کد خبر: ۳۱۸۵۵۸
تاریخ انتشار : ۲۸ شهريور ۱۴۰۴ - ۲۱:۳۶
گزارش خبری تحلیلی کیهان

بعد از ۲۲ سال مذاکره خسارت‌بار هنوز وقت خروج از NPT نرسیده است؟!

سرویس سیاسی-
سرانجام پس از دو دهه مذاکره‌های پرهزینه و بی‌ثمر، غرب و متحدانش پرده آخر سناریوی ضدایرانی خود را اجرا کردند. قطعنامه موسوم به «تداوم لغو تحریم‌ها» در شورای امنیت، با وتوی 3 کشور آمریکا، انگلیس، فرانسه و رای منفی 6 عضو غیر دائم شورای امنیت به بن‌بست خورد و به این ترتیب نه‌تنها برجام، بلکه قطعنامه ۲۲۳۱ نیز رسماً به تاریخ پیوست. به بیان دقیق‌تر، مرگ برجام و پایان کارساز نبودن قطعنامه ۲۲۳۱، سند شکست یک تجربه تلخ و پرهزینه به نام «اعتماد به غرب» را در برابر ملت ایران مهر و امضا کرد. 
پیش‌نویس قطعنامه کره جنوبی به عنوان رئیس دوره‌ای شورای امنیت در ماه جاری میلادی (سپتامبر) طبق بند ۱۱ قطعنامه ۲۲۳۱ (۲۰۱۵) شامگاه جمعه 28 شهریورماه جاری به رای گذاشته شد. این قطعنامه صرفا ۴ رای موافق از ۱۵ رای اعضای شورای امنیت کسب کرد و ۹ کشور رای مخالف و دو کشور رای ممتنع دادند.
به گزارش ایرنا، هر قطعنامه برای تصویب در شورای امنیت سازمان ملل نیازمند ۹ رای این شورای ۱۵ عضوی است که قطعنامه فوق همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد، نتوانست آرای لازم را به‌دست آورد اما با فشار آمریکا و سه کشور اروپایی برای تحت فشار قرار دادن جمهوری اسلامی ایران پیش از پایان مهلت ۳۰ روزه به رای گذاشته شد.
چین، روسیه، پاکستان و الجزایر به قطعنامه یاد شده برای تداوم لغو تحریم‌ها علیه ایران رای موافق دادند و ۹ کشور انگلیس، فرانسه، ایالات متحده، سیرالئون، اسلوونی، دانمارک، یونان، پاناما و سومالی رای منفی و دو کشور گویان و کره جنوبی رای ممتنع دادند.
ایروانی: مسئولیت پیامدهای اسنپ‌بک
 به طور کامل برعهده آمریکا و تروئیکای اروپایی است
ایروانی، سفیر ایران در سازمان ملل نیز در سخنان خود در این نشست گفت: اقدام امروز شتابزده، غیرضروری و غیرقانونی است. ایران هیچ الزامی برای اجرای آن قائل نیست. مسئولیت پیامدهای وخیم آن به طور کامل برعهده آمریکا و تروئیکا است که اتهامات ساختگی علیه ایران تراشیدند و در عین حال حملات مجرمانه رژیم اسرائیل به تأسیسات تحت پادمان را ممکن ساختند. این اقدام، بدون اجماع، شورا را تضعیف می‌کند، دیپلماسی را خدشه‌دار می‌سازد و رژیم عدم اشاعه را به خطر می‌اندازد. برنامه هسته‌ای ایران نه با بمب نابود خواهد شد، نه با تحریم متوقف خواهد گشت، و نه از مسیر صلح‌آمیز خود منحرف خواهد شد. درِ دیپلماسی بسته نیست؛ اما این ایران خواهد بود، نه دشمنانش، که تصمیم خواهد گرفت با چه کسی و بر چه مبنایی وارد تعامل شود.
