کد خبر: ۳۱۴۹۰۲
تاریخ انتشار : ۳۰ تير ۱۴۰۴ - ۱۹:۲۳

وطن‌دوستی یکی از عواطف عالی انسانی

جوانی که از دیدن رویی زیبا و مویی مجعّد به خود می‌لرزد و از لمس دستی‌ ظریف به خود می‌پیچد، باید بداند جز جریان مادی حیوانی در کار نیست. این‌گونه عشق‌ها به سرعت می‌آید و به سرعت می‌رود، قابل اعتماد و توصیه نیست، خطرناک است، فضیلت‌کش است. تنها با کمک عفاف و تقوا و تسلیم نشدن در برابر آن است که آدمی سود می‌برد؛ یعنی خود این نیرو انسان را به سوی هیچ فضیلتی سوق نمی‌دهد اما اگر در وجود آدمی رخنه کرد و در برابر نیروی عفاف و تقوا قرار گرفت و روح، فشار آن را تحمل کرد ولی تسلیم نشد، به روح قوّت و کمال می‌بخشد.
انسان نوعی دیگر احساسات دارد که از لحاظ حقیقت و ماهیت با شهوت مغایر است. بهتر است نام آن را «عاطفه» و یا به تعبیر قرآن «مودّت» و «رحمت» بگذاریم.
انسان آنگاه که تحت تأثیر شهوات خویش است، از خود بیرون نرفته است؛ شخص یا شئ مورد علاقه را برای خودش می‌خواهد و به‌شدت می‌خواهد. اگر درباره معشوق و محبوب می‌اندیشد، بدین‌صورت است که چگونه از وصال او بهره‌مند شود و حداکثر تمتّع را ببرد. بدیهی است که چنین حالتی نمی‌تواند مکمّل و مربی روح انسان باشد و روح او را تهذیب نماید. اما انسان گاهی تحت تأثیر عواطف عالی انسانی خویش قرار می‌گیرد، محبوب و معشوق در نظرش احترام و عظمت پیدا می‌کند، سعادت او را می‌خواهد، آماده است خود را فدای خواسته‌های او بکند. این‌گونه عواطف، صفا و صمیمیت و لطف و رقّت و از خود گذشتگی به وجود می‌آورد، برخلاف نوع اول که از آن خشونت و سبعیت و جنایت برمی‌خیزد. مهر و علاقه مادر به فرزند از این مقوله است. ارادت و محبت به پاکان و مردان خدا و همچنین وطن‌دوستی‌ها و مسلک‌دوستی‌ها از این مقوله است.
این نوع از احساسات است که اگر به اوج و کمال برسد همه آثار نیک بر آن مترتّب است و هم این نوع است که به روح، شکوه و شخصیت و عظمت می‌دهد برخلاف نوع اول که زبون‌کننده است؛
و هم این نوع از عشق است که پایدار است و با وصال تیزتر و تندتر می‌شود برخلاف نوع اول که ناپایدار است و وصال مدفن آن به‌شمار می‌آید.
استاد شهید مطهری‌، جاذبه و دافعه علی‌(ع)‌، صص 52- 51