فیلم خدای جنگ؛ خوب و مرعوب!
مهدی متولیان
اسمش تنها به این دلیل خدای جنگ شده که یکی از شخصیتهای غیر ایرانی در فیلم، مرعوبیت خود در برابر موشک را چنین روایت میکند. و در مقابل هم رزمنده ایرانی پاسخ درخوری به او نمیدهد. صحنههای آماده کردن موشک برای شلیک هم با یک موسیقی حجیمِ همراه آکاپلا، گویا میخواهد عظمت و هولانگیزی آن موشک ویرانگر را به رخ بیننده بکشد. حتی در یک نما قهرمان، سر در گریبان است و دستش را روی موشک آماده شلیک گذاشته. کأنه با او راز و نیاز میکند! آیا فیلمساز هم خود بر هم این باور بوده؟!
برداشت آزاد خدای جنگ از داستان واقعی، کار درست و هوشمندانهای بود. چون دست فیلمساز را برای پرداخت سینماییتر قصه باز کرد و توانست عصارهای از همه عوامل و اسباب کنشهای قهرمان داستان را در یک فیلم دوساعته جا بدهد. این عوامل و اسباب، عمق معنایی و انگیزش قهرمان را نشان میدهند و اگر قرار بود فیلمی نعلبهنعل بر وفق واقعیت ساخته شود، حتماً این امکان فراهم نمیشد. این تدبیر میتواند یک راهبرد برای سینمایی کردن سوژههای تاریخی باشد. طراحی صحنه و لباس بینقصتر از تمام فیلمهای مشابه بود و کمترین خطا را میشد در آن پیدا کرد. حتی به شکل پلاک ماشینهای سپاه در آن زمان دقت شده بود. شخصیتپردازیها هم قابل قبول بود و آن امر هویتی که در نوشتههای قبلی و درباره فیلمهای مشابه مطرح کردم، کمابیش در اینجا وجود داشت؛ اما...
اما مهمترین نقص خدای جنگ از هم این نامگذاری شروع میشود که در ابتدا گفتم؛... بوی مرعوبیت میدهد. موضع رزمنده مؤمن در برابر تکنولوژی چنین نیست و اثری هم از این موضع در فیلم دیده نمیشود. این یک مبحث معرفتی درباره انسان انقلاب اسلامی است که نمایشی کردن آن میتوانست غنای بسیار بیشتری به فیلم بدهد. و اصلاً کار هنرمند هم این است. هنرمند صرفاً گزارشگر تاریخ نیست...
با اینهمه، به نظرم سینمای انقلاب نرمنرمک دارد در روشهای بیانی خود پخته میشود و انشاءالله در آینده گویش مستقل سینمایی خود را پیدا خواهد کرد. اما هنوز خیلی چیزها کم است.