کد خبر: ۳۱۱۲۶۲
تاریخ انتشار : ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۲۰:۰۱

درد‌ها و درمان‌های جسمی و روحی

 
 
علی جواهردهی
بیماری در سنت‌های الهی یک قانون حاکم بر زندگی انسان در دنیا است که شامل بیماری‌های جسمی و روحی می‌شود. امیرمؤمنان علی(ع) می‌فرماید: لَيسَ للأجسامِ نَجاهًٌْ مِن الأسقامِ؛ بدن‌ها را از ناخوشى‌ها، رهايى نيست.(غررالحکم، شماره 7459) 
دست‌کم دو سنت الهی موجب می‌شود تا انسان گرفتار انواع و اقسام بیماری‌ها شود که شامل سنت ابتلاء و سنت کیفر دنیوی است. بنابراین، هیچ‌کسی از بیماری در امان نیست، بلکه بر اساس فلسفه و اهداف سنت‌های ابتلاء و کیفر، انسان در زندگی دنیوی دچار بیماری می‌شود.(بقره، آیه 155) بر همین اساس امام رضا‌(ع) می‌فرماید: الْمَرَضُ لِلْمُؤْمِنِ تَطْهِيرٌ وَ رَحْمَهًٌْ وَ لِلْكَافِرِ تَعْذِيبٌ وَ لَعْنَهًٌْ وَ إِنَّ الْمَرَضَ لَا يَزَالُ بِالْمُؤْمِنِ حَتَّى لَا يَكُونَ عَلَيْهِ ذَنْبٌ؛ بيمارى براى مؤمن، تطهير و رحمت، و براى كافر، عذاب و لعنت است. بيمارى، همدم مؤمن مى‏ماند تا هنگامى كه هيچ گناهى بر وى نباشد.(جامع‌الاخبار، شعیری، ص 163؛ مکارم‌الاخلاق، ص 358؛ ثواب‌الاعمال، ص 193)
امام صادق(ع) نیز می‌فرماید: العِلَلُ زكاهًُْ الأبدانِ؛ بيماري‌ها‌، زكات بدن‌ها است.(بحارالأنوار، ج 78، ص 268، حدیث 182) بنابراین همان‌گونه که انسان با زکات مال خویش، آن را پاک می‌کند و موجب رشد و تزکیه آن می‌شود، چنان‌که گویی درخت را برای باروری بیشتر هرس کرده است؛ همچنین بیماری‌ها برای بدن انسان چنین خاصیتی دارد.
البته ساختار هستی به‌گونه‌ای شکل گرفته که انسان به اسباب گوناگون از داروهای مادی و نیز معنوی چون آب و عسل و قرآن و دعا استفاده کند و درمان و شفا یابد؛ زیرا این خداست که به عنوان «شافی» درمان می‌کند و شفا می‌بخشد(انبیاء، آیات 83 و 84) 
و بر اساس توحید فعلی شفا در هر چیزی و به هر روشی و به دست هر کسی در طول مشیت و اراده الهی انجام می‌شود و این خداست که شافی و درمانگر است و ایمان توحیدی مقتضی این معناست که جز خدا شافی و درمانگری نیست؛ و هر که دارو و پزشک را درمانگر در عرض خدا قرار دهد، گرفتار شرک فعلی است.(یوسف، آیه 106؛ روایات تفسیری) بنابراین، پزشک اگر درمان می‌کند و شفا می‌بخشد، ماذون به اذن الهی است که این اذن در ساختار قوانین الهی حاکم بر هستی به ابزارها اجازه تاثیر می‌دهد، خواه به اعجاز باشد با تربت امام حسین(ع) که امام صادق(ع) فرمود: في طين قبر الحسين‌(ع) الشفاء من كل داء و هو الدواء الأكبر؛ در تربت قبر امام حسین(ع) شفای هر دردی قرار داده شده است؛ چرا که آن بزرگ‌ترین دارو است(بحارالانوار، ج 101‌، ص 123‌، حدیث 18 و ص 136‌، حدیث 79) و خواه به تجویز دارو و استفاده از عسل(نحل، آیات 68 و 69) و آب(ص، آیات 41 و 42) و گیاه و مانند آنها(آل‌عمران، آیه 49؛ مائده، آیه 110)، یا داروی معنوی چون قرآن باشد(یونس، آیه 57؛ اسراء، آیه 82؛ فصلت، آیه 44)؛ و خواه بیماری جسمی چون پیسی و کوری باشد و خواه بیماری روانی چون خشم مؤمنان(همان؛ توبه، آیات 13 و 14)؛ چرا که «لاموثر فی الوجود الا الله؛ هیچ کسی در هستی جز خدا تاثیرگذار نیست» و این خدا است که بر همه هستی اشراف کامل و مالکیت تمام دارد و حقیقت شفا، چیزی جز اشراف کامل و تمام نیست؛ چرا که واژه «شِفا» در زبان عربی از «شفى» به معناى اِشراف و تحت اختیار در آوردن چیزى است.  