برگزیدهای از جنس نیمهخدایان(هالیوود زیر ذرهبین)
مسیح عرفان
فصل دوم پویانمایی «موآنا» با فروش بیش از یکمیلیارد دلار توانست جزو پرفروشترین انیمیشنهای تاریخ شود.
موآنا دو، ساخته کمپانی دیزنی است که به اعتراف سایت هالیوود ریپورتر، از متنفذین فراماسون در هالیوود بوده است. (منبع) علیرغم فروش فوقالعاده موآنا دو، نمرات مردمی این انیمیشن پایین است که احتمالاً به ضعف فیلمنامه برمیگردد و در ادامه به آن خواهیم رسید. بر اساس سایت آیامدیبی ژانرهای انیمیشن موآنا دو، ماجراجویی، خانوادگی، کمدی، موزیکال و فانتزی است.
در ادامه به نقد و بررسی کامل این انیمیشن میپردازیم.
شروع با ماجراجوییهای موآنا
انیمیشن موآنا دو با استفاده از حس ماجراجویانه کودکان، در قسمت اول موآنا را در مقابل خانوادهاش قرار داد. به این شکل که موآنا بایستی برای سفر در آبهای دریا، خلاف آنچه پدرش میخواست رفتار کند. چون خانواده نگران او بودند و نمیخواستند در دریا غرق شود. اما او به دلیل شور جوانی و اشتیاق به کشف نادیدنیها، دل به دریا زد و البته موفق هم بود. یعنی هدف قهرمان فیلم با خانوادهاش در تضاد قرار گرفت تا این پیام به مخاطب کودک و نوجوان منتقل شود که برای پیشرفت گاهی باید خلاف آنچه خانواده میخواهند رفتار کرد.
در قسمت دوم میبینیم که موآنا تبدیل به مسیریاب شده و البته اولین مسیریاب قبیله پس از سالها است. یعنی در گذشته تائوتایها یا رهبران قبیله مسیریابی میکردند و در دوران موآنا چنین کسی پیدا نشد. تا اینکه موآنا با تخطّی از امر والدینش دل به دریا زد و با همکاری مائویی به تائوتای یا رهبر جدید قبیله تبدیل شد.
در اولین سکانس قسمت اول، موآنا به دنبال نشانهای از انسانهای دیگر است تا بتواند با آنها ارتباط بگیرد. در یک جزیره، کاسهای قدیمی را مییابد که مشخص میشود جز موآنا و قبیلهاش قبایل دیگری هم در جزایر پُلینِزی زندگی میکردند.
سپس موآنا به جزیره خودشان بازمیگردد و پس از صحبت با پدرش، مردم تصمیم میگیرند موآنا را رهبر خودشان بکنند. در مراسم انتخاب موآنا به عنوان رهبر، ناگهان صاعقهای به زمین برخورد میکند و در همان لحظه موآنا مکاشفهای را میبیند که مشخص میکند تائوتای (همان رهبری که موآنا قرار است بشود) باید به دنبال متحد کردن مردم کل جزایر باشد. اما رسیدن به این اتحاد ممکن نیست مگر با پیدا کردن موتوفِتو، سرزمینی محوری که توسط یک خدای شیطانی در زیر آب مخفی شده است.
پس از این مکاشفه، موآنا به عنوان رهبر و مسیریاب قبیله، مصممتر از قبل، گروهی را میچیند تا به این سرزمین خاص رسیده، تمام مردمان جزایر پُلینِزی را با هم متّحد سازد.
