ما فرزندان خمینی هستیم
مرحوم آیتالله محمد ریشهری
ویژگیهای سیاسی
آیتالله حقشناس به دلیل ارتباط ویژهای که با امام خمینی(ره) داشت، از سالها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، با انقلاب و انقلابیّون همراه بود و همواره در مسیر اهداف حضرت امام گام بر میداشت. این همراهی در سالهای پس از پیروزی انقلاب و در زمان جنگ تحمیلی نیز با اظهار تمایل به حضور در جبهه و حمایت از رزمندگان ادامه یافت و پس از رحلت امام خمینی نیز با حمایت همهجانبه از رهبری آیتالله خامنهای و حضور در انتخابات و راهپیماییها نمود پیدا کرد. از اینرو، مهمترین ویژگی سیاسی ایشان را میتوان در همراهی با انقلاب و آرمانهای امام راحل و مقام معظّم رهبری خلاصه نمود که در ادامه به نمونههایی از آنها اشاره میگردد.
همراهی با انقلاب و نفی افراطیگری
آیتالله حقشناس را زمانی به اتّهام انقلابی نبودن و این که طلبههای تربیتشده ایشان به درد انقلاب و نظام نمیخورند، بهگونهای شرمآور از مدرسه سپهسالار قدیم (شهید بهشتی امروز) که شرعاً تولیت آن را برعهده داشت، راندند. این، در حالی بود که از همان جمع محدود اطرافیان استاد، دهها شهید و جانباز و دهها شخصیّت علمی و اجتماعی برخاست.
در طول پانزدهساله نهضت اسلامی نیز مسجد امینالدوله شاهد حضور شخصیّتهای مبارز فراوانی همچون آقایان: مطهّری، بهشتی، انواری، هاشمی رفسنجانی، شیخ حسن لاهوتی و... بود.1
آیتالله حقشناس با هرگونه افراطگرایی و تندروی خصوصاً آنگاه که به نام «دین» و «انقلابیگری» صورت میگرفت، بهشدّت مخالف بود. ایشان با شناخت عمیق و باوری که به شخصیّت اخلاقی و دینی امام خمینی داشت، ایشان را بهجد، به عنوان یک معیار و محک پذیرفته بود و از اینرو متناسب با امکان و شرایط خود، در تحقّق اهداف وی میکوشید و در درستی آنها تردید نداشت.
این را هرکس که کمترین نزدیکی با ایشان داشت، آشکارا میتوانست در یابد. بارها شاهد اعتراض و اعلام نارضایتی شدید ایشان از برخی افراد بودم که در کسوت دینداری و مقدّسمآبی و به بهانه دوری از سیاست و بیتعهّد به شرایط سخت آن روز جامعه و عوارض برخاسته از انقلاب و جنگ، غیرمسئولانه بر امام خُرده میگرفتند و حتّی این اعتراض خود را علنی مینمود.
