اخبار ویژه
کاهش ازدواج زنگ خطری که باید جدی گرفته شود
یکی از نگرانیهای جدی برای آینده کشور آمار پایین ازدواج جوانها و بهدنبال آن کاهش زاد و ولد است. بر اساس آمارهای داده شده، ازدواج در سال ١٤۰۳ به ٤٧٠هزار نفر کاهش یافته است که طی ۲۸ سال گذشته این آمار بیسابقه بوده است. براساس آخرین آمارها، رشد جمعیت کشورمان به ۷۲صدم درصد رسیده است که کمترین میزان رشد جمعیت در کشورهای غرب آسیا است. با این روند، ۲۰ سال دیگر میزان تولد و مرگ در کشور برابر خواهد بود. به گفته علیرضا رئیسی معاون وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، سال ۱۴۸۰ جمعیت ایران به ۴۲میلیون نفر میرسد که نیمی از آنها سالمند خواهند بود. این در حالی است که جمعیت یکی از کشورهای همسایه ما در شرق کشور (پاکستان) به ۵۵۰میلیون خواهد رسید و دیگر کشور همسایه ما در غرب (عراق) به ۳۸۰میلیون نفر خواهد رسید.
پس از اجرای سیاستهای غیرکارشناسی کاهش جمعیت ایران در دهه ۷۰ و ۸۰ شمسی که متأسفانه موجب کاهش نرخ فرزندآوری به زیر نرخ جانشینی جمعیت شد!!! نکته بسیار مهم و تأملبرانگیز این است که حتی سیاستهای کاهش جمعیت در دهه ۷۰ این بود که نرخ موالید از حدود ۴.۳ به ۲ (یعنی به نرخ جانشینی) کاهش یابد و نه کمتر از آن؟! اما در عمل نرخ موالید به کمتر از حد خطرناک یعنی به کمتر از ۲ و حتی به حد فاجعهبار کمتر از یک نیز رسید و مسئولین مربوطه زنگ هشدار را به صدا درنیاوردند و آنقدر این مسئله به حد خطرناک رسید که رهبر انقلاب در مرداد سال ۱۳۹۰ مجدداً خطر کاهش جمعیت ایران را در سخنرانی خود تذکر داده و بهطور صریح اشاره کردند که تدبیر لازم برای افزایش جمعیت ایران به حداقل ۱۵۰میلیون جمعیت، در طول یک برنامه مشخص انجام شود. مقام معظم رهبری به خطاهای صورتگرفته در مورد کاهش جمعیت اشاره نموده و بهطور مشخص و علنی عبارت «خطا» را در مورد سیاستهای جمعیتی بهکار بردند. رهبر انقلاب در اردیبهشت سال ۱۳۹۳، سیاستهای کلی جمعیت را طبق بند یک اصل ۱۱۰ قانون اساسی و پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام ابلاغ نموده و خواستار برنامهریزی مشخص برای اجرای سیاستهای جمعیتی و افزایش فرزندآوری شدند. سیاستهای جمعیتی در مجلس شورای اسلامی هم مطرح شد، اما با تأخیر در مهر ۱۳۹۹ به مرحله تصویب رسید! با وجود این مصوبه و تشویقهای قرارداده در قانون جوانی جمعیت هنوز دستگاههای متولی به این باور نرسیدهاند که کاهش جمعیت و افزایش جمعیت در کشورهای همسایه ایران یک تهدید جدی است.
بر اساس گزارش بانک مرکزی از آمار پرداخت وام ازدواج و فرزندآوری، در سال 1403، 615هزار و 693هزار فقره تسهیلات ازدواج به متقاضیان واجد شرایط اختصاص یافته بود. هرچند این رقم و تعداد رشد 30درصدی را نسبت به سال قبل داشته، اما بررسیها نشان میدهند در همین سال، 157هزار نفر کمتر تسهیلات ازدواج دریافت کردهاند و این به آن مفهوم است که یا ازدواج آنها با تأخیر حداقل یکساله انجام شده است و یا انگیزه آنها برای فرزندآوری را کاهش داده است و به کاهش جمعیت کمک کرده است. از سوی دیگر در سال 1403 میزان پرداخت وام فرزندآوری نیز با رشدی 6درصدی نسبت به سال 1402 به رقم 48هزار و 810 میلیارد تومان رسید. با وجود این، تعداد افرادی که این تسهیلات را دریافت کرده بودند نیز کاهشی 151هزار نفری پیدا کرد. این دستفرمان حرکت کردن برای آینده کشور بسیار خطرناک است و هرچه زودتر باید یک فکر اساسی کرد تا از این بحران کشور نجات پیدا کند.
