کد خبر: ۳۱۵۳۵۴
تاریخ انتشار : ۰۶ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۹:۰۸
«محمد رئیس‌زاده» رئیس‌کل سازمان نظام پزشکی کشور در گفت‌وگو با کیهان:

جامعه پزشکی مانند دوران دفاع مقدس و کرونا در جنگ 12 ‌روزه هم «روسفید» شد

گفت و گو: مهدی برازنده
عکس: محمدعلی شیخ زاده

* در جنگ 12 روزه اخیر بسیاری از اصناف و اقشار مختلف در میدان بودند که یکی از آن‌ها کادر سلامت و پزشکان خدوم کشورمان بودند. لطفاً کمی از حال و هوای آن روزها و روند ارائه خدمات کادر سلامت به مردم در شرایط جنگ تحمیلی بفرمایید.
در ابتدا، لازم می‌دانم شهادت جمعی از هموطنان عزیزمان، از جمله سرداران، دانشمندان و همچنین اعضای کادر بهداشت و درمان را که در این مدت در راه خدمت و در کنار مردم به فیض شهادت نائل شدند، تبریک و تسلیت عرض نمایم.
در جریان این جنگ تحمیلی ‌روزه، پنج نفر از اعضای سازمان نظام پزشکی کشور به شهادت رسیدند. این شهدا شامل یک متخصص گوش و حلق و بینی، یک جراح زنان و زایمان، یک فوق تخصص نوزادان، یک متخصص بیماری‌های عفونی و یک دندانپزشک خانم بودند که به همراه همسرشان که از دانشمندان هسته‌ای کشور بود، به شهادت رسیدند.
در کنار این پنج نفر که از اعضای نظام پزشکی بودند، تعدادی دیگر از کادر درمان نیز جان خود را از دست دادند که آمار آن‌ها بین ۱۵ تا ۱۸ نفر تخمین زده می‌شود. با این حال، این پنج نفر به‌دلیل عضویت در سازمان نظام پزشکی و جایگاه برجسته علمی و حرفه‌ای‌شان، چهره‌هایی شاخص به شمار می‌روند. برخی از این عزیزان حین انجام مأموریت و برخی در کنار خانواده به شهادت رسیدند. از جمله این شهدا، دکتر عزیزی، از رزمندگان دوران دفاع مقدس، عضو فرهنگستان علوم و از اساتید پیشکسوت کشور بود که در جریان حمله ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی به میدان قدس تجریش به شهادت رسید.
همان‌گونه که رهبر معظم انقلاب اسلامی در دوران دفاع مقدس و در دوران کرونا فرمودند که جامعه پزشکی در آن دوران «روسفید» بیرون آمد، اکنون نیز در جنگ 12 ‌روزه، جامعه پزشکی کشور حقیقتاً سرافراز و روسفید ظاهر شد. این حضور در دشوارترین و خطرناک‌ترین شرایط، نشان‌دهنده شجاعت، غیرت، و احساس مسئولیت بالای کادر درمانی ماست.
از ساعت ۴ صبح جمعه 23 خرداد، یعنی از ابتدای آغاز این جنگ، بنده شخصاً هم در خیابان‌ها و محل‌هایی که مورد حمله قرار گرفته بودند حضور یافتم و هم در مراکز درمانی برای سرکشی و ارائه خدمات درمانی فعال بودم. حتی در اتاق عمل نیز مشغول مداوای مجروحان بودم و آنچه عرض می‌کنم حاصل مشاهدات عینی خودم است. در بیمارستان‌هایی که بازدید کردم، علی‌رغم شدت بمباران در نزدیکی آن‌ها، شاهد حضور پررنگ، با عزت و بدون ترس دستیاران، پزشکان و پرسنل بودم. حتی برخی از دستیاران که در شیفت نبودند نیز داوطلبانه به کمک آمده بودند؛ نمونه آن را در بیمارستان شهدای تجریش به‌وضوح مشاهده کردم، بیمارستانی که چندین بار هدف حملات قرار گرفت.