در این چند سکانس ابتدائی، مفاهیم مهمی مطرح میشود. اولاً قهرمان جزیره یک دخترک نوجوان است که هیچ قدرت خاصی ندارد؛ اما در مراسم مکاشفهای غیبی میبیند که نشان میدهد شخصیت ویژهای است. کارکرد انبیاء در کتاب مقدس یهودی و مسیحی، تقریباً همین پیشگویی و غیببینی است. متأسفانه به دلیل مخدوششدن عصمت انبیاء در کتاب مقدس و تقلیل دادن پیامبران الهی مثل حضرت موسی علیهالسلام به منجی قومی یهودیان، شاهد این هستیم که Prophet به معنای پیشگو، به پیامبران اطلاق میشود و اغلب پیامبران کارکرد خاصی وراء این پیشگویی و موعظه هم ندارند. البته معدود پیامبرانی صاحب معجزه و کارهای خارقالعاده هم هستند. اما بحث ولایت، رسیدن به توحید الهی، فناء در اسماء و سپس ذات الهی، عموماً در بین مسیحیان و یهودیان دیده نمیشود. بنابراین مقام ولایتی که در قرآن کریم مطرح است و معادل با خدایی شدن یا فانی شدن در مقابل وجود بینهایت است، در کتاب مقدس به چشم نمیخورد. امام و راهبر در حقیقتِ جهان، عالیرتبهترین انسان است که ظرف عظیم وجودش را به اقیانوس بیکران زیبایی و کمال بینهایت، متصل کرده است. بنابراین زیر سایه خداوند، قدرت، حیات و علمی وصفناشدنی دارد. اما انسان کمالیافته در موآنا، صرفاً به چند کار شبه جادو و تتوهای روی بدنش بسنده میکند.
در سکانسهای ابتدائی رقص و آواز اقوام پُلینِزی را هم میبینیم که برای ساختن فضای دینی و فرهنگی این اقوام است.
موآنا، سرگروه سفر اکتشافی
موآنا در ارتباط معنوی با نیاکانش میفهمد که باید به سمت جزیره گمشده حرکت کند، آن را پیدا کند و مردم را بار دیگر با هم متحد سازد. جزیره گمشده و مخفی در مکاتب مختلفی بحث شده است. بعضی مدعی هستند که در بخشهایی از کرهزمین سرزمینهای مخفی وجود دارد که بخشی از آن الهی و بخشی شیطانی است. یافتن آرمانشهری که هویتی معنوی و متافیزیکی دارد توسط افراد مختلفی پیگیری شده است. البته در واقعیت جزیرهای به نام موتوفِتو وجود ندارد و ساخته تخیل فیلمساز است.
در موآنا هم از همین مضمون جزیره گمشده استفاده میشود تا موآنا هدفی جدید پیدا کند. اما اثر نمیتواند اهمیت متحد شدن انسانها و یافتن اقوام دیگر را به روشنی مشخص سازد و همین مسئله مهمترین اشکال فیلمنامه موآنا است. وقتی ما با قهرمان همراه نشویم، طبیعتاً حس پیروزی یا شکست قهرمان را آنطور که باید درک نمیکنیم.
به هر حال موآنا گروهی را میچیند و به سمت سرزمین موتوفِتو (همان سرزمین اسطورهای گمشده) حرکت کند. بارها در اثر تکرار میشود که نالو خدای شیطانی، مردم را از هم دور کرده است و باید دوباره مردم را با هم متحد ساخت. موآنا و دوستانش حتی با کاکاموراها (موجودات نارگیلی که دشمن موآنا بودند) هم رفیق میشوند تا در مقابل نالو بایستند.
درواقع در این قسمت شاهد کادرسازی موآنا و اتحاد با دشمنِ دشمن برای شکست دشمن اصلی هستیم. انیمیشن موآنا دو به کودکان میگوید که برای نابود کردن آن خدای شیطانی، گاهی باید با دشمنان هم متحد شد و علاوهبر آن، جبهه خودی را هم منظّم کرد. سکانسهایی که موآنا با اعضای تیمش در کشتی درگیر است تا سیاحت دریایی را یادشان دهد، با هدف القای همین پیام تربیتی ساخته شده است.
