واکاوی تاریخ سینمای پس از انقلاب - حکایت سینماتوگراف 2
نشانههای دیگر از سرمایههای مشکوک در رســانههای ایــران
سعید مستغاثی
بخش صد و بیست
پس از ماجرای هادی رضوی و اختلاس از صندوق فرهنگیان و بانک سرمایه و سرازیرشدن بخشی از آن به برخی پروژههای رسانهای مانند سریال شبکه خانگی «شهرزاد» که به پرداختهای نجومی و نمایی دیگر از پولهای کثیف انجامید، صحبت از فرد دیگری به نام «سجاد خواجهعلیخانی» شد که قبلا گویا در زمینه خریدوفروش بیتکوین (پول اینترنتی) فعال بوده و ناگهان سروکلهاش در سینما و برخی رسانههای ایران ظهور پیدا کرد.
«سجاد خواجهعلیخانی» ابتدا نامش برای سرمایهگذاری فیلم سینمایی «ما همه با هم هستیم» ساخته کمال تبریزی مطرح شد که از عید فطر 1398 در سینماهای کشور اکران شد و در آن تعداد زیادی از به اصطلاح سلبریتیها حضور داشتند و گویا دستمزدهای نجومی هم دریافت کرده بودند. براساس برخی اخبار، هزینه تهیه فیلم یاد شده به خاطر همین دستمزدها و بریز و بپاشهای مالی به رقم 20 میلیارد تومان بالغ شد.
اما پس از این، نام «سجاد خواجهعلیخانی» در حمایت مالی از جشنواره فیلم فجر به میان آمد، در حالی که وی سرمایه یکی از فیلمهای جشنواره سیوهشتم فیلم فجر به نام «روزهای نارنجی» را هم تامین کرده بود که علیرغم ضعف شدید ساختاری و محتوایی به بخش مسابقه اصلی جشنواره راه یافت. خبر حمایت مالی «سجاد خواجهعلیخانی» از جشنواره فیلم فجر همچون رازی سر به مهر توسط برگزارکنندگان جشنواره پنهان ماند و او فقط تحت عنوان مالک اپلیکیشن «تیک» یا همان #7*710* به طور رسمی مسئول جمعآوری آراء مردمی جشنواره بود. اما این حمایت مالی وقتی افشاء شد که در مصاحبه مطبوعاتی دبیر جشنواره جهانی فیلم فجر، وی متهم شد که از حمایت مالی «سجاد خواجهعلیخانی» برخوردار شده اما در همان مصاحبه و بعدا در برنامه «هفت» تلویزیون دبیر جشنواره یاد شده صریحا در دفاع از خود گفت که شخص یاد شده فقط اسپانسر مالی جشنواره ملی فیلم فجر بوده و البته همچنان اسپانسر جشنواره تحت مدیریت خود را پنهان داشت! آن هم در زمانی که برخی از مجموعههای دولتی از جمله سازمانها و مؤسسات زیرمجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بهخصوص سازمان سینمایی، دم از شفافسازی و صراحت میزدند!!
ابتذال از کجا به سینما و تلویزیون نفوذ میکند؟
اما جای دیگری که حضور مالی «سجاد خواجهعلیخانی» مطرح شد، به عنوان حامی مالی مسابقه جنجالی «برندهباش» بود که با شبههقمار و بختآزمایی ابتدا از سوی برخی مراجع تقلید و سپس باهشدار مقام معظم رهبری نسبت به رویکرد برخی برنامههای سیما به روشهای بختآزمایی، تعطیل شد. عکس یادگاری «خواجهعلیخانی» با مجری برنامه «برندهباش» در پشت صحنه این مسابقه، حمایت مالی از پروژههای موسیقی وی با همان اپلیکیشن #7*710* و حضور شریک سابق وی، م.م به عنوان سرمایهگذار، ماجرای حضور مالی «سجاد خواجهعلیخانی» را درمسابقه «برندهباش» تقویت کرد.
اما کارهای خلاف «سجاد خواجهعلیخانی» وقتی بیشتر از پشت پرده بیرون افتاد که یکی از وب سایتهای رصدکننده درگاههای پرداختهای مالی قمار و شرطبندی، طی بررسیهای خود نشان داد که پرداختهای وبسایت شرطبندی TAK BET تا چندی پیش از طریق درگاه پرداخت و فروشگاه آنلاینی جعلی انجام میگرفت که در نماد الکترونیکی آن، نام همین جناب «سجاد خواجهعلیخانی» به عنوان ثبتکننده ذکر شده بود. یک آگهی درروزنامههای رسمی هم نشان داد که از این شخص به جرم کلاهبرداری اینترنتی شکایت شده ولی دادگاه نتوانسته مکان وی را برای تحویل احضاریه پیدا کند!!