بسیاری از اعضای کادر درمان، همان جان‌برکفانی هستند که در دوران دفاع از حرم، در چند کیلومتری خطوط داعش در سوریه، لبنان و یمن خدمات پزشکی ارائه می‌دادند؛ چه در بیمارستان‌های صحرایی و چه در هواپیماهایی که به‌رغم تهدیدهای شدید، مأموریت‌های خود را انجام می‌دادند.
شخص وزیر بهداشت نیز حضور میدانی مؤثر و فعالی در جریان حوادث اخیر داشت و با اشراف کامل، در صحنه حاضر بود. افزون بر این، آقای ظفرقندی سابقه حضور در جبهه‌های جنگ را نیز دارند و تخصص ایشان در حوزه ترومای بالینی است؛ این تلفیق سه‌گانه از تجربه دفاع مقدس، دانش تخصصی در زمینه تروما و روحیه جهادی و حضور مستقیم در میدان، موجب شد که وزارت بهداشت، این بحران را با رویکردی علمی و جهادی مدیریت کند. معاون درمان وزارت بهداشت، آقای دکتر رضایی نیز نقش بسیار مؤثری ایفا کردند و به‌صورت مستمر در صحنه حضور داشتند و پیگیر امور بودند.
* در جنگ اخیر برخی از مردم به‌صورت طبیعی در طول جنگ، شهر را ترک کردند، اما کادر سلامت، پزشکان و‌پرستاران همچنان در صحنه ماندند و پای کار بودند، این رفتار ریشه در چه دارد؟
در حوادث، نیازهای بهداشتی و درمانی یا در رتبه اول قرار دارند یا در رتبه دوم؛ این واقعیتی است که مسئولان کشور باید به‌خوبی درک کنند. در حادثه‌ای مانند کرونا، خدمات سلامت نیاز اول کشور بود؛ در جنگ اخیر نیز پس از امنیت، خدمات بهداشتی درمانی نیاز دوم محسوب می‌شد. بنابراین نیروهای حوزه سلامت همان روحیه‌ای را دارند که نیروهای نظامی در خط مقدم دارند؛ با همان رشادتی که یک افسر پدافند هوائی از خود نشان می‌دهد، پزشک متخصص نیز با ایثارگری در صحنه باقی می‌ماند.
واقعیت این است که وقتی یک رزمنده دچار آسیب عروقی شود، منِ جراح عروق باید همان‌گونه پای کار باشم که یک افسر نظامی پای لانچر و پدافند ایستاده است. همان‌گونه که آن افسر برای دفاع از مردم در جای خود باقی می‌ماند، من نیز باید برای درمان مجروحان باقی بمانم. ترک کردن میدان برای من نیز غیرقابل توجیه است.
کادر سلامت به‌واسطه مسئولیتی که احساس می‌کردند، میدان را ترک نکردند و خود را در خط مقدم این موضوع دانستند. با این حال، ممکن است برخی گلایه‌ها مبنی بر تعطیلی برخی درمانگاه‌ها یا خدمات درمانی مطرح شود که این مشکل بیشتر ناشی از ضعف در طراحی و برنامه‌ریزی‌های قبلی است تا قصور دستگاه درمانی. برای نمونه، در تهران حدود چهار هزار و 500 درمانگاه عمومی خصوصی فعال است؛ اما چون از قبل برنامه‌ریزی نشده که کدام درمانگاه در زمان بحران باید فعال بماند و کدام باید تعطیل شود، در زمان حادثه، بی‌نظمی ایجاد می‌شود. این کار باید توسط یک ساختار مشخص در حوزه پدافند غیرعامل سلامت انجام شود، ساختاری که متأسفانه هنوز وجود ندارد.
* درباره اعلام فراخوان به داوطلبان سلامت در زمان جنگ، گزارش‌هایی مبنی بر اعلام آمادگی داوطلبان بازنشسته یا ساکن خارج از کشور شنیده شده است. در این رابطه توضیح بفرمایید. 
