کد خبر: ۳۱۴۰۸۴
تاریخ انتشار : ۱۸ تير ۱۴۰۴ - ۲۰:۱۰
خطابه‌ای به دولت انگلیس

جنایت‌های واقعی در غــزه در حال وقوع‌اند...

جاناتان کوک (Jonathan Cook) روزنامه‌نگار، نویسنده و تحلیلگر سیاسیِ انگلیسی است که به ‌ویژه با نوشته‌های خود در مورد مسائل فلسطین، رژیم آپارتاید اسرائیل و مسائل غرب آسیا شناخته می‌شود. او از معدود روزنامه‌نگاران غربی است که به ‌طور مداوم از منظر حقوق بشر و ضد استعمار به نقد سیاست‌های رژیم اسرائیل و نقش کشورهای غربی، به‌ ویژه آمریکا و انگلیس، در سرکوبی فلسطینیان می‌نویسد. او سابقه فعالیت در رسانه‌های جریان اصلی مانند The Guardian و The Observer را دارد، اما پس از مدتی به دلیل محدودیت‌های رسانه‌های بزرگ و خودسانسوری آنان در قبال اسرائیل، از آن‌ها فاصله گرفت. او از سال ۲۰۰۱ در شهر ناصره در شمال اراضی اشغالی (شهری عمدتاً فلسطینی‌نشین در داخل اسرائیل) زندگی می‌کند. این موقعیت جغرافیایی منحصر به ‌فرد به او این امکان را داده است که از نزدیک تحولات درون مناطق اشغالی فلسطین را گزارش و تحلیل کند. او باور دارد که رژیم اسرائیل یک پروژه استعمار سکونتی (settler-colonial) است و به همین دلیل، اقدامات رژیم اسرائیل در قبال فلسطینیان را در چارچوب پاکسازی قومی، آپارتاید و نسل‌کُشی تحلیل می‌کند. او همچنین معتقد است که حمایت بی‌قید و شرط غرب از اسرائیل ریشه در سابقه استعمار اروپایی و تلاش برای حفظ سلطه در غرب آسیا دارد. وی در نوشته‌هایش بر قربانی بودن مردم فلسطین، خصوصاً در غزه، تأکید دارد و بارها از نقش رسانه‌های جریان اصلی در پوشاندن واقعیت‌های میدان و جا انداختن روایت‌های دست‌کاری‌شده اسرائیلی انتقاد کرده است. او سیاستمداران غربی مانند «کر استارمر»، رهبر حزب کارگر انگلیس، و... را به ریاکاری، همراهی با جنایت، و سوءاستفاده از مفاهیمی مانند «ضدیهودیت» برای خاموش‌کردن صدای منتقدان اسرائیل متهم می‌کند و از آزار رسانه‌ای و امنیتی فعالان ضدجنگ و جنبش‌های عدالت‌طلب (از جمله مدافعان فلسطین) در غرب انتقاد می‌کند. جاناتان کوک را می‌توان یک منتقد برجسته و بی‌پروای نظام سلطه‌گر جهانی دانست که از طریق تحلیل ساختاری و عمیق، تلاش می‌کند چهره واقعی اقدامات اسرائیل و همپیمانانش را افشا کند. او برخلاف بسیاری از روزنامه‌نگاران جریان اصلی، نه از منظر ژئوپلیتیک قدرت‌ها بلکه از زاویه انسان‌گرایی، اخلاق، و عدالت تاریخی به مسائل می‌نگرد... با این توضیحات مطلب پیش رو را بخوانید و مطمح نظر داشته باشید که او از منظری متفاوت با ما به مسائل می‌نگرد.
