علل و آثار جنگ از نگـاه قـرآن
فرزاد معتمدی
جنگ یکی از عمدهترین عوامل سلب امنیت، آرامش و آسایش بشر و علت اصلی فروپاشی جوامع و دولتهاست. به این معنا که جنگ، درست در مقابل هدف ایجادی دولتها و جوامع قرار میگیرد و هر آنجه را دولتها و جوامع میسازند، جنگها از بین میبرند؛ زیرا جنگ به معنای پیکار و کارزار و ستیزه و خشونت و خونریزی میان گروههای قومی و ملی است که هدف آن کشتن مخالفان و دشمنان و از میان بردن سازهها و یا سلب و غارت محصولات و فرآوردههای آنان است. از اینرو هم امنیت جانی و هم عرضی و هم مالی گروهها و ملتها در خطر نابودی قرار میگیرد و آسایش و آرامش از جامعهها رخت بر میبندد.
قرآن به ستیزه و درگیریهای خشونتآمیز به دو شکل نگاه میکند؛ یکی درگیریهایی است که از آن به جهاد و جنگ مقدس یاد میشود و هدف آن کسب قدرت و یا غارت اموال و سلب آسایش و دیگر امور دنیوی نیست بلکه هدف از آن رضایت و خشنودی خداوند و رساندن پیام توحید به دیگران و جلوگیری از تجاوز دشمنان ضد مؤمنان و تبلیغ دین است و دیگری جنگ به مفهوم درگیریهایی که هدف آن جلب منافع دنیوی و یا دفع آسیبهایی است که به حوزه فردی و اجتماعی وارد میشود.
نوشتار حاضر تنها به بخش دوم از مفهوم جنگ و درگیری توجه دارد و توصیف و تبیین قرآن از علل و آثار آن را بازخوانی میکند.
***
زمینههای جنگ
قرآن برای بیان علل و عوامل جنگ به اهداف آن اشاره میکند. از جمله اهدافی که قرآن برای جنگ بر میشمارد، کارزارها و جنگهایی است که برای دفاع از نظام طاغوت انجام میشود. انسانهایی که خود قانونی جز غارتگری و تجاوز به حقوق و حدود دیگری نمیشناسند، در کنار رهبری طاغوتی به جنگ با دیگران میپردازند. (نساء آیه 76) بنابراین هدف اصلی جنگ دفاع از نظامها و سنتهایی است که بر پایه تجاوزگری بنیاد نهاده شده است. نظام طاغوت با هر آنچه بر قانون و سنتهای عقلی و عقلایی بنیاد نهاده شده به مخالفت بر میخیزد؛ زیرا بهره و سود خویش را تنها در بیقانونی و هرجومرج میجوید. از اینرو کسانی چون دزدان و رهزنان و گروههای آنارشیسم که گروههای طاغوتی هستند، جنگافروزان جوامع بشری میباشند. آنان با جوامع قانونمند در تضاد هستند و همواره میکوشند تا چنین جوامعای شکل نگیرد و یا پا برجا نماند.
این افراد و گروهها، از روحیه تجاوزگری برخوردار بوده و همواره به جنگ و تجاوز دامن میزنند؛ زیرا در پناه جنگ است که میتوانند قدرت خویش را حفظ کرده و به اهداف خود دست یابند. (حجرات آیه 9) از اینجاست که اختلاف عقیده میان دو دسته قانونخواه و تجاوزگر نیز پدیدار میشود.
هر چند میتوان اختلاف عقیده را عامل مستقل برای تجاوز و جنگ برشمرد ولی این را باید در روحیه تجاوزیگری افرادی جست که اختلاف عقیده را ابزاری برای توجیه جنگ قرار میدهند؛ زیرا اگر همه در پی قانون و حفظ آن بوده و از حق خود تجاوز نکنند و پایبند به قانون باشند، تعارضی میان دو دسته و قوم و ملتی پدیدار نمیشود تا نیاز به خشونت و بلکه بدترین و پیچیدهترین آن یعنی جنگ باشد.