به یاد دارم در یکی از روزها که از قم به تهران آمده و به دیدار استاد رفته بودم، مصادف با زمانی بود که از سوی دفتر امام خمینی، توصیه شده بود که عکسهای ایشان از صحن مساجد جمعآوری شود. طبعاً در مسجد امینالدوله نیز چنین عمل شد؛ امّا شاهد بودیم که استاد حقشناس، به نصب مجدّد تمثال امام در صحن مسجد- البتّه در کنار قبله- امر نمودند با این استدلال که: کراهت نصب تصویر در محلّ نماز، به دلیل آن است که موجب غفلت از یاد خدا در نماز میشود؛ امّا عکس ایشان نهتنها غفلتزا نیست بلکه مُذکِّر (یادآورنده) است.2
حلقه وصل هیئتهای مؤتلفه با امام خمینی(ره)
آقایان اعضای مؤتلفه مثل آقای [حبیبالله] عسکراولادی و [حبیبالله] شفیق و [شهید صادق] امانی و...، همه، بچّههای کوچه غریبان بودند. اینها را آیتالله حقشناس با امام خمینی آشنایشان کرد. بعضی از این آقایان در خاطراتشان نوشتهاند که هیچ ارتباطی با امام و مؤتلفه و انقلاب نداشتند؛ ولی آقای حقشناس آنها و نیز آقایان حاج هاشم امانی و حاج محمود استادی (برادر آیتالله استادی) را با مسائل آشنا و به امام وصل کرد.3
***
هیئتهای مؤتلفه- که هسته مرکزی آن، متشکّل از جمعی از جوانان مسجد امینالدوله بود- عشق و ارادت خود به امام و آشنایی با شخصیّتهایی چون آیتالله مطهّری و آیتالله دکتر بهشتی را بیتردید مرهون آیتالله حقشناس هستند.4
***
آیتالله حقشناس در آشنایی پدرم با امام خمینی، نقش اصلی را داشته است. ایشان در برقراری این رابطه خیلی اهتمام داشته است. علاوهبر ایشان، دو شخصیّت دیگر نیز در برقراری این رابطه مؤثّر بودهاند: یکی آیتالله کاشانی مبرّز که جزء مبارزان آن زمان بوده و دیگری آیتالله محمّدرضا مهدویکنی که پدرم در مسیر سفر به قم برای ملاقات با حضرت امام، با ایشان آشنا میشود.5
ارتباط با شهیدان نوّاب صفوی و دکتر بهشتی
آیتالله حقشناس جزو رفقای نزدیک شهید نوّاب صفوی بود و با هم تعاملات گستردهای داشتند. شهید بهشتی نیز به وسیله ایشان به حزب مؤتلفه معرّفی شد. آیتالله حقشناس، شهید بهشتی را برای تدریس در مدرسه امینالدوله دعوت کرده بود و ایشان هم مدّتی در آنجا تدریس داشته است.6
***
در اوایل دهه چهل که آیتالله دکتر بهشتی به تهران هجرت میکند، آیتالله حقشناس در معرّفی و برقراری برخی ارتباطات او با محافل مذهبی تهران، بس مؤثّر بود. برای مثال، ارتباط با هیئتهای مؤتلفه، از همین رهگذر و به وساطت آیتالله حقشناس انجام گرفت.7
رسیدگی به معیشت انقلابیّون
پیش از پیروزی انقلاب، یک شب دیروقت، آیتالله حقشناس دو عدد پاکت پول به من داد و فرمود: «علیآقا! اینها را همین امشب تحویل آقایان شجونی و جعفری بده». نشانی منزل آنها را هم داد. گفتم: میشود فردا ببرم؟ فرمود: «نه! همین امشب باید به آنها برسانی». گفتم: اگر خواب باشند، چه؟ فرمود: «خواب نیستند. فردا ساواک میآید آنها را میگیرد و آنها خرجی در خانه ندارند». من پاکتها را رساندم و آنها هم گرفتند و تشکّر کردند. فردا همانطور که حاجآقا فرموده بود، به وسیله ساواک دستگیر شدند.8
احترام ویژه به امام خمینی
آیتالله حقشناس همواره با احترام خاصّی از امام خمینی اسم میبرد. هیچوقت نشد که ایشان اسم حضرت امام را به زبان بیاورد و تأکید بر ذکر صلوات نداشته باشد.9
***
ارادت آیتالله حقشناس به امام خمینی(ره) خیلی زیاد بود و این همه ارادت، به دلیل بیهوایی و از خود گذشتگی مرحوم امام بود. آیتالله حقشناس که از شاگردان درس فلسفه ایشان بود، استاد را مبرّز، درجه اوّل و اهل نظر میدانست و در دوره انقلاب از ایشان با عنوان «رهبر کبیر» نام میبرد.10
ترویج مرجعیّت امام خمینی(ره)
در گذشته دورتر، آیتالله حقشناس، جوانان آن روز مسجد امینالدوله را- که شاگردان مرحوم آقای زاهد بودند و اینک تربیت آنها را خود به عهده داشت-، در تقلید، به امام خمینی(ره) ارجاع داده بود و آنها همه مقلّد امام شده بودند.