- سرویس خارجی

دولت انگلیس با واکنش شدید و فزاینده افکار عمومی نسبت به کشتار ۲۱‌ماهه اسرائیل در غزه - و هم‌دستی فعال انگلیس در آن- مواجه شده است. اوج این نارضایتی در آخر هفته گذشته دیده شد، زمانی که گروه پانک باب وایلن در فستیوال گلاستونبری جمعیت را به سر دادن شعار «مرگ، مرگ بر ارتش اسرائیل» همراهی کرد - اجرائی که به صورت زنده از بی‌بی‌سی پخش شد؛ بی‌بی‌سی بعدها بابت عدم قطع پخش آن اظهار تأسف کرد. گروه ایرلندی کنی‌کپ نیز خشم تماشاگران را متوجه نخست‌وزیر انگلیس، کر استارمر کرد و جمعیت را در سر دادن شعاری علیه او رهبری کرد. سایر هنرمندان نیز از اجراهای خود برای ابراز خشم نسبت به همدستی انگلیس در آنچه دیوان بین‌المللی دادگستری در اوایل ۲۰۲۴ «نسل‌کشی محتمل» توصیف کرده، استفاده کردند. اعتراض‌های آن‌ها بی‌پایه نیست. دولت انگلیس همچنان قطعات مورد استفاده در جنگنده‌های 35- F را که بر سر مردم غزه بمب می‌ریزند، تأمین می‌کند. در حالی که ادعا کرده صادرات تسلیحات به اسرائیل را کاهش داده، در عمل آن را به طرز چشمگیری افزایش داده و در عین حال سلاح‌های آمریکایی و آلمانی را از طریق پایگاه هوائی آکروتیری در قبرس منتقل می‌کند. همچنین، مأموریت‌های جاسوسی را به نیابت از اسرائیل بر فراز غزه انجام می‌دهد. و در کنار همه این‌ها، همچنان حمایت دیپلماتیک بی‌چون‌وچرا از اسرائیل را ادامه می‌دهد؛ حتی زمانی که این رژیم ده‌ها هزار غیرنظامی را قتل‌عام کرده و به محاصره و گرسنگی دادن به بیش از دو میلیون نفر ادامه می‌دهد. استارمر قدمی به عقب برنداشته، بلکه موضع خود را سخت‌تر کرده است؛ او هرگونه انتقاد از اسرائیل را معادل با «یهودستیزی»- و به‌طور فزاینده‌ای، معادل با «تروریسم»- معرفی می‌کند.
ارزش‌های وارونه
چنین درک وارونه‌ای از جهان، نیازمند سطح بالایی از خلاقیت و مهارت در انحراف افکار عمومی بوده است تا خشم روزافزون مردم کنترل شود. آنچه اسرائیل، واشنگتن، انگلیس و دیگر هم‌پیمانان برای تداوم نسل‌کشی باید انجام دهند، خلق «نمایش» است - مجموعه‌ای از درام‌های انحرافی - برای منحرف کردن توجه از جنایت اصلی.
آلفرد هیچکاک، کارگردان مشهور‌ هالیوودی و استاد تعلیق، از مفهومی به نام «مک‌گافین» استفاده می‌کرد - گره‌های روایی که تماشاگر را از مسیر اصلی منحرف می‌کند - و شاید از مهارت به‌کاررفته در این‌جا قدردانی می‌کرد. هدف این بوده که رسانه‌های غربی را به سمت موضوعاتی فرعی سوق دهند تا در نتیجه، افکار عمومی غرب به‌جای تمرکز بر نسل‌کشی یا ذات آپارتایدی و خشونت‌آمیز دولت اسرائیل، بر پیچش‌های فرعی داستان تمرکز کند. پیچش‌هایی که، البته، چهره پایتخت‌های غربی را از هم‌دستی در این جنایات مبرا جلوه دهد. حتی زمانی که رسانه‌ها درباره غزه گزارش می‌دهند، به‌ندرت به کشتار جمعی فلسطینی‌ها توسط اسرائیل می‌پردازند. در عوض، ده‌ها موضوع فرعی را- همچون گرد و خاک بمباران‌ها- مطرح می‌کنند تا نگاه‌ها را از اصل ماجرا دور کنند.
