کد خبر: ۳۰۹۴۵۱
تاریخ انتشار : ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۲۰:۱۴

اســطوره و تاریــخ

 
 
دکتر محمد رسولی
 واژه اسطوره آن‌گونه که در فرهنگ واژگان نوشته شده است، به معنای افسانه، قصه و حکایت است. سخن پریشان و بیهوده را هم اسطوره می‌گویند که اساطیر هم جمع آن است. حال در همین آغاز سخن ببینید و خود داوری کنید که اگر با وجود ابراز علاقه و عشق به شاهنامه، بخشی از آن را اسطوره بنامیم و بپنداریم، یعنی آن بخش را افسانه و سخن بیهوده معرفی نموده‌ایم که چه ستم و خوار داشتی نسبت به شاهنامه ارجمند روا داشته‌ایم.
ما در شاهنامه چیزی به نام اسطوره نداریم. چرا که اگر این‌گونه باشد، بسیاری از بزرگان شاهنامه وجود نداشته و این همه سخن فردوسی و شاهنامه از آن‌ها، حرف بیهوده و افسانه است. این درحالی است که خود شاهنامه به روشنی می‌گوید این کتاب را افسانه مپندارید و ندانید. به کار بردن اسطوره برای بخشی از شاهنامه چندان درست نیست. چون اسطوره در حقیقت عبارت است از تاریخی که زمان رویداد آن مشخص نیست. حال اگر زمان آن رویداد معلوم شود، دیگر اسطوره نیست. درخصوص شاهنامه با توجه به پژوهش‌های ژرفی که توسط استادان مربوطه در علم نجوم و زمین‌شناسی و تاریخ انجام شده است، امروزه همه‌ بخش‌های آن معلوم و روشن شده است و لذا دیگر نمی‌توان و نباید از بخش اسطوره‌ای شاهنامه نام برد. شاید کسی زمان تحقق رویدادی را از ما نپذیرد و درخصوص زمان دقیق یک رویداد اختلاف نظر باشد، آن بحث دیگری است. اما همین که پذیرفتیم آن رویداد اولاً انجام شده است، دوماً زمان آن را حتی به صورت حدودی معلوم کنیم، این دیگر جزو بخش تاریخی می‌شود و اطلاق صفت اسطوره‌ای به آن خطا می‌باشد.
اینک ما با ضرس قاطع بر این باور هستیم که زمان همه‌ رویدادهای مندرج در شاهنامه را می‌دانیم، لذا دیگر دلیلی ندارد که جایی از شاهنامه را تاریخ ندانیم. ما اینک می‌دانیم که ایرانیان در حدود سیزده هزار و هشتصد سال پیش از جایی که ایرانویچ نخست بود به سوی فلات ایران آمدند. 
ما حتی می‌دانیم که آن کوچ بزرگ به یکباره نبوده و حدود هزار و هشتصد سال، آن کوچ، طول کشیده است. پس از استقرار نیاکان ما در این سرزمین (یعنی در فلات ایران)، در آغاز دوران ورنشینی بوده است. «ور» یعنی زندگی زیرزمین. البته این کلمه‌ ساده‌ دو حرفی «ور» جای تأمل دارد که شاید بعداً راجع به آن صحبت کنیم. چون در آغازِ نام برخی شهرهای قدیمی هم این کلمه را داریم. به هرحال سپس دوران پادشاهی زنجیره‌ پیشدادیان، فریدونیان، کیانیان و لهراسبیان می‌آید. توجه کنیم که هر یک از این سلسله‌های پادشاهی که گفتیم، چه زمان طولانی و درازی بوده است. جمع این دوران که از آن به عنوان دوره‌ی«عهد کهن» نام می‌‌بریم، نه هزار و سیصد سال است و جمع دوران پادشاهی زنجیره‌های پادشاهی که نام بردیم، حدود پنج هزار و سیصد سال است و شاهنامه‌ حکیم ابوالقاسم فردوسی پس از مقدمه و پس از بیان این‌که آفرینش و هستی چگونه به‌وجود آمد و انسان چگونه خلق شد، سپس شروع به بیان تاریخ سیاسی، اجتماعی ایران از آغاز پادشاهی پیشدادیان می‌نماید که با پادشاهی کیومرث آغاز می‌شود.
البته بی‌گمان گروهی از صاحب‌نظران در این باره بر ما خرده خواهند گرفت و به این سادگی این ادعا را نخواهند پذیرفت. یک دلیل عدم پذیرش این‌که چیزی به نام اسطوره در شاهنامه وجود ندارد، آن خواهد بود که گروهی از این عزیزان از روی شدت علاقه به شاهنامه‌ ارجمند، نمی‌خواهند چیزی خلاف باورهای پیشین خود بشنوند یا این‌که می‌پندارند، چنین سخنی درباره‌ شاهنامه از قدر و قیمت و اهمیت و ابهت این کتاب ورجاوند ارزشمند خواهد کاست. درحالی‌که چنین نیست و این‌که ثابت شود، شاهنامه همه‌اش تاریخ و رویدادهای آن همه راست و درست است؛ درجه‌ ارزش والا و بالای آن را بیش از پیش نمایان خواهد کرد. 
حتی ما این‌جا را هم بگوییم که، همان اسطوره هم برای کشور ارزش فرهنگی دارد. اگر آن اسطوره‌ها نبودند، ما امروزه نمی‌توانستیم به کمک آن‌ها پی به رموز تاریخی ببریم. وانگهی خود اسطوره‌ها (و حتی افسانه‌ها) به طور ذاتی بخشی از فرهنگ یک مردم و یک کشور است؛ در حدی که خودش یک دانش است.
دانش اساطیر در شناسایی تاریخ تمدن، روشن ساختن گوشه‌های تاریک ساخت‌های اجتماعی کهن و پی بردن به طرز تفکر و اعتقادات مردم باستان، مفید است. اگر تحلیل دقیق و فراگیری از اساطیر به عمل نیاید، بار سنگین مطالعه درباره‌ تاریخ دوران کهن بر دوش باستان شناسی می‌افتد. دانش اساطیر می‌تواند بسیاری از نهادهای ابتدائی ادوار کهن تمدن بشری و ارتباطات اقوام را با یکدیگر، مشخص سازد و به بخش مبهم باستان شناسی روشنی بخشد.
در جوامع بومیان که بُن مایه‌های اساطیری هنوز در میان آن‌ها زنده است، اسطوره شناسی نه تنها برای روشن کردن مرحله‌ای از تاریخ اندیشه‌ انسانی بلکه برای فهم و درک بهتر رفتار و آداب آن جوامع نیز مفید است.