از همین‌رو، به درمان بیماری شِفا گویند به جهت مُشرف‌شدن بر مَرَض و غلبه بر آن و رسیدن به کناره سلامتى. از این جهت است که شفا و شافی براى بهبودى و صحّت از بیماری اسم شده است.(نگاه کنید:  معجم مقاییس اللّغهًْ، ج 3، ص 199؛ مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 459، «شفا»)
البته باید توجه داشت که بر اساس آیات قرآن، هرچند که همه هستی سرشار از «شرور» مخلوقات در کنار «خیرات» آنها است؛ اما خیرات همه از نزد خدا صادر می‌شود، ولی شرور و سیئات از جانب خدا نیست، بلکه این ظلمات مخلوقات است که شرور را موجب می‌شود(نساء، آیه 78)؛ از این‌رو، باید همانند حضرت ابراهیم(ع) گفت: اذا مرضت فهو یشفین؛ هرگاه بیمار می‌شوم، پس اوست که مرا شفا می‌بخشد(شعراء، آیه 80)؛ چنین نگرشی نه‌تنها مؤدبانه و سرشار از ادب است، بلکه بیانگر حقیقتی است و آن اینکه شرور در اصل برخاسته از نقص و عیب خود آفریده‌هاست که خدا به خود آفریده‌ها نسبت داده و پناهجویی به خدا از «شر ما خلق» را فرمان می‌دهد.(فلق، آیات 1 و 2)
برطبق آیات قرآن، شافی خداست، اما او شفا را در اموری از اسباب مادی و غیر مادی قرار داده که باید از همه آنها بهره برد؛ از همین‌رو امام صادق(ع) می‌فرماید: إن نبيا من الأنبياء مَرِضَ، فقال: لا أتداوى حتى يكون الذي أمرضني هو الذي يشفيني، فأوحى الله تعالى إليه: لا أشفيك حتى تتداوى، فإن الشفاء مني؛ یکی از پیامبران مریض شد.  پس به خدا عرضه داشت: من بیماری‌ام را درمان نمی‌کنم تا کسی که مرا بیمار کرد او خود مرا شفا دهد و درمان کند؛ پس خدای تعالی به او وحی کرد: تو را درمان و شفا نمی‌دهم تا از دارو استفاده کنی, پس به‌راستی که شفا از من است.(بحارالانوار، ج 62، ص 66؛ حدیث 15)  باید توجه داشت که برای هر دردی، درمانی است(غررالحکم، شماره 7275) 
بنابراین، لازم است تا با شناخت بیماری و نیز داروهای مناسب با بیماری، به درمان آن پرداخت و کوتاهی در این امور جایز نیست؛ زیرا از مصادیق خودکشی خواهد بود.
پیامبراکرم(ص) می‌فرماید: إن الله تعالى لم ينزل داء إلا أنزل له دواء علمه من علمه، وجهله من جهله، إلا السام و هو الموت؛ خدای تعالی هیچ بیماری نازل نکرد مگر اینکه برایش دارو نازل کرد. هر که بداند بداند و هر که نداند نداند؛ پس با علم بدان درمان کنید؛ البته برای مرگ درمانی نیست.(كنز العمال: ٢٨٠٧٩) بنابراین، جز برای پیری و مرگ‌، برای بیماری‌های دیگر درمان است.(کنزالعمال، 28088 و 28090)
درمان بیماری‌های جسمی و روحی
نفس یا همان روان آدمی همانند جسم او گرفتار انواع بیماری‌ها می‌شود؛ از نظر قرآن، بیماری‌های روانی یا روحی که نفس بدان دچار می‌شود همانند بیماری نفاق و کینه و حسد و بخل، بدتر از بیماری‌های جسمی است که بدن به آن گرفتار می‌شود. 