وی تأکید کرد: امروز شورا فرصت گفت‌وگو و اجماع را بر باد داد. روسیه و چین با حسن نیت ابتکاری متوازن برای تمدید قطعنامه ۲۲۳۱ و حفظ دیپلماسی ارائه کردند. آمریکا و تروئیکا به جای پذیرش این مسیر عقلانی، تشدید، فشار و تفرقه را برگزیدند. این تناقض میان گفتار و اقدامات آنان بار دیگر ثابت می‌کند که قصد واقعی‌شان نه دیپلماسی، بلکه تشدید است. آنان اکنون باید مسئولیت کامل بحرانی را که خود ساخته‌اند برعهده گیرند. هیچ تردیدی نباید وجود داشته باشد: ایران در دفاع از حاکمیت خود، حقوق خود و ماهیت صلح‌آمیز برنامه هسته‌ای خود استوار خواهد ماند. ما در برابر اجبار تسلیم نخواهیم شد. ما از تهدیدات غیرقانونی مرعوب نخواهیم شد. و اجازه نخواهیم داد این شورا به ابزاری برای بی‌عدالتی بدل شود.
در همین راستا، واسیلی نبنزیا، نماینده روسیه در سازمان ملل متحد در موضعی صریح عنوان داشت که روسیه اسنپ‌بک و بازگشت تحریم‌های ایران را به رسمیت نمی‌شناسد.
فو کونگ، نماینده دائم چین در شورای امنیت سازمان ملل نیز در مورد «حق سه کشور اروپایی برای استفاده از مکانیسم ماشه» ابراز تردید کرد و به استفاده از مکانیسم ماشه علیه ایران اعتراض کرد.
وی گفت که از نظر چین، در چنین شرایطی، فشار عجولانه برای رأی‌گیری در مورد پیش‌نویس قطعنامه ممکن است رویارویی را تشدید کند و برای حل مسئله مفید نیست. این آمریکا بود که از توافق خارج شد، به ایران حمله نظامی کرد و مذاکرات را مختل کرد. فشار باید متوقف شود و ایران باید برنامه خود را تأیید کند. برنامه آن برای همکاری آماده شده است.
اسنپ‌بک؛ تفنگی بی‌باروت
از سال ۱۳۸۲ تاکنون، طی ۲۲ سال، مذاکره‌کنندگان مختلف ایرانی بارها و بارها با هدف رفع تحریم‌ها پای میز گفت‌وگو نشستند. ثمره این روند چیزی جز تحمیل محدودیت‌های هسته‌ای، از کار انداختن بخش مهمی از توان غنی‌سازی، توقف دستاوردهای فناورانه و در نهایت بازگشت دوباره همان تحریم‌ها نبود. دیروز با وتوی قطعنامه «تمدید لغو تحریم‌ها»، رسماً اعتراف شد که برجام نه برای لغو تحریم بلکه برای بستن دست ایران در حوزه هسته‌ای طراحی شده بود.
در این میان تبلیغات رسانه‌ای غرب می‌کوشد از اصطلاح «ماشه» و بازگشت تحریم‌های شورای امنیت، ابزاری برای فشار روانی علیه ایران بسازد. اما واقعیت این است که تحریم‌های شورای امنیت در مقایسه با تحریم‌های ثانویه آمریکا چیزی جز یک پوسته توخالی نیست. سال‌هاست اقتصاد ایران تحت فشار تحریم‌های چندلایه واشنگتن قرار دارد که به‌مراتب فراتر و سخت‌تر از محدودیت‌های شورای امنیت بوده است. به علاوه، جنگ ترکیبی و حملات نظامی اخیر به ایران نشان داد که آمریکا و رژیم صهیونیستی حتی بدون هیچ‌گونه پوشش شورای امنیت، عملاً وارد جنگ شده‌اند. بنابراین «اسنپ‌بک» نه توان مضاعفی برای تحریم دارد و نه مجوزی تازه برای جنگ.
اکنون که برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ رسماً به گورستان تاریخ سپرده شده‌اند، ادامه ماندن ایران در معاهده NPT و پذیرش محدودیت‌های بازرسی آژانس چه معنایی دارد؟ آژانسی که در عمل به ابزار فشار رژیم صهیونیستی و آمریکا بدل شده و کوچک‌ترین حسن نیتی از خود نشان نداده است. تجربه دو دهه مذاکره و امتیازدهی، درس روشنی را مقابل ملت ایران گذاشته است: تنها قدرت واقعی، بازدارندگی بومی و عبور از قفس‌های دست‌ساز غرب است.