دکان دو نبش اصلاحطلبی!
روزنامه هممیهن در سرمقاله خود با انتقاد از فاصلهگیری بدنه هوادار از اصلاحطلبی نوشت: «خطمشی اصلاحطلبی که از دومخرداد سال۱۳۷۶ آغاز شد، به مرور زمان و به دلایل گوناگون با چالشهای فراوانی مواجه شد. گرچه دوره ۷۶ تا ۸۴ بهترین دوره تاریخ جدید ایران [بخوانید به قهقرا بردن انقلاب و اندیشههای امام راحل] از اغلب جهات بود، ولی بیتوجهی اصلاحطلبان به تثبیت این دستاوردها ایران را وارد دوره سیاهی کرد که بدون تردید از اغلب جهات سیاهترین دوره تاریخ جدید ایران بود.»
هممیهن نوشت: «متأسفانه برای جبران این دوره و این ضعف پیشآمده وارد باتلاق ۸۸ شدند که بهجای بهبود، اوضاع را بدتر و امنیتی کرد و همه بدون استثنا زیان دیدند و دست تندترین نیروهای سیاسی را در عرصه عمومی باز کرد. البته افول اصلاحطلبان از پایان و حتی اواسط مجلس ششم آغاز شده بود و ریشه این افول نیز در عدول نسبی از برخی اصول پیشگفته بود. مشکل فقط افول اصلاحطلبی نبود؛ بلکه مترادف دانستن اصلاحات با اصلاحطلبی بود که عدهای شکست و عدم موفقیت یکی را به منزله شکست دیگری تلقی کردند.»
روزنامه هممیهن در تمجید از دوره 76 تا 84 به بهترین دوره و تأکید بر این نکته که باتلاق 88 اوضاع را بدتر و امنیتی کرد، به این نکته اشاره نکرده، دورهای که آن را به کسی نسبت میدهید که این دوره محصول آن فرد است، از قضا فتنه 88 و دمیدن بر این فتنه هم محصول همین شخص است. این خاتمی و همفکران او بودند که باتلاق 88 را برای موسوی متوهّم رقم زدند و کشور را 8 ماه به رمز آشوب تقلب به آتش کشیدند.
این روزنامه در بخش دیگری از این یادداشت آورده است: «مشکل بدتر این بود که برخی از منسوبین به اصلاحات سعی کردند که خود را متولی دائمی اصلاحطلبی بدانند و غیر خود را رد کنند؛ درحالیکه خودشان بیش از حد از این اصول عدول کردند و امروز هم برخی از آنان تحت همین اسم ولی با رسم دیگری عمل میکنند. در واقع، این مشکل محصول یک خطای انحصارطلبانه است. ابتدا باید از اصول اصلاحطلبانه دفاع کرد و هر گروهی که به آن اصول ملتزم است، حق دارد خود را اصلاحطلب بداند. همه نظرسنجیها نشان میدهند که هنوز اکثریت مردم شیوه اصلاحطلبی با تعریف فوق را بر هر شیوه دیگری برای بهبود امور خود ترجیح میدهند. اصلاحطلبی یک مغازه نیست!»
اگر امروز بخشی از اصلاحطلبان اراده کردهاند علیه بزرگان انحصارطلب خود شورش کنند و آنها را متهم به انحصارطلب کاسبکار میکنند، در اوج دوران اصلاحات بسیاری از دلسوزان، این انحصارطلبی و سوءاستفاده از نام اصلاحطلبی را هشدار داده بودند و آغازگر این هشدار، رهبر حکیم و فرزانه انقلاب بود که جریانات سیاسی و افراد آن را به درستی میشناختند و از همینرو بود که فرمودند: «بنده معتقد به اصولگرای اصلاحطلبم». چراکه هیچگاه یک اصولگرای اصلاحطلب، اصولگرایی یا اصلاحطلبی را دکانی برای کاسبی و رسیدن به امیال نفسانی خود هزینه نمیکند.
فارینپالیسی: توقع زیادی آمریکا موجب شکست مذاکرات با ایران میشود
رسانههای آمریکایی میگویند توقع آمریکا درباره توقف غنیسازی در ایران، موجب بنبست در مذاکرات شده و این، سیاستی شکستخورده در دو دهه گذشته است.