در این راستا بیماری نفاق بدتر از هر بیماری دیگر است که انسان را به سفاهت می‌کشاند و در نهایت قساوت و شقاوت بودن در پایین‌ترین مرتبه دوزخ را برای او رقم می‌زند که راه رهایی و نجاتی از آن نیست.(بقره، آیات 7 تا 20؛ توبه، آیه 125؛ احزاب، آیات 60 و 61) انسان همانند غذاها می‌تواند «خبیث» و «طیب» باشد؛ بنابراین همان‌گونه که از غذای خبیث باید پرهیز کرد تا بیمار نشد(بقره، آیات 172 و 267)، همچنین از انسان‌های خبیث چون مشرکان باید پرهیز کرد تا گرفتار بیماری روانی و معنوی نشد.(بقره، آیه 221؛ نور، آیه 26)
اصولاً از نظر قرآن، طیب حلال برای انسان مفید و خبیث حرام برایش زیانبار است؛ این تاثیرات در جسم و جان آدمی است.  بنابراین، همان‌گونه که علت تحلیل و تحریم می‌تواند علم فعلی الهی به طاعت و عصیان آدمی نسبت به اوامر و نواهی باشد، می‌تواند همچنین ناظر به مصالح و مفاسد در متعلقات احکام باشد. از همین‌رو امام باقر(ع) می‌فرماید: خلق الخلق و علم ما تقوم به أبدانهم و ما يصلحها، فأحله لهم و أباحه، و علم ما يضرهم فنهاهم عنه، ثم أحله للمضطر في الوقت الذي لا يقوم بدنه إلا به، فأحله بقدر البلغهًْ لا غير ذلك؛ خدا خلق را آفریده و می‌داند که چه چیزی موجب قوام بدن و چه چیزی مصلح آن است؛ پس مقوم و مصلح را حلال و مباح کرد و می‌داند که چه چیزی به آنها ضرر می‌رساند و از آنها نهی کرده است. سپس برای مضطر بهنگام اضطرار به سبب قوام بدن به آن به همان میزان که سود می‌رساند، حلال کرد نه بیشتر از آن.(بحارالانوار، ج 62‌، ص 79 باب 52)
به هرحال، خبیث از نظر قرآن، شامل جسم‌ها و عقاید است؛ از همین‌رو آن را منحصر به خبیث مادی نکرده بلکه خبیث معنوی از جمله شرک را نیز دربر گرفته است. همین امر درباره فضائل و رذایل اخلاقی نیز صادق است؛ یعنی این امور نیز موجب پاکی نفس یا خباثت نفس است که آثار آن در امور مادی هم بروز و ظهور می‌کند؛ چنان‌که پيامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) درباره تفاوت خوراکی سخی و بخیل می‌فرماید: طَعامُ السَّخىِّ دَواءٌ وَ طَعامُ الشَّحيحِ داءٌ؛ غذاى سخاوتمند، داروست و غذاى بخيل، درد است.(نهج‌الفصاحه ص 556‌، ح 1900؛ بحارالأنوار، ج 68‌، ص 357، ح 22) در حقیقت این خباثت روان بخیل است که تاثیر سوء حتی در خوراکی او می‌گذارد و به جای آنکه آثار خوب و خیری داشته باشد، موجب بیماری می‌شود.
همچنین پيامبر در جایی دیگر به تاثیر «بخل» در ایجاد بیماری جسمی به هنگام خوردن غذا می‌فرماید: مَنْ اَكَلَ وَ ذو عَيْنَيْنِ يَنْظُرُ اِلَيْهِ وَ لَمْ يُواسِهِ ابْتُلى بِداءٍ لا دَواءَ لَهُ؛ هر كس غذا بخورد و ديگرى به او نگاه كند و به او ندهد، به دردى بى‌درمان مبتلا مى‌‏شود.(تنبيه‌الخواطر معروف به مجموعه ورام،  ج 1‌، ص 47)
اصولاً بسیاری از بیماری‌های سخت و شدید جسمی که انسان بدان گرفتار می‌شود، متاثر از بیماری‌های روانی است؛ از همین‌رو در فرهنگ پزشکی از «تلقین» برای درمان و تاثیرات شگفت آن سخن به میان می‌آید. بنابراین، اگر کسی بیماری جسمی دارد، می‌تواند افزون بر داروهای مادی، به درمان از طریق داروهای معنوی چون دعا و صدقه و مانند آنها اقدام کند؛ پیامبر(ص)می‌فرماید: الصَّدَقَهًُْ تَدْفَعُ الْبَلَاءَ وَ هِيَ أَنْجَحُ دَوَاءً وَ تَدْفَعُ الْقَضَاءَ وَ قَدْ أُبْرِمَ إِبْرَاماً وَ لَا يَذْهَبُ بِالْأَدْوَاءِ إِلَّا الدُّعَاءُ وَ الصَّدَقَهًْ؛ صدقه بلا را برطرف مى‌كند و مؤثرترينِ داروست. همچنين، قضاى حتمى را برمى‏‌گرداند و درد و بيمارى‌ها را چيزى جز دعا و صدقه از بين نمى‏‌برد.(بحارالأنوار؛ ج 93، ص 137، ح 14)