امروز دیگر حتی خوش‌بین‌ترین جریان‌های داخلی هم نمی‌توانند مرگ برجام را انکار کنند. دشمن ماشه را کشید، اما در تفنگی که گلوله‌ای در خشاب ندارد. آنچه اکنون بیش از هر زمان ضروری است، تصمیمی شجاعانه و تاریخی است: خروج ایران از NPT و حرکت به سوی تقویت کامل بازدارندگی ملی. این تنها پاسخی است که می‌تواند محاسبات دشمن را بر هم بزند و هزینه هرگونه تهدید علیه ایران را برای همیشه غیرقابل تحمل کند.
خشاب اسنپ‌بک قبلا خالی شده
 فریب دشمن را نخورید
همان طرف‌هایی که توافق موسوم به برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ را ظرف ده سال گذشته به ملت ایران تحمیل کردند، در حالی که هیچ تعهدی به آن نداشتند امروز خود با دستان خویش آن را دفن هم می‌کنند. آنان هرگز به ‌دنبال توافق پایدار نبودند، بلکه هدفشان از همان ابتدا، زمین‌گیر کردن ایران، مهار توان هسته‌ای، بستن دست و پای اقتصاد کشور و در نهایت، تحمیل فشارهای سیاسی، امنیتی و حتی نظامی بیشتر به واسطه گرفتارسازی ایران در توافقات بی‌حاصلی همچون برجام بود. برجام سال‌هاست به جسدی بی‌جان بدل شده است که نه‌تنها دستاوردی برای ایران نداشت، بلکه نتیجه‌ای جز افزایش تحریم‌ها، محدودیت‌های شدیدتر و حتی تحمیل جنگ به کشور در پی نیاورد.
با این حال، آنچه خطرناک‌تر از مرگ برجام است، تلاش بوقچی‌های داخلی دشمن است که می‌خواهند بار دیگر مردم و سیاست کشور را گرفتار سراب «مذاکره» و «تعامل یک‌طرفه» سازند. اینجا باید هوشیار بود: خشاب اسنپ‌بک مدت‌هاست خالی شده، مبادا این جماعت بخواهند آن را پر کنند. سازوکار اسنپ‌بک در عمل چیزی را تغییر نمی‌دهد. چرا که تحریم‌های فعلی آمریکا به‌مراتب شدیدتر از قطعنامه‌های شورای امنیت است. به عبارت دیگر، خشاب دشمن پیش‌تر شلیک شده و چیزی باقی نمانده است.
برای درک بهتر کافی است وضعیت فروش نفت را مرور کنیم: در دولت دهم (دولت دوم محمود احمدی‌نژاد) با وجود 6 قطعنامه‌ شورای امنیت، فروش نفت ایران در کانال بالای یک میلیون و دویست هزار بشکه در روز حفظ شد و حتی در ماه‌های پایانی همان دولت، روندی صعودی به خود گرفت. این نشان می‌دهد که تکیه بر توان داخلی و دور زدن هوشمندانه تحریم‌ها توانسته بود چرخه صادرات نفت را حفظ کند و از فشارها عبور نماید.
