گزارش سینمای 99 سانسور واقعیات و ارزشها/حکایت سینماتوگراف 2
سعید مستغاثی
اما گزارش اسفند 1398 «مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری» از جشنواره فیلم فجر و دوره سی و هشتم آن، اساسا از جنس دیگری بود. گویا آن تضاد آشتیناپذیر مابین «مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری» و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان سینمایی، به نفع دومی حل شده و به قول معروف «کشتیبان را سیاستی دگر آمده بود»!
در سال 1399 وقتی بعد از تعطیلات ایام عید نوروز، بالاخره گزارش «مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری» از سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر، انتشار یافت، مشاهده شد که گزارش یاد شده به طور کلی به لحاظ محتوا و ساختار و حتی لحن و بیان به کلی با دو گزارش قبلی متفاوت است. گویی فشارهای دولتی برای آن گزارشها کار خودش را کرده و در بخش سینمایی این مرکز (که اساسا نمیدانیم وجود داشته یا خیر و اعضای آن چه کسانی بودند) خانه تکانی اساسی اتفاق افتاده و عذر آن تحلیلگران و استراتژیستهای ناسازگار، خواسته و یا به قول معروف دمشان چیده شده بود!
دیگر خبری از آن پارامترها و عناصری که به ارزیابی حضور فرهنگ و ارزشهای اسلامی/ ایرانی در فیلمهای حاضر در جشنواره میپرداخت، نبود، دیگر اثری از سنجش میزان برخورد فیلمهای جشنواره با مسائل اساسی فرهنگ ایرانی اسلامی و سبک زندگی ناشی از آن به چشم نمیخورد؛ مسائلی مانند نقش زن و مرد به عنوان مادر و پدر، ارزیابی خانواده، دین و اخلاق، جامعه ایرانی، امید و پیشرفت و... که در گزارشهای قبلی نقش اصلی را داشتند و اساسا در قضاوت درباره یک پدیده فرهنگی به عنوان «مسئله ملی» تاثیر بسیار مهم و محوری میگذاشتند.
تغییر لحن عجیب و غریب
و به جای همه اینها گزارش «مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری» تحت عنوان «سینمای اعتراض»:
اولا فقط به یک موضوع «وضعیت کنونی کشور» (با احتساب چرایی و چگونگی تغییر آن) و تنها از نگاه فیلمها و سینماگران پرداخته بود (گویی که سینمای این مملکت فقط و فقط وظیفه و تکلیف دارد که وضعیت کنونی کشور را از زاویه نگرش غالبا غیرتخصصی و غیرمسئولانه تعدادی سینماگر بازتاب دهد و بس!) و کاری هم به صحت و سقم و واقعی بودن این نگاهها و یا فاصله آنها با واقعیت جامعه نداشت.
در نتیجه همه سیاهنمایی و وارونگی و کژتابی و تحریف واقعیات جامعه که بهطور معمول در فیلمهای این سینما برجسته بوده و در گزارشهای قبلی «مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری» درباره جشنواره فیلم فجر، به شدت مورد انتقاد قرار گرفت، اینبار به عنوان حقایق موجود جامعه ایرانی مورد تاکید واقع شد.
دوم؛ در این بررسی یک بعدی فیلمها درباره وضعیت کنونی کشور، برخلاف آن عناصر مشخص و معلوم و تعریف شدهای که در گزارشهای قبلی وجود داشت، تعدادی پارامتر مطرح بود که سنخیت و تناسب چندانی هم با یکدیگر نداشتند مانند مذهب، تابوهای اجتماعی، فضای مجازی، سرمایه اجتماعی، فرآیند جهانی، هویتهای محلی، محورهای غایب! و... و در ارزیابی حضور این عناصر در فیلمها، تنها به فاصله جامعه با «حاکمیت» یا «حکمرانی» و یا آنچه «سیاست رسمی» خوانده شد، پرداخت!!
نکته قابل تامل اینکه نویسندگان گزارش برای زیر علامت سؤال نرفتن دولت شان، به شکلی شیر فهمکنندهای در فرازهای مختلف گزارش یا بهتر بگوییم بیانیه حزبی خود، بر کلمه «حاکمیت و حکمرانی» تاکید کرده و حتی در جملهای اصرار ورزیدند که خطاب سینماگران جشنواره سی و هشتم فیلم فجر از اعتراض به وضعیت موجود، به جز یک مورد، دولت نبوده و آنچه مورد اعتراض آنها قرار داشته، کل حاکمیت بوده است!
مثلا گزارش یاد شده درباره نگاه به سرمایه اجتماعی در فیلمهای جشنواره سی و هشتم آورده بود:
«... در فیلمهای این جشنواره، جامعه «پرآسیب» به تصویر کشیده میشود. یعنی نهتنها «حکمرانی مرکزی» فاقد ابتکار، موجودیت و عاملیت لازم برای مداخلهگری در وضعیت جامعه است، جامعه نیز با آسیبهای متنوعی روبهرو است که از قضا مهمترینان «کاهش اعتماد عمومی» و «امید به آینده» است.»
