هفت نکته اخلاقی از هفتمین امام معصوم(ع)
حامد خانیپور
امام کاظم(ع) علی رغم اختناق حاکم در عصر خلافت غاصبانه عباسی به تربیت شاگردان و تبیین راههای کمال عقل انسانی و نحوه شناسایی سخن حق پرداخت. وجود مبارک امام هفتم مقام مؤمن را بسیار بالا میداند. بالا بودن مقام مؤمن تنها به این نیست که در آخرت درجات او عالی باشد، بلکه به این است که این دستورات را بگیرد و عمل بکند و منتشر نماید. همانطور که آن حضرت میفرماید:«الایمان عمل کله؛ ایمان سراسر عمل است»
(الکافی ج 2، ص 38، ح7)
در ادامه هفت درس و نکته اخلاقی از سیره و سخن آن امام همام را مرور میکنیم:
۱. صدق: از جمله نشانههای ایمان و بندگی صدق است.صدق مراحل مختلفی دارد که مهمترین و اولین مرحله از آن، صدق زبانی، است و برای سالک، اولین مرحله برای تمرین، صدق زبانی است. امام کاظم(ع) در روایتی میفرماید:«ان العاقل لا یکذب و ان کان فیه هواه؛ خردمند دروغ نمیگوید اگرچه میل آن در او باشد.» (تحف العقول، ص 408)
دروغ زبانی عبارت است از خبر دادن از چیزهایی برخلاف واقع آن. (بهشت اخلاق، ج 2، ص589)مرحوم امام در کتاب چهل حدیث خود اشاره به روایتی از پیامبر(ص) دارند که به امیرالمؤمنین(ع) میفرماید:«یا علی! أُوصِيكَ يَا عَلِيُّ فِي نَفْسِكَ بِخِصَالٍ فَاحْفَظْهَا اَللَّهُمَّ أَعِنْهُ اَلْأُولَى اَلصِّدْقُ فَلاَ يَخْرُجُ مِنْ فِيكَ كَذِبٌ أَبَداً » در این روایت پیامبر مسئله دروغ را به عنوان اولین توصیه آوردهاند که از مقدم بودن آن مشخص میشود که در نظر ایشان بیشتر از سایر وصایا اهمیت داشته است.
رذیله دروغ از اموری است که عقل و نقل متفق بر قبح و فسادش هستند و خود آن فی نفسه از کبائر و فواحش است. گاهی میشود به واسطه کشف یک دروغ، انسان به طوری از درجه اعتبار نزد مردم ساقط میشود که تا آخر عمر جبرانش را نتوان کرد. خدا نکند کسی به دروغگویی معروف شود که هیچ چیز بیش از این به حیثیت انسان لطمه نمیزند. براینها مفاسد دینی و عقوبات اخروی آن بسیار است. امام باقر(ع) فرمود: «خدای متعال برای شر، قفلهایی قرار داده و کلید آن را شراب قرار داده و دروغگویی از شراب بدتر است.» و در روایتی دیگر آمده «الکذب خراب الایمان».
(چهل حدیث امام، ص467)
اکنون قدری تفکر کن در این حدیث شریف که آیا این سهلانگاری در دروغگویی، جز از ضعف ایمان به روایات اهل بیت، چیز دیگری است؟ ولی دروغ از مفاسد اعمالی است که از بس شایع است قبح آن به کلی از بین رفته است، ولی یک وقت تنبه پیدا میکنیم که ایمان که سرمایه حیات آخرت است به واسطه این موبقه از دست ما رفته و خودمان نفهمیدیم.(همان، ص 468)
2. حیا از خداوند: ایمان واقعی آن است که انسان نه تنها در جلوت بلکه در خلوتترین خلوتها نیز از خداوند حیا کند و خطا نکند. امام کاظم(ع) درباره این اخلاق بندگی میفرماید:
«استحیوا من الله فی سرائرکم کما تستحیون من الناس فی علانیتکم. در نهان از خدا شرم کنید کما اینکه در آشکار از مردم شرم دارید.»(تحف العقول، ص 415) این بالاترین مرتبه ایمان است که انسان در جایی که کسی او را نمیبیند و قدرت برگناه دارد دست از گناه بکشد.