برجامی‌ها در حالی پیش از برجام را جهنم نشان می‌دهند که فروش نفت ایران در زمان دولت دهم و در سایه تمامی قطعنامه‌های شورای امنیت هیچ‌گاه سقوطی همچون سال‌های پایانی دولت روحانی را تجربه نکرد و در سال ۲۰۱۱، ایران با وجود فعال بودن هر ۶ قطعنامه تحریمی، به درآمد نفتی ۸۰.۳ میلیارد دلاری دست یافت. این رقم دومین درآمد نفتی بالا در تاریخ ایران پس از انقلاب بود. حتی پیش از آن، در سال ۲۰۰۸، ایران با وجود پنج قطعنامه فعال، 
۸۱.۹ میلیارد دلار از صادرات نفت درآمد کسب کرد.2 سال از زیست پنج‌ساله ایران ذیل هر پنج قطعنامه در دولت احمدی‌نژاد گذشت و طی این مدت هموار میزان فروش نفت کشور صعودی و بیش از سال قبل بود. اما در دولت پایان دولت روحانی، همان دولتی که تمام ظرفیت سیاسی و اقتصادی کشور را بر «معجزه برجام» گره زد، در شرایطی که به اذعان روحانی هیچ قطعنامه تحریمی علیه ایران وجود نداشت، فروش نفت ایران به رقم شرم‌آور و فاجعه‌بار ۲۰۰ هزار بشکه در روز سقوط کرد. این سقوط بی‌سابقه در تاریخ اقتصادی کشور، به‌خوبی گواه آن است که برجام و قطعنامه 2231 شورای امنیت نه‌تنها تحریم‌ها را برنداشت، بلکه زمینه تشدید فشارها را هم فراهم آورد.
مضاف بر این، امروز در دهمین سال برجام، تحریم‌های ثانویه آمریکا، چندین برابر سخت‌تر از تحریم‌های پیش از برجام است. بنابراین فعال شدن اسنپ‌بک هیچ اثر تازه‌ای بر اقتصاد ایران نخواهد گذاشت، مگر آنکه دوباره دستاویزی تبلیغاتی برای بوقچی‌های غرب‌گرای داخلی و ادامه مسیر خسارت بار شود.
بنابراین باید این حقیقت را پذیرفت: اسنپ‌بک چیزی جز دفن رسمی برجام کاغذی نیست. برجامی که ده سال جز زیان و خسارت چیزی برای ملت ایران نداشت، اکنون حتی در سطح یک سند روی کاغذ هم از میان می‌رود. از این پس، دیگر نه از «فتح‌الفتوح» خبری خواهد بود و نه از «آفتاب تابان». تنها چیزی که باقی مانده، تجربه‌ای گران‌سنگ است که نشان می‌دهد راه پیشرفت کشور نه از مسیر اعتماد به غرب، بلکه از مسیر مقاومت فعال، اقتصاد درون‌زا و دیپلماسی متوازن با شرق و همسایگان می‌گذرد.
در مناسبات قدرت، ارسال پالس ضعف 
مساوی است با باج‌دهی بیشتر
هیچ‌کس نمی‌تواند منکر شود که جمهوری اسلامی ایران چه در طول 22 سال مذاکره و چه در ده سال برجام، نهایت سخاوتمندی را از خود نشان داد. ایران در حالی پای میز مذاکره نشست که طرف مقابل بارها توافقات قبلی را نقض کرده بود. حتی پس از جنگ ۱۲روزه و حمله رژیم اسرائیل و آمریکا به کشورمان، مذاکره‌کنندگان ایرانی با حسن نیت به روند دیپلماسی و نگاه مثبت در نشست‌های متعدد حاضر شدند تا نشان دهند ایران بازهم بازیگر متعهد به دیپلماسی و اهل تعامل و گفت‌وگوست.
اما نتیجه چه شد؟ همان حقیقت تکراری: اقداماتی همچون توافق با آژانس از سوی مذاکره‌کنندگان و تصمیم‌گیران، از سوی غربی‌ها به ارسال پالس ضعف تعبیر شد و به‌ جای کاهش تنش، دشمن را گستاخ‌تر کرد. غربی‌ها نه‌تنها کوچک‌ترین قدمی در راستای کاهش تنش و اصلاح رفتار برنداشتند، که با نهائی کردن مکانیسم ماشه عزم خود برای استفاده از آخرین ابزار فشار برجام را بار دیگر نشان دادند.
این تجربه روشن کرد که در مناسبات قدرت، ارسال پالس ضعف مساوی است با باج‌دهی بیشتر. طرفی که عقب‌نشینی کند، نه‌تنها چیزی به دست نمی‌آورد بلکه گام بعدی دشمن برای فشار بیشتر را هموار می‌کند.