قرآن علت اختلاف میان امتها و ملل را عدم رعایت حقوق یکدیگر دانسته و پیامبران را با قانون و کتاب و حکم و حکومت برای داوری در میان آنان فرستاده است. بنابراین علت اختلاف، عدم رعایت حقوق است و اگر این به خوبی رعایت شود دیگر نیازی به جنگ و درگیری نیست اما همواره کسانی هستند که حاضر به رعایت حقوق نیستند و یا قانون را بهگونهای تفسیر میکنند که تنها حقوق آنان اثبات شود و از دیگران سلب گردد و اینگونه است که اختلاف به شکل اختلاف عقیده بروز و ظهور میکند و عاملی برای جنگ میشود. (بقره آیه 253)
طاغوتیان با تجاوز به حقوق دیگری، امتها و جوامع دیگر را در تنگنا قرار میدهند و امنیت و آسایش را از ایشان سلب میکنند. قرآن این تجاوزگری را به اشکال مختلف توصیف میکند. گاه سخن از بیرون راندن دیگران از سرزمین و خانه و کاشانهشان میگوید و گاه از اینکه به مقدسات و مراکز آیینی آنان تجاوز میشود و اجازه برپایی آداب و رسوم به آنها داده نمیشود سخن میراند. به این معنا که عامل جنگ، تجاوز به برخی از حقوق طبیعی مردم چون حفظ خانه و کاشانه و آیین و آداب و رسوم و فرهنگهاست. این حق طبیعی هر جامعه و امتی است که فرهنگ مستقلی داشته باشد و بتواند از آن دفاع کند، چنانکه از خانه و کاشانه خویش دفاع میکند. به نگاه قرآن تفاوتی میان فرهنگ مستقل و خانه و کاشانه برای هر شخص نیست. هر جامعهای از این حق برخوردار است که فرهنگی مستقل داشته باشد و به آیین و رسوم خود عمل کند.
(حج آیه 39 و 40)
طاغوتیان و نیروهای شیطانی و استکباری به هدف دستیابی به غنایم و متاعهای دنیوی نیز دست به خونریزی میزنند. در حقیقت غارتگری اندوختههای دیگران و سلب آسایش، از انگیزههای مهمی است که طاغوتیان و تجاوزگران به حقوق دیگران را برای ایجاد جنگ و خونریزی تحریک میکند. (نساء آیه 94) همین تجاوزگری به خانه و کاشانه و عقاید و فرهنگ و رسوم دیگران موجب میشود که جوامع دیگری که به آنان تجاوز شده را برانگیزد تا به مقابله برخیزند و به عنوان دشمنان، رو در روی یکدیگر قرار گیرند. چنان که دشمنی مسلمانان با کافران از آن رو شدت گرفت که کافران مؤمنان را تنها به جرم ایمانشان، از خانه و کاشانه خود بیرون رانده و اموالشان را غارت کرده و به عقایدشان احترام نگذاشته و سنتها و فرهنگشان را به تمسخر گرفته بودند. (نساء آیه 10) اینگونه است که دشمنی در گروههای قومی و ملی و دینی تقویت میشود و خود به شکل عاملی مستقل عمل میکند و جنگها و خونریزیهای بیشتر را دامن میزند.
نابودی دین اسلام (بقره آیه 217 و ممتحنه آیه 9 و انفال آیه 36) به عنوان هدف و انگیزه بسیاری از جنگهایی است که کافران ضد مؤمنان برانگیختند و در این راه اموال بسیاری را هزینه کردند.(انفال آیه 36) قرآن ریشه جنگافروزی کافران ضد مسلمانان را پیشینه آن میداند. بدین معنی که دشمنی آشکار کافران با مؤمنان که علت اصلی جنگ است، ریشه در اختلاف عقیدهای دارد که میان مسلمانان و کافران وجود دارد. کافران که حاضر به پذیرش قوانین اسلامی به عنوان قانون نوشته شده و غیرقابل تغییر و تعریض نبودند میکوشیدند تا با از میان بردن مسلمانان، قوانین آنان را نیز از میان بردارند تا اسلام به عنوان قانون جامعه پیاده نشود، زیرا مانع خوی تجاوزگری آنان میشد. از اینرو ریشه جنگافروزی کافران علیه مسلمانان را در این تفکر دانسته و میگوید که کافران و مشرکان تا شما را از دین و قانون دور نسازند و بیایمان نکنند به این جنگ و خونریزی ادامه میدهند. (بقره آیه 217) بنابراین ریشه جنگ افروزی آنان را نباید در دشمنی با شخص و گروه مسلمانان به عنوان یک گروه قومی دانست بلکه ریشه آن را باید در خوی تجاوزطلبی و گریز از قانون دانست که به شکل قانون اسلام ظهور کرده است.
