استعمار نوین و مجازی در سایه شبکههای اجتماعی
عزیزالله محمدی(امتدادجو)
استعمار و استثمار واژههایی هستند که با ظهور و بروز هر دوره کارکردهای جدیدی به خود گرفتند؛ اما تصویر ارائه شده از مفهوم این واژهها یک معنی بیشتر ندارد و آن استفاده از هرگونه قدرت برای به دست آوردن نفع بیشتر از سرمایههای دیگرانی است که آنها به هر دلیل توان و یا اراده دفاع از خود را ندارند.
گرچه واژه استعمار از ریشه «عمران» به معنای آبادی گرفته شده است؛ اما در حقیقت اعمال قدرتی است که از سوی افراد و یا کشورهای استعمارگر، جهت دستیابی به اهداف مادی و یا سیاسی با از بین بردن استقلال سیاسی، فرهنگی و اقتصادی اهداف مستعمره انجام میگیرد.
دوره استعمار کهنه که از قرن 15 آغاز شد و تا همین اواخر قرن بیستم ادامه داشت؛ شامل اقدامات فیزیکی اروپای خودمحور- در جهان از طریق اکتشافات سرزمینی، جنگ و قدرت سخت و استفاده از شگردهای سیاسی بود. بعد از جنگ جهانی دوم دوره استعمار نو با ظهور فضای مجازی (گرچه در ابتدا بسیار کند و محدود، اما به هرحال) ظرفیت جدیدی برای سلطه در جهان به وجود آمد.
پیش از این به دلیل آگاهی مردم از مفاهیم استعمار و خیزشهایی که در اقصینقاط جهان علیه استعمار کهنه برخاسته بود؛ مدیریت این مستعمرات برای اروپا و بهویژه بریتانیا سنگین و دارای هزینههای مختلف مادی و معنوی شده بود؛ اما با ظهور و بروز فضای مجازی که تحت عنوان پدیده جدید و مدرن شناخته میشود- با قابلیتهای خیرهکنندهای که دارد- جهان غرب و وابسته به سرمایهداری و لیبرالیسم که ادامه عصر بردهداری و استثمار است بهراحتی توانست نوع جدیدی از استثمار و استعمار را شکل دهد و آن را وارد دوره جدیدی بکند که به این دوره میتوانیم دوره «استعمار مجازی» بگوییم.
اگرچه آمریکا خود از قربانیان بزرگ استعمار اروپایی است؛ اما به هر حال با شکلگیری جامعه مدرن در آن کشور و در دوره استعمار نو و سیاستهای استعمار فرهنگی و استعمار مجازی، آمریکا قلهدار فضای سلطه و استعمار بوده و تا حدود بسیار زیادی هنوز هم هست که از سازوکار قدرت نرم و عملیاتهای روانی و در روز و روزگار اکنون از عملیاتهای ترکیبی یا هیبریدی استفاده میکند تا هرچه بیشتر جوامع هدف را تحت اختیار و کنترل داشته باشد. (گرچه همین موارد را برای خود بر نمیتابد و بهراحتی شرکت چینی مثل تیکتاک را تحت کنترل و یا تحریم قرار میدهد)
آمریکا با وجاهت بخشی به جهان تکقطبی در مقابل دیدگاه چندجانبهنگری تلاش مضاعف دارد تا با نظریه دهکده جهانی کماکان بهعنوان کدخدا حتی در دوره فضای مجازی خود را بهعنوان قدرتمندترین قدرت دنیا معرفی و حفظ کند. با مطالعهای که چند سال پیشروی هشت درگاه برتر جهان توسط گروهی از پژوهشگران صورت گرفت، اثابت شد که این هشت درگاه که جملگی آمریکایی هم هستند در تعامل کاری بسیار نزدیک با نظام سیاسی و امنیتی آمریکا قرار دارند و کاملاً مشخص است که فضای مجازی بهعنوان محیطی برای استعمار و کاهش استقلال رأی کاربران و عضویت دادن آنها در انتشار، ترویج و تقویت فرهنگ آمریکایی مورد استفاده ابزاری قرار میگیرد.
تا پیش از این قطعاً با اصطلاح امپراطوری رسانهای مواجهههای متعددی داشتیم که عموماً اختصاص به فضای رسانههای شنیداری، مکتوب و تصویری داشت؛ اما ارتقاء ظرفیت فضای مجازی و کاربردهای آن و اقبال و استقبال عمومی از این فضا، در حال حاضر امپراطوری مجازی یا امپراطوریهای مجازی را نیز فراهم کرده است که به مراتب خطرناکتر و موثرتر از نوع استعمار کهنه است و در قالب استعمار نو سلطه بینهایتی از فرهنگ، سیاست و اقتصاد را رقم میزند.
متأسفانه باید اذعان کرد که این نوع سلطه و استعمار دارای ویژگیهایی است که ضریب توانایی قدرت صاحبان قدرت بهویژه آمریکا را که اکثریت درگاههای مجازی در اختیار او هست را افزایش و تمامیتخواهی او را اثبات میکند؛ از سوی دیگر مسجل است که طبیعت قدرت و تمامیتخواهی و سلطه همین است تا بتواند نظام فکری و قلمرو فرهنگی و ارزشی خود را با استفاده از هر ابزاری گسترش و تبلیغ کند.دوگانگی فضائی زیست انسان که لحظاتی را در جهان فیزیکی و لحظاتی را در فضای مجازی سپری میکند؛ این حقیقت را بیشتر آشکار میکند که سلطهگری و استعمار نیز در دو جهان به طور موازی و مکمل بر هم صورت میگیرند و قدرتهای جهانی با درک دقیق ظرفیت دو فضائی در فضای اول، از ارتش و ابزار خشن یا اقتصاد برای توسعه قدرت و در فضای دوم اعم از ذهن و فضای مجازی با ابزار قدرت نرم به تسخیر افکار و اندیشه میپردازند.
