کد خبر: ۳۱۴۶۳۸
تاریخ انتشار : ۲۷ تير ۱۴۰۴ - ۱۹:۲۹
جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر- ۱۳۸

مدرنیسم به بیان ساده

فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند

«من می‌توانم بهتر از هر کسی نقاشی کنم!»
جکسون پولاک، در رؤیای دکونینگ
ینکی دودلز 1
هری ترومن در دوران ریاست‌جمهوری خود دوست داشت صبح زود از خواب بیدار شود و به گالری ملی برود. او قبل از بیدار‌شدن مردم شهر به آنجا می‌رسید و به نگهبانی که وظیفه ویژه‌اش باز‌کردن در برای رئیس‌جمهور بود با سکوت سری تکان می‌داد تا پیش از صبحانه در گالری قدم بزند. 
ترومن از این بازدیدها لذت می‌برد و آنها را در دفتر خاطرات خود ثبت می‌کرد. در سال ۱۹۴۸، پس از تماشای آثار هولباین و رامبراند، این مشاهده را ثبت کرد: «تماشای کمال (در هنر) و سپس فکر‌کردن به انسان‌های مدرن‌ تنبل و دیوانه‌ کاری لذت‌بخش است. این کار مثل مقایسه مسیح با لنین است.» 
او در ملاءعام نیز قضاوت‌های مشابهی را مطرح نموده و ادعا کرده بود که استادان هلندی (نقاشی)، «نقاشان مدرن امروزی و مردان ناکام و ناتوان ما را دقیقاً همان‌طوری نشان می‌دهند که هستند.»
ترومن دیدگاهی سرزنش‌آمیز را نسبت به مدرنیست‌ها ابراز می‌کرد که بسیاری از آمریکایی‌ها به آن معتقد بودند و هنر تجربی، به‌ویژه هنر انتزاعی را به انگیزه‌های منحط یا خرابکارانه مرتبط می‌دانستند. آن پیشگامان اروپایی که از چکمه فاشیست‌گریخته بودند، اکنون با شگفتی، خود را در آمریکایی یافتند که مدرنیسم در آن یک‌بار دیگر مورد حمله قرار می‌گرفت. البته این موضوع با بنیادگرایی فرهنگی افرادی مانند مک‌کارتی سازگار بود و بخشی از فرآیند گیج‌کننده‌ای به نظر می‌آمد که در آن آمریکا (در حالی که از آزادی‌ بیان در خارج از کشور دفاع می‌کرد) به نظر می‌رسید که چنین آزادی‌هایی را در داخل کشور تحمل نمی‌کند.  در صحن کنگره، حمله شدیدی توسط جمهوری‌خواهی از میزوری به نام جرج دوندرو (Dondero) رهبری شد که اظهار می‌کرد مدرنیسم به بیان ساده، بخشی از یک توطئه جهانی برای تضعیف عزم آمریکا است. او می‌گفت: «تمام هنر مدرن کمونیستی است»، و سپس به تفسیری آشفته اما شاعرانه از جلوه‌های مختلف آن پرداخت:  «کوبیسم هدفش تخریب از طریق بی‌نظمی از پیش طراحی شده است. فوتوریسم هدفش تخریب از طریق اسطوره ماشین است... دادائیسم هدفش تخریب از طریق تمسخر است. اکسپرسیونیسم هدفش تخریب از طریق تقلید از انسان‌های اولیه و دیوانه‌ها است. آبستره‌ایسم هدفش تخریب از طریق ایجاد طوفان مغزی است... سوررئالیسم هدفش تخریب از طریق انکار عقل است.»
ارزیابی عصبی دوندرو توسط گروهی از شخصیت‌های دولتی تکرار شده و فریادهای آنها در محکومیت‌ (هنر مدرن) در صحن کنگره و مطبوعات محافظه‌کار طنین‌انداز شد. حملات آنها (به هنر مدرن) به ادعاهایی منجر شد از قبیل «هنرمندان فوق‌مدرن ناخودآگاه به عنوان ابزار کرملین استفاده می‌شوند» و این که در برخی موارد، «نقاشی‌های انتزاعی در واقع نقشه‌هایی مخفی هستند که استحکامات استراتژیک آمریکا را نشانه رفته‌اند.» یکی از مخالفان (هنر مدرن) ادعا می‌کرد: «هنر مدرن در واقع وسیله‌ای برای جاسوسی است. اگر بلد باشید چگونه نقاشی‌های مدرن را تفسیر کنید، می‌بینید که آنها نقاط ضعف استحکامات آمریکا و سازه‌های حیاتی مانند سد بولدر (Boulder) را فاش می‌کنند.»
آن دوران، زمان مناسبی برای مدرنیست‌ها نبود. آسیب‌پذیرترین گروه در برابر حملات جناح دوندرو، گروهی از هنرمندان بودند که در اواخر دهه ۱۹۴۰ به عنوان اکسپرسیونیست‌های انتزاعی ظهور کردند. در واقع، آنها اصلاً یک گروه نبودند (دکونینگ یک‌بار هشدار داده بود: «فاجعه است که خودمان را به عنوان یک گروه نامگذاری کنیم») بلکه گروهی پراکنده از نقاشان بودند که بیشتر با سلیقه‌ای برای ماجراجویی هنری به هم پیوند خورده بودند و نه اشتراکات زیبایی‌شناختی رسمی. اما این گذشته‌ای مشابه بود که آنها را به یکدیگر پیوند می‌داد: بیشتر آنها برای پروژه هنری فدرال کار کرده بودند که زیرمجموعه پیمان جدید روزولت بود. 
آنها هنر یارانه‌ای برای دولت تولید می‌کردند و در سیاست‌های چپ‌گرا مشارکت داشتند. در میان آنها جکسون پولاک پیشتاز بود که در دهه ۱۹۳۰ در کارگاه کمونیستی دیوید آلفالو سیکیروس، نقاش دیواری مکزیکی، مشارکت داشت. آدولف گوتلیب، ویلیام بازیتس و چندین اکسپرسیونیست انتزاعی دیگر همگی فعالان کمونیست بودند.  این واقعیت که فعالیت این هنرمندان تنها نوعی «وابستگی غیرنظریه‌پردازی شده به چپ» بود و نه چیزی عمیق‌تر از آن، برای دوندرو و متحدانش بی‌اهمیت بود. آنها یا ناتوان بودند یا بی‌میل که بین زندگینامه هنرمند و آثار هنری او تمایز قائل شوند و از این‌رو سابقه سیاسی هنرمند را با بیان زیبایی‌شناختی او ترکیب کرده و هر دو را محکوم می‌کردند.
پانوشت‌:
1- Yankee Doodle: یک آهنگ سنتی و مهدکودکی است که در ایالات ‌متحده و کانادا محبوب است. این آهنگ اغلب به عنوان یک آهنگ میهنی خوانده می‌شود و به تاریخچه جنگ انقلابی آمریکا برمی‌گردد.