ماجرای اخیر مربوط به گروه باب وایلن، آخرین نمونه است؛ جایی که افکار عمومی انگلیس - به‌طرزی مضحک - توسط سیاستمداران و رسانه‌ها تحریک می‌شوند تا نگران امنیت سربازان اسرائیلی در برابر تهدید احتمالی هواداران موسیقی خشمگین باشند. ظاهراً این موضوع باید بیشتر ما را نگران کند تا امنیت مردم فلسطین در غزه که هم‌اکنون توسط همین سربازان اسرائیلی قتل‌عام و گرسنگی داده می‌شوند. رهبران ما هر روز بیشتر طوری صحبت می‌کنند که گویی عضویت در ارتش یک رژیم نسل‌کش باید به عنوان یک «ویژگی محافظت‌شده» - مانند سیاه‌پوست بودن یا همجنس‌گرا بودن - در نظر گرفته شود؛ به‌طوری‌که هرگونه انتقاد از ارتش اسرائیل بتواند به عنوان «سخنان نفرت‌انگیز» تلقی گردد. تصور کنید، پلیس یک گروه موسیقی پانک را - همانند باب وایلن - بابت اظهارات تند علیه ارتش نازی‌ها یا ارتش روسیه در اوکراین، تحت پیگرد قرار دهد. هر کس که- مانند استارمر یا رسانه‌های انگلیس - بیشتر نگران حال و روز سربازان اسرائیلیِ درگیر در قتل‌عام باشد تا قربانیان آن کشتار، در دنیایی با ارزش‌های عمیقاً منحرف زندگی می‌کند. اگر قرار است باب وایلن به خاطر تهدیدات توخالی علیه یک ارتش نسل‌کش مورد بازخواست قرار گیرد، چرا پلیس افرادی را که از انگلیس به ارتش اسرائیل پیوسته‌اند، یا حتی نخست‌وزیری را که گرسنگی دادن به مردم غزه را «حق دفاع از خود» اسرائیل می‌داند، تحت تعقیب قرار نمی‌دهد؟ اگر این استاندارد دوگانه برایتان آشکار نیست، علتش آن است که سرگرمِ مک‌گافین شده‌اید، نه مشغول بررسی شواهد.
تاکتیک‌های انحراف
با غیرقابل‌دفاع‌تر شدن هرچه بیشتر اقدامات اسرائیل در غزه - به‌ویژه گرسنگی دادن عامدانه به جمعیت - درام‌های انحرافی نیز پرزرق‌وبرق‌تر شده‌اند. حملات اخیر اسرائیل و آمریکا به ایران، و پیش‌تر حمله اسرائیل به جنوب لبنان، از بارزترین این «صحنه‌سازی‌ها» بوده‌اند. این جنگ‌های غیرقانونی تهاجمی، البته منطق خاص خود را داشتند. ارزش اسرائیل برای غرب به‌عنوان سگ نگهبان اصلی در خاورمیانه نفت‌خیز، در گرو همین نقش است: ترساندن دیگران، نابود کردن سرکشان، محصور کردن دولت‌های وابسته خلیج ‌فارس از نفوذ دیگران، و تحریک تهدیدی «وجودی» که غرب برای مقابله با آن به حمایت از اسرائیل توجیه می‌شود. این حملات، خود مک‌گافین‌هایی مرگبار بودند. گزارش‌ها درباره غزه، بلافاصله کنار گذاشته شدند تا بر «بمب هسته‌ای خیالی ایران» تمرکز شود - و البته چشم‌پوشی کامل از زرادخانه اتمی کاملاً واقعی اسرائیل. پایتخت‌های غربی و رسانه‌هایشان، با هیجان درباره «تهدید هسته‌ای» ایران بحث کردند - در حالی که تحلیل‌گران جدی می‌دانند هرگونه حمله هسته‌ای از سوی تهران، حتی اگر بمبی هم در اختیار داشت، به معنای خودکشی خواهد بود. هفته‌ها صرف بحث‌های بی‌حاصل درباره این شد که آیا حمله اسرائیل یا آمریکا می‌تواند برنامه هسته‌ای قانونی ایران را از بین ببرد؛ و پس از حمله ترامپ، آیا ادعای او درباره «نابودی کامل» آن برنامه درست بوده است یا نه.
