عصبانیـت «سـیا» از «گینکزلی مارتین» و «نیو استیتسمن»
فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
فصل دوازدهم
پس چه باید کرد؟ تا میتوانید به حقایق تجربی بچسبید، همیشه به خاطر داشته باشید که اینها توسط هرکسی که تصمیم به اصلاح سازوکار ادراک بگیرد، قابل اصلاح خواهد بود.
آلدوسهاکسلی، بیچشم در غزه
مجله «اینکانتر» که از سال ۱۹۵۳ تا ۱۹۹۰ منتشر شد، نقشی کلیدی در تاریخ روشنفکری پس از جنگ داشت که میتوانست به اندازه مجلس بزم ادبی، دوست داشتنی و یا ناجور باشد. در این مجله بود که نانسی میتفورد، مقاله معروف خود با عنوان «اشرافیت انگلیسی» را منتشر کرد که با یک تحلیل آمیخته به شوخی، طعنهای به آداب و رسوم بریتانیا میزد و تمایز بین «شما» و «غیر شما» را معرفی میکرد. این مجله بود که «یک دهه شگفتانگیز» آیزایا برلین، چهار مقاله بیاد ماندنی در مورد ادبیات روسیه، مقاله ولادیمیر ناباکف در مورد پوشکین، ایروینگها در مورد ادیت وارتون، دیوید مارکوند در مورد «احیای آزادیخواهی»، داستانهای خورخه لوئیس بورخس، مقالات انتقادی ریچارد المان، جایاپراکاش نارایان، دبلیو اچ اودن، آرنولد توین بی، برتران راسل، هربرت رید، هیو ترور روپر و برخی از بهترین مغزهای آن دههها را منتشر کرد.
این مجله در انگلستان و آمریکا، آسیا و آفریقا خوانده میشد. در توجه به موضوعات فرهنگی حد و مرزی نمیشناخت و به طرز عجیبی در مورد بسیاری از مسائل سیاسی ساکت بود و یا با ابهام سخن میگفت. در همه زمینهها، کاملا ایدئولوژیک و مصداق اتم تفکر جنگ سرد ضد کمونیستی بود. هرگز از حرکت
باز نایستاد اما با کسری بودجه قابل توجهی مواجه گردید که برای بیرون آمدن از بار بدهی، میبایست تیراژ خود را دو برابر مینمود. بر مسائل مشرف بود و بیاندازه به دنیای اطلاعات اتصال داشت. مایکل جوسلسون از آن به عنوان «بزرگترین سرمایه ما» یاد نمود.
ریاضت اقتصادی پس از جنگ،گریبان (انتشارات) هورایزنِ سیریل کانولی و اندکی بعد پنگوین نیو رایتینگِ جان له مان را گرفت. «لاندن مگزین» از لحاظ اقتصادی در حال فروپاشی بود و اف آر لیویس علیرغم دریافت کمکهای سخاوتمندانه از بنیاد راکفلر نقریبا داشت به کار اسکروتینی پایان میداد. فقط «نیو استیتسمن» و «نیشن»، که تیراژ هفتگی ۸۵۰۰۰ آن نشاندهنده تابآوری چشمگیر در برابر تلاشهای تضعیفش بود، رونق گرفتند. سوبسیدهای مخفی جوسلسون به [مجله] «قرن بیستم» بخشی از این کارزار بود. علاوه بر پول نقد، این مجله به همراه انجمن آزادی فرهنگی بریتانیا، دستورالعملهای صریحی برای «ورود به جدالی دائمی با نیو استیتسمن و نیشن» دریافت کرده بود.
سازمان سیا با آگاهی به عملکرد کمفروغ بریتانیا در کنفرانس ۱۹۵۰ برلین، مشتاق بود که در سایه بیطرفی، که قضاوت بسیاری از روشنفکران اروپایی به ویژه آنهایی که به نیو استیتسمن نزدیک بودند را با مشکل مواجه کرده بود، نفوذ خود را انجام دهد. مجله گینکزلی مارتین (اهل مصالحه و انفعال در برابر کمونیسم) و مجله نیو استیتسمن (با سیاست دوگانه سهلاندیشی و توجیههای وحشتناک) از ایده نگاه سوسیالیستی کاملاً منقطع از مسکو استقبال نکرده بودند و این عمیقاً خشم شوالیههای آمریکایی جنگ سرد را برانگیخته بود.
سرویس اطلاعاتی بریتانیا نیز علاقهمند به دست و پا کردن صدایی بود که بتواند در برابر سیاست دوگانه نیو استیتسمن، سهل اندیشی و توجیههای وحشتناک، بایستد. حمایت واحد اطلاعات تحقیقات از «تریبون»، که مطالبش توسط افسران سرویس خارجی گزینش و توزیع میگردید، حرکتی در این راستا به نظر میآمد. ملکوم موگریچ و وودرو وایات که هر دو از نزدیک با واحد اطلاعات تحقیقات در ارتباط بودند، در آوریل ۱۹۵۰ با توسکو فایول، سردبیر تریبون دیدار کردند تا در مورد آینده مجله بحث کنند؛ اما موگریج به این جمعبندی رسید که «آنها به طور فجیعی در لبه پرتگاه قرار دارند [در معرض سقوط و فروپاشی هستند]، و من گفتم که در راستای منافع جنگ سرد، مطالب آنها باید در تقابل با نیو استیتسمن باشد [و پاسخهای قاطع و دندان شکنی به او بدهد]. روی یکی از گزارههای مورد علاقه من را کار کند، در حالی که یکی از موفقیتهای بزرگ نیو استیتسمن به عنوان تبلیغاتچی، تثبیت این گزاره بود که باهوش بودن یعنی چپی بودن و چپی فکر کردن، در حالی تقریباً عکس این موضوع صادق است».
حمایت واحد اطلاعات تحقیقات از «تریبون» نتوانست فایول را قانع کند که رویکرد خود را عوض نموده و به افق مد نظر آن تن دهد. او در سال ۱۹۵۱ از [راهاندازی] یک «نشریه چپ انگلو امریکن» جدید سخن گفت. فایول به ایروینگ براون نوشت: «برنامهریزیها برای [چاپ] چنین نشریهای پیش رفته و چند نفر هم با نگران پیگیر هستند که من باید کار را شروع کنم. من ایده را مستقیما و یا از طریق نامه با دنیس هیلی، موریس ادلمن، دیک کراسمن، آرتور شلزینگر، دیوید ویلیامز و دیگران در میان گذاشتهام و به دلایل واضح این کار ما کاملاً خارج از فعالیتهای کنگره آزادی فرهنگی
است».