موآنا آنارشیست میشود
موآنا و گروهش به سمت جزیره افسانهای حرکت میکنند تا اینکه درون یک موجود غولآسا گیر میافتند و توسط جادوگری خاص اسیر میشوند. این جادوگر که یک خانم است به موآنا میگوید که او هم در این مکان توسط همان خدای شیطانی زندانی شده و موآنا برای اینکه موفق شود، بایستی دل به دریا بزند و قوانین را بکشند. در قالب یک موسیقی قابلتوجه، این جادوگر دائم میگوید:
« قوانین رو برای شکستن ساختن! پتانسیلهات رو فراموش نکن و دل به دریا بزن و قانون رو بشکن!»
یعنی راهکار این جادوگر برای رهایی موآنا و موفق شدنش این است که قواعد را بشکند و قوانین را زیر پا بگذارد. این شعارهای آنارشیستی با ریتم بالای موسیقی و حرکات موزون جادوگر در همان محیط بسته دائم تکرار میشود، حتی موآنا را در حین خواندن آهنگ به درون درّه پرتاب میکند و دوباره موآنا را میگیرد تا آسیب نبیند. یعنی هدف از این سکانس موزیکال این است که موآنا باید ریسکهای بزرگ کند، چارچوبها را بشکند تا بتواند پیروز شود.
پس از اتمام موسیقی، موآنا همین کار را میکند و با تمرکزِ موآنا، میبینیم که ناگهان مسیر خدایان پدیدار میشود. مشخص نیست که جایگاه این موسیقی در کنش موآنا کجا بود؟ موآنا صرفا با تمرکز توانست آن مسیر را بیابد، پس دل به دریا زدن و قانونشکنی در اینجا چه نقشی داشت؟! رعایت نکردن علت و معلول در فیلمنامه (علت کنشگری موآنا قرار بود همین موسیقی باشد و معلول یافتن مسیر خدایان؛ اما اثر هیچ ربطی بین این گفتهها و کنش موآنا برقرار نکرد) باعث میشود این سکانس علیرغم ایدئولوژیک بودنش، بیمعنی به نظر برسد. هر چند در سکانسهای بعدی این شعارها به کمک موآنا میآید و با فدا کردن خودش موتوفتو را نجات میدهد. اما در همین سکانس بایستی از این محتوا استفاده میشد که فیلمساز با ضعف در اجرا نتوانسته آنارشیسم را به کنشگری موآنا پیوند بزند. اساسا معلوم نیست که مسیر خدایان چیست، ناگهان از کجا پیدا شد و چطور موآنا میدانست باید چنین مسیری را پیدا کند؟ وقتی قهرمان درون فیلم مطلبی را بداند که مخاطب نداند، طبیعتاً با کنشهای ناگهانی و بیمنطق روبهرو میشویم و این مسئله منجرّ به دوری ما از شخصیت محوری میشود. به صورت کلی پیام آنارشیستی اثر آنطور که باید منتقل نمیشود و در همان سکانس موزیکال خلاصه میشود.
موآنا و اتکاء به کشف و شهود نیاکانی
از ابتدای انیمیشن که سفر موآنا آغاز میشود، محوریت ستارهای در آسمان را برای راهنمایی او شاهد هستیم. اما در میانه راه ستاره از بین میرود و موآنا باید خودش مسیریابی کند. یعنی در بخشی از مسیر آسمان راهنمای او بود و بعداً خودش به اتکای قدرت مسیریابی، مسیر را طی میکند.
موآنا وقتی از گذرگاه خدایان میگذرند و به محلی که موتوفتو در آن مخفی شده میرسند، صورت فلکی خاصی را میبینند که به شکل حرف انگلیسی اِم در آسمان نقش بسته است. طبیعتاً این صورت فلکی نماد موآنا است و واقعیت ندارد، اما محوریت ستارگان و آسمان در این اثر در کنار خدایگان مشرکانه، نشانگر قبالایی بودن موآناست. از مبانی مهم فلسفی قبالای شیطانگرا، چندگانهپرستی و شرک است. در حالی که در تمام تجربیات متقن در طول تاریخ، عرفاء وحدت را در کل هستی ادراک کردهاند، در نگاه اسطورهزده و قبّالایی، خدایان هر کدام بخشی از هستی را تصاحب کردهاند و از خدای بینهایتِ مورد شهود در عرفان و اثباتشده در فلسفه، خبری نیست.
