کد خبر: ۳۱۵۹۸۸
تاریخ انتشار : ۱۵ مرداد ۱۴۰۴ - ۲۰:۳۷

ای کاش در هر محفل اُنسی که داریم از هیچ کس غیر از شما صحبت نمی‌شد(چشم به راه سپیده)

منظومه ولایت
خورشید هم در آسمان رؤیت نمی‌شد
دیگر کسی با ماه، هم‌صحبت نمی‌شد
چشم ستاره لحظه‌ای سوسو نمی‌زد
رنگین‌کمان در محفلی دعوت نمی‌شد
خاک از وجود تیره خود دست می‌شست
باد از سکون خویش بی‌طاقت نمی‌شد
آتش مجال شعله‌ور بودن نمی‌یافت
رود از نبود موج ناراحت نمی‌شد
غنچه به خواب مرگ می‌رفت و پس از آن
از خلوت خود وارد جَلوَت نمی‌شد
ارکان هستی را خدا میزان نمی‌کرد
دار و ندار ما به جز ظلمت نمی‌شد
منظومه‌ای در کهکشان باقی نمی‌ماند
اصلا خدا آماده خلقت نمی‌شد
این سرنوشت شوم ارکان جهان بود
عالم اگر که صاحب حُجّت نمی‌شد
ای کاش در هر محفل اُنسی که داریم
از هیچ کس غیر از شما صحبت نمی‌شد
علوی
 فاصله‌ها، فاصله انداخته‌اند!
دیدن روی شما کاش میسّر می‌شد
شام هجران شما کاش که آخر می‌شد
بین ما فاصله‌ها فاصله انداخته‌اند
کاش این فاصله با آمدنت سر می‌شد
شهر ما بوی خدا داشت، دوباره‌ای کاش
با ظهورت نفس شهر معطّر می‌شد
پاک می‌شد دل تاریک به لطفت ‌ای کاش
مالک خانه دل ساقی کوثر می‌شد
طاقتم طاق شد از دوری دلگیر شما
جمعه آمدنت کاش مقدّر می‌شد
صبح و شب اهل دلی زمزمه می‌کرد ‌ای کاش
پسری منتقم سینه مادر می‌شد
کاش می‌شد حرم از دست تو سیراب شود
دست تو یاور عبّاس دلاور می‌شد
 وحید محمدی
عاشقانه‌ترین آیه‌های قرآنی 
نشانه رفته غزل‌های من به سوی کسی
به خـون کشانده دلم را خـیال روی کسی
تـمام قـافـیه‌ها را به خـطّ نـسـتعلیق
نوشته دست خدا لا‌به‌لای موی کسی
غـزل بهانه خـوبی‌ست تا قـدم بزنم
میان قافیه‌هایش به جست‌وجوی کسی
هزار ندبه مبهم، هزار جمعه سرد
تـمام عـمر نـشـسـتم در آرزوی کسی
کسـی شـبـیـه تـو در آسـمـان رؤیـا نیست
کسی چنان که تویی نیست رو به روی کسی
تـو عـاشـقـانـه‌تـریـن آیـه‌هـای قـرآنـی
قسم نخورده خداوند چون تو روی کسی
پر از حـرارت عـشق است سینه‌ام، انگار
نشانده‌ام به لب خود لب سبوی کسی
دلم خوش است به پایان شاهنامه شب
همیشه می‌وزد از مـاه عطر و بوی کسی
حجت‌الاسلام محمد عابدینی
ظهور دور تو نزدیک می‌شود
عالم به غم نشسته و در آرزوی توست
دنیا در آستانۀ دیدار روی توست
کم‌کم ظهور دور تو نزدیک می‌شود
این فصل غم، بهار رسیدن به کوی توست
آقا به قبر مخفی زهرا قسم بیا
دل‌های خسته همدم بغض گلوی توست
دستان زینب است به سوی خدا بلند
ای چشم شیعه چشم رقیه به سوی توست
ای جان فدای حال دعا و تضرعت
بازا که شیعه در به در کو به کوی توست
این دردها که بی‌تو سر شیعه آمده
تنها نه از وقاحت و بغض عدوی توست
شاید که از گناه، بلا می‌رسد به ما
شاید همیشه نامۀ ما رو‌به‌روی توست
من بارها از آبرویت خرج کرده‌ام
شیعه کسی‌ست که سبب آبروی توست
من با دل تو فاصله را کم نکرده‌ام
محروم تا به کی دلم از گفت‌وگوی توست
آماده می‌کنم دل خود را برای تو
خوش آن دلی که بسته به یک تار موی توست
مشتاق دیدن پسر فاطمه کسی‌ست
کز هر غمی رسیده پی جست‌وجوی تو
ای دل بیا که لشگر خون خدا شوی
آمادۀ مدینه و کرببلا شوی
محمود ژولیده
 کوچه‌‌ای پر از حسرت
دوباره جمعه شد و کوچه‌ای پر از حسرت
وَ عابری که پریشان به جمکران می‌رفت
دوباره جمعه شد و عاشقی که تا سهله
به شوق دیدن مولای انس و جان می‌رفت
دوباره جمعه شد و انتظار یاری که
توقّع فرجش از دم اذان می‌رفت
دوباره جمعه شد و ندبه‌های پی‌در‌پی
که از زمین به بلندای آسمان می‌رفت
دوباره جمعه شد و یک مدینه از اندوه
درون سینه مولای بی‌نشان می‌رفت
دوباره جمعه شد و با کتیبه‌ای از غم
غزل به سوی فراقش دوان دوان می‌رفت
خدا کند که همین جمعه بشنود کعبه
صدای زنگ ظهورش به گوش جان می‌رفت
محمدمهدی عبدالهی