ملّایی که امپراتوری فخیمه بریتانیا را به هماوردی طلبید
دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان
«...حاج ملا علی کنی مردی مسن، محترم، باوقار و هیبت است ولی بهرغم مقام و موقعیت خود، زندگی مجلّل و باشکوهی ندارد و خیلی ساده و معمولی بهسر میبرد. با آنکه املاک و دارایی هم دارد مع هذا درصدد نمایش دادن آنها نیست و در کمال سادگی زندگی میکند. موقعی که از منزل خارج میشود، فقط سوار یک قاطر سفید رنگ میگردد و یک نفر نوکر همراه اوست، ولی مردم وقتی از آمدن او مطلع میشوند از هر طرف نزد وی میآیند و مانند یک موجود فوق طبیعی از این روحانی استقبال میکنند. یک اشاره از طرف او کافی است که شاه را از تخت سلطنت به زیر آورد... سربازان گارد محافظ سفارت آمریکا در تهران به من میگفتند، با آنکه از طرف شاه مأمور حفاظت جان من و اعضای سفارت شدهاند اگر
حاج ملا علی کنی به آنها دستور دهد، بدون درنگ من و دیگر اعضای سفارت را خواهند کشت. خوشبختانه مردی که این همه قدرت و نفوذ کلام دارد، کسی است که خیلی رئوف و مهربان و ملایم است و هیچ وقت دستورات شدیدی صادر نمیکند...».(۱)
این بخشی از نوشتههای «ساموئل بنجامین» اولین سفیر آمریکا در عهد ناصری در ایران، در کتاب «سفرنامه بنجامین»، درباره ملا علی کنی است. حاج ملا علی کنی از علمای بزرگ تهران، معروف به رئیسالمجتهدین و از شاگردان «صاحب جواهر» بود که محمدحسن خان اعتمادالسلطنه وزیر انطباعات و دارالترجمه دوره ناصری درباره خصوصیاتش نوشت:
«به عزت نفس و مناعت جانب از ابنای جنس امتیاز داشت... اشتهار و اعتبار این بزرگوار در دین و دولت و ملک و ملت به اعلی درجه کمال بود. صیت[شهرت، آوازه]، بزرگی و عظمت شأنش از آسیا به سایر قسمتهای کره ارض نیز رفته و همه جا را فروگرفته بود...».
به گفته علامه مرحوم سید محمدمهدی کاظمی خوانساری: «... از اعجوبههای دهر و اکابر علماء عصر خود بود. ماهر بر علوم عرب و لغت و قرائت، جامع بین روایت و درایت، عالم تفسیر و صناعت حدیث، حافظ رجال و انساب، عارف معقول، مجتهد در فروع و اصول، با شناختی وسیع، صاحب دانش فراوان، دارای اختراعات و استنباط و تحقیقات عمیق، محبوب خاص و عام، مرجع فتاوی و احکام، بزرگ و با شکوه در چشمان بزرگان و حکام بود. در امر به معروف و نهی از منکر از نکوهش و سرزنش بدگویان نمیهراسید. و بالجمله وی آیتاللهالعظمی و نایبالامام- بدون هیچ شک و تردید- به شمار میرفت...».
و همین مجتهد بزرگ تاریخ شیعه دربرابر یکی از ننگینترین قراردادهای تاریخ این سرزمین ایستاد و باعث لغو آن قرارداد خفتبار گردید. قرارداد رویتر در مردادماه سال 1251 هجری شمسی، وقتی ناصرالدین شاه قاجار برای نخستینبار به اروپا سفر کرده بود، به تشویق صدراعظمش، میرزا حسینخان سپهسالار و معاونت وزیر امور خارجه وقت میرزا ملکمخان با بارون ژولیوس دو رویتر یهودی/ انگلیسی بسته شد.
واگذاری همه منابع زیرزمینی و روزمینی به بیگانه
ظاهراً موضوع قرارداد رویتر، ایجاد راهآهن از خلیجفارس تا دریای خزر بود، اما طی این قرارداد، ایران متعهد شد که کلیه اراضی مورد نیاز، مصالح مورد نیاز، انحصار بهرهبرداری از معادن زغال سنگ، آهن، مس، سرب، نفت و جنگلها و آبهای ایران را به رویتر واگذار نماید. همچنین اجاره گمرکات ایران به مدت 25 سال و امتیاز بانک و مؤسسات اعتباری نیز به آن اضافه شد به علاوه امتیاز توزیع گاز، زیباسازی شهر تهران، ایجاد راهها، تلگرافخانهها و...دهها امتیاز دیگر به رویتر واگذار شد!(۲)
در همان زمان بسیاری از کارشناسان و دیپلماتهای خارجی در شگفت بودند که چگونه ممکن است یک پادشاه اینگونه اختیار کشورش را در مقابل هیچ، به یک بیگانه واگذار کند.
