kayhan.ir

کد خبر: ۳۰۵۹۵۱
تاریخ انتشار : ۲۸ بهمن ۱۴۰۳ - ۲۲:۳۲

اخبار ویژه

 
 
 
 
اکثریت آمریکایی‌ها معتقدند نباید به اسرائیل کمک شود 
 اخیرا نیویورک تایمز مقاله‌ای را منتشر کرده است که در آن به گرایش مردم آمریکا نسبت به اسرائیل پرداخته است‌، ولی نکته جالب اینکه قسمت‌هایی از این نظرسنجی مؤسسه IPSOS را در مقاله خود نیاورده است. در این نظرسنجی که واقعیت جامعه آمریکا نسبت به رژیم صهیونیستی را نشان می‌دهد، اکثریت 
(۵۳ درصد) آمریکایی‌ها معتقدند که نباید برای اسرائیل هزینه ‌کنیم. در این نظرسنجی بر مبنای سن؛ 60 درصد شهروندان 18 تا 29‌، 60 درصد 30 تا 44 سال‌،
52 درصد 45 تا 59 سال و 43 درصد بالای 60 سال به هزینه کردن آمریکا برای رژیم صهیونیستی اعتراض داشته‌اند.
بر مبنای نژاد هم 49 درصد سفید پوستان، 54 درصد سیاه پوستان 
و 64 درصد هیسپانیک‌ها(اسپانیا زبانها) و 54 درصد هم سایر نژادها همین نگاه را نسبت به هزینه کردن آمریکا برای اسرائیل دارند. 
 
