کد خبر: ۳۱۷۸۰۱
تاریخ انتشار : ۱۶ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۹:۳۳
تحلیل پویانمایی «چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم»

اتحاد با هیولاها

مسیح عرفان

انیمیشن چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم یک، محصول کمپانی دریم ورکس‌(متعلق به کمپانی یونیورسال از کمپانی‌های اختاپوسی) است. این انیمیشن با بودجه صد و پنجاه میلیون دلاری، توانست حدود ششصد میلیون دلار بفروشد که موفقیت چشمگیری است.
همچنین نمره مردمی به این انیمیشن بر اساس سایت آی‌ام دی بی‌۸.۱ است که نمره بالایی به حساب می‌آید.
ژانر این انیمیشن شامل درام، فانتزی، اکشن جنگی و سبک زندگی است.
در ادامه محصول نقدی که با روش فنی حکمی داشته‌ایم را تقدیم می‌کنیم.
۱. حمله اژدها
در ابتدای نقد انیمیشن چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم، به سراغ سکانس اول می‌رویم. در این سکانس می‌بینیم که چندین اژدها به یک روستا حمله می‌کنند، گوسفندان را می‌دزدند و خانه‌ها را به آتش می‌کشند. مردم روستا هم وایکینگ هستند و در حال مبارزه سفت و سخت با اژدها. در این سکانس انواع و اقسام اژدهایان معرفی شده و هر کدام با خطری که برای انسان‌ها ایجاد می‌کند برای مخاطب شناخته می‌شود. سپس هیکاپ، قهرمان داستان را می‌بینیم که علی‌رغم وایکینگ‌های عادی درون فیلم که بدنی بزرگ و تنومند دارند، ریزنقش است. البته در مبارزه با اژدها هم توفیق خاصی ندارد و حتی یک دختر بهتر از او مبارزه می‌کند. تا اینکه هیکاپ ابزار خاصی مثل یک منجنیق را آماده کرده، به بیرون می‌برد و با همین ابزار پیچیده، تیز‌ترین و سریع‌ترین اژدها که بی‌دندان باشد را روی آسمان می‌زند و گیر می‌اندازد.
اما مردم به دلیل شناختی که از هیکاپ دارند، حرف او را جدی نمی‌گیرند. هیکاپ پسر رئیس قبیله است، اما در مبارزه با اژدها خیلی دست و پا چلفتی است. تضاد بین پدر و پسرش از همین ابتدا شروع می‌شود. پدری که به دنبال نابودی تمام اژدهایان است و پسری که از عهده نابودی یک اژدها هم برنمی‌آید.
در این سکانس ما با شخصیت‌های مختلف انیمیشن از جمله هیکاپ، پدرش، دسته‌های مختلفی از اژدها، اَسترید‌(دختری که مبارز است) و جوانان دیگر آشنا می‌شویم. همچنین دشمنی اژدها با وایکینگ‌ها کامل در ذهن ما کاشته می‌شود و باور می‌کنیم که باید این موجودات خبیث را نابود کرد. وقتی جلوتر لحن فیلم عوض می‌شود، مخاطب غافلگیر می‌شود که از جذابیت‌های این انیمیشن است.
از طرفی تضاد بین هیکاپ و پدرش، نیاز درونی هیکاپ را به ما نشان می‌دهد. یعنی مخاطب می‌فهمد این شخصیت چه ضعفی دارد و طبیعتا هدفش هم برطرف کردن همین ضعف است، پس بهتر با او همراه می‌شود.
۲. دغدغه‌های پدرانه
هیکاپ در انیمیشن «چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم» بارها با بزرگ‌تر از خودش که پدر و مربی‌اش باشند گفت‌و‌گو می‌کند. در این گفت‌وگوها تضاد بین هیکاپ و پدرش روشن می‌شود، اما انیمیشن این تضاد را به دشمنی خونینی که باعث اختلاف اساسی این دو نفر بشود تبدیل نمی‌کند. بلکه هیکاپ به دنبال تأمین نظر پدرش است و طبیعتا در همان مسیر هم تلاش می‌کند، اما در این عرصه ناتوان است و نه اینکه با پدرش دشمنی داشته باشد.
بنابراین فیلم با ترسیم پیچیدگی‌های روابط خانوادگی، سعی می‌کند مخاطب نوجوان را جذب خودش کند و دغدغه‌هایی از جنس نوجوانی را به تصویر می‌کشد. اما رویکردی خصمانه به خانواده ندارد و اتفاقا هم پدر و هم هیکاپ، هر دو به دنبال خیر و صلاح هیکاپ هستند. پس خانواده در این سکانس‌ها محور است که مضمون خوبی است. این سکانس مقدمه سکانس‌های بعدی است که ضد خانواده محتوا ایجاد می‌شود. ابتدا اثر مخاطب را در فضائی خانوادگی قرار می‌دهد.