نابودی فشار افکار عمومی
نتیجه همه این‌ها، منحرف شدن توجهات از آنچه اسرائیل واقعاً انجام می‌دهد، بود. قابل‌توجه است که پیش از این، در غرب - هرچند بسیار دیر - فشاری در حال شکل‌گیری بود برای توقف نسل‌کشی گرسنگی‌محور غزه. اما با تبدیل شدن «حمله ایران» به تیتر اصلی، یک‌باره اسرائیل دوباره به‌عنوان قربانی مطرح شد. به‌سرعت، جنبش‌های ضدنسل‌کشی از رمق افتادند. دوباره، همدلی اصلی ما مجبور شد معطوف اسرائیلی شود که زیر آتش موشک قرار گرفته بود - آن‌هم به این دلیل که خود آغازگر جنگ بود - در حالی که همان‌موقع، نظامیان اسرائیلی مردم درمانده فلسطین را در مراکز توزیع کمک هدف گلوله‌های جنگی قرار می‌دادند، صدها تن را در چند هفته کشته و هزاران نفر را مجروح کرده‌اند. در پی حمله اسرائیل به ایران، نشست مشترک فرانسه و عربستان برای پیشبرد شناسایی دولت فلسطینی - بحثی که ۳۰ سال است بی‌نتیجه مانده - به ‌طور نامحدود به تعویق افتاد. بررسی حقوق بشری اتحادیه اروپا که شاید می‌توانست توافق تجارت آزاد با اسرائیل - بزرگ‌ترین شریک تجاری این رژیم - را تهدید کند، با شتاب و بدون هیچ تصمیم تنبیهی پایان یافت. ظاهراً، آن زمان مناسبی برای پاسخ‌گو کردن اسرائیل به خاطر نسل‌کشی‌اش نبود؛ چرا که گویا «قربانی» حمله‌ای موشکی شده بود. اما در واقع، هرگز زمانی برای پاسخ‌گو کردن اسرائیل «مناسب» دانسته نمی‌شود. در همین حال، زمان‌بندی حملات اسرائیل - ابتدا به لبنان و سپس به ایران - به‌طرز مؤثری نسل‌کشی غزه را از صفحه اول رسانه‌ها حذف کرده و رهبران غربی را از پاسخ‌گویی‌گریزان نگه داشته، در حالی که مرگ و ویرانی به‌طور بی‌وقفه ادامه دارد.
صنعت مک‌گافین
دقیقاً به همین دلیل است که اسرائیل و غرب نیاز داشته‌اند تا در دو سال گذشته، به‌طور مشترک مجموعه‌ای بی‌پایان از مک‌گافین‌ها تولید کنند - یا برای توجیه نسل‌کشی یا برای انحراف از آن. این درام‌های انحرافی، از فریب‌های آشکار و جنجال‌های ساختگی گرفته تا روایت‌های تحریف‌شده از رویدادهای واقعی، همه با هدف پنهان کردن کشتار و انتقال همدلی به‌سوی اسرائیل بازتولید شده‌اند. شگفت‌انگیز است که ۲۱ ماه پس از آغاز نسل‌کشی، این درام‌ها هنوز در حال تولید انبوه‌اند. هیچ‌کدام از آن‌ها اثربخشی لازم را نمی‌داشت، اگر پایتخت‌های غربی و رسانه‌های مطیع‌شان، آگاهانه اولویت را به این نمایش‌ها نمی‌دادند و مسائل اصلی را به حاشیه نمی‌راندند. تولید مک‌گافین‌ها به معنای واقعی در مقیاس صنعتی انجام شده است. داستان‌های ساختگی اسرائیل درباره وحشی‌گری فلسطینی‌ها - از نوزادان سلاخی‌شده تا تجاوزهای دسته‌جمعی در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ - بارها و بارها بدون ارائه کوچک‌ترین سند بازنشر شده‌اند.
