چرا ایران در جنگ پیروز شد؟
حسین محمدیسیرت
استاد دانشکده معارف اسلامی و علوم سیاسی دانشگاه امام صادق علیه السلام
رسانه KHAMENEI.IR در پرونده «روایت فتح» به تحلیل کلان پیروزی جمهوری اسلامی ایران در نبرد تحمیلی ۱۲روزه اخیر با رژیم صهیونیستی با نگاه به نقش رهبر معظم انقلاب اسلامی در هدایت کشور در این دوره میپردازد.
حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی و فرمانده کلقوا در سومین پیام تلویزیونی در پی تهاجم رژیم صهیونی با تبریک به ملّت بزرگ ایران برای پیروزی در این نبرد تأکید کردند: رژیم صهیونی با آن همه هیاهو، با آنهمه ادّعا، در زیر ضربات جمهوری اسلامی تقریباً از پا درآمد و له شد. فکر اینکه چنین ضرباتی از سوی جمهوری اسلامی ممکن است بر رژیم وارد بشود، در ذهن آنها و مخیّله آنها خطور نمیکرد و اتّفاق افتاد. خدا را سپاس میگزاریم که به نیروهای مسلّح ما کمک کرد، توانستند از دفاع چندلایه پیشرفته آنها عبور کنند و بسیاری از مناطق شهری و نظامی آنها را زیر فشار موشکهای خودشان و با تهاجم قویّ سلاح پیشرفته خودشان با خاک یکسان کنند! این یکی از بزرگترین نعمتهای الهی است. به همین منظور، در یادداشت پیشرو به این موضوع پرداخته است که چرا باید ایران را پیروز جنگ ۱۲روزه دانست.
بامداد جمعه ۱۳ ژوئن رژیم صهیونیستی در تجاوزی آشکار، حملات وحشیانهای علیه فرماندهان و دانشمندان ایرانی، مردمان عادی و مناطق مسکونی و برخی مراکز نظامی و هستهای ایران انجام داد و آتش جنگ را برافروخت. جمهوری اسلامی ایران بهسرعت وارد فاز عملیاتی شد و پاسخهای کوبنده خود را آغاز کرد. پس از گذشت دوازده روز از نبرد، ایران با درخواست آتشبس از طرف دشمن موافقت نمود و جنگ متوقف شد. آنچه این یادداشت بدان میپردازد، پاسخ به این سؤال است که چرا ایران را میتوان پیروز این نبرد دانست؟
راهبرد ایران در منطقه و رفتارشناسی رژیم صهیونیستی
جمهوری اسلامی ایران در همه این سالها، راهبردی کلان و بلندمدت را در قبال آمریکا و رژیم صهیونیستی دنبال میکرد و آن، ایجاد، توسعه و تقویت محور مقاومت در منطقه بود. بر پایه این راهبرد، برخی ملتهای منطقه با آرمان مقاومت همراه شده و خود در برابر نظم غرب محور آمریکایی تعریف کردند. اخراج بیگانگان از منطقه و قطع دست آنان از منافع و منابع کشورهای غرب آسیا، یکی از اهداف این راهبرد و نظم طراحی شده توسط ایران و مجموعه محور مقاومت بوده و هست. فروپاشی رژیم جعلی صهیونیستی از جمله نتایج قطعی این نظم است که برخلاف خواست محور غربی-عبری، که به دنبال تثبیت نقش اسرائیل در منطقه است، پیش میرود.
سران صهیونیست بارها در سخنانشان ادعا کردهاند که ایران از طریق بازوهای خود یعنی گروههای مقاومت، رژیم اشغالگر را محاصره کرده و از هر جهت، تحت فشار قرار داده است. همچنین اذعان نمودهاند که جمهوری اسلامی با این راهبرد هوشمندانه، ضربه میزند اما ضربه اساسی نمیبیند. برخی از تحلیلگران، این سیاست ایران را به فرشبافی که هنر کهن ایرانیان است تشبیه کرده بودند: پیچیده، صبورانه و هنرمندانه. در مقابل، اسرائیل چارهای نداشته و ندارد جز این که نظم ایجاد شده توسط ایران را از بین ببرد تا از احساس خفگی ژئوپولیتیک نجات پیدا کند. در نظم ایدهآل آمریکایی، رژیم صهیونیستی به عنوان دژ دیدهبان غرب و حافظ منافع ایالاتمتحده، باید محور تمامی فعالیتهای سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی منطقه باشد که این آرزو جز با مهار ایران امکانپذیر نیست. این ایده در چهارچوب توافقاتی چون صلح ابراهیم بازسازی شد که پس از حوادث ۷ اکتبر بهشدت دچار چالش شد.
رفتارهای تهاجمی رژیم، بیشتر یک واکنش عصبی به این نظم است که تدریجاً در حال تقویت است؛ او نمیتواند مرگ تدریجی خود را به نظاره بنشیند و ناچار است پرخاش میکند تا خود را رهایی بخشد. حمله رژیم صهیونیستی به ایران را در این چارچوب باید فهم کرد.
