جای خالی خانواده تراز در تولیدات سینمایی
بخش نخست-گروه گزارش
ازدواج و خانواده یکی از زیربناییترین موضوعات در آثار نمایشی و سینمایی بوده است. از همان ابتدای تاریخ سینما این موضوع دستمایه قرار گرفت. حتی برادران لومیر در فیلمهای چنددقیقهای خودشان به بازنمایی سبک زندگی و کیفیت خانواده در اواخر قرن 19 میلادی پرداختند. سینمای غرب نیز با وجود غلبه کژتابی اما در یک دهه اخیر به نمایش آثار خانوادگی تمایل یافته است. سینما و تلویزیون ایران نیز در 45 سال اخیر به پاکترین سینما و تلویزیون در جهان تبدیل شد که خانواده نیز در آن جایگاه ویژهای داشته است. اما متأسفانه مدتی است، بهویژه در سینما و شبکه نمایش خانگی، آثاری غالب شدهاند که در آنها خانواده نه کانون گرم و آرامش که میدان جنگ و نبرد و قربانی شدن فرزندان است.
این رویکرد غلط در آثار بهاصطلاح اجتماعی سینمای ایران پررنگتر است. به طور مثال، دو فیلم بحثبرانگیزی که این روزها روی پرده سینماهای کشور رفتهاند، گویی خانواده را هدف گرفتهاند و تصویری ترسناک و مشمئزکننده، هم از جامعه و فرهنگ و رفتار مردم و هم خانواده و نزدیکان ترسیم کردهاند. در «پیرپسر» پدر هیولا و دشمن فرزندانش است و در «زن و بچه» مادر و مادربزرگ، چهرهای منفی دارند و تقریباً همه اعضای خانواده عامل سیاهبختی و انحطاط و حتی مرگ یکدیگر میشوند!
سؤال این است که این نوع تصویرسازی از خانواده و روابط خانوادگی چه زمینه و دلایلی دارد و تأثیر آن بر جامعه چیست؟ در این گزارش به بررسی این مسائل میپردازیم. با ما همراه باشید!
شروع فاصله سینما با خانوادهها
سینمای ایران در دهه 60 و همچنین تا اواسط دهه 70، خانوادهگراترین سینمای تاریخ جهان بود. انقلاب اسلامی جان تازهای به سینمای منحط آن دوران بخشید و با دم مسیحایی امام خمینی(ره) و فضای انقلابی، هنری افتخارآمیز و قابل ستایش بر ویرانههای سینمای دوره ستمشاهی بنا شد. فیلمهایی ساخته شدند که هم جاذبه صادق و صحیح داشتند، هم خانواده در آنها از جایگاه والایی برخوردار بود و هم به فرهنگسازی و نقد کژتابیها میپرداختند، اما از نیمه دهه 70 به این سو به واسطه سیاستگذاریهای صورت گرفته، سینمای جشنوارهای تقویت و فیلمفارسی غالب شد و در نتیجه، رویکرد خانوادگی در فیلمهای ایرانی رو به کمرنگ شدن نهاد. از دوم خرداد سال 76 بود که با سیاستها و برنامههای مدیران فرهنگی و سینمایی دولت وقت، نوعی از فیلمها که اصطلاحا دختر-پسری لقب گرفتند گسترش یافتند. در نتیجه این نوع برنامهریزی و سیاستگذاری، ویترین تولیدات سالانه سینمای ما پر از آثاری با درونمایههایی چون عشقهای چند ضلعی و خیانت و روابط نامشروع شد و از طرفی هم برخلاف قبل، فیلمهایی که در آنها روابط خانوادگی جلا مییافت، هر روز کم و کمتر شدند. البته این جهتگیری نهتنها باعث رونق و پویایی سینمای ما نشد که بهتدریج، بخش عمده مردم از سینماگریزان شدند و شد آنچه نباید میشد؛ سالنهایی که رفتهرفته خلوت و خلوتتر شدند و حتی برخی از آنها کارشان به تعطیلی یا تغییر کاربری کشید!
