خودویرانگری تحت فشارِ لیبرالسرمایهداری(هالیوود زیر ذرهبین)
فیلم جوکر 2 به کارگردانی تاد فلیپس یک تریلر روانشناختی اجتماعی است که در قالب ابزورد و نگاه عبثگرايانه نیهیلیستی روایت شده است! در قسمت اول این فیلم دیدیم آرتور، مردی ميانسال، تنها و منزوی با کولهباری از سرخوردگي و طردشدگی اجتماعی همراه با حسرتهای کودکیِ پر آزار و آسیب است. مسائلی که آرتور را به کوهی از ناکامی و ناامیدی تبدیل و فشارهای جامعه او را به شخصیت، ذهن و روانی با خصوصیات انتقامجویی و طغیانگری دچار کرده است. وضعیتی که آرتور را به سمتی میبرد تا با شخصیت ساختگی ذهنی درونش «جوکر» به زعم خودش از حقش در جامعه دفاع و تقاص عمر هدررفته را پس بگیرد و اینگونه تخلیه ذهنی و روانی شود! البته طراحیگریم چهره جوکر(دلقک) با اسلحه کمری در دستش از او کارکتر بیرحمی ساخت که هرکس قصد تمسخر یا آزار او را داشته هدف گلوله او قرار گیرد! حتی مجری معروف تلویزیون با بازی رابرت دنیرو که او را سر صحنه برنامه زنده برده بود هم موقع مصاحبه به ضرب گلوله وی کشته شد! به این ترتیب جوکر به نماد شجاعت و جسارت جوانان آشوبگر جامعه خود در دوران ریاستجمهوری دونالد ترامپ مشهور شد!
اما در قسمت دوم، آرتور دستگیر شده و در تیمارستان روانی تحت درمان است تا زمان حکم قضائی او فرا رسد! در این بین وکیلش سعی دارد هویت آرتور را از جوکر جدا کند و به همه حتی آرتور القا کند که او قاتل بالفطره نیست و تحت فشار روانی کودکی و جامعه (فلسفه روانشناختی فروید) مرتکب شش فقره قتل شده است. اما در ادامه حضور دختری جوان و آتشافروز با نام و هویت صوری هارلی با بازی لیدی گاگا در داستان که از خانوادهای مرفه اما آشوبطلب و پر از اختلالات ذهنی و روانیاست ماجرا را تغییر میدهد! طوریکه به صورت اتفاقی در زندان با آرتوری جدا شده از جوکر آشنا میشود و نظر او را به خود جلب میکند و با دلباخته کردنش قالب جدیدی را به او میبخشد. آرتور بیخود از خود شده روحیه دلمرده و پرحسرتش را اينبار رؤیایی و رمانتیک در مرز خیال و واقعیت میبیند! در ادامه تاثیرات هارلین باعث میشود که آرتور وکیلش را اخراج کند، چراکه او را مجاب میکند که وکیلش دایه دلسوزتر از مادر نیست. اما در ادامه فشار شکنجهها روی آرتور مابین روزهای جلسات دادگاه او را بر این میدارد تا اعتراف کند که یک روانپریش بیش نیست! تا اینکه در همین اثنا در دادگاه بمب منجر میشود و از قضا آرتور زنده میماند و پا به فرار در شهر میگذارد هر چند طرفدارانش سعی در فراری دادن او دارند اما گویی او از خودش و جوکر هم میگریزد. تا بالاخره به هارلین میرسد اما هارلین دست رد به سینه او میزند و میگوید عاشق جوکر واقعی است و نه آرتور! و از زمانی که او اعتراف کرد دیگر جوکر نیست نمیتواند با او باشد. در ادامه آرتور دوباره دستگیر و روانه زندان میشود! و در سکانس آخر توسط یک زندانی روانی به ضرب چاقو کشته میشود و اینگونه تراژدی قسمت دوم جوکر پایان میپذیرد!
فیلم «جوکر2» به لحاظ ساختار مثل قسمت اول دارای ریتم و ضرب آهنگ قابل قبولی است، قابها و کاتهای دقیق، فيلتر و فضاسازی سرد و سربی حس عبثگرایی و نیهیلیستی بودن را منتقل میکند. از طرفی موسیقی متن در جریان سیال ذهنی جوکر با فضاها و رنگهای شارپ و شاد و همخوانی، کنتراست خاصی در شکست فضا به لحاظ ساختار بصری و منطق ذهنی مخاطب و جوکر ايجاد کرده است. در بخش بازیگری، واکین فینیکس چنان درلایههای درونی جوکر روانپریش و پارادوکسیکال نفوذ کرده شخصیت را پایهریزی و مهندسی کرده و آنچنان باورپذیر ایفای نقش کرده که جای هیچ حرف و حدیثی را باقی نگذاشته. هر چند که «جوکر2» نسبت به قسمت قبلی این فیلم بهطور آشکار افت کرده و استقبال قبل را در پی نداشت.