این مجموعه، هسته مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی و اوّلین یاران و همراهان مخلص امام- بودند که بخشی از جریان نهضت و انقلاب اسلامی را تشکیل دادند.11
***
من در اوایل سنّ بلوغ، از آیتالله [سیّد محمود] شاهرودی تقلید میکردم. وقتی ایشان در سال ۱۳۵۳ شمسی به رحمت خدا رفت، از آیتالله حقشناس پرسیدم: از چه کسی تقلید کنم؟ فرمود: «پاسخت را فردا صبح بعد از نماز میدهم». عادت ایشان چنین بود که خیلی از مسائل را به بعد از سحر حواله میداد. صبح بعد از نماز، مرا صدا کرد و فرمود: «داداشجون! در رابطه با تقلید که دیشب پرسیدی، الآن جوابت را میدهم؛ ولی بین خودمان بماند». آن سالها، جوّ خفقان در جامعه حاکم بود. سپس ادامه داد: «دوره شما به آقای خمینی میخورد. از ایشان تقلید کن. رساله هم لازم نیست بخری. هر سؤالی داشتی، بیا از خودم بپرس».12
***
جوانی از من پرسید: از چه کسی تقلید کنم؟ به او گفتم: منتظر باش تا از حاج آقای حقشناس میپرسم، بعد جوابت را میدهم. وقتی از ایشان پرسیدم، امام خمینی را توصیه نمود و فرمود: «فتواهای آقای خمینی با فطرت، بیشتر سازگار است».13
ارتباط خانوادگی با امام خمینی(ره)
امام خمینی- رضوانالله تعالی علیه- گاه در تابستان به تهران میآمد و بعد از چند روز که به دیدار خویشاوندان همسرشان میگذشت، به دَرَکه یا امامزاده قاسم۷ میرفت و اوج تابستان را در آنجا میگذراند. آیتالله حقشناس هم گاهی با خانواده خود در کنار حضرت امام در این ییلاقات بود.14
ناراحتی از ترجیح دیگر علما بر امام خمینی(ره)
معاشرت نزدیک حاج آقای حقشناس با امام خمینی، اعتقاد فوق العادهای نسبت به ایشان به وجود آورده بود. به «بیهوا بودن» ایشان خیلی معتقد بود و در موارد گوناگون، بر این نکته تأکید میکرد. از جمله یادم هست که روزی به مسجد امینالدوله وارد شدم.
از کمی دورتر، صدای حاجآقا به گوش میرسید. ایشان گویی فریاد میزد. صدای ایشان به حدّی بلند بود که من فکر میکنم به آن حد صدای ایشان را نشنیده بودم. بعد معلوم شد که گویا یکی از شاگردان قدیم حاجآقا، از عموی خودش- که از ارادتمندان و آشنایان قدیم ایشان بود- نقل کرده که او آیتالله حاج سیّد احمد خوانساری- رضوانالله علیه- را بر امام ترجیح داده است. این مقایسه برای ایشان خیلی سخت و گران آمده بود و همین بود که ایشان را بر آشفته کرده و به فریاد آورده بود. عین کلمات را نشنیدم؛ اما مضمون این بود، میفرمود: «ایشان از همه چیزش برای اسلام گذشته است». این، در حالی بود که خود من وقتی که در تشییع جنازه مرحوم آقای خوانساری ایشان را زیارت کردم، فرمود: «آمدهام در این تشییع شرکت کنم که خداوند، گناهان مرا بیامرزد» یعنی اینقدر به ایشان ارادت داشت.15
ما فرزندان خمینی هستیم
اواخر حکومت پهلوی، در حرم حضرت عبدالعظیم۷ با جوانی آشنا شدم که از مأموران ساواک بود. او به ظاهر از همکاری با ساواک ناراحت بود و مایل بود از این کار خلاص شود. من به او پیشنهاد دادم به مسجد امینالدوله نزد آیتالله حقشناس بیاید، شاید مشکلش حل شود. یکی دو روز بعد، در مسجد نشسته بودم که دیدم همان جوان آمد و پای موعظههای حاجآقا نشست. بعد از جلسه، از صحبتهای حاجآقا خیلی اظهار رضایت کرد. او چند جلسه به همین صورت آمد، تا این که یک شب به من رو کرد و بعد از کلّی تعریف از حاجآقا، گفت: علیآقا! این مسجد، شدیداً زیرنظر ساواک است! با این که خیلی از انقلابیها، با این مسجد و آقای حقشناس مرتبط اند؛ امّا هنوز از خود حاجآقا نتوانستند نقطهضعفی پیدا کنند. سپس یکی یکی انقلابیهایی را که با حاجآقا مرتبط بودند، نام برد. آنها از فداییان اسلام بودند تا اعضای مؤتلفه و مجاهدین انقلاب اسلامی.