این وضعیت و دوری از ارزشهای خانوادگی در سینما حتی در سخنان برخی مدیران و سینماگران آن زمان هم هویدا شد. معروفترین آنها، سخنرانی مجيد مجيدي در چهارمين جشن خانه سينما در سال 1379 بود که گفت: «...گوش بداريم كه صداي پاي ابتذال بهراحتی به گوش ميرسد. آنچه روزگاري به درست يا بهغلط با واژه فیلمفارسی ميخوانديمش، دوباره سر و گوشي ميجنباند، تابلوهاي رنگارنگي كه فقط در كار فريب چشمهایند و با انديشه و آگاهي بيگانهاند...» مجيدي بار ديگر در سمينار «نقد سينماي اجتماعي و سينماي ديني» که دي سال 87 در دانشگاه علامه طباطبايي برگزار شد گفت: «... يکي از گلههاي من به آقاي خاتمي هم همين مسئله بود، چرا که علیرغم علاقهاي که به شخصيت ايشان دارم، بايد بگويم که در دوره ايشان علیرغم فضاي آزادي که وجود داشت، چيزي جز ابتذال نصيب سينماي ما نشد.»
مجید مجیدی این اواخر نیز از حرفهای آن دوران خودش دفاع کرد. کارگردان فیلم «محمد رسولالله (ص)» در کارگاه انتقال تجربه در شصت و نهمین جشنواره منطقهای سینمای جوانان ایران که شهریور سال گذشته برگزار شد، گفته بود: «سینمایی که یک روز همه با علاقه جلوی آن صف میبستند و فیلمهای دهههای مختلف را میدیدند و ساعتها راجع به آن بحث و گفتوگو میکردند، امروز گویی بر آن غبار مرگ پاشیده است و به یک سینمای بیهویت که مشخص نیست متعلق به کجاست، تبدیل شده است... در جشن صدسالگی سینما در سال ۱۳۷۹ برگزار شد، هشدار دادم که صدای پای ابتذال دارد میآید و دیری نخواهد پایید که ابتذال پیکره سینما را در برخواهد گرفت.»
مجیدی همچنین نسبت به رویکرد تخریبی سکوهای نمایش خانگی در حوزه فرهنگ هم هشدار داد: «امروز شاهد این هستیم که پیکره سینما را ابتذال گرفته و پلتفرمها به عنوان آثاری مخرب چه به جهت فرهنگی و چه به جهت هنری و در قالب هر ساختاری که آن را بنامیم، بدون آنکه نسبتی با مردم، سینما و این کشور داشته باشند، گسترش یافتهاند که نسبتی با آرمانها و اندیشه و فرهنگ بومی و هویتی ما ندارند.»
«سعید مستغاثی» منتقد و مدرس سینما به گزارشگر کیهان میگوید: «سینمای ایران بعد از دوم خرداد 1376 تحتتأثیر فضای ایجاد شده، آرامآرام دچار اضمحلال شد. طبق آمار رسمی، سال 1382 بدترین سال سینمای ایران به لحاظ حضور تماشاگر، فروش بلیت و ساخت فیلم بود. درصد فیلمهای ژانر سینمای دفاع مقدس (به عنوان اصیلترین ژانر سینمای ایران) در آن سال به صفر رسید. درواقع ریشههای ابتذال سینمای امروز را میتوان در همان دوران جستوجو نمود. در طی آن دوران بسیاری از فیلمها با حداقل تماشاگر اکران شدند و سینمای ایران دچار بحران فزایندهگریز تماشاگر شده بود. شاید کسی باور نکند که در همان روزگار فیلمی به نام «همکلاس» (سعید خورشیدیان) را روی پرده سینما مشاهده کردم که افتتاحیه آن تنها با یک نفر تماشاگر برگزار شد!»
وی اضافه میکند: «سینمای مبتذل پس از دوران بهاصطلاح اصلاحات، اگرچه مدتی به محاق رفت و ترمزش تا حدودی کشیده شد؛ ولی در دولت دهم پا را از بسیاری خطقرمزها فراتر گذارد و در دولتهای یازدهم و دوازدهم چنان به اوج خود رسید که صدای وزرای وقت فرهنگ و ارشاد همان دولتهای بهاصطلاح تدبیر و امید را درآورد! یعنی آش آنقدر شور بود که صدای خان را هم درآورد!»
