سـعی نابرده در این راه به جایی نرسـی مـزد اگر میطلبی طاعت استـاد ببر
کتابی که فکر کنم سال چهار یا پنجم دبستان از معلم دینی خود خانم «شکری» گرفتم، کتاب «راز پرندگان» بود که با اتکا به آیات، زندگی پرندگان را علمی توضیح داده بود و یکجور پیوند بین علم و دین را نشان میداد.
خانم شکری، معلم دینیمان بود، ظاهر بسی آراستهای داشت. مدل مقنعهای میپوشید که زیر گلویش پاپیون گره میخورد. کفش تمیز و واکسخورده به پا میکرد و همیشه از قدرتمندی جوانها سر کلاس میگفت که آینده با دستان آنها ساخته میشود.
اولین هدیه کتاب عمرم «راز پرندگان» را از خانم شکری به خاطر حفظ شعار هفته که احادیث و آیات خطی انتهای کتاب دینیمان بود، دریافت کردم. درجا و بیمقدمه پرسیدم: «خانم اجازه! چرا کسی به خاطر عمل قرآنی به بچهها جایزه نمیدهد؟!»
خانم شکری توی چشمانم در سکوت زل زد و بعد مکثی کوتاه پرسید: «این جمله را جایی خواندی یا کسی به تو یاد داده است؟»
- اجازه خانم! نه، همینطوری به ذهنم رسید.
- آفرین، چقدر خوب!
خانم شکری از آن به بعد هر هفته لیست کارهای خوب بچهها را میگرفت و به کسی که یک عمل قرآنی انجام داده بود، کتاب جایزه میداد.
وقتی به خاطرات دوران دانشآموزی خود برمیگردیم به یاد معلمانی میافتیم که زندگی ما را به شکلهای مختلفی متحول کردهاند. در کنار این معلمها نامها و چهرههایی در یاد جولان میدهد که با کاریزما و ظاهری جذاب در ذهن ما حک شدهاند. حالا فکر کنید که شما هم به عنوان یک معلم، در مقابل کلاسی از چشمهای پر از امید و خوشبینی قرار میگیرید. پس طبیعی است که مخاطب دوست داشته باشد چهرهای شاداب و آراسته را در مقابل خود ببیند، چون همانطور که خورشید به انسانها نور و گرما میدهد، چهره زیبا و شاداب معلم به دانشآموز انگیزه و حال خوب میدهد.
معلم باید کاریزما داشته باشد. کاریزمای یک معلم در سه سطح است؛ سطح اول از ظاهر او شروع میشود، زیرا از نظر روانشناختی، چهره معلم به عنوان اولین و پرقدرتترین پل ارتباطی بین دانشآموز و محیط آموزشی است. علاوهبر مطالب گفته شده، آراستگی و لبخند زیبای یک معلم علاوهبر جذب دانشآموزان و اولیا، تأثیرگذاری قابلتوجهی بر روی ارتقای شغلی، اعتمادبهنفس و میزان موفقیت فردی او دارد، اما ظاهر کاریزماتیک اگر بدون بیان زیبا و ویژگیهای اخلاقی حرفهای و کاریزماتیک باشد، خیلی زود عادی میشود.
ورق زدن خاطرات خوش در کنار معلم
علی موسوی، شهروند میگوید: «دو ساعت پشتسرهم کلاس جغرافی داشتیم، یکی کلاس اصلی خودمان بود و دیگری کلاس جبرانی هفته پیش که تعطیل شده بود. آخرین دقایق کلاس بود و همه خسته بودیم و معلممان هم تقریباً تمام چهار ساعت در حال حرف زدن بود. آخرهای ساعت به یکی از دانشآموزان که ردیف کنار پنجره نشسته بود، گفت: «لطفاً پنکه را باز کن، پنجره را خاموشش کن.» بعد کل بچهها چند ثانیه داشتیم آنالیز میکردیم که معلم چه گفت؟ و بعد از اینکه فهمیدیم قضیه از چه قرار است، دیگر نتوانستیم خودمان را کنترل کنیم و تا لحظهای که زنگ به صدا در آمد، همه با هم میخندیدیم و معلممان هم نتوانست جلوی خنده خودش را بگیرد و کلاس از دستش در رفت!»
حسین جوادی، شهروند دیگری با مرور خاطرات ذهنیاش به گزارشگر کیهان میگوید: «روز اول دوره راهنمایی بهشدت احساس میکردم، بزرگ شدهام، حتی قرار بود مسیر خانه به مدرسه را هم دیگر خودم بهتنهائی بروم.
به نظرم زنگ اول یا دوم بود که سر کلاس نشسته بودیم و معلممان صحبت از روال تدریسش در این دوره میکرد و اینکه راهنمایی با دبستان بسیار فرق دارد و دیگر شما بچه نیستید و... که ناگهان یکی در زد و در باز شد.