درس‌های بزرگ برجام
برجام، اگرچه در عمل دستاوردی برای کشور نداشت و به ضررهای اقتصادی، سیاسی و امنیتی منجر شد، اما می‌تواند به ‌عنوان یک «عبرت تاریخی» برای دیپلماسی جمهوری اسلامی تلقی شود. تجربه این توافق نشان داد که مسیر تعامل با غرب چگونه طی شد و چرا به بن‌بست رسید. سه درس مهم از دل این تجربه تلخ بیرون می‌آید:
نمایش ضعف یعنی امتیازدهی بیشتر: برجام نشان داد هر جا طرف ایرانی با نیت حسن‌نیت و برای اثبات صداقت خود، کوتاه آمد و امتیازی داد، طرف مقابل نه‌تنها اقدامی در جهت اعتمادسازی نکرد بلکه طلبکارتر شد. به بیان روشن‌تر، هر بار که ایران محدودیتی تازه پذیرفت یا بخشی از توان هسته‌ای خود را کاهش داد، غربی‌ها همان را به ‌عنوان «گام اول» تلقی کردند و بلافاصله خواستار امتیاز بعدی شدند. این روند ثابت کرد که در منطق قدرت‌های غربی، عقب‌نشینی یک کشور نه نشانه عقلانیت، بلکه نشانه ضعف و آمادگی برای عقب‌نشینی‌های بعدی است. بنابراین، مهم‌ترین درس این تجربه برای آینده دیپلماسی ایران آن است که هیچ‌گاه نباید ضعف یا انعطاف بیش از حد را به نمایش گذاشت، چرا که نتیجه‌اش باج‌خواهی‌های پی‌درپی دشمن خواهد بود.
 اعتماد به نهادهای بین‌المللی یعنی اعتماد به ابزار سلطه: یکی دیگر از عبرت‌های برجام، روشن شدن نقش واقعی نهادهای بین‌المللی بود. سازوکارهایی مانند شورای امنیت سازمان ملل و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در ظاهر با شعار «بیطرفی» و «قانون‌مداری» معرفی می‌شوند، اما در عمل چیزی جز ابزارهای قدرت در دست نظام سلطه نیستند. همین نهادها که باید بر اساس مقررات رفتار کنند، بارها و بارها در حق ایران ظلم کردند و در عوض، اسرائیل غیرعضو و فاقد تعهدات هسته‌ای را در موقعیت امن‌تری قرار دادند. در طول سال‌های اجرای برجام هم بارها دیدیم که آژانس به‌جای عمل به وظیفه فنی و تخصصی، به ابزاری سیاسی برای فشار بر ایران تبدیل شد. این تجربه نشان داد که تکیه بر چنین نهادهایی نمی‌تواند ضامن امنیت و منافع ملی ایران باشد.
 اروپا نه شریک، که بخشی از مشکل است: در زمان خروج آمریکا از برجام، روحانی و دیگر افراد جریان غرب‌گرا در داخل تلاش کردند اروپا را به ‌عنوان ادامه دهنده برجام و آمریکا را مزاحم و بی‌تاثیر در برجام معرفی کنند و میان آمریکا و اروپا شکاف قائل شوند اما عملکرد تروئیکای اروپایی (فرانسه، آلمان و انگلیس) به‌وضوح نشان داد که اروپا هیچ‌گاه به‌دنبال حل مسئله نبوده و اساساً بخشی از خودِ مسئله است. در تمام این سال‌ها، اروپا همگام با آمریکا سیاست فشار حداکثری را دنبال کرد، به تعهدات اقتصادی خود در برجام عمل نکرد، و حتی بارها در صدور قطعنامه‌های ضدایرانی پیش‌قدم شد. افزون بر این، جایگاه اروپا در نظم بین‌المللی امروز بسیار تضعیف شده است و دیگر نمی‌توان آن را بازیگری تعیین‌کننده یا تأثیرگذار دانست. 