۳. تضاد هویتی هیکاپ
هیکاپ در جنگل، بی‌دندون را پیدا می‌کند و مثل یک وایکینگ خنجر به دست می‌گیرد تا او را بکشد. اما نمی‌تواند و خنجر را به کناری پرتاب می‌کند. یعنی تمام تربیت خانوادگی و هویت وایکینگی او که باید در مبارزه با اژدها نمود پیدا کند، با تمایل درونی هیکاپ در تضاد قرار می‌گیرد و هیکاپ آنچه را که دوست دارد و دلش می‌خواهد را انتخاب می‌کند. البته نوع قاب‌بندی فیلمساز هم به گونه‌ای است که ما هم مثل هیکاپ دلمان برای اژدها بسوزد و از اینکه اژدها را نمی‌کشد خوشحال شویم. این‌جا اولین سکانس از محتوای اصلی فیلم مشخص می‌شود. درون‌مایه اصلی انیمیشن چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم، سنت‌شکنی و رفتار خلاف عرف توسط نسل جدید است. هیکاپ در تعارض بین ارزش‌های قومی- ملی با خواسته شخصی‌اش، به شکلی فردگرایانه و لیبرال، آنچه دلش می‌خواهد را انتخاب می‌کند و مخاطب هم با او همراه است.
سپس هیکاپ به خانه می‌رود و با پدرش گفت‌و‌گو می‌کند. در این سکانس می‌بینیم که هیکاپ و پدرش اساسا در دو جهان فکری متفاوت به سر می‌برند و علاوه ‌بر فیزیک این دو نفر که دقیقا متضاد همدیگر است، افق دیدی که پدر برای هیکاپ در نظر گرفته هیچ شباهتی با خواسته‌ها و البته توانایی‌های هیکاپ ندارد.
اشکال این سکانس این نیست که پدر از هیکاپ توقع بیجا دارد، اشکال این است که نشان می‌دهد هیکاپ به دلیل دل‌نازکی، کاری که دلش می‌خواهد را می‌کند و با سنت‌های خانوادگی و قبیله‌ای‌اش مخالفت می‌کند. هر چند در ادامه می‌بینیم که این کار باعث پیروزی بر دشمن اصلی می‌شود، اما فیلمساز با دقت مخالفت یک نوجوان با سنت‌های قدیمی خانواده و جامعه را هم جذاب و هم مفید نشان می‌دهد. طبیعی‌است که مخاطب نوجوان هم از هیکاپ یاد بگیرد و در بزنگاه، آن‌طوری رفتار کند که دلش می‌خواهد و نه آن‌طور که سنت‌های خانوادگی و عقل به او می‌گوید. چون عقل هم می‌گوید باید تهدید را از بین ببریم، اما هیکاپ اژدهایی به آن خطرناکی (بی‌دندون خطرناک‌ترین اژدهای شناخته شده است) را آزاد می‌کند.
۴. چگونه دشمن را به دوست تبدیل کنیم؟
در ادامه انیمیشن «چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم» پدر هیکاپ و بسیاری از مبارزان به سفر می‌روند تا مرکز اصلی دشمن را پیدا کند. طبیعتا این همه اژدها باید سرزمینی داشته باشند و پدر هیکاپ معتقد است باید اژدهایان را در سرزمین خودش نابود کرد. او به همراه ناوگانی از مبارزان راه می‌افتد و هیکاپ را هم در کلاس آموزش مبارزه علیه اژدها قرار می‌دهد تا راه و رسم نابودی اژدها را یاد بگیرد. اما همزمان با کلاس‌ها‌(که البته هیکاپ درشان موفق نیست و دائم شکست می‌خورد، برعکس استرید که استاد مبارزه است) هیکاپ با بی‌دندون رفیق می‌شود و با خوراندن ماهی به او، اعتمادش را جلب می‌کند. از مضامین مهم انیمیشن دوستی با دشمن و در واقع جذب دشمن به جبهه خودی است. هیکاپ با تأمین نیاز‌های بی‌دندون او را به خودش وابسته می‌کند. علاوه‌بر غذا، هیکاپ بالی برای او طرّاحی می‌کند تا وقتی سوارش می‌شود جای بال شکسته‌اش را بگیرد. بنابراین بی‌دندون در پرواز کردن هم وابسته به هیکاپ می‌شود. پس هیکاپ با تأمین نیاز‌های بی‌دندون، کم‌کم او را به خودش وابسته می‌کند. این استراتژی مهمی است که در فیلم به نوجوان آموزش داده می‌شود که اگر نیاز عده‌ای را به صورت مستمر برطرف کنی، حتی اگر دشمنت باشد، با تو هم‌پیمان خواهد شد.