رنج اولیه ۲۵۰ گروگان اسرائیلی نیز همواره بر کشتار ده‌ها هزار - و شاید صدها هزار - فلسطینی در غزه مقدم دانسته شده است. توجیه مضحک اسرائیل برای نابود کردن بیمارستان‌ها، مدارس، آشپزخانه‌های خیریه- به بهانه تبدیل شدن آن‌ها به «مراکز فرماندهی و کنترل» حماس- به ندرت مورد پرسش قرار می‌گیرد. غرب ادعای ساختگی اسرائیل مبنی بر بزرگ‌نمایی آمار تلفات در غزه را پذیرفته است - در حالی که تمام شواهد نشان می‌دهد این آمار در واقع بسیار کمتر از واقعیت است، چرا که نظام سلامت و اورژانس عمومی غزه به‌واسطه بمباران‌های بی‌وقفه اسرائیل فروپاشیده و دیگر توان جمع‌آوری و شناسایی اجساد را ندارد. پایتخت‌های غربی همچنین تهمت‌های اسرائیل علیه سازمان‌های امدادرسانی سازمان ملل در غزه را پذیرفته‌اند، در حالی که تلویحاً پذیرفته‌اند که دو میلیون فلسطینی باید از غذا و آب محروم شوند. غرب در محاصره امدادرسانی با اسرائیل هم‌دست شده است، از جمله استفاده از راه‌حل‌هایی ناکارآمد و وقت‌گیر برای ارسال غذا، از پرتاب هوائی گرفته تا ساخت اسکله‌ای که تقریباً بلافاصله پس از تکمیل تخریب شد. اسرائیل فرصت بیشتری برای گرسنه نگاه داشتن مردم غزه به‌دست آورده است، از طریق طراحی یک «سیستم توزیع کمک» جایگزین - سیستمی که مستلزم کشتار روزانه ده‌ها فلسطینی است که در «مراکز امدادی» اسرائیل تجمع می‌کنند. رسانه‌های غربی ادعاهای اسرائیل مبنی بر دزدیدن غذا توسط حماس را بازتاب داده‌اند، در حالی که شواهد ویدیویی نشان می‌دهد این کمک‌ها توسط باندهای جنایتکاری که توسط اسرائیل مسلح شده‌اند غارت می‌شود.
سیاست نسل‌کُشی!
گاه‌به‌گاه، داستان واقعی آشکار می‌شود. روزنامه اسرائیلی‌هاآرتص اخیراً گزارش‌هایی منتشر کرده که سربازان اسرائیلی اذعان داشته‌اند به آن‌ها دستور داده شده به سمت جمعیت غیرمسلح فلسطینی در نزدیکی «مراکز امداد» شلیک کنند، حتی زمانی که هیچ تهدیدی از سوی آن‌ها وجود نداشته است. یادمان باشد، فلسطینی‌ها تنها به این مراکز می‌روند چون اسرائیل عمداً آن‌ها را به گرسنگی کشانده و سازمان ملل را از توزیع غذا محروم کرده است. یکی از فرماندهان ارتش که از شلیک روزانه گلوله‌های توپخانه‌ای به سوی جمعیت غیرنظامی سخن گفته، گفته است: «هیچ‌کس [در اسرائیل] نمی‌پرسد چرا هر روز ده‌ها غیرنظامی که به دنبال غذا هستند، کشته می‌شوند.» یک افسر ارشد نیز به‌هاآرتص گفته: «بزرگ‌ترین ترسم این است که تیراندازی و آسیب رساندن به غیرنظامیان در غزه ناشی از ضرورت عملیاتی یا قضاوت ضعیف نباشد، بلکه حاصل یک ایدئولوژی نزد فرماندهان میدانی باشد که آن را به نیروهای زیردست به‌عنوان یک طرح عملیاتی منتقل می‌کنند.» به عبارت دیگر، نسل‌کشی، خودِ سیاست است.
صنعت مک‌گافین
تولید پرهیاهوی «مک‌گافین‌ها» (مفاهیم انحرافی در روایت‌سازی) دقیقاً به این دلیل لازم است که افکار عمومی غرب را از تنها مسئله مهم منحرف کند: اینکه اسرائیل فلسطینی‌ها را می‌کُشد چون یک رژیم استعمارگرای مهاجرنشین است که می‌خواهد از شر «گروه قومی نادرست» خلاص شود. آنچه دولت‌های استعمارگرای مهاجرنشین در تاریخ مدرن انجام داده‌اند - از ایالات متحده تا استرالیا و آفریقای جنوبی - جایگزینی جمعیت بومی از طریق آپارتاید، پاک‌سازی قومی و نسل‌کشی بوده است. اسرائیل تنها ادامه‌دهنده همین سنت است. اگر واقعاً جان گروگان‌ها مهم بود، می‌شد آن‌ها را ماه‌ها پیش از طریق مذاکره آزاد کرد. اما اسرائیل این مذاکرات را رد کرد، زیرا بیش از آن‌که به بازگرداندن گروگان‌ها علاقه‌مند باشد، می‌خواهد از این فرصت برای رهایی از جمعیت فلسطینی که دهه‌ها تحت اشغال و محاصره قرار داده و نتوانسته آن‌ها را مطیع کند، بهره ببرد. توزیع کمک می‌توانست ادامه یابد اگر به سازمان ملل اجازه داده می‌شد به کارش ادامه دهد. اما غرب نمی‌خواهد محاصره غزه پایان یابد. نمی‌خواهد صلحی با ایران برقرار شود. علاقه‌ای به ایمنی فلسطینی‌ها ندارد، بلکه تنها نگران حفظ قدرت نظامی بزرگ خود در خاورمیانه است - قدرتی که باید مسلح و خطرناک باقی بماند. به همین دلیل است که در هر مورد جنایت جنگی اسرائیل، موضع پیش‌فرض پایتخت‌های غربی و رسانه‌هایشان این است که اسرائیل «حق دفاع از خود» دارد.