جای خالی خانواده تراز
یکی از شاخصهای اغلب فیلمهای اجتماعی در سینمای سالهای اخیر ایران، کمبود خانواده الگو و تراز است. بهندرت فیلمی را میبینیم که در آنها خانواده کامل و پدر و مادر دلسوز و الگوهای رفتاری و اخلاقی درست و مثبت حضور داشته باشد. در اغلب فیلمهای سینمایی دو دهه اخیر ما، پدر یا مادر حضور ندارند و یا اگر همخانوادهای کامل هست، روابط در آن ازهمگسیخته است. بهطور مثال در فیلم «پیرپسر» مادر حضور ندارد و در فیلم «زن و بچه» از پدر خبری نیست! بیش از آرامش و روابط سازنده، درگیری و تنش و الگوهای رفتاری غلط غلبه دارد. بهندرت در فیلمهای سینمای چند سال گذشته سینمای ما ازدواج و فرزندآوری و زندگی خانوادگی و عشق و محبت بین زوجین به عنوان یک ارزش مطرح شده است! وقتی فهرست فیلمهای یک دهه اخیر سینمایمان را مرور میکنیم، متوجه میشویم که در اکثریت قریب به اتفاق آثار اکران شده، یا شاهد خیانت و پنهانکاری در خانواده بودهایم، یا دعوا و کشمکش بیپایان زوجها و یا خانوادههایی که یکی از همسرها فوت کردهاند و یا زن و مرد از هم جدا شده و فرزندان، پدر و مادر ندارند و یا خانوادههایی که در آنها، امکان یک زندگی آرام و مطمئن وجود ندارد؛ حتی فیلمهایی که خانواده و اعضای آن را محل قربانی شدن افراد معرفی میکنند!
چنین رویکردی در سینما به طور غیرمستقیم منجر به ترویج خشونت و ضعف عاطفه در جامعه و کاهش میل به تشکیل خانواده در افراد میشود. وقتی سینما بهعنوان یک نهاد قدرتمند بازتولید و توزیع فرهنگ و سبک زندگی از ساخت و بازنمایی الگوی خانواده و زندگی خانوادگی ناتوان باشد و یا نخواهد چنین الگویی را بسازد، اولین تأثیرش این است که شاهد بالارفتن سن ازدواج و افزایش جمعیت مجردها باشیم. مخاطبی که به طور دائم در آثار روی پرده، خانوادههای دربوداغان و پر از خیانت و تنش را میبیند، در ناخودآگاهش دچار بدبینی نسبت به خانواده و اطرافیانش میشود و ایجاد رابطه خوب و سازنده با همسر یا اعضای خانواده توسط او دچار اختلال میشود.
«رضا منتظری» منتقد سینما در گفتوگو با گزارشگر کیهان میگوید:«خانواده نهتنها در كشور ما بلكه در تمام دنیا مهمترین نهاد هر جامعه محسوب میشود اما متأسفانه به نظر میرسد سینمای ایران تصمیم گرفته نهاد خانواده را حذف كند.» وی تصریح میکند: «وقتی موضوع خانواده در سینما وجود ندارد خودبهخود تصویری از آداب و سنن و رفتارهای زیبای گذشته ارائه نمیشود.»
این کارشناس سینما بیان میکند: «در سالهای قبل، با آثار متعددی روبهرو میشدیم كه نقش و جایگاه خانواده در آنها بسیار پررنگ است؛ اما در سالهای اخیر خبری از خانواده و فرزندآوری نیست و همه تكرو شدند. عنصر خانواده بسیار مهم است و باید به آن توجه كرد اما متأسفانه سینمای ایران گویا بهعمد مفهوم خانواده را به انحطاط میکشاند و بهتدریج بیاحترامی به پدر و مادر در سینما در حال باب شدن است.»
سندرم غربستیزی در سینما
یکی دیگر از محورهای تضعیف خانواده در سینمای اجتماعی، تخریب غیرت است.