بنابراین انسان مشرک بایستی به روشهای مختلفی دست بزند تا خودش را از سیطره تاریک خدایان نجات دهد. در موآنا آسمان کارکرد الهی ندارد و وحی و الهام موآنا هم بر اساس نگاه اسطورهای دین جزایر پلینزی، از طریق بزرگان قوم و نیاکان جریان پیدا میکند.
در کتاب فرهنگ ادیان جهان آمده است:«شناختهشدهترینِ خدایان شاید نمودگار نیاکان مشهور باشند، که رؤسای راهنمای نخستین مهاجران از اقیانوس آرام بودند و آنها را به شکل گروههای جزیرهنشین بزرگ اسکان دادند. نیرو و مرجعیت روحی (مانا) از خدایان از طریق نیاکان قبیله به رؤسای زنده و مردم جاری میشود.» (فرهنگ ادیان جهان، ترجمه گروه مترجمان و ویراستاری ع.پاشایی، چاپ دوم، ص۱۶۹)
در سکانسهای ابتدائی دیدیم که موآنا از طریق شهود معنوی، نیاکانش را دید و همان افراد به او گفتند که باید موتوفتو را پیدا کند. بنابراین آسمان و صورت فلکی، صرفاً نشانهای از طرف نیاکان است و متاسفانه اثر را از توحید دور کرده است.
مائویی به موآنا میگوید که همه گروه در مواجهه با نالو خدای شیطانی، کشته میشوند. یعنی قدرت موجودات شیطانی تا این حد زیاد است. اما موآنا به دلیل کشف معنویاش و نکتهای که نیاکانش به او گفتهاند، میگوید که باید موتوفتو را نجات دهد و آسمان را دنبال کند.
درواقع نگاه اسطورهای به آسمان در اثر ترسیم میشود. موآنا دو موجودات الهی را حذف کرده و ارواح و اشباح و خدایان مشرکانه تمام اثر را پر کردهاند.
پس از این سکانسها، موآنا به نوعی افسردگی دچار میشود و مائویی برای اینکه به او دلداری دهد، در یک موسیقی انگیزشی میگوید که «منم یه آدم عادی بودم، اما الان نیمهخدام! نمیدونیم بعدش چی میشه اما باید ادامه بدیم.» این مضمون اصلی موسیقی مائویی است. یعنی برخلاف نگاه فلسفی به هستی که همه چیز با حکمت همراه است، موآنا باید خودش را به شانس بسپرد. این مسئله از نقاط تاریک و ترسناک پارادایم اسطورهزده و قبالایی است. وقتی خدای واحد بینهایت، وجود ندارد (چه جمله خودمتناقضی!) طبیعتاً خدایان انسانگونه، متکثر و حتی شیطانصفت کل هستی را پر کردهاند. بنابراین انسانِ فانیِ بیپناه، یا باید به دامن پرستش همین موجودات شیطانی بیفتد، یا نابود شود. اما موآنا و آثار قبالازده دیگر، مدعی هستند باید انسان خودش را به شانس بسپرد و اتفاقا موفق هم خواهد شد! این گزاره هیچ منطقی ندارد. بارها تجربه کردهایم که همیشه خوش شانس نیستیم و سپردن خود به شانس از نامسئولانهترین گزارههای تربیتی است.
در نگاه الهی، خدای بینهایت در جزءجزء وجود ما حضور دارد و وقتی خودمان را دربست به او بسپاریم، به عنوان یک موجود آگاه، از نهاد ما با خبر است و تمام قوای جهان را در اختیار ما میگذارد تا مشکلات را حل کنیم و بر چالشها فائق آییم. این در حالی است که موآنا میخواهد با شانس و اتفاق به موفقیت برسد؛ زیرا هیچ نقطه اتکائی جز چند مکاشفه ندارد و نیاکانش هم مردهاند و نمیتوانند کمک خاصی به او بکنند.