۵. تحول در سیستم آموزشی
گفتیم که هیکاپ در حال یادگیری مبارزه در سیستم آموزشی وایکینگ‌ها است. اما به دلیل رفاقت با بی‌دندون، کم‌کم روش تعامل با دشمن را یاد گرفته و به جای مبارزه با آن‌ها، اژدهایان درون رینگ را با ترفند‌هایی رام می‌کند. همچنین وقتی نوبت به کتاب خواندن می‌رسد، تنها کسی که کتاب را می‌خواند هیکاپ است. وقتی هیکاپ کتاب را می‌خواند می‌فهمد که این منبع برای شناخت اژدها خیلی ناقص و البته رویکرد خصمانه‌ای که به اژدهایان دارد هم از اساس اشتباه است. بنابراین هیکاپ نه تنها خلاف سنت‌های جامعه رفتار می‌کند، که حتی تفکراتش هم از اساس با متونی که در حال تدریس است متفاوت است. البته هیکاپ شخصیتی عادی نیست. او نابغه مهندسی است که در نوجوانی می‌تواند برای اژدها بال طراحی کند. یعنی می‌بینیم که هیکاپ یک الگوی کامل برای نوجوانانی است که قوه بدنی زیادی ندارند اما می‌توانند با فکرشان تحوّل ایجاد کنند. اما از این مضمون در راستای تخریب سنت‌های خانوادگی و اجتماعی استفاده می‌شود. هیکاپ نوجوانی نخبه است که کل سیستم آموزشی موجود در قبیله و مهم‌ترین استراتژی‌های نظامی را با تعامل با دشمن زیر سؤال می‌برد. همزمان می‌بینیم که پدرش هم در مبارزه با اژدهایان شکست می‌خورد. پس تفکر هیکاپ برای مخاطب جذاب‌تر و مفیدتر جلوه می‌کند.
۶. رقیبی که تبدیل به رفیق می‌شود
استرید هیکاپ را در جنگل پیدا می‌کند و می‌فهمد که او با یک اژدها که بزرگ‌ترین دشمن وایکینگ‌ها است رفیق شده. هیکاپ برای اینکه نظر استرید را برگرداند، او را سوار بر اژدها می‌کند و با هم در آسمان پرواز می‌کنند. یعنی به معنای واقعی هیکاپ از دشمن سواری می‌گیرد و زمانی استرید حرف هیکاپ را می‌پذیرد که لذت سواری گرفتن از دشمن را بچشد.
استرید البته از قبل با هیکاپ حس رقابت داشت، اما وقتی می‌بیند این‌گونه دشمن را مطیع خودش کرده، در مقابل هیکاپ لُنگ می‌اندازد و تبدیل به یار غارش می‌شود. در چند سکانسی که رابطه استرید و هیکاپ به تصویر کشیده می‌شود، می‌بینیم که هیکاپ همفکری مناسب پیدا کرده که البته یک دختر است. بنابراین سبک زندگی غربی در روابط نوجوانان با همدیگر، این‌جا کاملا ترویج می‌شود. سنگ صبور هیکاپ نه خانواده‌اش، نه یک پسر هم سن و سال خودش، بلکه یک دختر است. سکانس پرواز دو نفره با بی‌دندون خیلی خوب ساخته شده است و کاملا ارتباط صمیمی این دختر و پسر را برای مخاطب زیبا جلوه می‌دهد. استرید در چند سکانس بعد هم به هیکاپ مشاوره می‌دهد که مثل قبل خلاقانه فکر کند تا راه چاره را بیابد. بنابراین به جای خانواده، دوست دختر هیکاپ محرم اسرار او است که مضمون خوبی نیست.
به صورت اتفاقی، بی‌دندون هیکاپ و استرید را به مرکز اژدهایان می‌برد و در آنجا می‌بینیم که یک هیولای بسیار بزرگ اژدهایان دیگر را مجبور می‌کند تا به او باج بدهند و با حمله به انسان‌ها، حیوانات را غارت کنند و به این هیولا تحویل دهند. بنابراین مخاطب می‌فهمد که ریشه شرّ را باید در سرزمین خودش نابود کرد. تا وقتی مرکز شرارت باقی است، همیشه باید منتظر حملات گاه و بی‌گاه اژدهایان بود.
در سکانس‌هایی که از پرواز کردن با بی‌دندون می‌بینیم، کاملا برای مخاطب جا می‌افتد که آن هیولا‌هایی که به عنوان دشمن می‌شناسیم می‌توانند دوست ما شوند. همان مضمونی که در آثار مختلفی همچون موآنا یا کارخونه هیولا‌ها می‌بینیم. بنابراین ارتباط با موجودات هیولا شکل در این سکانس‌ها در کنار آموزش همان استراتژی جذب دشمن، ترویج می‌شود.
