افکار، شبکههای اجتماعی و فئودالیسم مجازی
عزیزالله محمدی(امتدادجو)
بیمرز شدن نسبت به هرگونه هویت و فرهنگ و تعلقات جغرافیایی، رهآورد بزرگ فضای مجازی برای جوامع سلطهپذیر است که پیش از این در دورههای مختلف به گونههای دیگر مستعمره بودند؛ اما امروز بهرغم استقلال ظاهری از سیاستهای پنهانی پیروی دارند که به صورت هدفمند با تسلط بر افکار عمومی شکل گرفته است و در سوی مقابل، دستاورد بزرگی برای قدرتهای استعماری محسوب میشود.
«افکار» گرچه در تعریف معرفتی یک موقعیت شناختی و ارتباطی محسوب میشود؛ اما در مفاهیم لیبرالی و به اصطلاح دموکراتیک که ریشههای دیکتاتوری را بیشتر از هر ساختار اجتماعی و سیاسی دارا هستند؛ به عنوان شیوههای اخلاقی و رسوم نیز تعبیر میشود که در نهایت با یک مفهوم برآمده از جمع معرفتی و نگاه لیبرالی میتوان افکار را به مثابه شیوهای برای عفو و یا محکومیت غیررسمی برشمرد که در پی آن، کنشها و واکنشهای مختلف میتواند زمینهساز تحولات بزرگ و حساس و حیاتی باشد.
جان لاک، پدر فلسفه تجربهگرایی جدید و پدر دموکراسی در دنیای مدرن، با درک لیبرالی از مفهوم افکار سه قانون عام حاکم بر اعمال بشری را معرفی میکند: قانون الهی، قانون مدنی، قانون افکار یا اعتبار که به مفهومی دیگر آن را قانون مد و قانون بازخواست خصوصی مطرح میکند.
قانون افکار یا اعتبار که به ذات خود بازخواست خصوصی را در پی دارد؛ نگاه به افکار را راه و روشی برای دانستن، جهت تایید و سرزنش اجتماعی و یا شیوهای برای عفو محکومیت غیررسمی برمیشمارد که در این چشمانداز، افکار به طور کلی زیانآور و غیرعقلایی و شبیه به احساساتی است که با خرد و منطق مخالفت دارد.
جامعه لیبرال استعمارگر غرب و بالاخص آمریکا که بیشترین زیرساختها و درگاههای فضای مجازی و شبکههای اجتماعی را در اختیار دارد با رویکرد تسخیر افکار عمومی و با توانمندی طراحی، برنامهریزی و اجرا نوع استعماری از استعمار مدرن را با سلطه بر افکار عمومی تحت عنوان استعمار مجازی بهکار گرفته است که جوامع بیشماری را با این شیوه به مستعمره خود تبدیل کرده است.
هابر ماس که در امور اجتماعی بر صفات خردگرایانه و مساواتطلبانه افکار عمومی معتقد است؛ این دو ویژگی را از صفات بارز عصر روشنگرایی معرفی میکند و آنها را در راستای منافع جمعی و فردی میداند؛ اما! نکته قابل توجه آن است که قدرتهای استعماری و لیبرال با تسلط به امکانات و دانش فضای مجازی و شبکههای اجتماعی و با اراده سیاسی به هیچ عنوان اجازه روشنگری دقیق را در جوامع هدف نمیدهند و راه را بر شایستگیهای اندیشهای و خردورزانه میبندند.
همانگونه که پیش از این اشاره شده بود؛ استعمار با عبور از دوره کهنه که در آن با استفاده از شگردهای سیاسی و نظامی مستعمرهها را در اختیار قرار میگرفتند وارد مرحله استعمار نوین و مدرن با شبکههای مجازی شدند که نهتنها هزینههای کمتری دارد؛ بلکه! با توجه به تحمیل هزینه به سرزمین مستعمره و در اختیار گرفتن افکار عمومی سود حاصله به مراتب بیشتر و پایدارتر از نوع استعمار کهنه است.
بزرگترین ابزار تسلط بر افکار عمومی، عمومیتبخشی به یک باور و باورسازی است که فضای مجازی و شبکههای اجتماعی با القاء روشنگری(نه! انجام روشنگری) این وظیفه را بردوش دارند و در نهایت اجتماع یک جامعه را به قضاوت مورد دلخواه درخصوص یک موضوع سیاسی، یا فرهنگی و یا جمعی... میرسانند.
با تعریفی که از مفهوم و معنای قدرت مبنی بر توانایی انجام کار و به طور خاصتر، توانایی تاثیرگذاری در رفتار دیگران به گونه دلخواه موجود است؛ بنابراین قدرت نرم که ابزار فضای مجازی و شبکههای اجتماعی را برای استعمار و استثمار دراختیار دارد به گونهای تعریف میشود که چرخش جامعه هدف به سمت خواست نظام قدرت را دارا باشد.