محاسبات اولیه رژیم صهیونیستی
حال اسرائیل با چه محاسباتی و با چه اهدافی جنگ را شروع کرد؟
تصور و انگاره اسرائیل، انگاره «ایران ضعیف» بود. این تصور علتی خارجی و علتی درونی دارد. در منظر خارجی رژیم صهیونیستی تصور میکرد ایران پس از سقوط نظام سیاسی سوریه، کنترل و شهادت رهبران حماس و حزبالله، بازوان بینالمللی و توان عملیاتی خویش علیه رژیم را از دست داده است. در عرصه داخلی محاسبه دیگر رژیم آن بود که فضای داخلی ایران، قطبیشده، مشکلات اقتصادی رو به فزونی و اختلافات سیاسی اجتماعی درون آن حاد شده است، بنابراین بخشی از جامعه ایران آماده شورش و تنها منتظر یک تلنگر است. مجموعه عوامل مذکور در ذهن سران صهیونیست نمایانگر پنجره فرصتی بود که در حال بسته شدن است و باید از آن بهرهبرداری کرد.
اهداف حمله
چهار سطح از اهداف را میتوان متصور شد:
رفع تهدید موشکی و هستهای ایران
رژیم بارها و به بهانه خود را در مظان تهدیدات ایران میدید و بهانهای چون سلاح هستهای و توان موشکی را مطرح کرده است
گرفتن یک باج بزرگ در مذاکرات هستهای
آمریکا در دهه گذشته ابزارهای فشار متعددی علیه ایران به کاربست و اینبار تحولات و شرایط حاد رژیم صهیونیستی امکان بهرهبرداری از ابزار جنگ را هم فراهم آورد. آمریکاییها با تهدیدات فراوان به دنبال گرفتن باج بزرگ در مذاکرات هستهای بودند.
تغییر نظام
نتانیاهو در عصر جمعه اولین روز حمله گفت: «زمان آن رسیده که مردم ایران متحد شوند و برای آزادیشان قیام کنند.» بنابراین، هدف اول رژیم به وضوح، براندازی نظام جمهوری اسلامی بود. ترور فرماندهان ارشد، تلاش برای حذف سران قوا، تماس تهدیدآمیز با مسئولین کشور، مورد خطاب قرار دادن جامعه ایران به صورت مستقیم، حمله به زیرساختها و... همه شواهدی است بر این که هدف اصلی رژیم صهیونیستی، به خیابان کشاندن مردم و براندازی نظام سیاسی بود.
نرمالایز کردن نظام جمهوری اسلامی ایران
آنچه که نرمالسازی رفتار ایران در نظام بینالمللی میخوانند و از زبان مارکو روبیو وزیر امورخارجه آمریکا بیان شد.
اهداف اساسی محقق نشد، رژیم شکست خورد
رژیم میپنداشت با ضربه برقآسا و ترور فرماندهان ارشد کشور، شبکه فرماندهی به یکباره از هم میپاشد و جمهوری اسلامی قادر به پاسخ جدی نخواهد بود؛ با تدبیر رهبر انقلاب و با سرعتی مثالزدنی، همه فرماندهان جایگزین شده و به همت متخصصین ایرانی، آفند و پدافند کشور در همان روز اول جنگ بازیابی شد. ایران در همان روز و فقط در موج اول حملات خود، حدود ۲۰۰ موشک و پهپاد به سمت اهداف راهبردی در سرزمینهای اشغالی روانه ساخت. مقام معظم رهبری در قالب یک پیام تلویزیونی با مردم سخن گفتند و اطمینان دادند که رژیم صهیونی بیچاره خواهد شد. پیام رهبر انقلاب در همان ساعات اولیه جنگ تحمیلی، آرامشبخش بود و انسجام ملی برای دفاع از وطن را پشتسر فرماندهی کلقوا معنادار میساخت.
جامعه ایران بر خلاف انتظار دشمن نهتنها چندپاره نشد، که یک وحدت بینظیر را تجربه کرد. گسلهای سیاسی، اقتصادی، قومی و مذهبی فعال نشد و همه اقشار مردم یکپارچه در مقام دفاع از غرور و حاکمیت ملی برآمدند. مردم با چشم خود دیدند که دشمن در به خاک و خون کشیدن نظامی و غیرنظامی، تفاوتی قائل نمیشود و زن و کودک و پیر و جوان برایش فرقی ندارد. مردم بهسرعت دریافتند که هدف، ایران است. پس هدف اساسی دشمن یعنی براندازی، از همان ابتدا شکست خورد. ایران اعلام کرد وارد جنگ با رژیم صهیونیستی شده، تا آخر و با قوت ادامه خواهد داد. جمهوری اسلامی در دوازده روز نبرد، مستمراً و براساس بانک دقیقی از اهداف، رژیم غاصب را مورد اصابت قرار داد و نهتنها هیچ اثری از تسلیم در او مشاهده نشد، که هر روز نرخ اصابت به نرخ شلیک نزدیکتر شده و ضربات دقیقتر و مؤثرتری بر پیکره دشمن وارد میشد. با دخالت مستقیم آمریکاییها، دامنه این ضربات به پایگاههای منطقهای آنان نیز گسترش یافت.