علاوه‌ بر داخل کشور، تعدادی از ایرانیان مقیم خارج از کشور نیز در طول جنگ با بنده تماس گرفتند یا پیام فرستادند که در صورت نیاز، آماده بازگشت و همکاری هستند.
در یک مورد، فردی که برای یک برنامه علمی به فرانسه سفر کرده بود و پزشک حاذقی است، به‌محض اطلاع از شرایط، برنامه‌اش را نیمه‌کاره رها کرد و با سختی فراوان از فرانسه به ترکیه و از آنجا به مرز ایران آمد و سپس به صورت زمینی وارد کشور شد و خود را به تهران رساند و مشغول به فعالیت در یک درمانگاه شد. از این موارد کم نداشتیم و باید قدر چنین روحیه‌ای را بدانیم.
باید بررسی کنیم چگونه می‌توان این روحیه و آمادگی‌ها را به‌صورت علمی مستحکم و نهادینه کرد. ما ظرفیت‌های زیادی در حوزه‌های مختلف، از جمله حوزه رسانه و داوطلبان داریم. فراخوان‌ها و سازماندهی‌های ما آیا به شکل علمی و نهادینه شده انجام می‌پذیرد؟ 
در جریان حمله به زندان اوین، فردی که به عنوان پیک موتوری در بیمارستانی حضور داشت و از مجروحی که کاملاً سوخته بود سرکشی می‌کرد، بیان کرد: «من فقط پیک موتوری هستم و در آنجا منتظر مسافرم بودم، اما با وجود این، اگر لازم باشد جانم را فدا می‌کنم و حتی یک وجب از خاک کشورم را نمی‌دهم.»؛ و به این ترتیب به کادر سلامت کمک می‌کرد. مسئولان ما باید پیام این ایثارگری‌ها را دریافت کنند.
* همان‌طور که در یک‌سال و نیم گذشته شاهد حملات رژیم صهیونیستی به بیمارستان‌ها و مراکز درمانی در غزه بودیم، بازهم در جنگ 12 روزه این رژیم به مراکز درمانی ما حمله کرد، این خباثت دشمن را چطور تحلیل می‌کنید؟
ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که وضعیتی بدتر از قانون جنگل بر آن حاکم است. در قانون جنگل، هر فرد به دنبال منافع خود است و قوانین شفافی وجود ندارد، اما حتی در آن نظام، افراد به عمد محصور و از گرسنگی کشته نمی‌شوند. متأسفانه در این جهان مدرن و تحت نظر کشورهای به اصطلاح متمدن و نهادهای بین‌المللی ناکارآمد، مردم غزه به طور سیستماتیک تحت نسل‌کشی و گرسنگی قرار گرفته‌اند.
رژیم صهیونیستی، به عنوان پایگاه تروریستی آمریکا در فلسطین، هیچ اعتقادی به قوانین بین‌المللی ندارد و بر اساس ایدئولوژی‌های نژادپرستانه و غیرانسانی خود، هر اقدامی را مجاز می‌داند و جان کودکان، زنان، سالمندان، بیماران و مراکز درمانی برای آنان هیچ معنایی ندارد.
تنها راه مقابله با چنین وضعیتی، قوی شدن و تقویت ظرفیت‌های داخلی است. همه ایرانیان، فارغ از نژاد، قومیت، مذهب، دیدگاه سیاسی و گرایش‌ها، چاره‌ای جز وحدت و قدرتمند شدن ندارند. دشمن، هیچ تمایزی در قربانیان قائل نمی‌شود و بیمارستان‌ها، کودکان و مراکز درمانی برای آنان ارزشی ندارد.
جنگ اخیر کمک کرد بسیاری از کاستی‌ها و نقاط ضعف ما در زمینه جنگ شناختی جبران شود. بسیاری از مردم ما اکنون به خوبی درک کرده‌اند که تا زمانی که قوی نباشیم، هیچ کس در این دنیا به فکر ما نخواهد بود.