روایتی در بصائر الدرجات از امام کاظم(ع) نقل شده که میفرماید: شیعه ما کسی است که در تنهائی و خلوت دلش ترسان از خدا باشد.(بصائر، ج10، ص247) پیامبر(ص) به امیرالمؤمنین(ع) میفرماید:«الخوف من الله عز ذکره کانک تراه؛ طوری از خدا بترس که گویی او را میبینی» (روضه کافی، ص79، ح33)
خوف از حق تعالی یکی از منازلی است که کمتر کسی میتواند به آن برسد و این خوف علاوه بر اینکه خود یکی از کمالات معنوی است، منشا بسیاری از فضائل نفسانیه نیز میباشد. انسان مؤمن به خدا و سالک و مهاجر الی الله باید به این منزل خیلی اهمیت بدهد. امام صادق(ع) در توصیهای به اسحاق بن عمار میفرماید:«بترس از خدا مثل آنکه او را میبینی و اگر تو او را نمیبینی او تو را میبیند»(اصول کافی ج2، ص168، ح2) بالجمله یکی از مقامات شامخه اهل معرفت مشاعره (درک) حضور حق است.(چهل حدیثٌ امام، ص 481)
۳. رفع نیاز مؤمن: یکی از اخلاق بندگی که امام موسی کاظم(ع) به آن اشاره دارد برآوردن حاجات مؤمن است، که حضرت میفرماید:«ان الله عباد فی الارض یسعون فی حوائج الناس هم الآمنون یوم القیامه؛ خداوند در زمین بندگانی دارد که برای برآوردن نیازهای مردم میکوشند، آنان ایمنی یافتگان در قیامتند.»(الکافی، ج2، ص197)
دین اسلام، یک دین اجتماعی است، نه یک دین فردی محض! از این رو نسبت به چگونگی برخورد و تعامل مؤمنین تاکید فراوانی دارد. برآورده کردن حاجات بندهای از بندگان خدا هم از اخلاق بندگی است و هم مورد رضای خالق یکتا. در روایت بسیار زیبایی آمده:یک کشاورزی که اهوازی بود، در مدینه خدمت امام صادق(ع) رسید، گفت: من یک کشاورزی هستم که درآمد زیادی ندارم، یک غذای مختصری برای خانواده فراهم میکنم.
امسال حاکم اهواز برای من ۱۰ هزار درهم مالیات قرار داده، من اصلاً ندارم که بدهم، اگر این را بدهم، از زندگی ساقط میشوم، اشتباه شده است. امام فرمود: من چکار کنم؟ گفت: حاکم اهواز از شیعیان شما است. یک سفارشی بکنید که آن اشتباه را رسیدگی کنند و به کار من برسند.
امام صادق(ع) روی یک کاغذ دو جمله نوشت: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ سُرَّ أَخَاکَ یَسُرَّکَ اللَّهُ»؛ برادر دینی ات را خوشحال کن، خدا تو را خوشحال میکند. این کشاورز اهوازی نامه را گرفت، به اهواز برگشت و نزد حاکم رفت. گفت: امام صادق با شما کار دارد. وقتی نامه را داد، او خط امام صادق را میشناخت، نگاه کرد، بوسید و روی چشم خود گذاشت. گفت: حضرت با من چه کار داشت؟ آن کشاورز گفت: آقا فرمود: به کار من رسیدگی کن. حاکم گفت: مشکل تو چیست؟ گفت: ۱۰ هزار درهم مالیات برای من قرار دادی، من ندارم که بدهم. حاکم گفت: دفتر مالیاتها را بیاورید. وقتی آوردند، نگاه کرد، گفت: امسال لازم نیست ۱۰ هزار درهم مالیات را بدهی. من به جای تو میدهم، خوشحال شدی؟ گفت: فدایت شوم، بله. گفت: سال بعد هم لازم نیست بدهی، من به جای تو میدهم. خوشحال شدی؟ گفت: فدایت شوم، بله. حاکم گفت: این فرشی که روی آن نشستی، به برکت اینکه نامه مولایم امام صادق را روی این فرش به من دادی، برای خودت ببر. خوشحال شدی؟ گفت: فدایت شوم، بله. گفت: یک مرکب هم به او بدهید. خوشحال شدی؟ آن کشاورز گفت: فدایت شوم، بله.
چون امام صادق فرموده بود: برادر دینی خود را خوشحال کن، این حاکم هر کاری برای او میکرد، میگفت: تو را خوشحال کردم؟ او هم میگفت:فدایت شوم، بله. بعد که این کشاورز با خوشحالی بیرون میآمد، حاکم به او گفت: از این به بعد هر کاری داشتی، نزد خود من بیا. اگر توانستم مشکل تو را حل کنم، دریغ نمیکنم. خوشحال بیرون آمد. همان سال یا سال بعد توفیق پیدا کرد، دو مرتبه در مدینه خدمت امام صادق رسید. وقتی خدمت آقا رسید، گفت: این رفیق شما، حاکم اهواز چه کرد!
