نقد ذهنیت «هر توافقی بهتر از عدم توافق است»
برجــام و خـطای راهبـــردی
غیاثالدین رحیمی
دانشجوی دکتری روابط بینالملل دانشگاه تهران
توافق برجام در سال ۱۳۹۴ (۲۰۱۵ میلادی) به امضای طرفین رسید و سرانجام در اردیبهشت ۱۳۹۷ (۲۰۱۸ میلادی)، با خروج آمریکا، عملاً به پایان راه خود رسید.
بررسی علل شکست این توافق میتواند چراغ راهی برای مذاکرات کنونی باشد تا تجربه تلخ گذشته در توافق احتمالی جدید تکرار نشود. عبرتهای برجام فراواناند و این نوشته قصد ندارد به همه آنها بپردازد؛ بلکه تمرکز آن بر بازخوانی ذهنیت مردم و بهویژه مذاکرهکنندگان است.
در دوران منتهی به حصول برجام، شور و اشتیاق آشکاری در میان بسیاری از مسئولان برای دستیابی به توافق دیده میشد. ذهنیت غالب آنان چنین بود که «هر امتیازی که از طرف مقابل بگیریم، بهتر از امتیاز نگرفتن است» و «هرگونه گشایش، ولو اندک، در زمینههایی چون تحریمهای اقتصادی، از هیچ بهتر است»؛ بنابراین، هر توافقی را بر بیتوافقی ترجیح میدادند. اما آیا واقعاً این دیدگاه، دیدگاهی درست بود؟
تفاوت دو رویکرد
در سالهای پیش از امضای برجام، وزیر امور خارجه وقت ایران در مصاحبهای با رادیوملی آمریکا تصریح کرده بود که طرف آمریکایی باید مقایسه کند: آیا نرسیدن به توافق با ایران بهتر است یا دستیابی به توافق؟ در همان مقطع، جان کری، وزیر خارجه وقت آمریکا، اظهار داشت که «توافق نکردن بهتر از توافق بد است». این دو اظهارنظر، نشانهای از دو ذهنیت متفاوت بود که میتوان آنها را بهوضوح تشخیص داد.
بدون تردید، مقصود وزیر خارجه ایران آن بود که توافق با ایران میتواند برای طرف آمریکایی نیز مفید باشد و آنان نباید با طرح خواستههای حداکثری، زمینه توافق را از بین ببرند. با این حال، این سخنان در داخل کشور به شکل شعار «هر توافقی بهتر از عدم توافق است» در فضای سیاسی و رسانهای رواج یافت. این ذهنیت به نوبه خود خودخواسته و ناخودآگاه به عاملی برای افزایش فشار بر مقامات عالی و تیم مذاکرهکننده بدل شد تا هرچه سریعتر و به هر قیمتی به توافقی دست یابند. مهمتر از فشار گروههای ذینفع برجام و رسانههای وابسته، آن بود که همین نگاه در میان برخی مسئولان و حتی مذاکرهکنندگان نیز وجود داشت. بیژن زنگنه وزیر نفت وقت نقل کرده بود: «به ظریف گفتم بابت هر حرف نه حتی هر کلمه از برجام من 1000 دلار به تو میدهم.» این جمله نمونهای از اشتیاق فراوان برخی از مسئولان برای دستیابی به هرگونه توافق بود.
در درون تیم مذاکرهکننده نیز این رویکرد مشاهده میشد، بهگونهای که علیرغم بروز نشانههای خلفوعده و تفسیرهای یکجانبه از سوی طرف مقابل که حتی در جریان مذاکرات آشکار شده بود، برخی ابهامات در متن برجام باقی ماند تا صرفاً توافقی حاصل شود.
برجام و شکست آن، بازتاب عینی همان ذهنیت «هر توافقی بهتر از عدم توافق است» در میان سیاستمداران ایرانی بود.
هشدارهای رهبر انقلاب
این اشتباهات و یا سکوتهای طرف ایرانی موجب شد تا در بهمنماه سال ۱۳۹۳، رهبر معظم انقلاب اسلامی در پاسخ به مواضع مقامات آمریکایی صراحتاً اعلام کنند: «ما نیز به دنبال هر توافقی نیستیم؛ بلکه ما هم همین عقیده را داریم و معتقدیم توافق نکردن بهتر از توافقی است که به ضرر منافع ملی و زمینهساز تحقیر ملت بزرگ ایران شود.»