موآنا و مسئله فدا
موآنا در جدال با گردبادهای بزرگ خدای شیطانی، به چالش کشیده میشود. مائویی به عنوان یک نیمهخدا مشغول مبارزه با نالو است، اما انسانهای فانی هیچ شانسی در مقابل او ندارند. موآنا هم میخواهد به سمت موتوفتو حرکت کند تا این سرزمین را از چنگ نالو نجات دهد. اما ضربهای به او برخورد میکند و موآنا کشته میشود.
عظمت گردبادها هم قابلتوجه است که کاملاً همان نگاه مشرکانه را تقویت میکند. خدایان به این اندازه قدرت دارند که حتی اگر شیطانصفت هم باشند، میتوانند چنین گردبادهای عظیمی ایجاد کنند و خبری از خدای واحد نیست.
موآنا کشته میشود اما ناگهان ارواح نیاکانش به سراغ او آمده، با تشکیل دادن یک مارپیچ روحانی، نیروی حیات را به او منتقل میکنند. گفتیم که نیاکانپرستی از مبانی مهم دین مشرکانه پُلینزی بوده است. بنابراین موآنا با فدا کردن خودش، دوباره توسط نیاکان (کماکان خبری از خدای واحد نیست) زنده میشود و این بار به عنوان یک نیمهخدا، تمام جزایر را با هم متحد میسازد.
در نقد قسمت اول انیمیشن موآنا گفتیم که موآنا همچون موسی علیهالسلام دریا را میشکافد تا به جای فرار کردن از دشمن، به او بپیوندد. در موآنا دو، هم میبینیم که موآنا همچون مسیح علیهالسلام که در نگاه نادرست مسیحیان کشته شد تا فدای مردم شود و دوباره زنده شد و به آسمان رفت، موآنا نه توسط خدای توحیدی، که توسط نیاکانش زنده میشود تا به عنوان قهرمان/ نیمهخدای پلینزی رهبری مردم را برعهده بگیرد.
فمینیسم قبالایی تأکید برپرستش زنان جادوگر و خدایان مشرکانه مؤنث دارد. عدهای از جادوگران و فرقههای سری غربی هم مدعی هستند که این دوران، دوران مؤنثپرستی و نعوذبالله قربانی کردن انسانها برای شیاطین مؤنث است. به همین دلیل در آثار متعددی شاهد محوریت یک دختر جادوگر و مشرک هستیم که قهرمان و منجی جهان میشود. موآنا دو ابایی ندارد که ویژگیهای مسیح در مسیحیت را به قهرمان مشرکش نسبت دهد تا بتواند در جان و دل مخاطبین پیامهای ایدئولوژیکش را بنشاند.
در پایان هم موآنا جزیره را پیدا کرده، همه مردم با محوریت این جزیره عجیب و غریب به هم متصل میشوند. برای اینکه چرا این جزیره بایستی شبیه به دو هرم در کنار هم باشد، در این قسمت توضیح خاصی نمیبینیم و صرفاً ادای دینی است به اهرام مصر باستان و آیین مشرکانه آن و البته نمادگرایی با حرفام انگلیسی و اشاره به موآنا.
جمعبندی و نتیجهگیری
در انیمیشن موآنا، خدای توحیدی وجود ندارد و خدایان مشرکانه هستی را تصرف کردهاند. طبیعتاً قهرمان هم نمیتواند یک شخص الهی باشد و «مسیریاب» دختری نظرکرده است که مائویی به عنوان یک نیمه خدا با وی همراه است. موآنا در قسمت دوم خودش هم به نیمهخدایی میرسد؛ زیرا چارهای جز این ندارد و در نگاه قبالایی به دلیل رد توحید فطری، بایستی قهرمان خود، خدا شود تا بتواند مشکلات را حل کند. راهکارهای انیمیشن موآنا دو برای حل مشکلات هم در همان منظومه فکری مشرکانه، نه اتکاء به وجود بینهایت، که اومانیسم و سپردن خود به دست شانس است. دائم تکرار میشود که قوانین را بشکن، خود را رها کن و دل به دریا بزن. نه اتکاء به تقدیر الهی، بلکه به شانس!