* در طول جنگ ۱۲ روزه آیا خاطره یا ناگفته خاصی در روند کاری خود دارید که بیان کنید؟ 
من در بسیاری از صحنه‌ها حضور داشتم و خاطرات زیادی دارم، اما شاید یکی از آن‌ها مربوط به مجروحی باشد که از نیروهای نظامی بود، ایشان زخمی شده بود و بسیار ناراحت و متاثر بود که چرا زنده مانده و شهید نشده است! حتی به شوخی یا جدی، از اطرافیان خود گله می‌کرد که چرا دعا کرده‌اند او شهید نشود!
یکی دیگر از خاطرات، مربوط به فداکاری اعضای کادر درمان است؛ یک خانم دکتر متخصص قلب در بیمارستان خاتم، در حالی که اطراف بیمارستان و مناطق مربوط به ساختمان فراجا به شدت بمباران شده بود، پس از خارج شدن از بیمارستان حتی دچار آسیب موج انفجار شده بود، اما با وجود اصرار خانواده برای ترک تهران، اعلام کرد که باید فردا به ملاقات بیمارانش برود و دوباره به محل کار بازگشت.
همچنین خانم دکتر مکارم، متخصص عفونی در زندان اوین، که برای نذر هفته‌ای یک روز در بیمارستان زندان اوین به ویزیت بیماران می‌رفت، در آن روز با وجود اینکه خارج تهران بود و با وجود اصرار خانواده مبنی بر عدم رفتن به تهران، تأکید کرد که بیماران زندان اوین تحت مراقبت او هستند و باید حتماً آن‌ها را ویزیت کند. ایشان در بمباران شدید زندان مجروح و دچار آسیب شدید در دست و پا شد و هم‌اکنون تحت درمان است. جالب این است که پس از حادثه، زندانیانی که از بیماران ایشان بودند، به کمکش آمده و او را نجات دادند.
* بسیاری معتقدند که پیشرفت‌های امروز پزشکی ایران مرهون تجاربی است که اساتید و پیشکسوتان این حوزه در دوران دفاع مقدس کسب کرده‌اند، نظر شما چیست؟
بله توانمندی پزشکی و خصوصاً جراحی ما مدیون بهداری رزم دفاع مقدس است. اما اساتید و صاحب‌نظرانی که آن زمان حضور داشتند، بر این باورند که باید از تجربیات جنگ ۱۲روزه اخیر نیز به شکل علمی و پژوهشی بهره‌برداری کرد. معتقدم که این فرصت ارزشمند باید به طور جدی مورد بررسی علمی قرار گیرد و حوزه‌های تحقیقاتی و بهداشتی و درمانی ما به صورت شبانه‌روزی روی آن کار کنند. نوع حملات، جنگ‌افزارهای به کار رفته، شکل مصدومیت‌ها و زخمی‌هایی که داشتیم، کاملاً متفاوت از دوران دفاع مقدس و جنگ‌های کلاسیک بوده است. حتی نحوه آواربرداری، نوع تریاژ و سازماندهی نیروهای بهداشت و درمان نیز کاملاً تغییر کرده است و همه این موارد جای بررسی و مطالعات گسترده‌ای دارد.
من در حادثه زلزله بم نیز حضور داشتم و شاهد زیرآوار ماندن افراد بودم، اما واقعاً برخی از مصدومانی که در این دوره داشتیم، که متأسفانه بعضی از آن‌ها به شهادت رسیدند، در مواجهه با این نوع جراحات کاملاً متفاوت از آنچه که در کتب و تجربیات قبلی خوانده و دیده بودیم، بودند. این تفاوت باید به دقت مورد مطالعه قرار گیرد.
این کار علاوه‌بر پیشرفت علم پزشکی، موجب ارتقای توانمندی جامعه پزشکی و افزایش آمادگی ما در برابر حوادث احتمالی آینده خواهد شد، یعنی سه برکت مهم برای کشور دارد که باید با جدیت در دستور کار قرار گیرد. من از وزارت بهداشت و انجمن‌های علمی نیز تقاضا کرده‌ام که این موضوع را جدی بگیرند. انجمن‌های علمی مهم مانند ارتوپدی، جراحی، بیهوشی، شیمیایی، پزشکی هسته‌ای و سایر رشته‌ها باید به شکل علمی به آموخته‌های این جنگ بپردازند.