اما حرف این فیلم اخطار درباره آسیبشناسی مجادلات انسانهاي محروم و منزوی و هویتباخته در جامعه مدرن و سرمایهداری است که برای بقا و حق طلبی حاضر به طراحی و ایجاد شخصيتهاي ذهنی غریزی خطرناک مثل جوکر هستند! درواقع کار «جوکر2» جانبخشی به تضادها و دوگانگيها در قالب شخصيتهای بدون محدودیت و رهاست که نه بازگشتپذیر و نه اصلاحپذیر هستند! به هرجهت با حرکت جامعه جهانی به سمت نظام سرمایهداری و عصر حاضر نیز این نکته بسیار حائز اهمیت است که همه اقشار جوامع باید به لحاظ سلامت ذهن و روان در امنیت کامل اجتماعی به سر برند و از همه حقوق خود بهره ببرند! چیزی که با توجه به حاکمیت نئوليبراليسم، در جهان امروز کمتر شاهد آن هستیم و موج و فشارستیزهجويانه جوامع ابرقدرت باعث شده که فیلمهایی مثل «جوکر»، و نمونههای دیگری مثل «راننده تاکسی» در قالب اخطار نسبت به شخصیتهای جامانده و آسیبدیده و رها شده در کشورهایی مثل آمریکا ساخته شود! و اما فیلمِ شخصیتمحورِ جوکر در همين زمینه مدام در حال واکاوی و بازشناسی لایههای روانشناسی و رفتارشناسی تمدن سنتی و مدرن است! مدام به واسطه شخصیت جوکر در حال خلق و ایجاد موقعیتهای ساخته و پرداخته شده تفکر خود نسبت به هنجارها و ناهنجارهای اجتماعی و فلسفی در تقابل بین نظام حاکم سرمایهداری و اثرگذاری آنها روی شخصيتهای جامعه است! همچنین خالق زیرک اثر بسیار زیر بطنی در حال زير و رو کردن و شخمزدن اندیشههای فرویدیسم و دیگر فلاسفه و فلسفههای روانشناختی اجتماعی و تقابل نظریههای آنها با جامعه منیتزده و هویت باخته غرب امروز در قالب اخلاقیات و ارزشهای بنیادی شخصیتهایی پاک و سادهای چون آرتور است! آرتور که مادرش او را یک طنزپرداز برای شاد کردن مردم میداند اما جامعه سرمایهداری او را دلقکی الکن و بیمصرف میداند و مدام بهخاطر اشتباهات و سادگی رفتارش مورد شماتت و تمسخر قرار میدهد! و نکته کلیدی اینجاست که آرتور خودش را دوست دارد و جرمش اين است که میخواهد خودش باشد! چه در لباس آرتور و چه در لباس جوکر! و اين است حقیقت ماجرای گذار شخصیت آرتور تا جوکر و قصه پیوند آنها به یکدیگر از اول تا به آخر! در ادامه و با ارجاع به ماهیت همین مبحث در سکانس دادگاه و دراماتیزه شدن بحثهای دیالکتیک بین جوکر، قاضی و هیئت منصفه نیز گرایش خالق اثر به سمت شخصیت ضد قهرمان قصه به خوبی مشهود است و در ادامه بازتاب رفتارها و ضدهنجارها را توسط شخصیتهای قصهاش به مخاطب تداعی و خاطرنشان میکند و ریشههای عصیان و سرکشی را به واسطه شخصيتهايش مورد بحث و نقد و بررسی قرار میدهد. و خود در مقام شاهد در سکوت به همه چیز گوش فرامیدهد و مجال قضاوت را به مخاطب میسپارد تا مخاطب و شخصیتهای قصهاش بهجای او حرف بزنند! اعتراض و عصیان کنند و بایدها و نبایدها، هنجارها و غیرهنجارها را به چالش بکشند! در حقیقت جوکر همان پینوکیوی پدر ژپتو است، اما نه از جنس آدم خوب و اهل بخشش بلکه اهل انتقام است! به تعبیری خالق اثر جوکر با نفوذ در اعماق وجود ذهن و روان آرتور به منظور متجلی کردن و عینیت بخشیدن به جهان پیرامونش جوکر را خلق کرد تا از او استفاده کاربردی ببرد و با پیوند آن به زندگی انسان و اجتماع،فلسفه و فرهنگ، ارزشهای مورد نظرش را ارائه دهد؛ همه چیز را مورد بررسی قرار دهد و ضد ارزشها را به چالش بکشد و آن را در قیاس با جامعه سرد و سربی سرمایهداری روانکاوای کند! کاری زیرکانه که اتفاقا موفق هم از آب در آمده و میتوان با نگاه ريزبینانه گفت که جوکر یک و دو آثاری پیچیده و فرافیلمی و روانشناختی هستند که در قالب ژانر تریلر روانشناختی طراحی و خلق شدهاند و سعی در بیان کم و کاستیها ی روانشناسی اجتماعی برای رسیدن به اندیشههای فلسفی در گذار جهان سنتی به مدرن دارند. که با توجه به متدهای سیاسی جهان و تاثیرگذاری آن بر جامعه بشری و پیشگیری و شیوع ویروسهای آنتاگونیسم اجتماعی چون جوکر به تعادل و سلامت جامعه بشری کمک شایانی کنند.
اما همین فلسفهمندی و دغدغههای اجتماعی خالق در جاهایی باعث نقاط ضعف اثر شده، از جمله شخصیت منفعل و خنثای جوکر در عدم ایجاد موقعیتهای خاص و ناهنجاریهای چالش برانگيز و معناگرای منفی در خور شخصیت جوکر و کاریزماتیک نبودن او باعث شده بود تا شخصیتپردازی جوکر آنگونه که باید نباشد و جوکر فصل دوم فاصله زیادی نسبت به جوکر فصل اول دارد! همچنين صحنههای کلیشهای زندان و دادگاه هم چیزی به شخصیت جوکر و پیشبرندگی داستان اضافه نکرد و یا مشخص نشدن دلیل قتل جوکر نیز به همین ترتیب است!
در کل میتوان اینگونه گفت که در «جوکر2» فلسفه بر قصه سوار است و شاید بيشترین ضربه را هم از همین موضوع خورده است.