اصغر فرهادی، از «چهارشنبهسوری» به اینسو، فروپاشی خانواده را در دستور کارش قرارداد. اما «فروشنده» او به طور صریح و آشکار، به تخریب و زدن عنصر حیاتی «غیرت» میپردازد. فیلم «علفزار» نیز از این جهت، به «فروشنده» شباهت دارد. در «فروشنده» اصغر فرهادی، عنصر فرهنگی و اخلاقی شاخص بین ایرانیان یعنی «غیرت» تخطئه شده بود، در «علفزار» هم این موضوع مهم به کل نادیده گرفته شده است. در این فیلم بزرگ خانواده که از قضا مردی متدین معرفی میشود، نهتنها غیرت و اصرار برای مجازات افرادی که به خانوادهاش زخم زدهاند ندارد؛ بلکه بیشتر در پی نادیده گرفتن ماجرا برای حفظ آبرو و حرمت خودش به عنوان یک مدیر است! فیلم «عنکبوت» که مشابه نمونه خارجی «عنکبوت مقدس» است، نیز ازجمله آثاری با موضوع غیرتستیزی است. فیلم «آه سرد» هم به طور غیرمستقیم، همسران باغیرت را محکوم میکند!
محمدرضا شرفالدین، از هنرمندان پیشکسوت سینما معتقد است: همه فیلمهای ما باید غیرت و جوانمردی را فریاد بزنند؛ ولی متاسفانه میبینیم بیعفتی و بیغیرتی را فریاد میزنند. افراد سودجویی نقاط برتر روحی و روانی جامعه را شناسایی میکنند و بر اساس آن فیلمنامه مینویسند و فیلم میسازند و تنها هدف آنها سود مالی است.»
وی درباره محتوای آثار هنری میگوید: «هنرمندان از طبقات الگو دهنده جامعه هستند؛ آنها کسانی هستند که رفتارهای هنری و شخصیشان بهسرعت به الگو تبدیل میشود. در یک کار تحقیقی تأثیرات متقابل سینما و جامعه را در دهههای 60 و 70 بررسی کردم که سینما و جامعه چگونه بر هم اثرگذاری میکنند. عکسهای مستندی از شکل ظاهری افراد جامعه از قبیل لباس، آرایش، تغذیه و ارتباطات را از فیلمهای سینمایی با جامعه مقایسه کردم و متوجه شدیم عیناً افراد موارد مورد اشاره را از فیلمهای سینمایی الگو گرفتهاند.»
پدرستیزی
یکی از الگوهای قصهپردازی در فیلمهای یک دهه اخیر سینمای ایران، نمایش چهرهای هیولایی از پدرهاست. در خیلی از فیلمهای به ظاهر اجتماعی و روشنفکرانه سینمای ما در 15- 10 سال اخیر، پدرها به عنوان ضدقهرمان و قطب منفی داستان به تصویر کشیده شدهاند. این شکل از تصویرسازی از پدر به عنوان ستون اصلی خانواده، دراصل نوعی هجمه به اصل نهاد خانواده محسوب میشود.
نمونه اخیر چنین فیلمهایی «پیر پسر» است که این روزها روی پرده سینما قرار دارد. همچنین فیلم «خانه پدری» هم در شبکه نمایش خانگی اکران شده است و روایتی از یک جنایت تاریخی از سوی پدرها علیه دخترانشان است. اما قبلا هم آثار متعددی با این مضمون ساخته شده بودند، ازجمله؛ «لامینور»، «مالاریا»، «مرهم»، «ملی و راههای نرفتهاش»، «خانه دختر»، «ماجان» و...که در همه آنها پدرها عامل آسیب یا قربانی شدن فرزندانشان، بهویژه فرزندان دختر معرفی میشوند!
«جبار آذین» منتقد و مدرس سینما در این باره میگوید: تهاجم فرهنگی و تبلیغ سبک زندگی غربی سبب شده به عنصر مهم خانواده و جایگاه ارزشمند «پدر» در سینما و تلویزیون بیتوجهی شود؛ درواقع ورود و نفوذ فرهنگ بیگانه در قالب انواع تهاجمهای فرهنگی و تبلیغ زندگی غربی سبب شده قشرهایی از افراد جامعه ما به مناسبات سالم و سازنده و شایسته با مفاهیم و آموزههای دینی و ملی دسترسی نداشته باشند، اگر این ارتباط به درستی برقرار شود و مدیران با دعوت از هنرمندان متعهد و متخصص و کاربلد تولید آثار شاخصی را در این عرصه رقم بزنند بدیهی است که میشود در مسیر فرهنگسازی توسط هنرمندان که پیشتازان فرهنگ کشور هستند گامهای مؤثری برداشت.