در دوران دفاع مقدس نیز ما موضوع حملات شیمیایی را مستند کردیم. این تحقیقات در سطح بین‌المللی پذیرفته شده و از آن مقالات متعدد علمی منتشر شده که حقانیت ما در مقابل استفاده عراق از سلاح شیمیایی را اثبات کرده است. اکنون این موضوع به یکی از معتبرترین منابع جهانی برای مقابله با جنگ‌های شیمیایی تبدیل شده و در کشورهای مختلف از جمله آمریکا به عنوان مرجع آموزشی استفاده می‌شود.
جنگ اخیر نیز امکان دارد بار دیگر چنین تجاربی را به همراه داشته باشد و این فرصت ارزشمند باید از سوی انجمن‌های علمی و دانشگاه‌های علوم پزشکی به شکل جدی دنبال شود. این مستندات نشان می‌دهد که کودک دوماهه، پیرمرد ۸۲ ساله، دو زن باردار و حتی پزشکانی که در حال خدمت بودند، در این جنگ چگونه به شهادت رسیدند.
علاوه‌ بر جنگ شناختی که در جریان است، یک جنگ علمی نیز در منابع و مراجع علمی وجود دارد که باید به آن نیز توجه ویژه‌ای داشته باشیم. همان‌طور که پیش‌تر عرض کردم، نوع جراحاتی که برخی از سرداران شهید ما دیده‌اند، نیازمند بررسی دقیق‌تری است. بنده افتخار داشتم که در لحظات اولیه پس از شهادت برخی از این سرداران عزیز، در کنار پیکر مطهرشان حضور داشته باشم. مشاهده کردم که با وجود آنکه این عزیزان مورد حمله مستقیم قرار گرفته بودند، بعضاً پیکر آن‌ها سالم بود اما آثار خفگی مشهود بود. این امر نشان می‌دهد نوع جنگ‌افزارهایی که به کار رفته باید به دقت مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد.
* در رابطه با مدیریت بحران در جنگ، اخیراً شما گفته بودید که پدافند غیرعامل و مدیریت بحران در کشور ما نیازمند ادغام هستند، لطفاً در این باره توضیح بدهید.
واقعیت این است که این جنگ را باید مثل یک رزمایش تلقی کرد؛ رزمایشی که در خلال آن، هم قوت‌ها مشخص شد و هم ضعف‌ها. نکته‌ای که بنده مطرح کردم ناظر به یک مسئله ریشه‌ای و ساختاری در کشور است و آن عبارت است از بحران در مدیریت بحران. این بحران نه‌فقط در جنگ، بلکه در تمام حوادث طبیعی و غیرطبیعی نظیر زلزله، اپیدمی کرونا و غیره نیز نمود داشته است.
مسئله اصلی این است که ما فاقد یک ساختار منسجم، توانمند و مقبول هستیم که بتواند در شرایط بحران، فرماندهی واحد را اعمال کند. این درحالی است که دستگاه‌ها به‌صورت مجزا عملکرد خوبی دارند، برای مثال، هلال‌احمر عملکرد قابل تقدیری داشت، اورژانس کشور به‌ویژه اورژانس تهران فوق‌العاده عمل کرد و من شاهد بودم که آقای دکتر محمداسماعیل توکلی، رئیس اورژانس تهران، همچون یک فرمانده خط مقدم در میدان حضور داشت و با روحیه‌ای جهادی، شهادت‌طلبانه و فعال، فرماندهی عملیات را در صحنه‌های مختلف بر عهده گرفت. نظام سلامت کشور، بیمارستان‌ها حتی در بخش خصوصی نیز عملکرد مناسبی داشتند. 