نه برنامه هستهای نابود شد، نه برنامه موشکی
به گفته صاحبنظران و حتی به اذعان کارشناسان غربی، برنامه هستهای ایران برآمده از یک دانش بومی و فراگیر است. این دانش بومی در دانشگاههای سراسر کشور انتشار یافته و مسئلهای نیست که با ترور چند دانشمند یا بمباران برخی از تأسیسات از بین برود. در این میان، سؤالات درباره میزان واقعی آسیبدیدگی تأسیسات و برنامه هستهای ایران، روزبهروز در خود آمریکا و محیط داخلی رژیم صهیونیستی افزایش مییابد. گزارش رسانههایی مانند سیانان یا مصاحبه نمایندگان کنگره آمریکا، تردیدها نسبت به از بین رفتن این برنامه را جدیتر ساخته و ترامپ را روزانه به واکنش هیجانی وامیدارد. ایران نیز در این سوی ماجرا، همکاریها با آژانس بینالمللی اتمی را به حالت تعلیق درآورده، اورانیوم غنیشده را به مکان امن و نامعلوم منتقل نموده و سیاست ابهام هستهای را در پیش گرفته است. اکنون چه کسی میداند ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم۶۰ درصد کجاست و متخصصین جمهوری اسلامی قصد دارند با آنچه کنند؟ پس برنامه هستهای اگرچه آسیبهایی دیده، اما همچنان پابرجامانده و قطعاً در آینده نزدیک شتاب بیشتری خواهد گرفت. درباره توان موشکی نیز باید اشاره نمود که ایران تا آخرین لحظات و با قدرت هرچه تمامتر به سوی دشمن موشک شلیک میکرد و قسمت قابلتوجهی از ویرانی بیسابقه که سرزمینهای اشغالی در این دوازده روز چشید، در اثر آخرین امواج حملات موشکی ایران بود؛ حملاتی که به گفته منابع عبری، منجر به تلفات بالا نسبت به امواج پیشین شد.
در رابطه با نرمالسازی رفتار ایران نیز باید گفت، تحمیل این جنگ نهتنها موجب دست کشیدن ایران از آرمانها نشد، که آرمانگرایی را داخل کشور تقویت کرده و باعث همصدایی ایرانیان در شعار استکبارستیزی و محو رژیم جعلی اسرائیل شد. هدفی که از این به بعد، با عزمی راسختر پیگیری خواهد شد.
نرسیدن به اهداف و غافلگیری در دفاع
رژیم صهیونیستی و متحدان او نهتنها به اهداف خود در این جنگ دست نیافتند، که از چند جهت غافلگیر شدند.
اول، سرعت حیرتانگیز بازیابی فرماندهی ایران.
دوم، انسجام ملی خارج از تصور در ایران.
سوم، حجم شلیک انبوه و دقیق ایران از روز اول تا روز آخر.
چهارم، متفاوت شدن الگوی عملیاتی ایران و ضربات بیسابقه به تلآویو و حیفا.
جمهوری اسلامی توانست با موفقیت از تمامی لایههای پدافندی و سپرهای دفاع موشکی دشمن که با همکاری آمریکاییها، برخی کشورهای غربی و منطقهای در جهت حفاظت از رژیم جعلی تشکیل شده بود، عبور کرده و با موشکهای قدرتمند خود، هر نقطهای در سرزمینهای اشغالی که اراده کرده بود را در هم بکوبد. آسمان دشمن صهیونی به روی ایران باز شده و از شمال تا جنوب مناطق تحت تصرف رژیم زیر ضربه رفته بود، به نحوی که با وجود سانسور همهجانبه، خبرها حکایت از اصابت موفق موشکهای ایرانی دارد.
جمهوری اسلامی ایران برای اولینبار کاری کرد که رسانههای خارجی از غزهسازی تلآویو سخن گفتند. این یعنی علاوهبر ضربههای هدفمند به نقاط حساس و راهبردی رژیم، اشغالگران شاهد یک ویرانی بیسابقه در مناطق مختلف سرزمینهای اشغالی بودند. در واقع، ایران یک تصویر جنگزده از اسرائیل ساخت، اما رژیم صهیونیستی هرگز نتوانست چنین تصویری در جغرافیای پهناور ایران بسازد.
مورد اصابت قرار گرفتن اهداف نظامی و امنیتی، آسیب دیدن زیرساختهای اقتصادی و برخی مراکز علمی و حیاتی رژیم، چارهای برای آنان باقی نگذاشت مگر آن که از آمریکا بخواهند نجاتشان دهد و این یعنی صهیونیستها «بیچاره» شدند.
ایران با موشکباران پایگاه العدید در قطر، مهمترین پایگاه کنترل فرماندهی آمریکا در منطقه، پیامهای مهمی را به همه طرفها ارسال کرد. در نهایت این طرفهای متجاوز بودند که از ایران تقاضای آتشبس کردند. فاصله «تسلیم بیقیدوشرط» تا «تمنای آتشبس» نشان میدهد چه کسی پیروز شد.