آثار و پیامدهای زیانبار جنگ
قرآن جنگ را عامل بسیاری از نابسامانیها در زندگی بشر میداند. در تحلیل و تبیین قرآنی مهمترین هدف از تشکیل جامعه و دولت، امنیت و آرامش و آسایش است که به عنوان جامعه برتر از آن یاد شده است (قریه آمنه مطمئنه یاتیها رزقها رغدا؛ نحل /112) قرآن از دیگر آثار مخربی که برای جنگ بیان میکند مسئله آوارگی از خانه و کاشانه اشاره میکند و توضیح میدهد که چگونه جنگها میتواند انسانها را از زندگی در وطن خویش آواره سازد. در گذشته و حال میلیونها نفر به علت جنگها از کشور و خانه و کاشانه خویش آواره شده و با بیسرپناهی در کشورها و مناطق دیگر زندگی میکنند. (بقره آیه 85 و حشر آیات 2 و 3)
اسارت و بردگی از دیگر پیامدهای جنگ است. هرچند در سالهای اخیر به ظاهر در جنگها اثری از بردگی نیست و تنها سربازان و نظامیان اسیر و در بند کشیده میشوند ولی اگر به لایههای پنهان جوامعی که گرفتار جنگ شده است توجه شود دیده میشود که چگونه زنان و کودکان به بردگی برده میشوند و از آنان سوءاستفادههای جسمی و جنسی میشود. (بقره آیه 85 و انفال آیات 67 و 70 و توبه آیه 59)
اشغال سرزمین و خانه و کاشانه و از دستدادن زمینهای کشاورزی و دامی از دیگر بلایای زیانبار جنگهاست که قرآن به آن اشاره میکند تا با بیان این مسائل مردمان را از درگیری و جنگ باز دارد.(نمل آیه 34)
چنانکه گفته شد سلب امنیت و آرامش و ایجاد اضطراب و دلهره دائمی از ویژگیهای جنگ است. این مسئله خصوصاً درباره کودکان و زنان و سالمندان بیشتر نمود پیدا میکند و آنان را در یک ترس و وحشت دائمی قرار میدهد.(توبه آیه 25 و احزاب آیات 9 و 10 و 18 و 19) و نیز ترس از وضعیت و موقعیت آینده خود و دیگران (بقره آیه 155 و انفال آیه 12 و احزاب آیه 10 و 19) از آثار روحی و روانی جنگ است که جامعه را دچار میکند و بیماریهای روحی و روانی را سبب میشود و یا دامن میزند.
جراحت و معلولیتهای جنگی و از دستدادن دست و پا و مانند آنها (آل عمران آیه 140 و 172) خرابی و ویرانی سرزمینهای آباد (حج آیه 40 و نمل آیه 34) خسارتهای جانی و از دستدادن اقوام و آشنایان (بقره آیه 85 و 155 و آل عمران آیات 156 و 186 و انفال آیه 17) افزون بر خسارتهای مادی (بقره آیه 155 و آل عمران آیه 186) ذلت و خواری و تحقیر شخصیتها و انسانهای بزرگوار از سوی دشمن (نمل آیه 34)، افزایش سختیها و دشواریها در تهیه غذا و آب و امنیت و رفاه (بقره آیات 214 و 249 و 250 و نساء آیات 72 و 104) سلطه بیگانگان و حاکمیت اجانب بر سرنوشت جامعه و مردم (بقره آیه 246 و نمل آیه 34) کمبود محصولات کشاورزی و دامی به جهت آسیبهای جدی به زمینها و دام و امنیت روحی و روانی جامعه (بقره آیه 155) و افزایش گرسنگی و خطر قحطی (همان) از جمله آثار و پیامدهای مخرب جنگ است که قرآن با توصیف و تبیین آن میکوشد تا مردمان را از ایجاد جنگ و یا تداوم آن پرهیز دهد. البته این بدان معنا نیست که قرآن از دفاع و مسئله جهاد چشمپوشی کند و به آن بیتوجه باشد؛ زیرا مسئله جهاد و دفاع از جان و مال و عرض، به معنای تأمین امنیت و آسایش و آرامش مردم است که هدف اصلی تشکیل جامعه و دولت است و قرآن به آن اهمیت فوقالعادهای قائل است و باید درباره آن در جای خود به طور مستقل سخن گفت.