اما نکته اینجاست که ما فاقد یک فرماندهی واحد و متمرکز هستیم. سازمان مدیریت بحران که ذیل وزارت کشور فعالیت می‌کند، در این حوادث تلاش خود را داشته، اما جایگاه فعلی آن، که حتی در سطح معاون وزیر هم نیست، اجازه اِعمال مدیریت فراگیر در بحران را نمی‌دهد. این سازمان، با توجه به موقعیت ساختاری‌اش، توان هماهنگ‌سازی کلیه دستگاه‌ها را در زمان بحران ندارد.
از سوی دیگر، ما سازمان پدافند غیرعامل را داریم که با تصویب مجلس، به سطح سازمانی ارتقاء یافته، اما ذیل نیروهای مسلح قرار دارد. ورود این سازمان به عرصه اجتماعی تابع ضوابط خاص و پیچیده است و به‌همین دلیل نمی‌تواند مدیریت کلیت جامعه را در شرایط بحران برعهده بگیرد.
بنابراین، پیشنهاد و مطالبه جدی ما این است که دو سازمان مذکور، یعنی سازمان مدیریت بحران و سازمان پدافند غیرعامل، باید ادغام و تبدیل به یک سازمان واحد شوند که مستقیماً زیر نظر ریاست‌جمهوری و مستقر در نهاد ریاست‌جمهوری باشد. همچنین، این سازمان باید دارای اختیارات ویژه برای آماده‌سازی کشور در دوران صلح و اعمال فرماندهی واحد در دوران بحران باشد.
در این‌جا اجازه دهید به حوزه‌های دیگری مثل رسانه اشاره کنم. در شرایط بحرانی و جنگی، این پرسش مطرح است که فرماندهی واحد رسانه‌ای با چه نهادی است؟ چه کسی باید تعیین کند چه خبری منتشر شود؟ چه سیاست خبری باید اتخاذ شود؟ چه پیامی باید به مردم داده شود و چگونه؟ در حال حاضر، فرماندهی مشخصی در حوزه اطلاع‌رسانی بحران وجود ندارد و همین مسئله می‌تواند آسیب‌زا باشد. این تشتت آرا ناشی از فقدان فرماندهی واحد در اطلاع‌رسانی بحران است.
در حوزه بهداشت و درمان نیز با وجود عملکرد مطلوب، باز هم مسئله اصلی، نبود ساختار فرماندهی واحد و منسجم است. وزارت بهداشت، سازمان هلال احمر، بهداری نیروهای مسلح، بخش خصوصی و سازمان نظام پزشکی باید به‌صورت یکپارچه و منسجم در چارچوبی مشخص فعالیت کنند تا همه بدانند دقیقاً چه اقداماتی باید انجام دهند.
در چنین شرایطی، بسیاری از مردم دچار سردرگمی شدند. برخی از مردم تهران را ترک کردند، در حالی که هیچ اطلاع‌رسانی مشخصی وجود نداشت که چه کسانی باید بمانند و چه کسانی بروند. در حوزه آموزش به مردم نیز وضعیت مشخصی وجود نداشت؛ اینکه آیا آژیر خطر باید به صدا درآید یا نه، مردم به پناهگاه یا مترو بروند یا نروند. این عدم انسجام ناشی از فقدان مدیریت واحد متمرکز است که در نهایت منجر به هدررفت منابع و خنثی شدن اقدامات دستگاه‌ها می‌شود. از نظر من، مجلس شورای اسلامی باید در اسرع وقت به این موضوع ورود کند.
اگر امروز از رؤسای سابق سازمان مدیریت بحران کشور سؤال کنید، اغلب آن‌ها از بدنه این سازمان نبوده‌اند. بیشتر آن‌ها از دستگاه‌های دیگر به‌صورت موقت و به اصطلاح «عاریتی» به این سمت آمده‌اند. نه تنها مدیر نهادینه و تخصصی نداشتیم، بلکه بسیاری از آن‌ها پس از اتمام مسئولیت به نهادهای دیگر منتقل شده‌اند و هیچ سابقه سازمانی یا تداومی در بدنه سازمان ایجاد نشده است. متأسفانه افراد بومی یا متعلق به خود این نهادها به‌عنوان مدیر تعیین نشده‌اند و این مسئله تأثیر منفی بر عملکرد و تثبیت ساختار داشته است.