قدرت نرم در فضای مجازی شکل پنهانی از قدرت خود را نشان میدهد که در آن لذتگرایی و عبور از مرزهای فکری و اندیشهای با «خودمحور دانستن» هر کاربر نسبت به خودش به اوج میرسد و نهایتاً میلی افزون بر انتفاع شخصی تمام وجود کاربر را در مقابل نفع جمعی جامعه فرا میگیرد.
قدرت نرم شبکههای اجتماعی در سهم دادن به هر کاربر از صفر تا صد هست؛ تا هر کاربر خود را بتواند به عنوان یک کنشگر اجتماعی و سیاسی و... تلقی کند و تفاهم دوسویه نانوشته بین خودش و دادههای شبکههای اجتماعی و فضای مجازی برقرار کند.
استعمار نوین با پررنگ کردن این تفاهم بین شبکههای اجتماعی و کاربران به طور دائم، پرش هدف و ذائقه و سلیقه و هویت را برای کاربر فراهم میکند و در نقطه نهائی او را به نقطه تثبیت باور موضوع دلخواه خود میرساند که در این مرحله بدون هزینهکرد خاصی از سوی استعمارگر، او به طور غیرآگاهانه تبدیل به عنصری برای پیشبرد اهداف سلطه و استعمار میشود.
میل شدید استعمارگران نوین به استعمار جوامع مختلف، کاربران شبکههای اجتماعی در جهان را به فاعلان اصلی تولید قدرت برای دشمنان بشریت(استعمارگران) تبدیل کرده است که این فرآیند با پایان دوره جنگ سرد و ورود به دوره جنگ نرم به مراحل خطرناکی رسید و با استفاده از فضای مجازی نوعی تحمیر و استعمار به وجود آمد که- خواسته یا ناخواسته، آگاهانه یا ناآگاهانه- کاربران به بردههای مورد دلخواه استعمارگران تبدیل شدند.
ابداعات فناورانه و فراگیر شدن علم و فناوری در عرصه ارتباطات که دورترین نقاط دنیا را در کمتر از آنی به هرکس در هر کجا ارتباط میدهند؛ به وضوح کاهش فاصلهها و کوچکشدن دنیا را ترسیم کرده است که در ترکیب با نظام قدرتمند سرمایهداری و استعماری، نوعی فئودالیسم مجازی را به وجود آورده.
در نوع قدرت «فئودالیسم مجازی» اجتماعات نسبت به هم، همپوشانی در لایههای مختلف و چندگانه هویت و وفاداری و شهروندی، دارند که مبتنی بر جریان اطلاعات و دانشی است که زمانی این اطلاعات و دانش به عنوان قدرت برای دارندگان آن محسوب میشدند؛ اما! امروز به دلیل در اختیار داشتن کنترل و هدایت شبکههای مجازی توسط قدرتهای استعماری، تجمیع و تمرکز همه اطلاعات و دانش در بستر فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، عامل قدرت مضاعف بر صاحبان ساختارهای اجتماعی است که میتوانند بر نحوه عملکرد این فضاهای مجازی سیاستگذار و تصمیم گیر باشند.
ظاهر امر و رفتار فضای مجازی و شبکههای اجتماعی القاءکننده آن است که قدرت میان کاربران به طور مساوی و وابسته به میزان فعالیت و تسلط در حال تقسیم است و هر کاربر بدون وابستگی به نقطه جغرافیایی و فکری و هویتی میتواند دارای سرمایه اجتماعی و یا اقتصادی و اعتباری شود؛ اما! با توجه به اینکه همین کاربران در نهایت امکان بهرهبرداری از ابعاد قدرت سخت را ذیل سیاستهای استعمار مجازی فئودالیستهای مجازی ندارند؛ خود تبدیل به عنصری برای جمعآوری قدرت برای منابع تولیدکننده قدرت و سوداگر میشوند.
دوفضائی شدن زیست انسان و معلقشدن و مرددشدن نسبت به هرگونه تعلق و عامل وابسته، ویژگی پذیرفته شده جمعی جامعه بشری است که حالا بدون در نظر داشتن بهرهبرداری از فضای مجازی و شبکههای اجتماعی امکان زیست و زندگی معمول برای انسان میسّر نیست؛ لذا! راه چاره را باید به گونهای جستوجو کرد که راه نظام سلطه و استعمارگر و فئودالیسم برای هرگونه سوءاستفاده بسته شود.
دارا بودن نگاه اندیشمندانه، متفکرانه و دغدغهمند به هر پدیده فضای مجازی و تعریف دقیق داشتن از کاربر بودن در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی (چرا من در فضای مجازی هستم، قرار هست چه کاری را انجام بدهم و یا چه چیزی را به دست بیاورم) گام بسیار مؤثر و تعینکنندهای است که هر کاربر میتواند برای در امان ماندن از استعمار و استثمار فکری، هویتی و فرهنگی و اقتصادی و... در پیش بگیرد و فرآیند حضور آگاهانه خود در این شبکهها را تثبیت و تقویت نماید.