«آقا شيخ ترمز»
يك روز در مدرسه مروى با چند نفر از آقايان طلاب مطلبی را در ميان گذاشته بودم و مىگفتم:
آقايان! معنى هادى قوم بودن اين نيست كه ما تنها حالت منع و توقف به خود گرفته ايم؛ به هر كارى كه مىرسيم مىگوييم اين را نكن، آن را نكن و مردم را گرفتار كرده ايم، يكجا هم بايد مردم را تشويق كرد و به حركت آورد.
همين مثال اتومبيل را ذكر كردم و گفتم كه ما بايد مثل راننده اتومبيل باشيم، يكجا به اتومبيل گاز بدهيم، يكجا فرمان را بپيچيم، يكجا ترمز كنيم، يكجا كار ديگر مثلًا چراغ بدهيم؛ هر موقعيتى اقتضايى دارد.
بعد شوخى كردم و گفتم: ما كه نبايد هميشه «آقا شيخ ترمز» باشيم، همهجا ترمز بكنيم.
تنها ترمز كردن كافى نيست، يكجا هم بايد «آقا شيخ فرمان» باشيم، يكجا «آقا شيخ موتور» باشيم. يكى از طلاب گفت: ما هيچكدام نيستيم، ما «آقا شيخ دنده عقب» هستيم!
به هر حال- تبلیغ دین و هدایت مردم- خيلى علم و اطلاع وسيعى مىخواهد كه مواقع مختلف را بشود تشخيص داد.
شخص بايد بفهمد كجا سنگر هست سنگر را بگيرد، چه فرصتى پيش آمده از فرصت استفاده كند.
*مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (خطابه و منبر(ده گفتار))، ج25، ص: 348- با ویرایش