 
اگر مسئولان هوشمندانه عمل کنند حادثه به بحران تبدیل نمی‌شود 
جنس و شدت حوادث با هم فرق می‌کند اما در عین این تفاوت، اگر اراده‌ای برای کنترل و مدیریت آن وجود داشته باشد چه بسا سخت‌ترین و پرشدت‌ترین حوادث، با کمترین هزینه و بالعکس‌، حوادث کوچک‌تر با وزن کمتر، بالاترین هزینه را برای فرد، سازمان یا یک نظام سیاسی در پی دارد. دو اتفاق در دو مقطع زمانی در کوی دانشگاه تهران افتاد که در یکی دامنه آن به بیرون از محیط دانشگاه کشیده شد و فضای کشور را ملتهب و بحرانی کرد و دیگری که در روز چهارشنبه اتفاق افتاد‌، با مدیریت مناسب صحنه‌، نگرانی‌ها را برطرف و آرامش را به محیط دانشجویی برگرداند. این در حالی بود که کسانی با وجود غیر سیاسی بودن قتل مظلومانه یک دانشجو در خیابان پیرامونی کوی دانشگاه در پی سوءاستفاده سیاسی از آن بودند.
حادثه‌ای که روز چهارشنبه در خیابان کارگرشمالی (امیرآباد) افتاد در 18 تیر 1378 به شکل دیگر و البته در بستر یک سناریوی از پیش طراحی شده سیاسی به بهانه توقیف روزنامه سلام رخ داد. اما در حادثه کوی دانشگاه در سال 1378 هم صحنه‌گردانان سیاسی‌، هم مسئولین دولتی‌، هم عناصر دستگیر شده رخنه کرده در میان دانشجویان اهداف دیگری را دنبال می‌کردند و نه تنها نمی‌خواستند فضای دانشگاه آرام باشد‌، بلکه با سخنرانی‌ها و دستورات و هدایت‌های خود بر آتش افروخته شده لحظه لحظه می‌دمیدند.
از افرادی که از قضا معاون سیاسی وزارت کشور بود و انتظار آرام کردن محیط جامعه از او می‌رفت مصطفی تاجزاده بود. سخنرانی تاجزاده برای دانشجویانی که در عصر روز 19 تیر در مقابل وزارت کشور تجمع کرده بودند، موجب عصبانیت بیشتر دانشجویان شد. تاجزاده در این سخنرانی گفته بود شما چرا آمده‌اید اینجا؟ شما چرا درِ وزارت کشور را از جا می‌کنید؟ این‌جا که مال شماست. شما باید جای دیگری بروید و درِ آنجا را بکنید! با این خط هدایت‌گری تاجزاده بود که 1500 نفر از تجمع کنندگان رو‌به‌روی وزارت کشور که غالب آنها دانشجو نبودند با چهار بلندگو و شعارهای تند به سمت خیابان ولی‌عصر و فلسطین جنوبی حرکت کردند.
کمتر از یک ماه بعد از حادثه کوی دانشگاه یعنی پنجم مردادماه 1378، خاتمی‌، رئیس‌جمهوری وقت ایران، در سخنرانی خود در دیدار عمومی با مردم همدان گفت: «بعد از حادثه کوی دانشگاه، شورش پیش آمد. آنچه در تهران پیش آمد، لطمه به امنیت ملی بود؛ تلاشی بود برای برهم زدن آرامش مردم شریف و تخریب اموال عمومی و خصوصی و بالاتر از آن، اهانت به نظام و ارزش‌های آن.
آنچه پیش آمد، حادثه ساده‌ای نبود؛ تلاشی بود برای مرزشکنی و برای ابراز کینه‌توزی علیه نظام که نه رابطه‌ای با این ملت شریف داشت و نه نسبتی با دانشگاه و دانشگاهیان. حادثه شورش، یک حرکت کور، یک بلوا، یک حرکت ضدامنیتی، با شعارهای منحرف‌کننده بود. در واقع این شورش، نه تنها یک اقدام ضدامنیتی بود بلکه یک اعلام جنگ بود.» 
در حادثه اخیر کوی دانشگاه برخی افراد که در 18 تیر 78 در حلقه نزدیکان رئیس‌جمهور وقت بودند و آن زمان هیچ نگرانی از زیر سؤال رفتن امنیت کشور نداشتند به یکباره نگران امنیت کشور شدند. یکی از این افراد که با توئیتی خواست نگرانی خود را نشان دهد‌، محمدعلی ابطحی، مسئول دفتر دولت خاتمی و از دستگیرشدگان فتنه 88 بود. او در یک توئیت پیرامون حادثه کشته شدن این دانشجوی کوی دانشگاه توسط زورگیرها نوشته است:
«فاجعه کشته شدن توسط زورگیران خیابانی که مقتول دانشجو بوده و می‌توانسته هر فرد دیگری هم‌باشد، دردناک بود. حس ناامنی عمومی جامعه را دچار شوک می‌کند. مسئولان امنیتی، اطلاعاتی، انتظامی، در این فضای بی‌تاب جامعه رسالت و وظیفه مهمی برای امنیت مردم دارند.» 
حادثه کشته شدن دانشجوی مظلوم دانشگاه توسط چند جیب‌بر بسیار تلخ است و پلیس باید و حتما مجرمان این حادثه را در اسرع وقت دستگیر کرده و دستگاه قضا به سزای عمل کثیف‌شان برساند. 
اما امثال ابطحی با نام نهادن «فاجعه» بر این حادثه و اطلاق صفت «بی‌تاب» به یک جامعه آرام که در شادترین ایام سال قرار دارد؛ قصد دارند از زندگی و پیکر این دانشجوی مظلوم هیزمی بسازند تا در آتشی که در خیابان می‌افروزند به کارشان بیاید. 
اما از برخی دلسوزی‌های تصنعی افرادی همچون ابطحی بگذریم‌، برآیند اقدامات دولت پزشکیان در این چند روز خوب بوده است. چراکه نقطه مقابل اتفاقات کوی دانشگاه در سال 1378، مدیریت اعتراضات دانشجویی در پی به قتل رسیدن امیر محمد خالقی دانشجوی دانشگاه تهران بود که عصر چهارشنبه در مجاورت کوی دانشگاه به ظاهر با هدف سرقت‌، مورد قتل قرار گرفت. در این‌جا با وجود فضا‌سازی برای بحران‌آفرینی توسط برخی افراد در فضای مجازی و حتی برخی رسانه‌ها‌، مسئولان در وزارت کشور‌، وزارت علوم و دستگاه قضائی از همان ساعات اولیه دست به‌کار شدند و‌ غالبا ادبیات به‌کار رفته توسط مسئولان، آرام‌کننده فضای دانشگاه بود. دادستانی و نیروی انتظامی برای شناسایی قاتل، همه همت خود را به میدان آوردند. مدیر کوی دانشگاه تهران برای تسکین احساسات دانشجویان استعفا داد و دهها اقدام دیگر انجام شد تا سناریوی دشمن که درصدد است با حادثه‌‌ای‌، محیط‌های آموزشی کشور را ملتهب کند، برخلاف رفتار مسئولان وزارت کشور و وزارت علوم در سال 78‌، آرام و بدون کمترین تنش خاتمه یابد. 
 