بنابراین خدایان و نیاکان جای موجودات الهی، فرشتگان و خدای متعال را گرفتهاند تا بشر سعادتش را به جای اینکه در کشف و شهود جهانهای زیبای الهی ببیند، در ذهنش کاشته شود که نجات یافتن در گرو اتکاء به خدایان و موجودات محدود این دنیایی است.
نتیجه این نگاه (که کاملا متکی بر مبانی کابالیسم شیطانگرا است) همان فجایع باستان را رقم خواهد زد. تسلّط عدهای جادوگر و رمال بر بشر جاهل و منقطع از خداوند، که هیچ پشتوانهای ندارد.
نظام سرمایهداری و محافل فرقهای جادوگر و ماسون هم میتوانند به راحتی جنایات خود را علیه بشریت جلو ببرند و کسی دم نزند. بشر بیخدا، جدا بشری بیپناه است.
البته فطرت انسانی و ادیان الهی که به صورت پررنگی در غرب ظهور و بروز دارند، همچنان در حال مبارزه با این گفتمان مشرکانه هستند؛ اما دیزنی (که خودش ماسون بود) و کمپانیاش تمام سعی و تلاششان را میکنند تا نگاه یهودی و ماسونزده در بین عموم مردم جا بیفتد. تا جایی که به موجودات محدود، انسانگونه و حتی شیطانصفت لفظ مقدس خدا را اطلاق میکند.
طبیعتاً هدف زندگی در موآنا، هدفی این دنیایی است. یعنی اتحاد مردم با یکدیگر. در حالی که سیر و سلوک الهی هدفش نه صرفا آبادکردن این دنیای خاکی و موقت، که زندگی در آرامش تا ابد است. انسان برای زندگی ابدی آفریده شده است و البته این دنیا به عنوان مقدمهای مهم، باید آباد شود تا مسیر رسیدن به زندگی ابدی توأم با لذت، آسانتر باشد. اما موآنا به جای معرفی راهحلی برای زندگی در آسایش همیشگی، دائم اهداف ایندنیایی را پررنگ میکند و حتی سیر معنوی، دریافتهای باطنی و نظام اسطورهای را در خدمت اتحاد مردم و جهانیسازی میداند.
سبک زندگی و نوع پوشش موآنا و مائویی هم دقیقا همسو با جریان ضد فرهنگی غربی، مروج رقص و نیمهبرهنگی است. ترویج مکاشفهگرایی هم از اهداف مهم این انیمیشن است. در جهانهای دیگر، موجودات متنوع و متکثری هستند که ممکن است ما در مکاشفه یا دریافت معنوی، به شیاطینشان متصل شویم و ادراکات اشتباهی را به ما منتقل کنند. به همین دلیل بزرگان و عرفاء تأکید داشتهاند که به هیچ وجه به مکاشفاتتان اطمینان نکنید تا وقتی که عقل یا دین محتوای آن را تأیید کند.
مجموعاً میتوان گفت تمام ساحات محتوایی موآنا همان چیزی است که سرمایهداری هالیوودی میخواهد و طبیعی است که چنین اثری با توزیع گسترده و تبلیغات عظیم بتواند به فروش زیادی دست پیدا کند. آثاری همچون موآنا از این جهت خطرناکاند که معنی مقدس، دین، خدا، راهنما و... به کلی تغییر میدهند و تحریف میکنند. پیشنهاد میشود مخاطب گرامی کتاب خداشناسی از مجموعه کتب بینهایت را مطالعه کند تا سستی نگاه آثار قبالایی به خدا و اتقان فلسفی ادیان الهی را کشف نماید.