نام «سجاد خواجهعلیخانی» حتی به عنوان سرمایهگذار فیلم «رحمان 1400» هم مطرح شد. فیلمی که به دلیل ابتذال بیش از حد، پس از مدتی اکران عمومی توسط خود سازمان سینمایی از پرده سینماها پایین کشیده شد!
بدین ترتیب بار دیگر در سینمای ایران و برخی دیگر از رسانهها با ورود پولهای مشکوکی مواجه شدیم که از یکسوی، سینما را به سوی ابتذال و بیبندوباری بیشتر سوق داده و از سوی دیگر رسانه ملی را در جهت ترویج فرهنگ بختآزمایی سمتوسو میداد. آیا این وجه دیگری از جنگ فرهنگی تمامعیار دشمن نبوده و نیست که بسیار کارآمدتر و موثرتر از تهدیدات نظامی و تحریمهای اقتصادی، ملت ایران و انقلابشان را نشانه رفته است، همچنانکه 18 سال پیش و در سالگرد حادثه 11 سپتامبر، بنیامین نتانیاهو در سخنانی خطاب به اعضاء یکی از مراکز استراتژیک آمریکا گفت که:
«برای تغییر نظام ایران، نیازی به حمله نظامی نیست. به ایران با ماهواره و اینترنت حمله کنید»!
افشای پشت صحنه برخی فیلمهای ایرانی توسط بازیگر لبنانی
دارین حمزه بازیگر لبنانی که بنا به گفته خودش در 7 فیلم ایرانی بازی کرده بود، در مصاحبهای که در اردیبهشتماه 1398 با شبکه MTV لبنان انجام داد، از پشت صحنه برخی فیلمها ابراز شگفتی کرد!
او در این مصاحبه پس از اینکه توضیح داد چگونه از سوی برخی فیلمسازان به ایران دعوت شد و بنا به دعوت یکی از آنها به مهمانی شام آنها رفت، درباره فضای آن میهمانی شام اینگونه توضیح داد:
«...کارگردان، مرا برای شام به خانهاش دعوت کرد و غذای ایرانی خوشمزه برایم درست کردند. وقتی رفتم، فکر میکردم آنها (ایرانیان) در داخل خانه هم حجاب میپوشند، منم حجاب پوشیدم، با حجاب کامل از بالا تا پایین آنجا رفتم. ولی دیدم زن کارگردان لباس کوتاه پوشیده و همه بیحجاب و عادی... انگار که اینجا (لبنان) است، موسیقی و مشروب و همه چی بود... در داخل خانه هر چه دلشان میخواهند میپوشند، حکومت به داخل خانهها کاری ندارد. در کل مهمانی من تنها مثل پیرزنها لباس پوشیده بودم و آنها همه لخت بودند...»!
دارین حمزه اشارهای تکاندهنده به نحوه ارتباط و سبک زندگی بعضی از اهالی این سینما داشت که بسیار متفاوت با تصور او از یک جامعه و خانواده اسلامی بوده است. پوشش نامناسب، شرب خمر و روابط غیراخلاقی از جمله سبک زندگی نامتعارف بعضی از این دسته افراد است که حمزه به صراحت دربارهاش سخن گفت. افرادی که به هر حال در یک جامعه اسلامی زندگی کرده و بسیار بیش از اکثریت مردم، از مواهب آن برخوردار بوده و بیش از اغلب مردم نیز از کیسه بیتالمال منتفع شده و ظاهرا قرار است برای این جامعه اسلامی فیلمهایی بسازند که بنا به فرمایش بزرگان انقلاب «دمیدن روح تعهد باشد در انسانها»!
پیش از دارین حمزه نیز برخی بازیگران سینمای ایران از جمله شقایق دلشاد و لیلا بوشهری از برخی پشت صحنههای نامناسب و ضداخلاقی در تولیدات این سینما، افشاگری کرده بودند و رفتارهای مفسدهآمیز بعضی عوامل تولید را شرح داده بودند. همچنین در اردیبهشت 1395، سی تن از بازیگران زن سینما و تلویزیون ایران در نامهای به معاون وقت سیمای جمهوری اسلامی، مطالبات و فضای غیراخلاقی پشت صحنه سریالها و فیلمها را موجب کمکاری و یا بیکاری خود اعلام کرده و از ایشان درخواست کمک و مساعدت نموده بودند تا در پشت صحنه فیلمها و سریالها، فضای مناسبتری به لحاظ اخلاقی حاکم شود.
به راستی با این نوع سبک زندگی بیبندوبارانه و لاابالیگرایانه که پیش از گفتههای بازیگر لبنانی نیز بارها و بارها دربارهاش شنیده بودیم، آیا باز هم از این سینما میتوان خلاف این را انتظار داشت که فیالمثل فیلمهایی ساخته شود تا دغدغههای مردم را بازگوید، تاریخ پرافتخارشان را روایت کند و به ارزشها و باورهای اعتقادیشان بپردازد؟!!