این دو سازمان (مدیریت بحران و پدافند غیرعامل) وظیفه داشتند مردم را برای شرایط جنگی آماده کنند، اما اکنون اگر از شهروندان یا حتی از ما سؤال شود که محتویات استاندارد یک کوله اضطراری چیست، پاسخ مشخصی نداریم. در حالی که در دنیا استانداردهای روشنی برای چنین شرایطی وجود دارد؛ برای زمان‌هایی که برق یا آب قطع می‌شود یا افراد مجبور به ترک خانه یا حضور در پناهگاه می‌شوند، باید ساک یا بسته بهداشتی و درمانی استانداردی آماده ‌باشد. چه نهادی این استاندارد را تدوین و به مردم یا سازمان‌ها ابلاغ کرده است؟
از طرف دیگر تکلیف فضای مجازی در شرایط بحران و حوادث مشخص نیست. در چنین شرایطی نوعی سردرگمی در کشور وجود دارد. یک نفر می‌گوید فلان پلتفرم حذف شود، دیگری می‌گوید نصب شود. برخی می‌گویند از تلفن همراه استفاده نشود، برخی دیگر می‌گویند باید استفاده شود. سؤال مهم این است که ما دقیقاً از کجا آسیب می‌بینیم؟ از طریق تلفن‌های همراه؟ از طریق جاسوس‌های میدانی و نفوذی؟ از طریق ماهواره؟ یا از طریق پهپادها؟ ممکن است همه این عوامل در کار باشند، اما نقش هرکدام چقدر است؟ این‌ها مسائلی است که باید پیشاپیش شناسایی و تعیین تکلیف می‌شد و مسئول مشخصی برای بررسی و تحلیل آن وجود می‌داشت.
نکته‌ای مهم‌تر از همه این‌ها، میزان بهره‌گیری از انجمن‌های تخصصی و چهره‌های دانشگاهی در مدیریت این بحران‌هاست. دو سازمان اصلی مرتبط، یعنی سازمان مدیریت بحران و سازمان پدافند غیرعامل، تا چه اندازه از این ظرفیت‌ها استفاده کرده‌اند؟ باید بگویم تقریباً هیچ. من افرادی نخبه در حوزه علم مدیریت بحران را می‌شناسم؛ افرادی که در این علم صاحب‌نظر هستند و در کشورهای اسکاندیناوی به‌صورت استاد پروازی تدریس می‌کنند، این افراد هیچ جایگاهی در ساختار رسمی کشور در حوزه بحران ندارند.
ما در گذشته در سازمان نظام پزشکی پیگیر راه‌اندازی رشته دکتری «سلامت در بلایا و حوادث» بودیم که امروز این رشته وجود دارد. اکنون جمع زیادی از دانش‌آموختگان این رشته در کشور داریم؛ کسانی که دکترای مدیریت سلامت در بلایا و حوادث دارند. اما تاکنون از کدام‌یک از این افراد در ساختار رسمی کشور استفاده شده است؟
در مورد سازماندهی نیروهای داوطلب درمانی هم بنده این نکته را پیش‌تر به محضر وزیر بهداشت عرض کردم که ساختار سازماندهی نیروهای داوطلب در شهرستان‌ها، استان‌ها و در سطح ملی، نیازمند یک چارچوب سازمانی منسجم و دائمی است. نباید هربار که حادثه‌ای رخ می‌دهد، مجدداً فراخوان عمومی برای جذب داوطلبان صادر شود. بلکه باید از پیش، سازماندهی لازم برای مشارکت نیروهای متخصص و داوطلب در هر دو بخش خصوصی و دولتی صورت گرفته باشد. ما نباید در لحظه بحران، دنبال اطلاع‌رسانی باشیم، بلکه باید یک برنامه‌ریزی علمی و دقیق از پیش داشته باشیم.
