جشنواره فیلم کن از کجا به اینجا رسید؟
وقتی در سال 1946، نخستین دوره جدی جشنواره فیلم کن پس از پایان جنگ جهانی دوم برگزار گردید، هدفش را با چنین تعابیری روی وبسایت رسمی جشنواره قرار داده بودند و شاید هنوز هم باشد که:
«... حامی سینمای مؤلف ارزشمند، در جستوجوی صداهای مستقل فرهنگهای گوناگون، درنظر گرفتن تجربه سینما به عنوان یک هنر (و نه صنعت) و ایجاد دنیایی که خودش را از درون نمایش فیلمهایش بشناساند...»
اما از چه زمانی همه این اهداف نادیده گرفته و پایمال شد؟ شاید از زمانی که مدیران جشنواره کن برخلاف همه قوانین و آییننامههایشان، برای فیلمهای آمریکایی حق وتو فرهنگی قائل شدند و حتی اکرانشدههایشان را هم در بخش مسابقه اصلی خود شرکت دادند.
شاید توجیه برگزارکنندگان جشنواره کن برای اینگونه امتیاز دادن به سینمای تجاری آمریکا علیرغم ادعای حمایت از سینمای مستقل و هنری، همواره این بوده که بدون پول و سرمایههای استودیوها، شرکتها و کمپانیهایی که به طرق مختلف اسپانسر جشنواره کن میشوند و اغلب به هرحال یک طرفشان آمریکایی است، اساساً این جشنواره قابل برگزاری نیست و به قول معروف جشنواره کن روی شاخ کمپانیهای آمریکایی میچرخد.
از همین روست که متولیان جشنواره فیلم کن همواره سعی کردهاند با دعوت از هنرپیشگان و آثار جنجالی و پرسروصدا و تجاری هالیوود که اساساً با سر و شکل و اهداف و ادعاهای هنری این جشنواره نمیخواند بلکه دقیقاً در مقابل آن قرار دارد، به کمپانیهای آمریکایی باج داده و به قول معروف چراغ جشنواره را روشن نگه دارند!
به همین دلیل دراوج هنری بازیهای این جشنواره، مدیران آن حتی به خودزنی رویآوردند، به طوری که شاهد نمایشهای گروه بازیگران و عوامل فیلمهایی مثل StarWars و «شرک» و... و حرکات تهوعآور عوامل فیلم «بیمصرفها» روی فرش قرمز بودیم.
اینچنین بود که جشنواره فیلم کن که زمانی مدعی هنریترین فستیوال سینمایی دنیا بود، از اسکار هم آمریکاییتر شد! اینچنین است که در طول 78 دوره برگزاری این جشنواره، بسیاری از هنریترین سینماگران تاریخ سینما اصلا پایشان به کن نرسید و بسیاری هم از جوایز آن نصیبی نبردند.
از جمله فیلمساز برجستهای مانند اینگمار برگمان که ارزشهای برتر سینمایی آثارش مورد توافق اغلب کارشناسان سینما و سینمادوستان قرار داشته و دارد ولی حتی یکبار هم در تاریخ این جشنواره، نخل طلا دریافت نکرد، جایزهای که در سالهای 2022 و 2023 حتی به بازیگران سوپرتجاری مثل تام کروز و هریسون فورد برای فیلمهای «مأموریت غیرممکن» و «ایندیانا جونز» رسید!
جایی که حتی خود هریسون فورد از دریافت چنین جایزهای بسیار متعجب شد و این حیرت و شگفتزدگیاش در عکسی تاریخی ثبت گردید. شاید به دلیل آنکه او چند سال قبل همراه دیگر عوامل فیلم «بیمصرفها» مانند آرنولد شوارتزنگر و سیلوستر استالون و بروس ویلیس با زرهپوش در کن رژه رفتند و حاضران در جشنواره را به تمسخر گرفتند!
و برای نخل طلای تام کروز، هواپیماهای جنگی فرانسه به پرواز درآمدند و خاندان سلطنتی انگلیس به پیشواز رفتند! و سلام نظامی داده شد و...
