضعی گناه را برطرف نمی‌سازد؛ اما اگر آن شخص تمام مراحل توبه و استغفار را تحقق بخشد و در رفع همه آثار گناه بکوشد، علاوه‌بر آثار تکلیفی، آثار وضعی گناه نیز برطرف می‌گردد و او چون کسی خواهد بود که گناهی مرتکب نشده است.»(12)
از طرفی یکی از زمینه‌های دعا می‌تواند همین برداشته شدن آثار وضعی گناه باشد، یعنی انسان علاوه ‌بر توبه، دعا کند تا خداوند متعال آثار وضعی گناهانش را نیز بردارد. 
توبه سبب رفع تکلیف نمی‌شود
توبه سبب برداشته شدن عذاب اخروی می‌شود اما سبب رفع تکلیف نمی‌شود؛ به همین دلیل اگر کسی مثلاً مدتی نماز واجب خود را نخوانده باشد و سپس توبه کند، خداوند او را عذاب نمی‌کند و مطابق دیدگاه برخی از مفسران، خداوند حتی آثار وضعی ترک عامدانه نماز را نیز از او برمی‌دارد؛ اما این توبه باعث نمی‌شود قضای نمازهایی که نخوانده است، بر او واجب نباشد. 
چنان‌که اگر شخصی با انجام فعل حرامی به دیگران ظلم کرده باشد، حتی اگر توبه کند باید در مقام جبران بربیاید و آنها را از خود راضی کند.
نتیجه:
«عفو» یعنی گذشت از عذاب و مجازات گناه، اما غفران یعنی پوشاندن آن به‌گونه‌ای که دیگران از آن مطلع نشوند. در اینکه با توبه، مجازات اخروی گناه برداشته و بخشیده می‌شود، شکی نیست و همه اتفاق‌نظر دارند، ولی در اینکه آیا علاوه‌بر عذاب اخروی، آثار وضعی گناه نیز با توبه برداشته می‌شود یا نه؟ اختلاف است. 
برخی از مفسران معتقدند که با توبه اثر وضعی گناه برطرف می‌شود، اما برخی دیگر با این نظر مخالفند. با رجوع به روایات می‌توان گفت با توبه اثر وضعی گناه نیز از بین می‌رود. 
میزان برداشته شدن آثار وضعی گناه، باکیفیت و نوع توبه، مرتبط است. توبه به‌هیچ‌وجه باعث برطرف شدن تکلیف شخص نمی‌شود و اگر شخصی واجبات خود را انجام نداده، باید آنها را قضا کند و اگر با انجام محرمات به مردم ستم کرده است، باید در مقام جبران بربیاید.
پی‌نوشت‌ها:
1. ابو هلال‌ عسکری، حسن بن عبدالله، الفروق فی اللغه، بیروت، لجنه إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۰ ق، ص 230.   2. طبرسى، فضل بن حسن،‏ مجمع‌البیان‌، مصحح: فضل‏الله ‏یزدى طباطبایى و ‌هاشم‏ رسولى، تهران، ‏ناصرخسرو، 1372 ش، ج‏2، ص 692.   3. طبرانى، سلیمان بن احمد، التفسیر الکبیر: تفسیر القرآن العظیم، اردن، دارالکتاب الثقافی‏، 2008 م، ج‏1، ص 516؛ ثعلبى، احمد بن محمد، الکشف و البیان المعروف تفسیر الثعلبی، ‏محقق: ابى محمد ابن عاشور، بیروت، ‏دارإحیاء التراث العربی‏، 1422 ق، ج‏2، ص 309؛ فخر رازى، محمد بن عمر التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ‏1420 ق، ج‏7، ص 124؛ مکارم شیرازى، ناصر و جمعى از نویسندگان،‏ تفسیر نمونه‏، تهران‏، دارالکتب الإسلامیه، 1371 ش، ‏ج‏2، ص 404.   4. طباطبایى، محمدحسین، ‏المیزان ‏، بیروت، ‏مؤسسه الأعلمی للمطبوعات‏، 1390 ق، ج‏1، ص 131.   5. مکارم شیرازی و همکاران، ‏تفسیر نمونه، ‏ج‏1، ص 199؛ ج‏6، ص 127؛ قرائتى، محسن، تفسیر نور، تهران،‏ مرکز فرهنگى درس‌هایى از قرآن، 1388 ش، ج‏3، ص 42.   6. طباطبایى، ‏المیزان ‏، ج‏1، ص 131.   7. مکارم شیرازی و همکاران، ‏تفسیر نمونه، ‏ج‏1، ص 199؛ ج‏6، ص 127؛ قرائتى، تفسیر نور، ج‏3، ص 42.  8. رضایى اصفهانى، محمدعلى، تفسیر قرآن مهر، ‏قم،  پژوهش‌هاى تفسیر و علوم قرآن‏، 1387 ش، ج‏7، ص 61؛ ثقفى تهرانى، محمد،روان جاوید در تفسیر قرآن مجید، تهران، ‏برهان‏، 1398 ق،‏ ج‏4، ص 140.   9. کلینى، محمد بن یعقوب، ‏الکافی‌(ط- الإسلامیه)، مصحح: علی‌اکبر غفارى و محمد آخوندى، تهران، ‏دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، چاپ چهارم، ج 2، ص 435؛‌ ابن ماجه، محمد بن یزید، سنن إبن ماجه، مصحح: بشار عواد معروف، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، ۱۴۱۸ ق، ج ۵، ص ۶۳۹.   10. دیلمى، حسن بن محمد، إرشاد القلوب‌، قم‏، الشریف الرضی، ‏ چاپ اول‏، 1412 ق‏، ج‏1، ص 46.   11. ابو حامد محمد غزالى‏، إحیاء علوم الدین‏، مصحح: عبدالرحیم بن حسین حافظ عراقى، بیروت، ‏دارالکتاب العربى، چاپ اول‏، ج‏8، ص 23.   12. مصباح یزدی، محمدتقی، سجاده‌های سلوک، تدوین و نگارش: کریم سبحانی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)،  ج 1، ص 102. 
* هادی غلامرضایی