نشریه فارینپالیسی در این زمینه نوشت: اگرچه دونالد ترامپ، هفته گذشته اظهار داشت که توافق هستهای با ایران نزدیک است، اما واقعیت چنین به نظر نمیرسد؛ چرا که هر دوطرف بر خطوط قرمز خود پافشاری میکنند و به نظر میرسد احتمال دستیابی زودهنگام به راهحلی مذاکرهشده برای آینده برنامه هستهای ایران را منتفی کردهاند. در حال حاضر هیچ نشانهای از نزدیکی به توافق وجود ندارد. پیشنهاد ایالاتمتحده غنیسازی صفر است، سیاستی که در ۲۰ سال گذشته همواره شکست خورده است.
آیتالله علی خامنهای، رهبر عالی ایران، اخیراً خواستههای ایالاتمتحده مبنی بر توقف حتی سطح پایین غنیسازی اورانیوم توسط ایران را «افراطی و گستاخانه» و «یاوه» توصیف کرد و نسبت به نتیجهبخش بودن دور بعدی گفتوگوهای غیرمستقیم میان دو کشور ابراز تردید کرد. سایر مقامهای ایرانی نیز بار دیگر تأکید کردهاند که مذاکرات شکست خواهد خورد اگر ایالاتمتحده همچنان خواستار توقف غنیسازی داخلی اورانیوم باشد؛ حقی که تهران آن را تحت معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) برای خود محفوظ میداند. ایران گفته که همچنان در حال بررسی آخرین پیشنهاد ارائهشده از سوی ایالاتمتحده در دور اخیر مذاکرات است.
اظهارات اخیر ترامپ مبنی بر نزدیک بودن توافق، پس از آن بیان شد که مقامات ایرانی اعلام کردند تهران مایل است در ازای رفع تحریمها، از ساخت سلاح هستهای صرفنظر کرده و غنیسازی با درجه بالا را متوقف کند-درخواستی که در گذشته نیز محرک اصلی پذیرش برجام توسط ایران بود.
اما همچنان پرسشهای زیادی باقی است که آیا در صورت رسیدن به توافق، رفع تحریمها واقعاً عملی خواهد شد یا نه. تحریمهای اولیه و ثانویه آمریکا، مانند آنهایی که بر بخشهای انرژی و بانکی ایران اعمالشده، بهشدت سختگیرانه و ماندگارند. همانطور که ایران بین سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۸ تجربه کرد، جلب همکاری بانکها و شرکتهای آمریکایی و حتی بسیاری از اروپاییها برای بازگشت به تجارت با کشورهایی که مدتها در لیست سیاه بودهاند- و ممکن است دوباره هم قرار بگیرند- بسیار دشوار است.
برنامه هستهای ایران، از نظر حیثیتی برای کشور مهم است و حاصل سالها توجه و سرمایهگذاری است. ایران هشدار داده که چنین اقدامی ممکن است آن را به خروج از معاهده NPT سوق دهد؛ اقدامی که میتواند پیامدهای نگرانکنندهای برای تلاشها در راستای نظارت بر برنامه هستهای ایران و پایبندی آن به اصول عدم اشاعه به همراه داشته باشد.
از سوی دیگر، روزنامه نیویورکتایمز هم نوشت: مذاکرات پیچیدهتر از آن چیزی است که تصور میشد. موانع بزرگی بر سر راه توافق باقی مانده است. ترامپ خواستار توقف کامل غنیسازی اورانیوم از سوی ایران است، در حالی که تهران اعلام کرده آماده توقف غنیسازی در سطوح بالا و نابودی ذخایر اورانیوم غنیشده است، اما غنیسازی در سطوح پایین را حق خود میداند. ایران توقف غنیسازی را خط قرمز خود میداند و گفته است که به هیچ وجه عقبنشینی از آن را نمیپذیرد.
مذاکرات پیشرو را میتوان سختتر از آن چیزی تصور کرد که انتظار میرفت. این مذاکرات پیچیدگیهایی که دارد که با بیاعتمادی موجود نزد هر دوطرف شدیدتر هم شده است. باید دید ترامپ میتواند با ایران به توافق برسد یا نه.
سیانان: قدرتمندی، توهم بود نقشههای ترامپ پیش نمیرود
«هر رئیسجمهوری در آمریکا فکر میکند میتواند جهان را تغییر دهد و دونالد ترامپ حتی بیش از بسیاری از پیشینیان خود حس قادر مطلق بودن دارد. اما اوضاع برای چهلوهفتمین رئیسجمهور آمریکا چندان خوب پیش نمیرود. اکنون تصویر قادر مطلق از آمریکا مدتهاست فروپاشیده و به همین علت هم سیاست خارجی ترامپ خوب پیش نمیرود.