دروغ بزرگ جریان غرب‌گرا
دروغ بزرگ جریان غرب‌گرا آنجاست که می‌کوشند قطعنامه‌های شورای امنیت را مترادف با جنگ معرفی کنند، و بازگشت قطعنامه‌های شورای امنیت را زمینه‌ساز اصلی جنگ عنوان کنند.. تجربه‌های تاریخی خلاف این را ثابت کرده است. پیش از برجام و ذیل همان قطعنامه‌های شورای امنیت که روحانی و ظریف مردم را از آن می‌ترساندند، ایران هیچ‌گاه با جنگ مستقیم مواجه نشد. اما در زمان اجرای قطعنامه ۲۲۳۱، که شش قطعنامه قبلی را تا پیش از اسنپ‌بک موقتاً تعلیق کرده بود، جنگ به شکلی علنی از 23 خرداد 1404 به کشور تحمیل شد، آن هم بدون هیچ قطعنامه به اذعان دروغ آنان ذیل فصل 7 منشور ملل متحد.
این تجربه به‌روشنی می‌گوید که معادله جنگ یا صلح، به نوع برخورد و منطق بازدارندگی ایران مربوط است، نه به قطعنامه‌های شورای امنیت. اگر اقتدار ملی و بازدارندگی فعال وجود داشته باشد، حتی شدیدترین قطعنامه‌ها هم کارساز نخواهد بود. آمریکا در سال ۲۰۰۳ به عراق حمله کرد، در حالی که نه‌تنها قطعنامه‌ای از شورای امنیت برای این تجاوز صادر نشده بود، بلکه بسیاری از اعضای شورا مخالف بودند. روسیه نیز در سال ۲۰۲۲‌، بدون هیچ پشتوانه شورای امنیت به اوکراین حمله کرد
این شواهد نشان می‌دهد که شورای امنیت، بیشتر از آنکه ضامن صلح باشد، ابزار سیاسی قدرت‌های بزرگ است. اگر این شورا بخواهد اقدامی علیه کشوری انجام دهد، صرفاً در چارچوب منافع همان قدرت‌ها خواهد بود. و اگر منافع ایجاب کند، حتی بدون شورا هم جنگ به راه می‌افتد.
آنچه می‌تواند معادله جنگ و صلح را تغییر دهد، نه کاغذپاره‌های سازمان ملل، بلکه منطق بازدارندگی، توان دفاعی و اراده ملی است.
اگر ایران در سال‌های پیش از برجام، با وجود شش قطعنامه تحریمی، نه‌تنها درگیر جنگ نشد بلکه توانست فروش نفت و رشد فناوری هسته‌ای خود را ادامه دهد، دلیلش چیزی جز اقتدار و محاسبات دقیق بازدارنده نبود. در همان زمان آمریکا و متحدانش بارها تهدید به «گزینه نظامی روی میز» کردند، اما هرگز توان عملی برای اجرای آن نیافتند.
از سوی دیگر، به محض اینکه در برجام مذاکره‌کنندگان ایرانی با اعتماد به وعده‌های غرب، بخشی از ظرفیت‌های بازدارنده کشور را کنار گذاشتند، مؤلفه‌های قدرت‌ساز همچون راکتور آب سنگین اراک را نابود کرده و در چارچوب برجام، محدودیت‌هایی بر صنعت هسته‌ای پذیرفتند، دشمنان بلافاصله جسور شدند و جنگ ترکیبی خود را شدت بخشیدند. این جنگ ترکیبی فقط اقتصادی نبود؛ خرابکاری‌های عظیم در مراکز حساسی همچون نطنز، ترور کلیدی‌ترین افراد و دانشمندان هسته‌ای کشور همچون شهید فخری‌زاده و در نهایت حمله به تاسیسات هسته‌ای در جنگ 12 روزه، همه در دوره‌ای رخ داد که قطعنامه‌های شورای امنیت تعلیق شده بود.
پس از 22 سال آزمون و خطا، زمان آن رسیده
که ایران تصمیمی قاطع و راهبردی بگیرد
پرونده هسته‌ای ایران بیش از ۲2 سال است که به طول انجامیده و هنوز هم غربی‌ها به‌دنبال فرسایشی کردن آن هستند. در این مدت بارها مذاکره شد، توافق‌هایی چون سعدآباد، ژنو و برجام به امضا رسید، اما هر بار طرف غربی به تعهداتش خیانت کرد.