یا در یک نتیجهگیری شعاری و فرمایشی، فیلمهای جشنواره را با تمامی کاستیها و نقایص نگرشی و دوری و فاصلهای که سینماگران و سینمای ما همواره با مردم داشتهاند، «صدای فرهنگ عمومی» به شمار آورده و با جملاتی به شدت سیاسی و جناحی آن را با سیاست رسمی در تضاد معرفی نمود. در این بخش چنین توضیح دادند:
«... اگر برآیند محتوایی و فرمی فیلمهای جشنواره در یک جمله، بهعنوان «صدای فرهنگ عمومی» قابل خلاصه کردن باشد و این جمله با تک جمله سیاست رسمی که یکی از مصداقهای آن، برگزاری انتخابات مجلس یازدهم شورای اسلامی- که از قضا با برگزاری جشنواره تقریباً همزمان بود- مقایسه شود، همگرایی کمی دیده میشود...»!!
تحت تأثیر رسانههای زنجیرهای
در بخشی دیگر از این نتیجهگیری گویی نویسندگان گزارش دیگر نتوانسته بودند تاثیر خود را از القائات و تبلیغات شبکههای رسانهای زنجیرهای پنهان نمایند و تقریبا در اواخر گزارش بهطور علنی شعار میدادند که:
«... فیلمهای جشنواره، مخاطب را به نوعی عصیان از نرمهای جامعه، میلورزی بیانتها، خروج علیه وضعیت موجود و به چالش کشیدن پیشفرضهای نهادهای مسلط فرامیخواند، حال آنکه سیاست رسمی علاقهای برای انعطاف از خود نشان نمیدهد و به حفظ ساختارها با رویه کنونی پافشاری میکند...»
در انتهای گزارش دیگر موضوع نقد و بررسی کاملا به کنار رفته و فیلمهای جشنواره به عنوان کلیت و همه واقعیت قلمداد شده و گویا کوچکترین خللی در آنها به چشم حضرات نیامده و در نهایت هم به صورت بیانیه و اعلامیهای حزبی که ادبیات بسیار آشنای روزنامههای زنجیرهای داخلی و رسانههای زنجیرهای خارجی را داشت و گویی در یک میتینگ انتخاباتی خوانده میشد، هشدار داده و نوشتند:
«... این یعنی با مصداق قرار دادن فیلمهای جشنواره، بین «فرهنگ عمومی» و «سیاست رسمی»، تعارضها و شکافهای بیحدوحصری قابل رصد است؛ شکافهایی که نباید بهسادگی از کنار آنها گذشت... در مجموع به نظر میرسد جشنواره فجر در سه ساحت توصیف، تبیین و تجویز شرایط ایران، پیشنهادهای قابل توجه برای سیاستمداران و سیاستگذاران دارد، پیشنهادهایی که اگر شنیده نشوند میتوانند الگوهای کنشگری جامعه را از آنچه... به تصویر کشیده شده است به سمتوسوی آنچه در فیلمهایی... بر پرده سینما آمد تغییر جهت دهند؛»
سند 2030 در گزارش از جشنواره فیلم فجر
اما به نظر میآید القائات رسانههای زنجیرهای و تاثیر سیاستهای ضد فرهنگی محافل معلومالحال خارجی از جمله سند 2030 بر بیانیهنویسان گزارش فوق خیلی بیشتر از این مسائل بود و حتی باعث برخی پردهدریها و کنار نهادن تعارفات معمول شد. از جمله در بخشی از این گزارش، مصرف ماریجوانا، همجنسگرایی، قمار و هیجان هدونیسم، ازدواج سفید و فحشاء، ارتداد و تغییر دین و همچنین روابط نامشروع به عنوان «پیشرویهای آرام سینمای ایران در تصویر آزادیهای اجتماعی و سبک زندگیهای متکثر» تفسیر شده بود!!
همچنین برخی از این آسیبهای رفتاری و کنشهای ضد اخلاقی و فساد و فحشاء مانند همجنسگرایی و ارتداد و قمار و... مثبت تلقی شده و نوعی «گذار از مرکز و تلاش برای گفتوگو با فرآیندهای جهانی» یا تلاش برای ارتباط با جشنوارههای بینالمللی، به شمار آمد!!
البته کم سوادی و بیتخصصی نویسندگان این گزارش بیانیهگونه، در جای جای آن به چشم میخورد و بعضا نشانگر آن بود که حضرات از کمترین سواد سینمایی در نقد و تحلیل فیلم و سینما بیبهرهاند. فیالمثل تلاش برای «گفتوگو با فرآیندهای جهانی» را به رابطه با خارج مربوط دانسته و تعابیر مضحک و مسخرهای در تعمیم این ویژگی به برخی فیلمها به کار بستند که بیشتر به تفسیرهای فضائی برخی «عشق فیلمها»ی تازه به دوران رسیده شباهت داشت که دو شماره یک مجله سینمایی را خوانده بودند!! یا بدون آنکه تعریف مشخص و روشن و علمی از «فمینیسم» داشته باشند به طور کودکانهای فیلمهای جشنواره امسال را «فمینیستیتر» خواندند!!