هدف آمریکا از آغاز مجدد مذاکرات با ایران چیست؟
تعظیم ترامپ در برابر قدرت نوین ایران یا پیشکش اســب تـروا
مسعود بهرامی زاده
دور جدید مذاکرات میان ایران و آمریکا در حالی آغاز شده است که به نظر میرسد با روی کار آمدن مجدد ترامپ باز مردم آمریکا و هم پیمانان آمریکا در حال تجربه شرایط جدیدی هستند؛ شرایطی که در سایه سیاستهای متناقض و گاه عجیب رئیسجمهور آمریکا درحال شکلگیری است، سیاستهای خصمانه و در عین حال متناقض او، که از یکسو با دشمنی بیسابقه نسبت به دوستان قدیمی آمریکا همراه است و از سوی دیگر ادعای مدارا با دشمنان سنتی مانند ایران و روسیه را دارد، بسیاری را شگفتزده کرده است.
از یکسو، موضعگیریهای تند و اعمال تعرفههای اقتصادی علیه متحدان دیرینهای چون کانادا، اروپا و چین و از سوی دیگر اصرار بر آغاز مذاکرات با روسیه و ایران، معادلات جهانی را به شدت دستخوش تغییر کرده است. این تغییرات به حدی است که به عنوان نمونه رهبران کانادا در عملی بیسابقه بارها از عدم اعتماد به آمریکا در دوران ترامپ سخن گفتهاند و رهبران اروپایی نیز به فکر تشکیل ارتشی مشترک بدون حضور آمریکا افتادهاند و این مهم نشانهای آشکار از تزلزل جایگاه آمریکا در نظم جهانی است.
در آن سو و در خاورمیانه نیز شرایط به سرعت در حال تغییر است. هرچند برخی از دشمنان تحولات منطقه را به اشتباه کاهش توان قدرتنمایی ایران در منطقه ارزیابی میکنند، اما واقعیتهای میدانی خلاف این ادعا را نشان میدهد؛ قدرتگیری روزافزون یمن به عنوان مهرهای تاثیرگذار در محور مقاومت و حملات موشکی مستقیم و بیسابقه ایران به خاک اسرائیل، که در تاریخ این رژیم جعلی بیسابقه است، رونماییهای هفتگی از شهرهای موشکی و زیرزمینی ایران و در نهایت خبرهای جسته وگریخته درمورد دست یابی ایران به ابزارهای دفاعی نوین وهایتک و...، همه و همه گواهی بر ظهور ابعاد جدیدی در بازتعریف قدرت ایران در منطقه است. از سوی دیگر، به نظر میرسد کشورهای منطقه به ویژه حاشیهنشینان خلیجفارس به قطعیت دریافتهاند که ثبات منطقه و امنیت اقتصادی منطقه وابستگی کامل به ثبات و اقتدار جمهوری اسلامی ایران دارد و هرگونه تهدید به امنیت ایران، به معنای تهدیدی جدی برای کشورهای همسایه و به ویژه آن دسته از کشورهایی است که سالهاست در پی جذب سرمایهگذاران و ثروتمندان جهان و نشان دادن چهرههای امن و لوکس از کشورشان هستند. این واقعیت، حکایت از پذیرش ضمنی قدرت و ثبات جمهوری اسلامی ایران دارد و نشان میدهد که بازیگران منطقهای به دنبال راهحلی پایدار برای حفظ امنیت و توسعه هستند.
هرچند در ابتدا ترامپ با تهدید و رفتار قلدرمآبانه تلاش کرد تا با نمایش قدرت پوشالی آمریکا، ایران را وادار به عقبنشینی و عدم حمایت از محور مقاومت کند، اما سردمداران آمریکا به خوبی میدانند که با شرایط کنونی نه توان حمله نظامی به ایران را دارند و نه دیگر میتوانند با حمایت از آَشوب داخلی آسیبی جدی به این درخت تنومند و مرکز ثبات خاورمیانه وارد کنند؛ لذا با جنگ رسانهای سعی بر این دارند که موافقت ایران با آغاز مذاکرات را معادل عقبنشینی نظام معرفی کنند، اما در نهایت این ایران است که با درایت و هوشمندی توانست شروط خود را برای آغاز مذاکرات دیکته کند و با این اقدام هم با جنگ رسانهای در حال شکلگیری علیه کشور با کلیدواژه «اهل تعامل نبودن و جنگ طلب بودن» مقابله کرد و هم به نوعی، راه را برای رفع تحریمهای ناجوانمردانه علیه مردم ایران از سوی آمریکاییها باز نگه داشت.
آمریکاییها که بعد از انقلاب 57 امام امت و کوتاه شدن دستشان از منابع و فرصتهای اقتصادی در مرکز خاورمیانه در حسرت مانده بودند و حاصل سالهای مدید تلاش و مکر برای بر زمین زدن ایران عزیز و خباثت علیه مردم ایران با درایتهای رهبر انقلاب اسلامی ثمری بر ایشان نداشته است، اکنون نیز قدرت جهانیشان رو به افول است و به نظر میرسد برای ادامه بقا حاضر شدند روی فرصتهای سرمایهگذاری در روسیه و ایران حساب باز کنند.
هرچند بعید است اما آیا واقعاً واشنگتن به این نتیجه رسیده است که نظام جمهوری اسلامی ایران دیگر قابل تهدید و تغییر نیست و بهتر است به جای سرمایهگذاری در کشورهای همسایه و «گاوهای شیرده» منطقه، در این «جزیره ثبات» و مرکز امنیت جهان اسلام سرمایهگذاری کند؟ یا اینکه این مذاکرات تنها پوششی است برای فرستادن یک «اسب تروا» دیگر به داخل ایران، تا از طریق جنگ هیبریدی و فشارهای داخلی، باردیگر فتنهای جدید راه بیندازد؟
در عین حال، برخی تحلیلگران معتقدند رویکرد تازه آمریکا و تأکید بیش از پیش بر مذاکره با ایران، ممکن است جنبهای پنهان داشته باشد. آنان هشدار میدهند که اینبار، پیشکش مذاکره میتواند همانند اسب تروا باشد؛ ظاهری دوستانه و دعوت به گفتوگو، اما با نقشههایی پشتپرده برای نفوذ، ایجاد اختلاف داخلی یا بهکارگیری ابزارهای فشار سیاسی و اقتصادی جدید. تجربههای تاریخی نشان داده که توسل به چنین ترفندهایی از سوی آمریکا سابقه طولانی دارد و نباید سادهانگارانه با آن برخورد کرد. از اینرو، حفظ هوشیاری و پایبندی به اصول و منافع ملی، ضرورت بیشتری پیدا میکند.
در پایان باید تأکید کرد که ایران باید با هوشیاری و تدبیر وارد این میدان شود و از تجربههای گذشته درس بگیرد. تاریخ نشان داده وقتی آمریکا پای میز مذاکره مینشیند، براساس منافع خودش عمل میکند و هر لحظه ممکن است مسیر را تغییر دهد.
به همین دلیل، آینده مذاکرات به هوشمندی و اتحاد مردم و مسئولان کشور بستگی دارد. باید منتظر ماند و دید که آیا ترامپ و دولتش واقعاً آماده احترام به اقتدار ایران هستند یا اینبار هم به دنبال فریب و فشار از راههای دیگر هستند.