نمایش «یهودی‌ستیزی»
مک‌گافین‌ها محدود به خاورمیانه نیستند؛ در داخل کشورهای غربی نیز جریان دارند - زیرا نسل‌کشی تنها زمانی می‌تواند ادامه یابد که غرب بتواند دولت مشتری نهائی خود یعنی اسرائیل را از هرگونه نظارت و انتقاد جدی مصون دارد. هرچه اقدامات نسل‌کشی اسرائیل واضح‌تر شده، نیاز پایتخت‌های غربی به خلق نمایش‌های انحرافی در داخل افزایش یافته است. دولت‌های آمریکا، انگلیس، آلمان و فرانسه - بازیگران اصلی در اجرای قدرت استعماری غرب در خاورمیانه - سرمایه سیاسی عظیمی صرف تولید یک نمایش عظیم و نامحتمل با عنوان «یهودی‌ستیزی» کرده‌اند. این نمایش ارتباطی با یهودی‌ستیزی واقعی، آن‌گونه که نژادپرستان یهودستیز ابراز می‌کنند، ندارد. در سنت واقعی مک‌گافین، تمرکز آن بر ضدنژادپرستان و ضد‌امپریالیست‌هایی است که با نسل‌کشی اسرائیل مخالفت می‌کنند؛ کسانی که اسرائیل را ادامه‌ای از نژادپرستی و استعمار غرب می‌دانند؛ کسانی که باور دارند همه انسان‌ها، از جمله فلسطینی‌ها، سزاوار کرامت هستند؛ و کسانی که خواستار پایان یافتن آپارتاید اسرائیل‌اند، همان‌طور که آپارتاید آفریقای جنوبی پایان یافت. در دانشگاه‌های آمریکا، کنشگری در حمایت از فلسطین با سرکوب وحشیانه پلیس مواجه شده است. مسئولان دانشگاه‌ها دانشجویان را اخراج و مدارکشان را باطل کرده‌اند. مقامات فدرال، حمایت‌های قانونی را از بین برده‌اند تا دانشجویان را بازداشت و اخراج کنند. در انگلیس، تظاهرات‌های گسترده مردمی «راهپیمایی‌های نفرت» خوانده شده‌اند - گویی مخالفت پرشور و مردمی با کشتار و زخمی‌کردن ده‌ها هزار کودک در غزه، تنها می‌تواند از یهودی‌ستیزی ناشی شده باشد. گویی «رفتار عادی» در دوران یک نسل‌کشی زنده، سکوت است.
منطق شرم‌آور
هفته گذشته، دولت استارمر این منطق شرم‌آور را به سطح جدیدی رساند. گروه فلسطین اکشن (Palestine Action) برجسته‌ترین گروه اعتراضی است که تلاش می‌کند دولت انگلیس را وادار کند به وظایف قانونی خود برای توقف کمک به نسل‌کشی اسرائیل عمل کند. بر خلاف تظاهرات‌های خیابانی، اعضای فلسطین اکشن از نافرمانی مدنی و اقدام مستقیم استفاده می‌کنند تا ماهیت واقعی همدستی انگلیس را آشکار کرده و آن را مختل کنند. این اقدامات شامل ورود به کارخانه‌های اسلحه‌سازی اسرائیلی مستقر در انگلیس و ایجاد خساراتی چون رنگ‌پاشی نمادین است - کارخانه‌هایی که تسلیحات برای کشتار فلسطینی‌ها، از جمله کودکان، تولید می‌کنند. ماه گذشته، فلسطین اکشن به پایگاه هوائی بریز نورتون (RAF Brize Norton) نفوذ کرد و دو هواپیما را با رنگ قرمز - نماد خون فلسطینیان - رنگ‌آمیزی کرد. این پایگاه به‌طور مرتب اسلحه‌ها را به پایگاه آکروتیری در قبرس منتقل می‌کند، جایی که انگلیس از آن‌جا اسلحه به اسرائیل می‌فرستد. برای دولت، این اقدام باید زنگ خطری درباره امنیت این پایگاه به صدا در‌می‌آورد. اما پاسخ دولت استارمر چیز دیگری بود: او قصد دارد فلسطین اکشن را یک سازمان تروریستی اعلام کند - در حالی که این گروه هیچ‌کس را ترسانده، جز کسانی که از نسل‌کشی سود می‌برند.