اگر از زاویه‌ای کلان‌تر نگاه کنیم، پرونده هسته‌ای ایران طی ۲۳ سال گذشته به‌گونه‌ای طراحی و مدیریت شده که همیشه «باز» بماند و هیچ‌گاه به نقطه پایان نرسد. غربی‌ها به‌خوبی می‌دانند که ادامه این کشمکش فرسایشی، به خودی خود یک ابزار فشار دائمی علیه ایران است؛ حتی اگر به توافقی موقت یا توافقی محدود منجر شود.
از سعدآباد تا برجام و از بروکسل تا توافق اخیر در قاهره، هر بار ایران برای نشان دادن حسن نیت، حاضر به دست کشیدن از حقوق مسلم خود شد: تعلیق غنی‌سازی، محدودیت در تعداد سانتریفیوژها، کاهش ذخایر اورانیوم، تعطیلی فردو یا نابودی راکتور آب‌سنگین اراک و پذیرش پروتکل الحاقی و همچنین توافق با نهادی همچون آژانس که اکنون حتی بی‌پرده از دشمنان ایران حمایت می‌کند اما در مقابل، غرب چه کرد؟ نه‌تنها هیچ‌یک از تعهدات خود را عملی نکرد، بلکه قدم بیشتری را برای فشار برداشت. این یعنی غرب از ابتدا به توافق‌ها به چشم پروژه‌ای برای مهار ایران نگاه می‌کرد، نه سازوکاری برای همکاری.
بنابراین، اکنون پس از 22 سال آزمون و خطا، زمان آن رسیده که ایران تصمیمی قاطع و راهبردی بگیرد. بازنگری جدی در عضویت در NPT و سازوکارهای آژانس: پیمانی که به‌ظاهر برای جلوگیری از گسترش سلاح هسته‌ای ایجاد شده، در عمل ابزاری سیاسی برای فشار بر برنامه صلح‌آمیز کشورهای مستقل شده است. رژیم صهیونیستی که حتی عضو NPT نیست، آزادانه زرادخانه هسته‌ای دارد و آژانس نه‌تنها واکنشی نشان نمی‌دهد، بلکه تمام فشار خود را بر ایرانِ متعهد و عضو پیمان متمرکز کرده است. این تناقض آشکار، دلیل کافی برای بازاندیشی در ادامه حضور ایران در چنین ساختارهایی است. علاوه ‌بر این دانشمندان روابط بین‌الملل رژیم‌های حقوقی و امنیتی بین‌المللی را ابزار هژمون برای حفظ قدرت و سلطه خود در دوران نزول و کاهش قدرت خود دانسته و اصالتی به نقش این رژیم‌ها در حفظ اختلافات در دوران گذار قدرت بین‌المللی نمی‌دهند.
فعال‌سازی اسنپ‌بک، نه نقطه عطف تازه‌ای در تحریم‌هاست و نه تهدیدی جدید برای ایران. این اقدام تنها مُهر پایانی بر جسد بی‌جان برجام است. آنچه خطرناک است، تلاش جریان غرب‌گرا برای 
پر کردن خشاب خالی دشمن و جا زدن شکست به‌ عنوان پیروزی است.
امروز بیش از هر زمان دیگر روشن است که مسیر عزت و پیشرفت ایران نه در دالان‌های تاریک برجام و قطعنامه‌های بین‌المللی، بلکه در تکیه بر اقتدار ملی، مقاومت فعال و دیپلماسی متوازن با شرق و همسایگان است.
اقتدار ملی یعنی تنها زمانی می‌توان منافع کشور را حفظ کرد که دشمن احساس کند هزینه تجاوز به ایران سنگین خواهد بود.
اقتصاد مقاومتی به این معنا که اتکای بیش از حد به نفت و سازوکارهای مالی و تجاری تحت تسلط غرب، کشور را آسیب‌پذیر خواهد کرد. باید اقتصاد بر پایه توان داخلی و تعامل با شرق و همسایگان بازسازی شود.