انسان گرفتار به سنت ابتلاء و سنت کیفر باید به «استغفار» توجه ویژه‌ای مبذول کند؛ زیرا استغفار دارای کارکردهای سه‌گانه دفع و رفع بلا و جلب منفعت به سوی انسان است.(نساء، آیه 110؛ انفال، آیه 33) بنابراین، همان‌گونه که در هنگام مصیبت و طاعت و معصیت باید از صبر بهره گرفت، همچنین باید در هر بیماری ابتلائی و کیفری به استغفار پناه برد؛ در این‌باره امیرمؤمنان علی(ع) درباره تاثیر شگرف استغفار می‌فرماید: الاستغفار دواء الذنوب؛ استغفار داروی ذنوب و پیامدهای زیانبار هر چیزی است. (غررالحكم: ۹۱۳)
پیامبراکرم(ص) می‌فرماید: لِكُلِّ داءٍ دواءٌ‌، و دواءُ الذُّنوبِ الاستِغفارُ؛ هر دردى دارويى دارد و داروى گناهان استغفار است.(كنزالعمّال: 2089)
اصولاً باید دانست که برای مؤمنان بیماری‌های جسمی به هدف مجازات و کیفر دنیوی نسبت به گناهان است که با بیماری پاک می‌شود.(بحارالانوار، ج 81، ص 197) در عین حال بیماری‌های جسمی برایش ثواب دارد و می‌بایست آن را به دیده عذاب الهی نبینند.(وسایل‌الشیعه، ج 2، ص 625)
امیرمؤمنان علی‌(ع) به نقش اساسی بیماری‌های روانی در بیماری جسمی می‌فرماید:  مَنْ لَمْ يَتَدَارَكْ نَفْسَهُ بِإِصْلَاحِهَا أَعْضَلَ دَاؤُهُ وَ أَعْيَا شِفَاؤُهُ وَ عَدِمَ الطَّبِيب‏؛ هر كس به اصلاح خود نپردازد، بيمارى‏‌اش سخت مى‏ شود و در درمانش به رنج مى‌‏افتد و طبيبى نخواهد يافت.(تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 237‌، ح 4773)
باید توجه داشت که معده انسان مرکز بیماری‌ها(مكارم‌الأخلاق، ج ٢‌، ص ١٨٠‌، حدیث ٢٤٦٨؛ مواعظ العددیه، ص 55) حتی بیماری‌های روانی است؛ زیرا لقمه حرام از نظر قرآن خبیث است که همان تاثیر سوء را بر جسم و روح آدمی می‌گذارد؛ بنابراین، لازم است از هرگونه لقمه‌ای جز به ضرورت پرهیز کند و حتی حلال را به میزان قناعت بخورد و از اسراف و تبذیر و ریخت‌وپاش دوری نماید. بر اساس آموزه‌های قرآن و اسلام، امساک همچون روزه‌داری و کم‌خوری بسیار مؤثر در سلامت تن و روان است؛ چراکه گرسنگی با مرض جمع نمی‌شود(غررالحكم: 10569) و هیچ درمانی بهتر از گرسنگی‌، نافع نیست(همان، 903)، از طرفی انسان تا می‌تواند از زیاده‌روی در دارو و درمان، اجتناب کند؛ زیرا خود دارو گاه عامل بیماری است؛ امام کاظم(ع) می‌فرماید: لَيسَ مِن دواءٍ إلّا وهو يُهَيِّجُ داءً‌، وليسَ شيءٌ في البَدنِ أنفَعَ مِن إمساكِ اليدِ إلّا عمّا يَحتاجُ إلَيهِ؛ هيچ دارويى نيست، مگر آنكه خود، بيمارى تازه‌اى را دامن مى‌زند و براى بدن چيزى سودمندتر از پرهيز و خوردن غذا در حدّ نياز بدن نيست.(الكافي، ج 8، ص 273، ح 409)  بر همین اساس است که امیرمؤمنان علی(ع) می‌فرماید: امْشِ بِدَائِكَ مَا مَشَى بِكَ؛ مادامى كه تحمل بيمارى برايت آسان است و قادر به انجام كارهاى خود هستى، بر بيمارى شكيبا باش.(نهج‌البلاغه، حکمت 72)
دعا نقش اساسی برای حل مشکلات از جمله بیماری‌ها دارد؛ از این‌رو پیامبران هنگام بیماری دعا می‌کردند؛ و از آنجا که دعای دیگران بسیار مؤثر است، التماس دعا داشتن از دیگران نیز مورد تاکید است. 
بنابراین، مؤمنان برای رهایی از بیماری نه‌تنها خود دعا کنند، بلکه از دیگران التماس دعا داشته باشند(فروع کافی، ج 3، ص 117)؛ زیرا دعای دیگران از جمله کسی که به عیادت مریض می‌آید مستجاب است.(وسایل‌الشیعه، ج 2، ص 638؛ مکارم‌الاخلاق، ص 415؛ لئالی‌الاخبار، ج 1، ص 338)