اگر این تصمیم عملی شود، هر فردی - از جمله سیاستمداران، روزنامه‌نگاران و چهره‌های عمومی - که از این گروه حمایت کند، یا حتی کمک مالی کند، ممکن است به ۱۴ سال زندان محکوم شود.
به پایان رساندن نسل‌کُشی
اعضای فلسطین اکشن می‌دانند که قوانین مربوط به مالکیت را نقض می‌کنند - اما این در سنتی افتخارآمیز از اقدام مستقیم قرار می‌گیرد، همانند حق رأی زنان، یا کنش‌گری محیط‌زیستی. آن‌ها با خطر زندان مواجه‌اند، اما هیئت‌های منصفه اغلب آنان را تبرئه می‌کنند - چون دلایلی را در دادگاه می‌شنوند که هرگز از بی‌بی‌سی یا دیلی‌میل نمی‌شنوند. استارمر خود این منطق را درک می‌کند، چون پیش‌تر وکیل مدافعی بوده که از کنش‌گران مخالف جنگ عراق دفاع کرده - همان کنش‌گرانی که قصد داشتند بمب‌افکن‌های انگلیسیی را پیش از پرواز به عراق نابود کنند. اما حالا وظیفه استارمر دفاع از کسانی است که ما را با مک‌گافین‌ها مشغول کرده‌اند - تا مسیر نسل‌کشی اسرائیل را هموار کنند.
چنگال مرگ
هرچه به پایان نسل‌کشی غزه نزدیک‌تر می‌شویم، مخالفت عمومی با همدستی انگلیس شدت بیشتری می‌یابد - همان‌طور که در آخر هفته گذشته در گلاستونبری دیدیم. به همین دلیل است که استارمر - مردی بی‌هیچ اصولی - باید میدان نبرد را به نفع خود بازطراحی کند. او باید مخالفان نسل‌کشی را افراد فاسد و تروریست جلوه دهد. اما این مک‌گافین‌ها هدفی حتی بزرگ‌تر دارند: ایجاد این تصور که جهان، پر از کشورهای سرکش و تهدیدات تروریستی است، و انگلیس نیاز به افزایش شدید بودجه نظامی و امنیتی دارد. زمانی که اعضای فلسطین اکشن و حتی هواداران موسیقی در گلاستونبری به عنوان تروریست معرفی شوند، ساختار سرکوب و ارعاب باید تقویت شود. این همان وظیفه استارمر است. حقیقت آن است که بزرگ‌ترین جنایت‌کاران و تروریست‌ها نه در سرزمین‌های دوردست، بلکه در دفاتر لوکس پایتخت‌های غربی نشسته‌اند - جایی که سیاست‌هایی برای تجاوز به کشورهایی که خواهان استقلال منابع خود هستند، طراحی می‌شود. سود این جنگ‌ها به شرکت‌های بزرگ می‌رسد و در نهایت به سیاستمداران غربی به‌ صورت کمک مالی یا مشاغل پردرآمد بازمی‌گردد. هرچه خشونت غرب برای حفظ سلطه جهانی بیشتر شود، مقاومت نیز بیشتر خواهد شد - هم در خارج و هم در داخل. مبارزه آغاز شده است. ما باید دست از توجه به مک‌گافین‌ها برداریم. این چنگال مرگ صنعت جنگ را باید به چالش کشید - در غیر این صورت، همه ما قربانی آن خواهیم شد.