لرد کرزن (دیپلمات آن روز و صدراعظم آینده انگلیس) در کتاب خود به نام «ایران و مسئله ایران» نوشت: «... وقتي امتياز رويتر منتشر گشت مندرجات آن حاکي از تسليم کامل و خارقالعاده کليه منابع صنعتي کشور به بيگانگان بود و اين کاري بود که هيچگاه در تاريخ سابقه نداشته و حتي شايد خواب آن را هم کسي نمیديده است...».(۳)
هنری راولینسون سرگرد انگلیسی و از شرقشناسانی که ترجمه برخی زبانها و خطوط باستانی را منتسب به وی میدانند، در کتاب «انگلیس و روسیه در شرق» نوشت: «... این امتیاز که آن را بزرگترین خیانت میرزا حسینخان سپهسالار نخستوزیر ناصرالدین شاه میدانند، همه زندگی اقتصادی و سیاسی ایرانیان را برای مدت هفتاد سال در اختیار دولت انگلیس قرار داد...».(۴)
سر دنیس رایت، نخستین سفیر انگلیس در ایران پس از کودتای 28 مرداد نیز در کتاب خود به نام «انگلیسیان در ایران» نوشت: «...افشای مفاد امتیازنامه (رویتر) اروپا را تکان داد. تی یر، سیاستمدار فرانسوی اظهار کرد برای شاه جز باد هوا چیزی باقی نگذاشتهاند!!...».(۵)
فروش ایران توسط پدران شبهروشنفکری امروز
و نکته جالب اینکه باعث و بانی تهیه و امضای این قرارداد ننگین (که آن را در مقابل 100هزار لیره باج به شاه ایران تحمیل کردند)، 2 تن از شبه روشنفکران تاریخ معاصر ایران بودند که همین امروز نیز مورد تقدیس و تجلیل شبه روشنفکران نوکیسه قرار دارند!!
اول؛ میرزا حسینخان سپهسالار (که به کمک مانکجی هاتریا از فراماسونهای نشاندار انگلیسی، اولین دولت فراماسون را در ایران تشکیل داد) که دوران صدارتش توسط فریدون آدمیت (یکی دیگر از نویسندگان مورد وثوق جریان شبه روشنفکری)، حکومت قانون و ترقی خوانده شد!! و بارها و بارها در نشریات این جریان مورد تحسین و تجلیل قرار گرفت.
و دوم؛ میرزا ملکمخان که در اغلب نشریات به اصطلاح روشنفکری و اصلاحطلب، پدر جریان اصلاحطلبی لقب داده شده و بارها و بارها به مناسبتهای مختلف در این نشریات مورد تقدیر و ستایش واقع شده است.
