کد خبر: ۳۱۵۴۵۱
تاریخ انتشار : ۰۷ مرداد ۱۴۰۴ - ۲۲:۳۱

تاجی از توهم بر سری بی‌ریشه شاهزاده‌ای اینستاگرامی برای پروژه‌ای امنیتی

سجاد قیطاسی

در هیاهوی سیاسی چند سال اخیر، غرب یک‌بار دیگر تلاش کرده با مهندسی امنیتی، نسخه‌ای جعلی برای آینده‌ی یک ملت بنویسد. رضا پهلوی، شاهزاده‌ای بی‌تاج‌و‌تخت، با سابقه‌ای مبهم، تبدیل‌ شده به پروژه‌ای تبلیغاتی که شباهتش به محمد جولانیِ سوریه، بیش از آن است که تصادفی باشد. هر دو محصول اتاق‌های فکر امنیتی‌اند، عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی، سوگلی‌های سیستم اطلاعاتی غرب که قرار بود «مدل نجات‌بخش» باشند، اما در عمل جز تکرار شکست، چیزی به ارمغان نخواهند آورد.
رضا پهلوی اگر امروز در فضای مجازی تصور می‌کند وزنی دارد، این توهّم از نهادهای امنیتی و رسانه‌ای غرب نشأت می‌گیرد. تاجی که بر سر او نهاده شده، نه از آراء و اراده‌‌ مردم ایران، که از انگشتان سرد اندیشکده‌ها، تحلیلگران سرویس‌های اطلاعاتی و دست‌های پنهان لابی‌های عبری‌- آنگلوساکسونی است؛ تاجی که نه از طلا، بلکه از توهّم و طراحی مهندسی‌شده ساخته شده و بر سری بی‌ریشه گذاشته شده است.
در کنفرانس‌هایی چون مونیخ، به خیال خود بار دیگر نقش کارگردان را بازی می‌کنند. نشاندن رضا پهلوی بر صندلی «نمایندگی ملت ایران»، چیزی جز یک توهین آشکار به شعور تاریخی این ملت نیست. ملت ایران، با هزاران سال تمدن، با حافظه‌‌ مقاومت و استقلال‌طلبی، هیچ‌گاه به «شاهزاده اینستاگرامی» دل‌نبسته است.
غرب، گویی در تکرار اشتباه سوریه، باز‌هم گمان برده که می‌تواند با ساختن یک چهره‌‌ قابل کنترل، مسیر یک ملت را تعیین کند اما ایران، سوریه نیست. ایران کشوری‌ است با ساختار عمیق اجتماعی، با نهادهای مستقل، با مردمی که خود را محور تحولات می‌دانند.
رضا پهلوی، نه‌تنها نماینده هیچ بخش مؤثری از جامعه نیست، بلکه در بزنگاه‌های تاریخی نیز همیشه یا ساکت بوده یا گم. اخیراً وقتی ایران و مردمش زیر شدیدترین حمله‌ی اسرائیل با حمایت غرب قرار گرفت، کجا بود «رهبر اپوزیسیون»؟! نه بیانیه‌ای داد، نه حتی حمایت از سرزمین مادری‌اش کرد. چون مأموریتش چیزی جز «تماشای تجزیه ایران» از پنجره هتل‌های اروپایی نیست.
او و خانواده‌اش، سال‌هاست در مدار بی‌ثباتی فکری، سیاسی و شخصیتی در گردش‌اند. یک روز جمهوری‌خواه می‌شوند، روز بعد سلطنت‌طلب. یک روز دم از «دموکراسی لیبرال» می‌زنند، روز بعد با حامیان قوم‌گرایی و تجزیه‌طلبی نشست برگزار می‌کنند. این‌ها نه برنامه دارند، نه اصول. فقط یک نقش دارند: تلطیف مداخله خارجی در قالب یک چهره به ظاهر ایرانی.
مقایسه‌ رضا پهلوی با محمد جولانی، فقط در شکل حمایت‌های امنیتی خلاصه نمی‌شود؛ جولانی نیز روزی در نقش اپوزیسیون ظاهر شد، مدعی آزادسازی سوریه بود، اما کارش به جایی رسید که تبدیل به عامل جنگ داخلی و ویرانی شد. سوریه امروز با خاکی تقسیم‌شده، مردمی آواره، و آسمانی زیر آتش اسرائیل نتیجه اعتماد به پروژه‌هایی از نوع جولانی است. آیا واقعاً باید اشتباه سوریه را در ایران هم تکرار کرد؟
کنفرانس مونیخ به صحنه‌ای برای معرفی پروژه‌های شکست‌خورده تبدیل شده است. رضا پهلوی، چهره‌ای بدون سابقه عملی، بدون شبکه مردمی، بدون برنامه روشن، با پشتیبانی سیستم‌های امنیتی و با سکوتی خائنانه در لحظات حساس ایران، اکنون مدعی رهبری ا‌ست؟ او که حتی از دادن یک جمله دفاع از ایران در برابر تهدید نظامی خارجی عاجز است، چگونه می‌تواند ادعای رهبری کند؟
ایران، رضا جولانی پهلوی نمی‌خواهد. غرب، اگر گمان می‌کند با چند نشست و پخش تبلیغات، می‌تواند دوباره ایران را مستعمره تاج‌های تبعیدی کند، سخت در اشتباه است. مردم ایران، همان‌طور که در برابر حمله‌ی خارجی ایستادند، در برابر چهره‌های جعلی و «شاهزاده‌های شبکه‌ای» هم خواهند ایستاد. کشور ما، نه جولانی دارد، نه پهلوی. ملت مستقل، آگاه و ریشه‌دار ایران اجازه نخواهد داد جای آینده‌اش را یک گذشته‌‌ پوسیده پر کند.