شبکه آمریکایی سیانان ضمن انتشار این تحلیل نوشته است: دونالد ترامپ حتی بیش از بسیاری از پیشینیان خود حس قادر مطلق بودن دارد. اما اوضاع برای چهلوهفتمین رئیسجمهور آمریکا چندان خوب پیش نمیرود. ترامپ ممکن است غولهای تکنولوژی را تهدید کند تا از خط او پیروی کنند و از قدرت دولت برای تحت فشار گذاشتن نهادهایی مثل دانشگاه هاروارد و قضات استفاده کند، اما قلدری کردن برای برخی رهبران جهان سختتر است.
او مرتباً توسط ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، نادیده گرفته و تحقیر میشود، کسی که در مقابل تلاشهای آمریکا برای پایان دادن به جنگ اوکراین مقاومت میکند. رسانههای روسی اکنون ترامپ را به عنوان فردی که حرفهای بزرگ میزند ولی همیشه عقبنشینی میکند و هیچگاه عواقبی اعمال نمیکند، تصویر میکنند.
دونالد ترامپ همچنین فکر میکرد میتواند سیاست چین را به خواست خود تغییر دهد و با رویارویی با شی جینپینگ در جنگ تجاری، به هدفش برسد. اما او فضای سیاست چین را اشتباه فهمید. چیزی که هیچ رهبری در پکن هرگز نمیتواند انجام دهد، سر خم کردن در برابر رئیسجمهور آمریکاست. اکنون مقامات آمریکایی میگویند از اینکه چین به تعهدات خود برای کاهش تنشهای تجاری عمل نکرده، ناامید هستند. همچون چین، ترامپ در جنگ تعرفهایاش با اتحادیه اروپا نیز عقبنشینی کرد.
رهبران جهان هرکدام نسخههای خاص خودشان از منافع ملی را دنبال میکنند. بیشتر آنها در برابر درخواستهای شخصیِ بدون بازپرداخت، آسیبپذیر نیستند. و پس از تلاشهای ترامپ برای تحقیر رئیسجمهور اوکراین، ولودیمیر زلنسکی، و رئیسجمهور آفریقای جنوبی، سیریل رامافوسا، در اتاق بیضی، جذابیت کاخسفید رو به کاهش است.
ترامپ در کمپین انتخاباتی، برای ماهها با افتخار اعلام میکرد که «رابطه بسیار خوبی» با پوتین و شی دارد، که به طور جادویی میتواند مشکلات عمیق ژئوپولیتیکی و اقتصادی میان قدرتهای جهانی را که شاید غیرقابل حل باشند، رفع کند. او نخستین رهبر آمریکایی نیست که دچار چنین توهماتی شده است. جورج دبلیو بوش میگفت که به چشمان دیکتاتور کرملین نگاه کرده و «حسی از روح او» گرفته است. باراک اوباما، روسیه را به عنوان یک قدرت منطقهای در حال زوال تحقیر کرد و یکبار پوتین را «بچه تنبل در انتهای کلاس» خواند. اما این برخورد نتیجه خوبی نداشت و همان بچه تنبل، کریمه را الحاق کرد.
به طور کلی، رؤسای جمهور قرن بیستویکم آمریکا همه بهگونهای رفتار کردهاند که انگار مردان سرنوشت هستند. بوش با تصمیم به اینکه نقش پلیس جهانی را بازی نکند، وارد کاخسفید شد. اما حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ او را دقیقاً به ایفای همان نقش در جنگهای افغانستان و عراق واداشت.
جو بایدن پس از اینکه ترامپ را از کاخسفید بیرون کرد، به سراسر جهان سفر کرد و به همه اعلام کرد که «آمریکا بازگشته» است، اما چهار سال بعد، تا حدی به دلیل تصمیم فاجعهبار خودش برای نامزد شدن در دوره دوم، آمریکا- یا حداقل نسخه جهانگرای پس از جنگ جهانی دوم آن- دوباره ناپدید شد. و ترامپ بازگشت.
حالا او که نقش مردی را بازی میکند که همه باید از او اطاعت کنند، بهسرعت این میراث را هدر میدهد و قدرت نرم– بخوانید قدرت متقاعدسازی- آمریکا را با رفتار خود نابود میکند. چهار ماه اول ریاست ترامپ، با تهدیدهای تعرفهای، هشدار درباره گسترش ارضی آمریکا در کانادا و گرینلند، نشان داد که بقیه جهان هم در اتفاقات جهانی حرفی برای گفتن دارند. به نظر میرسد که محاسبه رهبران چین، روسیه، اروپا و کانادا این بوده که ترامپ آنقدر که خودش فکر میکند قدرتمند نیست، نافرمانی از او هیچ هزینهای ندارد یا سیاستهای داخلیشان، مقاومت را اجتنابناپذیر کرده است.