 
فارین پالیسی: رفتار ترامپ آمریکا را ضعیف و رقبا را متحد می‌کند
سردبیر نشریه تخصصی سیاست خارجی در آمریکا، نسبت به خسارت‌های بزرگی که سیاست خارجی دیوانه‌وار ترامپ به اقتدار آمریکا خواهد زد، ابراز نگرانی کرد.
استفان والت که نظریه‌پرداز روابط بین‌الملل و استاد دانشگاه‌ هاروارد هم هست، در یادداشتی خاطر نشان کرد: سیاست‌های نامتعارف و غیرقابل ‌پیش‌بینی کاخ سفید باعث نگرانی متحدان آمریکا شده و آنان را به تشکیل ائتلاف‌های جدید سوق داده است. ادامه این روند، موقعیت آمریکا را تضعیف می‌کند و فرصت‌های بیشتری برای رقبای جهانی‌اش فراهم خواهد کرد.
والت در فارن‌پالیسی نوشت: قسم می‌خورم برنامه من این بود که در این هفته، درباره چیزی غیر از رئیس‌جمهور ایالات‌ متحده دونالد ترامپ بنویسم، اما سیل سیاست‌های بدی که از کاخ سفید سرچشمه می‌گیرد غیرممکن است که نادیده گرفته شود؛ به‌ویژه وقتی که سیاست خارجی را به شکل ناگهانی و گسترده به سمت چیزهای عجیب و غریب می‌کشد. مسئله کلیدی، تاثیری است که اعمال تعرفه‌های ترامپ، و سایر ابتکارات او بر زندگی آمریکایی‌ها خواهد داشت و بخشی از پاسخ به این سؤال بستگی به این دارد که بقیه جهان چگونه به تلاش‌های سنگین ترامپ برای ضرب و شتم و قلدری آن واکنش نشان می‌دهند. 
در جهانی فاقد قدرت مرکزی، همه دولت‌ها تمایل دارند که اگر یک دولت بیش از حد قوی شود نگران باشند؛ زیرا نمی‌توانند مطمئن باشند که چگونه ممکن است از قدرتی که در اختیار دارد استفاده کند. نتیجه این است که دولت‌های ضعیف‌تر تمایل زیادی به متحد کردن نیروها برای کنترل قدرت‌های قوی‌تر دارند و در صورت تلاش برای تسخیر یا تسلط بر قدرت‌های ضعیف‌تر، آنها را شکست می‌دهند. اگر یک قدرت قوی در نزدیکی آن قرار گیرد یا ارتش قدرتمندی داشته باشد که به نظر می‌رسد اساساً برای سلطه بر دیگران طراحی شده است یا اگر به نظر برسد که نیات بدی دارد، تمایل به تعادل افزایش می‌یابد. ایالات‌متحده قوی‌ترین قدرت اقتصادی و نظامی جهان از زمان جنگ جهانی دوم بوده، با این حال بیشتر قدرت‌های بزرگ و متوسط ​​جهان ترجیح می‌دهند با آن همسو شوند تا اینکه در برابر آن تعادل برقرار کنند. 
اگرچه متحدان ایالات‌ متحده اغلب قضاوت ایالات‌ متحده را زیر سؤال می‌بردند و نگران بودند که سیاست‌های ایالات ‌متحده ممکن است به‌طور ناخواسته به آنها آسیب برساند، در حالت تعادل، آنها همچنان ایالات‌ متحده را به‌عنوان یک شریک مفید و نه به‌عنوان یک خطر جدی می‌دیدند. برتری ایالات‌ متحده نیز قابل تحمل بود؛ زیرا هر دو دولت دموکرات و جمهوری‌خواه به‌طور کلی با متحدان با احترام رفتار می‌کردند. اما رویکرد ‌ستیزه‌جویانه دولت ترامپ به کشورهای سنتی طرفدار آمریکا مانند کانادا