در کمال ناباوری مادرم سرش را از لای در داخل آورد، اسمم را صدا زد و گفت: «بیا، صبحانه خوب نخوردی، برایت لقمه خانگی آوردم که زنگ تفریح بخوری، جان بگیری!» آن لحظه دلم میخواست زمین دهان باز کند و من را بخورد که جلوی همکلاسیهایم خجالت نکشم، اما معلممان با روی خوش گفت: «برو بیرون و دست مادرت را ببوس که اینقدر حواسش به تو هست. خوش به حالت که چنین مادری داری.»
معلم خوب از دیدگاه ابوعلی سینا
ابوعلی سینا میگوید: کسی که عهدهدار تربیت کودکان میشود باید حداقل این خصوصیات را دارا باشد:
1- خردمند باشد: یعنی مهمترین خصیصه معلمی را که دانایی است دارا باشد و بر آنچه که آموزش میدهد تسلط علمی داشته باشد و بتواند پاسخگوی سؤالات دانشآموزان باشد.
2- دیندار باشد: از دیدگاه تربیت دینی علیرغم اینکه بر دانایی معلم تاکید میگردد، با این وجود آن را شرط کافی برای نشستن بر کرسی معلمی نمیداند، بلکه آنچه که معلم را الگو و سرمشق رفتاری دانشآموزان قرار میدهد، ادب، اخلاق و تقوای اوست؛ بنابراین منظوراز دینداری و دارا بودن این خصوصیات عالی، رفتاری است که لازم است شخصیت و منش معلم به آنها آراسته گردد.
3- آشنا با تربیت کودک باشد: بدون شناخت ویژگیهای رشد و نیازها و خواستههای کودک در مراحل مختلف سنی و بدون آشنایی با چگونگی شکلگیری مفاهیم در ذهن کودک و دیگر ابعاد شخصیتی او امکان تعلیموتربیت وجود نخواهد داشت. معلم باید کودک را بشناسد و راههای تأمین نیازهای عاطفی، اجتماعی و عقلی او را بفهمد.
4- باوقار و سنگین باشد: شغل معلمی به مانند دیگر شغلها نیست، او با کرامت انسان سروکار دارد. اگر با وقار و با هیبت نباشد در چشم دانشآموزان کوچک جلوه میکند، در این صورت احترام و اعتماد از او سلب میشود. وقار و سنگینی و برخوردهای همراه با ادب و بیان سخنان حکیمانه، معلم را در نزد دانشآموزان بزرگ و قابل اعتماد میسازد و به عنوان الگو و تکیهگاه دانشآموزان محسوب میگردد. این نکات در کلاسهای مدرسه، آموزش مجازی و غیرحضوری، تدریس خصوصی آنلاین، کلاسهای آموزشگاهها و... میتواند برای اساتید مفید باشد و مورد استفاده قرار گیرد.
هوش مصنوعی، معلم آینده؟!
چندی پیش، بیل گیتس در گفتوگویی هشدار داد که در ده سال آینده، هوش مصنوعی میتواند جای معلمان را بگیرد. این جمله شاید در نگاه اول جذاب و نویدبخش پیشرفت باشد، اما اگر با دقت بیشتری به آن نگاه کنیم، بیش از آنکه نوید باشد، زنگ خطری است برای چیزی عمیقتر از تکنولوژی: مسئله فراموشی انسان است.
محمد راعی، فرهنگی با بیان مطالب بالا میافزاید: «در دنیایی که ماشینها میتوانند مسئله حل کنند، زبان جدید بیاموزند و حتی تدریس کنند، سؤال مهمی مطرح میشود: آیا تدریس، فقط انتقال دانش است؟ آیا معلم، فقط یک منبع اطلاعات است که میتوان آن را با یک الگوریتم جایگزین کرد؟ پاسخ، قطعاً منفی است. معلم بودن، بیش از آنکه به دانش مربوط باشد، به درک مربوط است. به آن لحظهای که معلم، سکوت سنگین دانشآموزی را میفهمد؛ به آن نگاهِ فراری، به بغض پشت نقاب شوخی، به دانشآموزانی که زیر بار سنگین غم یا اضطراب، آرامآرام فرو میریزند.»
این فرهنگی ادامه میدهد: «هوش مصنوعی شاید بتواند «تحصیل» بدهد، اما هیچگاه نمیتواند «فهمیده شدن» را جایگزین کند. نلسون ماندلا گفته بود: «آموزش قدرتمندترین سلاحی است که میتوان با آن دنیا را تغییر داد.» اما این سلاح، در دستان انسانی روشن میشود که میبیند، میشنود، و درک میکند. اگر قرار است با این پیشرفت فناورانه مواجه شویم، سیاست ما نباید انکار یا وحشت باشد، بلکه باید باز تعریف نقش معلم باشد. ما باید انسانمحورتر شویم، نه ماشین محورتر. باید آموزش را از صرف انتقال اطلاعات، به سمت پرورش انسان ببریم. ما باید معلمانی باشیم که نه فقط دانش که همدلی، تابآوری و معنا را نیز منتقل میکنند. باید به دانشآموزان یاد بدهیم که چگونه انسان بمانند، در جهانی که هر روز کمتر انسانی به نظر میرسد. ما باید معلمانی باشیم که نه فقط دانش که همدلی، تابآوری و معنا را نیز منتقل میکنند.»
