تراژدی زن در تاریخ و جغرافیایی سیـاه و سفیـد
علی عینی
فیلم «زنی با سوزن» ساخته جدید مگنوس وان هورن کارگردان نوظهور سوئدی لهستانی است که توانست با این اثر هم در مراسم کن و هم اسکار کاندیدای برخی از بخشهای جوایز شود. البته فیلمهای قبلی او از جمله «عرق» و «آخرت» هم مورد توجه منتقدین قرارگرفت اما «دختری با سوزن» فضائی خاص دارد؛ اول اینکه این فیلم شبیه آثار کلاسیک به صورت سیاه و سفید فیلمبرداری شده و بهعلاوه نشانههای یک تریلر جنائی با سبک و فضای ابزورد معمایی در آن مشهود است. و مهمتر اینکه این فیلم برداشتی از زندگی واقعی یک زن قاتل است که بین سالهای 1913 تا 1930 9 کودک را به قتل رسانده بود! به هرجهت، این اثر با یک روایت خطی و چهار داستانک در راستای یکدیگر روایت میشود و کاراکتر اصلی قصه زنی فقیر و بیکس به نام کارولیناست که شوهرش در جریان جنگ جهانی اول مفقود شده است! در ادامه و در پرداخت به داستان در همان سکانس اول فیلم که صاحبخانه با مشت به درب اتاق محقر او میکوبد تا او را به خاطر تأخیر یکساله اجاره خانه از آنجا بیرون اندازد متوجه میشویم که با چگونه اثری و چگونه شخصیتی روبهرو هستیم! که میتوان از آغاز به بیپناهی زن و سرگردانی آن در جامعه غرب آن دوران اشاره داشت و نمود این قضیه را تا آخر داستان نیز مشاهده کرد! در ادامه داستان، کارولینای بیکس و بیپول با پیدا کردن یک اتاق زیر شیروانی به زندگی خود ادامه میدهد و با کارگری در یک کارخانه البسهدوزی که برای سربازان جنگ جهانی مشغول به جنگ هستند امرار معاش میکند... اندکی روزگار بر همین منوال میگذرد تا اینکه کارولینا به سراغ رئیس کارخانه با نام یورگن میرود تا اینکه در ازای بیسرپرست بودن هر طور که شده کمک مالی دریافت کند و اما نکته منفی اینکه مدارک او برای کمک مالی کافی نیست و در ظاهر نکته مثبت اینکه به هر نیت و قصد و غرض رئیس کارخانه یورگن به کارولینا ابراز علاقه میکند و پس از قرارهای عاشقانه بیرون از کارخانه، زن باردار میشود، هرچند که به زن پیشنهاد ازدواج میدهد! اما مادر یورگن نهتنها کارولینا را پس میزند بلکه از دکتر خانوادگی خود میخواهد که جنین در شکم کارولینا را سقط کند اما این امر امکانپذیر نیست و دیگر دیر شده و...! و این خبر بدی برای مادر از خودراضی یورگن است چرا که وصلت این دو خانواده را مایه رو سیاهی میداند! به همین دلیل پسرش را موأخذه میکند! پسرِ مطیع (یورگن) هم حرف مادرش را میپذیرد و رابطه او با کارولینا همانجا برای همیشه تمام میشود! اما مادر بیرحم یورگن نیز کارولینای بیچاره را هم از کارخانه اخراج میکند تا هیچکس از این موضوع بویی نبرد! کارولینای سرخورده و عصبانی در ادامه سعی در نابودکردن جنین در شکمش دارد که زنی دلسوز و مهربان که کسی نیست جز دِگمان اُوِربای که بعداً خودش عامل اصلی تعلیق داستان است متوجه میشود و مانع انجام او از این حرکت میشود و به او پیشنهاد میدهد که اجازه دهد بچه کارولینا به دنیا بیاید آنگاه او را به یک خانواده مرفه بفروشد در صورتی که خرید و فروش کودک در جامعه آن دوران هم جرم محسوب میشد! کارولینا هم میپذیرد و به صورت روزمزد درکارخانههای مختلف کار میکند تا اینکه تولد بچهاش فرا میرسد و توسط همکارش در انظار همه بچه را به دنیا میآورد! در همان روزها سر و کله شوهر به سربازی رفته کارولینا که مفقود شده بود پیدا میشود که صورت او گویی ترکش یا گلوله مجروح و ناقص شده و اجباراً با زدن ماسکی به صورتش زندگی میکند اما کارولینا او را نمیپذیرد و با عصبانیت مرد را از خانهاش بیرون میکند و... بعد از اتفاقات مختلفی که برای کارولینا میافتد، در نهایت شوهر، پذیرای کارولینا میشود و زندگی در کنار هم را ادامه میدهند!
آنچه به فیلم ضربه زده، شلوغ بودن روایت است به طوری که چهار داستان مجزا روایت میشود و باعث شده پرداخت داستانها و شخصیتها گنگ و ناقص و به دور از فهم مخاطب بماند. این بر درام فیلم تأثیر منفی گذاشته و اثر تبدیل به روایتی شده که فقط همانند یک راوی ماجرا را سیر میکند و خیلی از لحظات ناب و تأثیرگذار را نادیده گرفته است، چون وقت پرداخت به همه آنها وجود ندارد، درنتیجه ریتم شتابزدهای بر اثر سایه انداخته تا جایی که مخاطب در جاهایی از قصه جا میماند!
از طرفی شخصیتهایی بدون شناسنامه یا ردپای قبلی وارد داستان میشوند که ممکن است برای قصه آشنا باشند، اما برای مخاطب خیر! شاید یکی از دلایل مهم مشخص این قضیه مشخص نشدن اصل شخصیتمحور یا موقعیتمحور بودن قصه است. با اینکه قصه در اصل شخصیتمحور است و مدام موقعیتهای خاص و عجیب و منفی به کارولینا ضربه میزنند و صحنههای تراژیک ایجاد میکنند اما هر کجا قرار است کارولینا با موقعیتها دست و پنجه نرم کند او یا با تراژدی روبهرو میشود یا ناگهان رد قصه کمرنگ میشود یا موقعیت عوض میشود! در حقیقت خالق از روی آن موقعیت به سادگی میگذرد و آنچنان که باید و باشد با نگاهی عمیق بدان نمینگرد! بنابراین آن درام و چالش که مخاطب انتظارش را دارد را نمیتوان حس کرد و تأثیر گرفت!
به هر جهت، فیلم «دختری با سوزن» فاقد پیچیدگیهای یک درام اثرگذار در ژانر تریلر جنائی به سبک و سیاق ابزورد است و گویی دوربین ققط شاهد بر اعمال و سرنوشت تراژیک کارولینا است.