دیپلماسی متوازن به این معنا که قدرت اقتصادی غرب در حال نزول و جبهه جدیدی از قدرت اقتصادی و سیاسی در جهان غیر غربی شکل گرفته است از این رو تمرکز بر روابط با ابرقدرت‌های نوظهور مانند چین و بازیگران تاثیرگذار غیر غربی در بریکس و شانگهای، تقویت همکاری‌های منطقه‌ای، مسیر اصلی دیپلماسی آینده است.
وزارت امور خارجه: ایران حق پاسخ‌گویی متناسب 
به هر اقدام غیرقانونی را محفوظ می‌دارد
گفتنی است، وزارت امور خارجه در واکنش به تصمیم شورای امنیت درباره بازگشت قطعنامه‌های این شورا علیه ایران در بیانیه‌ای اظهار داشت: اقدام مخرب سه کشور اروپایی برای بازگرداندن قطعنامه‌های لغوشده شورای امنیت در حالی صورت می‌گیرد که تأسیسات هسته‌ای تحت پادمان ایران مورد حملات غیرقانونی رژیم صهیونیستی و آمریکا قرار گرفته و آسیب دیده‌اند؛ این دولت‌ها حتی به تفاهم جمهوری اسلامی ایران و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در 
۹ سپتامبر ۲۰۲۵ توجهی نکرده و علی‌رغم استقبال جامعه بین‌المللی، آن را نادیده گرفتند، در حالی که مهم‌ترین بهانه آنها برای اسنپ‌بک، عدم همکاری ایران و آژانس عنوان شده بود. علاوه ‌بر این، پیشنهاد منطقی ایران که خود نسبت به معقول بودن آن اذعان کردند را نیز به بهانه‌های واهی نادیده گرفتند چراکه از ابتدا به دنبال مطامع سیاسی زیاده‌خواهانه خود بوده‌اند.
در این بیانیه آمده است: جمهوری اسلامی ایران همواره تلاش کرده است مسیر دیپلماسی و تعامل را باز نگه دارد، اما این کشورها علی‌رغم ادعاهای خود، تاکنون استقلالی از خود نشان نداده و از سیاست‌های یکجانبه‌گرایانه و غیرقانونی آمریکا دنباله‌روی کرده‌اند.  
وزارت امور خارجه همچنین تأکید کرد: جمهوری اسلامی ایران تأکید می‌کند: اقدام امروز سه کشور اروپایی در شورای امنیت سازمان ملل متحد در راستای تکمیل فرآیند بازگرداندن قطعنامه‌های لغو شده شورای امنیت، اقدامی غیرقانونی، ناموجه و تحریک‌آمیز است که روندهای دیپلماتیک جاری را به‌شدت تضعیف می‌کند. مسئولیت کامل پیامدهای این اقدام، در صورتی که منجر به بازگشت قطعنامه‌های لغوشده شورای امنیت علیه ایران شود، برعهده آمریکا و سه کشور اروپایی است که با تحریف واقعیت‌ها و طرح ادعاهای بی‌اساس، برخی کشورهای غیردائم عضو شورای امنیت را نیز برای همراهی کردن با خود تحت فشار قرار دادند. اقدام امروز در تکمیل فرآیند بازگرداندن تحریم‌های شورای امنیت، بدون اجماع و علی‌رغم مخالفت جدی تعدادی از اعضای شورا امنیت صورت گرفت که ضمن تضعیف بیش از پیش اعتبار شورای امنیت، ضربه‌ای به دیپلماسی و نیز رژیم عدم اشاعه محسوب می‌شود. برنامه هسته‌ای صلح‌آمیز ایران مبتنی بر خواست و اراده ملت ایران برای پیشرفت و توسعه علمی و فناورانه است و ملت ایران در این مسیر مصمم است. 
جمهوری اسلامی ایران ضمن تاکید بر پیگیری منافع و حقوق خود، از جمله از مجرای دیپلماسی، حق پاسخ‌گویی متناسب به هر اقدام غیرقانونی را محفوظ می‌دارد. جمهوری اسلامی ایران از تمامی اعضای مسئول جامعه بین‌المللی می‌خواهد اقدام غیرقانونی امروز سه کشور اروپایی در شورای امنیت را مردود دانسته و از هرگونه مشروعیت‌بخشی به آن خودداری کنند.