یا دانمارک بی‌سابقه است. شرکای آمریکایی نه تنها باید نگران باشند که ایالات ‌متحده دیگر قابل اعتماد نیست، بلکه باید نگران باشند که به‌طور فعال بدخواه است. وقتی رئیس‌جمهور تهدید می‌کند که کانال پاناما را بازپس می‌گیرد یا‌گرینلند را فتح می‌کند یا کانادا را به پنجاه‌ویکمین ایالت تبدیل می‌کند- مهم نیست که معاهدات موجود چه می‌خواهند یا پاناما، دانمارک یا‌ گرینلندی‌ها درباره آن چه می‌گویند- همه کشورها باید نگران باشند که ممکن است گزینه بعدی باشند.
همان‌طور که تئوری موازنه تهدید پیش‌بینی می‌کند، برخی از رهبران این کشورها در حال حاضر از تلاش‌های هماهنگ برای مقاومت در برابر برنامه خطرناک ترامپ حمایت می‌کنند. هفته گذشته، وزیر دارایی سابق کانادا خواستار برگزاری نشست سران مکزیک، پاناما، کانادا و اتحادیه اروپا شد تا پاسخ‌های مشترکی به تعرفه‌ها و حق حاکمیت ترامپ ارائه دهند. مصر، اردن، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، قطر، تشکیلات خودگردان فلسطین و اتحادیه عرب با صدور بیانیه‌ای مشترک پیشنهاد ترامپ برای پاک‌سازی نژادی فلسطینیان از غزه و کرانه باختری را رد کردند. اگر ترامپ به مسیر کنونی خود ادامه دهد، چنین تلاش‌هایی افزایش خواهد یافت و برخی کشورها به دنبال کمک از پکن خواهند بود، حتی شرکای آسیایی آمریکا. رویکرد رادیکال ترامپ نتیجه معکوس خواهد داد. او ممکن است در کوتاه‌مدت چند امتیاز کسب کند؛ اما نتایج بلندمدت مقاومت جهانی بیشتر و فرصت‌های جدید برای رقبای آمریکا خواهد بود. حفظ تعادل جهان مستلزم استفاده انتخابی از قدرت و مقدار قابل توجهی خویشتن‌داری است. یعنی به دنبال هر فرصتی برای تحقیر کشورهای ضعیف‌تر یا رهبران آنها نباشیم. سایر کشورها باید متقاعد شوند که واشنگتن به وعده‌های خود عمل خواهد کرد و قطع یک توافق یا دادن امتیاز صرفاً درخواست‌های جدیدی را ایجاد نخواهد کرد. متاسفانه، خویشتن‌داری، وفای به قول‌ها و رفتار محترمانه با دیگران هرگز بخشی از کتاب بازی ترامپ نبوده و افراد کم‌صلاحیتی که او منصوب کرده است، این احتمال را کاهش می‌دهد که سیاست خارجی ایالات ‌متحده با ظرافت عمل کند.
همگان از قدرت ایالات ‌متحده آگاهند؛ اما اکنون شاهد پیامد‌های کنار گذاشتن دستکش مخملین هستیم. همان‌طور تجربه تاریخی از مهاجمان گذشته نشان می‌دهد، کشور‌هایی که به زورگویی و مجازات به‌عنوان ابزار اصلی دیپلماسی متوسل می‌شوند، سرانجام خود را در وضعیتی می‌یابند که دوستان کمتر، دشمنان بیشتر و نفوذ محدودتری دارند. تصور نمی‌کردم ایالات ‌متحده بتواند همسایگان نزدیک و بسیاری از متحدان دیرینه خود را به‌طور دائمی از خود براند، اما شواهد نشان می‌دهد که دقیقاً در همین مسیر قرار گرفته است.
 