ما برای درک دقیق آنچه که حاصل زندگی دو فضائی است و درک دقیقتر قدرت ناشی از ایجاد این فضا برای آنهائی که دنبال قدرت هستند باید به شکلی کاملاً مشخص و با اهدافی معین بتوانیم در بستر فضای مجازی فعالیت داشته باشیم وگرنه طراحیهای صورت گرفته، ادراک بیرونی ما از فضای مجازی را در اختیار خواهد گرفت و با نمایان ساختن تفاوتهای هویتی و فرهنگی فهم ما از مفاهیم زیستن، قدرت، هویت و فرهنگ و... را بر هم خواهد زد.
در کتاب «مطالعات انتقادی استعمار مجازی آمریکا» که سید سعید رضا عاملی آن را تألیف کرده است، ضمن پرداختن به مفاهیم مختلف دنیای دو فضائی و استعمار مجازی درخصوص مفهوم قدرت نیز مباحثی به میان آمده که در تعریف اولیه، قدرت به توانایی انجام کار اطلاق و در عمومیترین سطح، قدرت، به توانایی به دست آوردن نتایج از طرف شخصی یا گروهی بیان میشود.
با این تعریف از قدرت میتوان حتی توانایی تأثیرگذاری در رفتار دیگران را هم از طریق این تأثیرگذاری و تغییراتی که در افراد به وجود میآید را هم تعبیر به قدرت کرد که از ویژگیهای بارز فضای مجازی و شبکههای اجتماعی روی افراد است و کاربران در سطوح مختلف و به طرق گوناگون از این فضا و بستر تأثیر میپذیرند که بیشترین بستر این تأثیرات در حوزه حسی و ادراکی است. این موضوع در واقع همان چیزی است که استعمار میطلبد و خواهان آن است! ایجاد این نوع استعمار امکان دارد حتی از سوی قدرتمندان، برای افراد داخلی جامعه متعلق به خود نیز به وجود بیاید تا افراد جامعه در یک سطح معینی از ادراک و تمایلات باقی بمانند.
اگر ما قدرت را به تکثیر، انتشار، تبلیغ و قبولاندن یک ایده و فکر بشناسیم، تمامی فرآیندهای ساخته شده در فضای مجازی با این هدف طراحی و ایجاد شدهاند که نمایشی از قدرت را برای دیگران بازنمایی کنند و کاربران را در اختیار بگیرند؛ به این معنا که کاربر، اطاعتپذیر و مطیع آن چیزی باشد که دریافت میکند؛ بهعنوان مثال، مصرفگرایی، خشونت، پذیرش یا تغییر عقیدهای خاص، پذیرفتن یا اعتراض به یک نظام سیاسی و... با این توضیحات بهخوبی میشود دریافت که بنیان و بنیاد ایده نفوذ نرم که قدمتی مشابه دنیای مجازی با کمی زمان بیشتر دارد در واقع این است که در نهایت بتواند خواسته سلطهگر را به خواسته سلطهشونده یا سلطهشوندگان تبدیل کند. شاهد مثال براین موضوع آنچنان زیاد است که تنها باید به خود مفهوم «جنگ نرم» اشاره کرد.
قدرت نرم که اولینبار توسط جوزف نای مطرح شد؛ تحت عنوان قدرت جذاب نیز شناخته میشود که دارای مزیت نفوذ و یا قانع ساختن است و میتواند با استفاده از سازوکارهای مختلف، فراتر از محرکات صرفاً مادی که بیشتر با همکاری میسّر است به طور غیرملموس و خزنده نیز اهداف را محقق سازد. این نوع قدرت میتواند بدون اعمال فشار قهری و تنها با مجاب کردن به دست بیاید و حتی یک جامعه بزرگ و دارای هویت و فرهنگ را نیز به یک نوع چرخش به سمت خواست نظام سلطه و قدرت وادار و بر سلطه ایجاد شده مشروعیت ببخشد وای بسا که آن را تبدیل به یک ترجیح مطلوب و مقبول نیز بکند.
با یک تحلیل ساده و هوشمندانه در صورت اراده برای دانستن وجوه محتواهای بینهایت فضای مجازی و شبکههای اجتماعی به خصوص سکویی مثل اینستاگرام که دلربایی و برانگیزانندگی مضاعف دارند؛ میتوان فهمید که عناصر و ابزار قدرت نرم که کمتر قابل مشاهده و یا اصلاً قابل مشاهده نیستند، در پیوند با عناصر قدرت سخت قرار دارند و در جهت اهداف کلان و پیرو سیاستهای پنهانی هستند که غایت استعمارگری را به وجود میآورند.
با توجه به گسترش و توسعه ارتباطات در بستر فضای مجازی و شبکههای اجتماعی به دلیل وجود خصیصهها و ویژگیهای خاصی که این نوع فضا دارد (غیرمرکزی بودن، به هم پیوستگی، دیجیتالی بودن و قابل دسترس بودن) فضای مجازی و شبکههای اجتماعی به عنوان بازوی مسلم و تیغ برّنده استعمارگرانی محسوب میشوند که ارزشهای اخلاقی و انسانی را نیز به بازی میگیرند و از فطرت پاک انسانها که به طور ذاتی گرایش به مفاهیم ارزشی دارند سوءاستفاده و با القای جهانی شدن تلاش میکنند زمان و مکان را برای دیگران در سایه مفهوم ارتباطات تهی و بیمعنی سازند.
(ادامه دارد)