راعی در تکمیل صحبتهایش میگوید: «اگر قرار است ماشینها جای ما را بگیرند، چه چیزی از انسان بودن را با خود خواهند برد؟ و ما، تا آن روز، چقدر از انسانیت را منتقل کردهایم؟ ویکتور فرانکل، نویسنده کتاب انسان در جستوجوی معنا، زمانی در نامهای به معلمان آینده نوشت: «وظیفه شما این نیست که فقط به نسل جوان آموزش بدهید، بلکه این است که به آنها کمک کنید معنای زندگیشان را پیدا کنند.» در جهانی که معنا هر روز نایابتر میشود، و ماشینها هر روز کاملتر، ما معلمان باید حامل شعلهای باشیم که فقط انسان میتواند آن را روشن نگه دارد: شعله معنا. شاید هوش مصنوعی بتواند پاسخها را بدهد، اما تنها یک معلم انسان است که میتواند به یک نوجوان کمک کند تا پرسشهایش را کشف کند.»
نگاهی درونی به دلایل ضعف نظام آموزشی
ابراهیم اصلانی، نویسنده و پژوهشگر تربیتی صراحتاً میگوید: «چالشهای آموزشوپرورش فقط بودجه و اعتبارات نیست، بلکه این چالشها برآمده از مجموعهای از عوامل درونی و بیرونی است که باید بهدرستی درک و پذیرفته و چارهجویی شوند. الان باز هم میگویم: آموزشوپرورش مشکلاتی دارد، اما به این نتیجه رسیدهام که بدبختیهای ما از خودمان شروع میشوند. اگر آموزشوپرورش از بیرون مشکل دارد، مشکلات درون خیلی بیشتر است. اصلاً دلیل اینکه نتوانستهایم مشکلات بیرون را حل کنیم، نتوانستهایم اولویت خودمان را ثابت کنیم و همیشه در برابر سایر وزارتخانهها در موضع ضعف قرار داشتهایم، همین است که خودمان ضعیف هستیم و از درون بیمار بودهایم.»
وی در ادامه میافزاید: «آموزشوپرورش اصولاً باید یک نهاد مرجع برای فرهنگ و تربیت کشور باشد و از منظر علمی، تخصصی و مدیریتی، بتواند مدافع حریم تربیت، دانشآموزان و معلمان باشد. آموزشوپرورش اصیل باید بتواند جایگاه خود را به عنوان یک مرجع موجه و معتبر در تربیت تثبیت کند.
آیا از دید عمومی، آموزشوپرورش یک نهاد علمی و فرهنگی و تربیتی است یا یک اداره که هر وقت مهر و امضایی لازم داشتیم به آن سری میزنیم؟! دنبال پاسخ اداری و رسمی نمیگردم، دنبال واقعیت هستم، واقعیتی که باید درک و پذیرفته شود.
بله! آموزشوپرورش ساماندهی معلمان را انجام میدهد، کتابهای درسی را آماده و منتشر میکند، برنامههایی را هدایت میکند، مشاوره دارد، ارزشیابی دارد، تربیتی دارد و... ولی با چه فرآیندی؟ صفر و صد نگاه نمیکنم و نمیگویم علم و تخصص در هیچ کاری نیست، ولی خروجی کلی آموزشوپرورش، فرهنگ و تربیت نیست، بلکه ادارهای است مثل سایر ادارات!»
این فرهنگی در تشریح مهمترین چالشهای پیشروی آموزشوپرورش توضیح میدهد: «آموزشوپرورش به کارکنان خود (معلمان و مدیران و سایرین) نگاه عمده کارمندی و اداری است.
در آموزشوپرورش نیروهای فراوانی داریم که از تواناییها و قابلیتهای ارزشمند و قابلتوجهی برخوردارند، ولی اینجا فقط کارمند هستند و باید طبق حکم کارگزینی و شرح وظایفشان عمل کنند. همکاری سراغ دارم که نشان درجه یک هنری دارد، ولی در آموزشوپرورش فقط یک نیروی معمولی است.
در آموزشوپرورش چند هزار معلم - پزشک داریم، اما از آنان چه استفادهای میشود؟ کم نیستند افرادی با مدارج علمی بالا که بیرون از آموزشوپرورش برای خود کسی هستند و جایگاه ویژهای دارند، اما اینجا سعی میکنند خیلی دیده نشوند.
همینالان اگر مقامات محترم این مطالب را بخوانند احتمال میدهم بگویند: خوب! حالا که چه؟ برای خود کسی هستند که هستند؛ به ما چه ربطی دارد؟!
میدانم جسارت است، اما باید بگویم که در آموزشوپرورش: دیدمان کوچک است، گاهی تنگنظر هستیم، گاهی خودیها را تحقیر هم میکنیم، بزرگیها و بزرگانمان را نمیبینیم و خودمان، خودمان را کوچک میکنیم.»