ایشان همچنین با درک این واقعیت که در فرآیند مذاکرات نباید دچار شتابزدگی شد و این تصور نادرست که «هر توافقی بهتر از عدم توافق است» باید کنار گذاشته شود، تأکید کردند: «مفاد این قرارداد باید روشن، واضح و غیرقابل تفسیر و تأویل باشد و نباید به گونهای تنظیم شود که طرف مقابل، که به چانهزنی عادت دارد، بتواند در مراحل مختلف بهانهجویی کند.»
با این حال، توافق برجام چنان تدوین شد که زمینه تفسیرهای یکجانبه را برای طرف مقابل فراهم ساخت؛ به گونهای که در برابر هر رویدادی در ایران، طرف آمریکایی مدعی نقض برجام میشد و در عین حال، هنگامی که خود از انجام تعهداتش سر باز میزد، طرف ایرانی تنها میتوانست با عباراتی مبهم همچون «عدم پایبندی به روح برجام» واکنش نشان دهد.
درسهایی برای امروز
هدف این نوشته مرور تاریخ نیست، بلکه تجربهآموزی برای مذاکرات جاری است. اگرچه وزیر امور خارجه وقت عنوان کرده بود که هدف از برجام، «امنیتیزدایی» و نه «رفع تحریمها» بوده است، اما واقعیت آن است که برجام با هدف اصلی رفع تحریمها به امضا رسید؛ هدفی که نهتنها محقق نشد، بلکه در نهایت به تشدید تحریمها علیه ایران انجامید. علت این ناکامی را باید در عدم رعایت منطق تعادل در این توافق جستوجو کرد. در برجام، ایران با پذیرش نظارتهای گسترده و اعمال محدودیتهای فراوان بر فعالیتهای هستهای خود، عملاً نگرانیهای طرف مقابل را برطرف کرد. مهمتر از همه، تغییر ماهیت راکتور آبسنگین اراک بود که نگرانی طرف مقابل را به طور دائمی برطرف ساخت.
در چنین شرایطی، چه انگیزهای برای آمریکا باقی میماند تا به تعهدات خود پایبند بماند؟ ایران در روند مذاکرات، ابزارهای فشار خود را واگذار کرده بود و برای بازگشت بموقعیت پیشین به زمان و هزینه فراوانی نیاز داشت؛ حال آنکه آمریکا با یک تغییر ساده در سیاست خود میتوانست همه تعهدات را زیر پا بگذارد.
بدین ترتیب، توافق برجام نهتنها موجب تعلیق تحریمها نشد، بلکه به دلیل از دست رفتن ابزار چانهزنی، به تشدید فشارهای اقتصادی علیه ایران انجامید. این تجربه نشان میدهد که هر توافقی بهتر از عدم توافق نیست؛ بلکه اگر توافقی باعث شود ابزارهای قدرت و فشار خود را از دست بدهیم یا به بهانه اعتماد به حسننیت طرف مقابل، ابهامات را در متن قرارداد باقی بگذاریم، شرایط آینده به مراتب وخیمتر از حالت عدم توافق خواهد بود.
توافق جدید
سیاستمدار ایرانی باید این درس را آموخته باشد که در چنین مذاکراتی، حسننیت به تنهائی کافی نیست و اعتماد به طرف مقابل، اشتباهی راهبردی است؛ بهویژه در شرایطی که حتی نزدیکترین متحدان آمریکا نیز دیگر به تعهدات این کشور اعتماد ندارند. مذاکرهکنندگان ایرانی که خود تجربه حضور در گفتوگوهای برجام را دارند، بیشک این نکات را مدنظر قرار خواهند داد.
قرار نیست در توافق جدید، همه خواستههای ایران محقق شود؛ اما باید توازن قوا به شکلی معقول و مؤثر در متن توافق لحاظ گردد تا توافق، در بلندمدت نیز دوام و پایداری داشته باشد.
بر این اساس، سیاستمدار ایرانی باید با تغییر نگرش نسبت به دوران برجام، این اصل را بپذیرد که «هر توافقی بهتر از عدم توافق نیست».
نباید به دلیل مشکلات اقتصادی، که بخش عمدهای از آن ناشی از ضعفهای داخلی و سوءمدیریت بوده و نه صرفاً تحریمها، تن به یک توافق بد داد؛ چرا که چنین توافقی، همچون برجام، تنها به تحریمهای شدیدتر و دامنهدارتر خواهد انجامید.
همچنین نباید از ترس سایه جنگ، به امید تغییر رفتار طرف مقابل، هر توافقی را امضا کرد؛ چرا که اگر در توافق جدید، ابزارهای اصلی قدرت ایران از میان برود، نهتنها مانع از وقوع جنگ نخواهیم شد، بلکه بستر آن را برای آینده قطعی خواهیم کرد.