این سازماندهی باید همه حوزه‌ها را در بر بگیرد؛ از رسانه و مشارکت‌های مردمی گرفته تا امدادگری، آواربرداری و غیره. وقتی از این منظر به موضوع نگاه می‌کنیم، کارهای فراوانی مانده که انجام نشده‌اند. نکته مهم اینجاست که بخش عمده‌ای از این کارهای انجام‌نشده، بر عهده سازمانی است که اساساً وجود ندارد. یعنی کاری که باید توسط یک ساختار رسمی و معین برای آموزش و سازماندهی مردم صورت گیرد، رها شده است.
در بسیاری از کشورهای اروپایی که حتی شاید بیش از صد سال است جنگی را تجربه نکرده‌اند، دقیق‌ترین نقشه‌های تخلیه اضطراری برای شهرها طراحی و تدوین شده‌اند. این نقشه‌ها در اختیار مردم قرار گرفته و آموزش‌های لازم نیز ارائه شده است. به‌طوری‌که اگر حادثه‌ای رخ دهد و نیاز به تخلیه شهر باشد، مردم می‌دانند از چه مسیری باید خارج شوند، به کدام مناطق امن بروند و چه اقداماتی انجام دهند، این نقشه‌ها به‌صورت ناحیه‌ به ‌ناحیه و منطقه ‌به‌ منطقه آماده شده‌اند.
* در پایان اگر جمع‌بندی و نکته‌ای مدنظر دارید، بفرمایید.
جامعه پزشکی ما در این حادثه، همانند دیگر حوزه‌ها، عملکردی درخشان و افتخارآمیز ارائه داد؛ هرچند همان‌طور که پیش‌تر اشاره کردم، کاستی‌هایی نیز وجود دارد که باید برطرف شوند. اما مهم‌ترین چالش در این زمینه، مسئله‌سازماندهی بوده است که نیازمند اصلاح و بهبود است.
از سوی دیگر، ساختار نیروی انسانی در حوزه بهداشت و درمان، ساختاری مستحکم و مناسب محسوب می‌شود، اما نیاز است آمادگی این ساختار برای مواجهه با حوادث بزرگ‌تر تقویت شود. این موضوع باید در دولت، مجلس و رسانه‌ها با اولویت بالا پیگیری شود.
متأسفانه در یک دهه و نیم گذشته برخی اقدامات نادرست موجب تضعیف این ساختار شده است که باید متوقف و جبران شود. باید ساختار بهداشت و درمان تقویت و جایگاه آن دقیقاً مطابق سیاست‌های کلی رهبر معظم انقلاب تثبیت شود. همچنین سهم سلامت از تولید ناخالص داخلی (GDP) باید به حد قانونی و استاندارد خود برسد. نمی‌توان سهم سلامت را کاهش داد و انتظار داشت در مواجهه با حوادث، بهداشت و درمان عملکرد مناسبی داشته باشد. همان‌گونه که بر تقویت توان دفاعی کشور در زمینه آفند و پدافند تاکید داریم، به همان اندازه باید ساختار بهداشت و درمان را نیز تقویت کنیم.
علاوه‌بر این، به‌رغم تمامی تلاش‌ها، متأسفانه گاه شاهد تحقیر و بی‌احترامی به جامعه پزشکی در رسانه‌ها بوده‌ایم. این موضوع به‌شدت نگران‌کننده است. در شرایط جنگ و بحران، که تعداد زیادی روان‌شناس، روان‌پزشک و متخصصین مربوطه در کشور داریم، جای تعجب است که برخی رسانه‌ها به افرادی که بدون صلاحیت علمی و تخصصی، فعالیت می‌کنند، اجازه داده‌اند درباره سلامت روان و مقابله با استرس سخنرانی کنند. این اقدام، هم تحقیر جامعه پزشکی است و هم نادیده گرفتن شأن و جایگاه آنان. ما به عنوان جامعه پزشکی، که سال‌ها آموزش دیده و تجربه کسب کرده‌ایم، انتظار داریم که حرمت و حقوق ما رعایت شود تا بتوانیم ساختاری مستحکم و قوی را برای خدمت‌رسانی به مردم حفظ کنیم.