یادم هست همین جوان، یک شب از حاجآقا پرسید: نظر شما در باره آقای خمینی چیست؟ حاجآقا با زیرکی فرمود: «ایشان بزرگ و پدر قم است و دیگران مثل فرزندان ایشاناند».
دوباره سؤال کرد: از نظر سیاسی چه؟ فرمود: «عرض کردم که ایشان پدر قم است و ما فرزندان اوییم! اینهائی هم که اینجا نشستهاند، فرزندان ما هستند».
آن جوان سؤالش را به چندین صورت از حاجآقا پرسید و ایشان هربار همان جواب را داد.
بعد از جلسه آهسته به من گفت: مرا مأمور کردهاند که حرفهای حاجآقا را ضبط کنم؛ ولی خوشبختانه ایشان چیز خاصّی نگفت! او این را هم به من گفت که: غیر از من، مأموران دیگری هم در بین شما حضور دارند، حتّی در لباس آخوندی. گفتم: چه طوری آنها را بشناسم؟ گفت: در محلّه پاچنار، خانهای هست که مأموران این مسجد، گزارشهای خود را به آنجا تحویل میدهند. میتوانی بروی از دور ببینی که چه افرادی به آنجا رفتوآمد دارند.16
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1) حاج ماشاءالله عابدی نیز جریانی را نقل میکند که جایگاه سیاسی آیتالله حقشناس نزد امام خمینی- را نشان میدهد. وی میگوید: وقتی امام خمینی در نجف اقامت داشت، گویا عدّهای از انقلابیّون به ایشان رسانده بودند که آقای حقشناس چنینوچنان است. در واقع از اینکه ایشان خیلی قاطی انقلابیها نمیشد، شکایت کرده بودند. امام خمینی فرموده بود: «اگر پنج نفر مثل آقای حقشناس بودند، تهران را بس بود!».
2) به نقل از حجّتالاسلام سیّد عبّاس قائممقامی.
3) به نقل از آقای رضا مطلّبی کاشانی.
4) به نقل از حجتالاسلام سیّد عبّاس قائممقامی.
5) به نقل از آقای علیرضا عسکراولادی مسلمان.
6) به نقل از دکتر جواد محمّدی.
7) به نقل از حجّتالاسلام سیّد عبّاس قائممقامی.
8) به نقل از آقای علی قرهگوزلو.
9) به نقل از دکتر علیاکبر محمّدی.
10) به نقل از حجّتالاسلام محمّدعلی جاودان.
11) به نقل از حجتالاسلام محمّدعلی جاودان.
12) به نقل از آقای محمّد مصلح حیدرزاده.
13) به نقل از آقای ماشاءالله عابدی.
14) به نقل از حجّتالاسلام محمّدعلی جاودان.
15) به نقل از حجّتالاسلام محمّدعلی جاودان.
به نقل از آقای علی قرهگوزلو.
16) به نقل از آقای قرهگوزلو.