همین میرزا ملکمخان بود که نخستین لژ فراماسونری را در ایران تحت عنوان «فراموشخانه» به وجود آورد و در سفر دوم شاه در مسئله امتیاز لاتاري با گرفتن چهل هزار
ليره از كلنل «دوبوزيك» فرانسوي كه مدير قمارخانه «لت دوژور» بود و تقسيم آن بين شاه و اطرافيانش، «اسباب آن را فراهم آورد»، در اين هنگام ملكم با «ادوارد براون» مأمور مخفي انگليس و «بلمنت» رئيس امور جاسوسي خاورميانه رفاقتی به هم زد و منزل او محلي براي ملاقات عناصر بياعتقاد و مشكوك ايراني گردید. در همان ايام ملكم كوشيد تا شعبهاي از فراماسونري را تحت نامي ديگر در ايران ايجاد كند که «مجمع آدميت»
نام گرفت.(۶)
بازهم روحانیت؛ تنها مردان میدان استقلال و آزادگی
اما باز هم تنها قشری که در مقابل این وطنفروشی تاریخی ایستاد، روحانیت و علما بودند. حاج ملا علی کنی در مقابل این قرارداد اعتراض کرد و همراه گروهی از علما به دشمنی با میرزا حسینخان سپهسالار برخاست و وی را بیدین خواند. نامههای متعدد به ناصرالدین شاه نوشت و لغو قرارداد ننگین رویتر را خواستار شد.(۷)
حاج ملاعلی کنی در یکی از آن نامههای اعتراضآمیز و کوبنده نوشته بود:
«... از قرار مسموع و مکتوب در عهدنامه آن که جمیع خلق مجبور بر تسلیم اموال و املاک خود باشند از قبیل جنگلها و معادن و قنوات بلکه سلطان با اقتدار نیز در این اجبار داخل باشد که املاک خالصه و زر خریدی و معادن و رودخانهها را بتوانند به اجبار ببرند به حدی که اگر پس از زمانی دولت بخواهد رفع آنها را بکند جمیع نقود خزانه عامره و نقود اجناس متداوله موجوده در دست رعایا وفا باداء تاوان و زیان آن ننماید و اگر جسارت نباشد گوینده را میرسد که بگوید و بپرسد دولت را چه تسلط است بر املاک و اشجار و آب و اراضی رعایا که حتماً بفروشند، گمان ندارم در شرع خود بلکه سایر ادیان تجویز این قسم اجبارها شده باشد.»(۸)
همزمان با این مخالفتها، ملا علی کنی، فرصت را مغتنم دانست و مخالفت خود را با نفوذ تشکیلات فراماسونری در ایران که میرزا حسین خان سپهسالار (صدراعظم) و میرزا ملکم خان از سرکردههای این تشکیلات و مهرههای اصلی قرارداد رویتر بودند، ابراز داشت و خواستار قطع ید این دو وابسته فراماسونری شد.
نفوذ کلام و اقتدار مردمی حاج ملاعلی کنی، خیزش و حرکت مردم پایتخت را به دنبال داشت. به این سبب شاه در مرحله نخست سپهسالار را از مقام صدراعظمی عزل کرد و به جایش حکومت گیلان را به او سپرد و در مرحله بعد میرزا ملکم را به خارج کشور تبعید کرد و فراموشخانهاش را تعطیل نمود. آنگاه خود هم رهسپار تهران گردید و بیدرنگ به ملاقات ملاعلی کنی رفت تا شاید نارضایتی علما را کاهش دهد. در نهایت شاه، بهرغم میل باطنی مجبور به «لغو امتیاز رویتر» شد.
جان فوران (نویسنده کتاب نظریه پردازی انقلابها) درباره عمل انقلابی ملاعلی کنی نوشته است: «... مجتهد معروف تهران حاج ملاعلی ضمن یک رشته مباحث اسلامی ملیگرایانه اعلام کرد اعطای یک چنان امتیازهایی به اروپاییان امکان میدهد بر ایران سیطره پیدا کنند و ایران را نیز همانند هندوستان مستعمره سازند...».
«غلامحسین افضلالملک» مؤلف «افضل التواریخ» با این که مورخی دولتی بود، اما درباره نقش حاج ملاعلی کنی در دوره ناصری نوشت: «... آن وجود بود که دولت ایران را از شر حوادث و تصرفات خارجه نگاه داشت و بس شوکتها از او به ظهور رسید و اگر او نمیبود وزرای هواپرست ایران، این دولت را به تصرف خارجه میدادند و مردم را منکوب میساختند آن مجتهد اول سیاسی و اول پلتیک دادن زمان بود که در کمال شوکت و استغنای طبع و حسن مشورت و نفر و عقل حرکت
میکرد...»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- ایران و ایرانیان- ساموئلگرین ویلر بنجامین- صفحه 499
2- خاطرات سیاسی امینالدوله- صفحات ٢٢ تا ٣٤
۳- مصطفی فاتح- پنجاه سال نفت ایران- صفحه ۲۴۵
۴- Henry Rawlinson: England and Russia in the East. Reprint of 1875،Adamant Media Coorporation
۵- انگلیسیان در ایران- دنیس رایت- ترجمه غلامحسین صدری افشار- صفحه 101
۶- محمد خاتمی- فراماسونری- انتشارات کتاب صبح- چاپ اول، 1380
۷- روحالله حسينيان- چهارده قرن تلاش شيعه- صفحههای 206-251
۸- عصر بیخبری یا تاریخ امتیازات در ایران- ابراهیم تیموری- تهران- اقبال- 1332- صفحه 125