این در حالی است که بخش مهمی از تاریخ جشنواره کن یعنی در دهههای 50 و 60 و 70 با ساخته شدن فیلمهای مهم امثال اینگمار برگمان تقارن داشت. هنگامی که مدیران جشنواره کن در پنجاهمین سالگرد این جشنواره گویا برای جبران چنین قصور و شرمندگی خواستند که طی مراسم باشکوهی جایزه ویژهای به نام «نخل طلای نخل طلاها» را به برگمان اعطاء نمایند، او با انتقاد از این جشنواره، از قبول چنین جایزهای امتناع ورزید و به عنوان اعتراض گفت که دیگر پایش را به چنین جشنوارهای نخواهد گذارد.
البته این شرمندگی تاریخی تنها به برگمان محدود نشد و از فیلمسازان برجستهای مانند روبر برسون، ژان رنوار، یاساجیرو ازو، کارل تئودور درایر، ساتیا جیت رای، کنجی میزوگوچی، چارلز چاپلین، رنه کلر، ژان پی یر ملویل، فرانسوا تروفو، ژان کوکتو، آندری تارکوفسکی، کریستف کیشلوفسکی و... خیلیهای دیگر نیز در بین نخل طلاییها و حتی دیگر جوایز جشنواره کن اثری دیده نمیشود!
اما سال گذشته جوایز جشنواره کن در مجموع به به آثاری رسید که هرچه در زمینه فیلم و سینما عقب افتاده بودند، در جهت همراهی با تم فصل جوایز 2024 (دگردیسی هیولاها) و در واقع شروع این فصل از 4-5 ماه جلوتر، بسیار قوی عمل کردند.
اثری به نام «آنورا» (شان بیکر) که در واقع یک واریته ازهمگسیخته تصویری بهنظر رسید، حتی در مراسم اسکار نیز جوایز مهم را برد و فیلم «املیاپرز» (ژاک اودیار) که اساساً زمینهچینی روی کار آمدن هیولایی مانند جولانی در منطق بود و چقدر خوان دلا مونته مانتیاس رئیس مخوف کارتل موادمخدر مکزیک به جولانی داعشی شبیه بود که به املیاپرز تغییر جنسیت و هویت داد تا زمینهچینی ذهنی تبدیل جولانی تروریست به احمد الشرع کراواتی را بدهد!
و فیلم «ماده» که جایزه بهترین فیلمنامه را برد ولی تقریباً نیمی از آن مانند یک فیلم اسلش درجه چندم بود. آنهم در تبدیل مانکنی به هیولا و هیولایی به مانکن و در آخر به وجود آمدن ابر موجودی مخوف و هولناک...
بعید نیست اعطای جایزه نخل طلای کن به فیلم «یک تصادف ساده» با توجه به روند داستان که ماجرای از یک انتقام شخصی (با توجه به تئوری «ابتذال شر» هانا آرنت) به یک وحدت دستهجمعی میان انتقامجویان و آنکه قربانی سیستم معرفی شده، علیه سیستم میرسد، همین بخشی از تم فصل جوایز امسال باشد برای زمینهچینی ذهنی که نتایج واقعی آن، چند ماه آینده معلوم میشود.
یادمان هست که در چند سال گذشته جوایز کن بهخصوص جایزه اولش که جایزه رسمی و مدیریتی (و نه هیئتداوران) بهشمار آمده، همواره در شکلگیری تم فصل جوایز و در نتیجه زمینهسازی ذهنی در انجام پروژههای از پیش طراحیشده غرب، نقش مهمی داشته است؛
چه فیلم «انگل» در سال 2019 که پیشدرآمد ذهنی برای تئوری جوکریسم و شورش طبقه فرودست آنارشیست و فرومایه علیه طبقه فرادست قانونمند و متین و در واقعیت تحریف جنبش جلیقهزردهای فرانسه پس از یکسالونیم و زمینهسازی اغتشاشات عراق و لبنان و ایران بود،
چه فیلم «آناتومی یک سقوط» در سال 2023 که پیشدرآمد فیلم «اوپنهایمر» و تم «جنایت موجه» در فصل جوایز 2023، چند ماه قبل از قضایای غزه بود، و چه فیلمهای «آنورا» و «املیاپرز» و «ماده» در کن سال گذشته و تم «دگردیسی هیولاها» در فصل جوایز 2024 که زمینهسازی ذهنی روی کار آمدن جولانی و تحولات دیگر غرب آسیا در آن سال بود.