 
 
پروژه «عادی‌سازی» پس از شکست «مذاکره‌» با آمریکا
جریانی در کشور همواره تلاش دارد مسیری را برای مذاکره با آمریکا با وجود تمام تحقیر‌هایی که ترامپ می‌کند‌، بازنگه دارد. صفحه اول روزنامه‌های اصلاح‌طلب تا قبل از نشستن ترامپ بر کاخ سفید، مرتب با انتشار مطالبی همچون؛ « این ترامپ‌، ترامپ چهار سال پیش نیست»‌، «‌نباید فرصت مذاکره با آمریکا را از دست داد» و دهها تیتر با این مضامین را منتشر می‌کردند. اما وقتی ترامپ با یادداشتی که در‌باره ایران و آمادگی برای مذاکره با شرط حذف همه داشته‌های ایران البته با چاشنی تحریم‌های حداکثری را مطرح کرد، این جماعت فرمان خود را تغییر دادند تا شاید بتوانند از جاده خاکی به مقصود خود که همان مذاکره با آمریکا بود‌، برسند.
روزنامه شرق در شماره دیروز خود 28 بهمن یک گفت‌وگوی مفصل با آقایان محسن‌هاشمی و فریدون مجلسی در‌باره «آینده ایران» انجام داده است. البته این گفت‌وگو بخش‌های خوب و مهمی 
نیز داشت. 
اما نکته مورد نقد در این گفت‌وگو به مبحث«عادی بودن» برمی‌گردد. در این گفت‌وگو تاکید شده بود که؛ « ایران برای رفع مشکلات و مسائل خود باید عادی رفتار کند. ما باید عادی باشیم و عادی بودن یعنی تبعیت از اصول قوانین و قواعد بین‌المللی. اصول قوانین و قواعد بین‌المللی را سلیقه ما تعیین نمی‌کند. باید عادی باشیم و مثل کشورهای دیگر در تبعیت از قوانین و قواعد بین‌المللی با دیگران هماهنگ باشیم.» اینکه اصول و قواعد بین‌المللی مورد وفاق همه کشورهاست‌، امری پذیرفته است ولی اگر کشورهایی بخواهند در بستر همین قوانین‌، حقوق ملتی را زیر پا بگذارند آنچنان که امروز در رابطه با موضوع هسته‌ای ایران‌، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تحت نفوذ آمریکا و سه کشور اروپایی به ایران فشار می‌آورند که فراتر از پادمان عمل کند، آیا باید برای هماهنگ بودن با این کشورها و با این توجیه که ما می‌خواهیم یک کشور «عادی» باشیم، از حقوق قطعی خود صرفنظر کنیم. پروژه عادی‌سازی و عادی شدن همان کلاه گشادی است که ترامپ در دوره قبلی ریاست جمهوری خود بر سر کشورهایی همچون امارات و بحرین گذاشت تا روابط خود را با رژیم صهیونیستی عادی کنند و اگر طوفان‌الاقصی‌ای اتفاق نمی‌افتاد معلوم نبود بقیه کشورهای عربی در بستر این عادی‌سازی امروز چه سرنوشتی 
داشتند.