۷. اختلاف با پدر
پدر هیکاپ در فینال مبارزات با اژدها، می‌گوید او باید اژدها را بکشد اما هیکاپ نمی‌پذیرد و با پدرش اختلاف پیدا می‌کند. پدرش از او می‌خواهد که پسری مبارز باشد، اما هیکاپ این را نمی‌خواهد و در مقابل خواست پدرش می‌ایستد.
اما باید دقت کنیم که هر چند ما با هیکاپ هم‌نظر هستیم، اما هیکاپ چون پدرش را ناراحت کرده، به استرید می‌گوید که «من گند زدم!». یعنی هیکاپ دوست ندارد ارتباط با پدرش به هم بخورد و در آخر هم برای کسب رضایت او، استرید پیشنهاد می‌دهد که مثل قبل، مشابه دیگران فکر نکند و ایده جدیدی را به کار ببندد. 
هیکاپ همراه با نوجوانان دیگر‌(که حالا به دلیل سنت‌شکنی هیکاپ و دوستی با اژدها رفیق او شده‌اند) چند اژدها را رام می‌کنند و به سمت مرکز اصلی و اژدهای بزرگ می‌روند.
در آنجا پدر هیکاپ را می‌بینیم که از مبارزه با این اژدها عاجز است، اما هیکاپ و دوستانش سوار بر اژدها، او را نابود می‌کنند. یعنی هیکاپ به هر حال همان هدف پدرش را پیش می‌برد، اما با استراتژی جدیدی که یافته است که همان دوستی با اژدها و هیولا‌هاست.
۸. هیکاپ و جانبازی در راه دفاع از وطن
هیکاپ هیولای بزرگ را نابود می‌کند، اما در این مسیر پایش قطع می‌شود و در سکانس پایانی انیمیشن چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم می‌بینیم که به جای پایش یک پای مصنوعی گذاشته‌اند. اما هیکاپ کاملا خوشحال است و به شهری جدید وارد می‌شود که مردم با هیولا‌ها در حال زندگی مسالمت‌آمیزی هستند. پدرش هم به او افتخار می‌کند.
جمع‌بندی و نتیجه‌گیری
در نقد انیمیشن چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم باید بگوییم که این اثر دو محور اصلی دارد. اول اینکه هیولا‌ها می‌توانند و باید با انسان رفیق شوند. در اساطیر غربی، اژدها موجودی شیطانی است و طبیعتا مخاطب اولیه‌ای که خود نوجوانان غربی باشند، با دیدن این مضمون به نوعی سنت‌شکنی دچار می‌شوند و خلاف سنت مسیحی، انیمیشن به آن‌ها یاد می‌دهد چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم. فرهنگ مشرکانه نورس نیز در دیالوگ‌های مختلف‌(از جمله تعبیر پناه بر خدایان به جای پناه بر خدا) معماری وایکینگی، نماد‌های نورس و خلاصه جوّ فرهنگی وایکینگ‌ها کاملا در اثر دیده می‌شود. بنابراین محور قرار دادن یک فرهنگ مشرکانه با مضمون دوستی با هیولا‌ها که در تفکرات یهودی و کابالیستی نیز ترویج می‌شود، کاملا با این محور سازگار است.
محور دوم هم مباحث جنگی و نظامی است. هیکاپ دغدغه‌اش نجات مردم وایکینگ و نابودی دشمن است. اما با ساختارشکنی و ایجاد تحول در دکترین آموزشی با رویکردی فردگرایانه، باعث می‌شود دکترین نظامی جدید و کارآمدتری را معرّفی کند. در پایان می‌بینیم که هیکاپ در نابودی دشمن با پدرش هم‌نظر است، اما بایستی ساختار سنتی به هم بخورد.در کنار این دو مضمون اصلی که اولی برآمده از تفکر یهودی و مضمونی نادرست است و دومی مضمونی مفید است که می‌تواند به خلاقیت و البته روحیه مقاومت مخاطب کمک کند. در کنار این دو مضمون اصلی، مضامین حاشیه‌ای مثل ترویج سبک زندگی هالیوودی و غیر الهی نیز وجود دارد.
می‌توان گفت هدف اصلی قسمت اول انیمیشن چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم، جا انداختن تفکر اتحاد با هیولا‌ها برای نابودی دشمن و رسیدن به تمدنی است که اژدهایان با انسان‌ها به تفاهم رسیده‌اند. افق دیدی که ریشه‌های آن را در فرقه‌های یهودزده و تأکید این فرقه‌ها بر ارتباط با موجودات  عجیب و غریب و اسطوره‌ای می‌توان یافت.