حضرت پرسید: چه کرد؟ گفت: این را به من داد، آن را به من داد. هر چه میگفت امام صادق خوشحالتر میشد. وقتی کلّ داستان تمام شد، امام فوقالعاده خوشحال بود. کشاورز گفت: مثل اینکه شما هم خیلی خوشحال شدید که اینها را به من داد. امام صادق(ع) فرمود: چه میگویی؟ «لَقَدْ سَرَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»؛ گمان میکنی تو خوشحال شدی؟ قبل از اینکه تو خوشحال بشوی، خدا و رسول خوشحال شدند. (الکافی، ج ۲، ص ۱۹۰)
4. حقوق فرزند: همانطور که والدین به گردن فرزندان حق دارند، فرزندان نیز به گردن والدین حقوقی دارند. اولین حق فرزند بر والدین انتخاب نام نیکو است که امام کاظم(ع) میفرماید:
«نخستین احسان مرد به فرزند خود این است که نام نیکویی برایش انتخاب کند. بنابراین هرکدام از شما نام نیکو بر فرزندتان نهید.»
(الکافی، ج3، ص18، ح6).
همچنین از جمله مهمترین وظایف والدین در حق فرزند تربیت اوست که پدرومادر باید مراقب باشند چگونه فرزند دینی تربیت کنند.امام کاظم(ع) در پاسخ به شخصی که از ایشان سؤالی کرد و از فرزند خود شکایت کرده بود فرمودند:«لاتضربه و اهجره و لاتطل. او را نزن بلکه برای زمان کوتاه با او قهر کن »(عدة الداعی، ص79) این فرمایش امام کاظم نکته مهمی است از این جهت که والدین بدانند با تنبیه بدنی نمیتوانند فرزند خود را آن طور که باید تربیت کنند. امام صادق(ع) میفرماید:«خوب است بچه در کودکی بازیگوش باشد تا در بزرگسالی بردبار شود و شایسته نیست که جز این باشد.»(الکافی، ج 6، ص51، ح2)
تربیت فرزند صالح هم وظیفه والدین است و هم باقیات الصالحاتی برای آنان، لذا تمام والدین باید بکوشند تا روش تربیت صحیح دینی را برای تربیت فرزند صالح بیاموزند.
5. قناعت: قانع بودن از نشانههای مؤمن است. امام کاظم(ع) میفرماید:«من اقتصد و قنع بقیت علیه النعمة و من بذر و اسرف زالت عنه النعمه؛ هر که میانهروی کند و قناعت ورزد، نعمت بر او پایدار میماند. هرکه زیاده روی و اسراف کند نعمت از او روی میگرداند. »(بحار الانوار، ج 78، ص 327)
از فرهنگ دینی ما این برمی آید که قناعت، مال را افزون میکند. قانع بودن به آنچه در زندگی داریم علاوه بر اینکه رضای خدا را در پیش دارد باعث آرامش روان خود انسان نیز میشود.
اما اگر انسان قانع به دارایی خود نباشد، دائما در حال اضطراب و پریشانی به سر میبرد که چه کند و از چه راهی مال و اموال بیشتری جمع کند. قهرا چنین شخصی با دیدن مال و اموال دیگران حسرت خواهد خورد؛ حال آنکه فرهنگ دینی ما تاکید میکند برای آرامش بیشتر دنبال جمعآوری اموال نباشید بلکه به آنچه دارید قانع باشید. چنانکه در حدیث قدسی، خداوند به حضرت موسی(ع) میفرماید:«انی وضعت الغنی فی القناعة و الناس یطلبونه فی کثرة المال و لم یجدوه ابدا (مستدرك الوسائل ج۱۲ ص۱۷۳)؛ من بینیازی را در قناعت قرار دادم و مردم آن را در جمعآوری مال جستوجو میکنند و هیچ وقت به آن نمیرسند.»
6. همسایه داری: از دیگر نشانههای ایمان و بندگی که سفارش بسیار زیادی در دین اسلام به آن شده است مسئله همسایه داری است.
اسلام برای همسایگان همچون خویشاوندان حقوقی قائل شده که اگر کسی بخواهد آنها را نادیده بگیرد، یا ضایع کند گنهکار است. خداوند در سوره نساء آیه 36 میفرماید:«والجار ذی اقربی و الجارالجنب؛ به همسایه دور و نزدیک احسان کن» متاسفانه در زندگی ماشینی امروز روابط عاطفی و احساسی مردم با یکدیگر چنان به ضعف و خاموشی گراییده که همسایگان نزدیک نیز هیچ خبری از یکدیگر ندارند و حتی گاهی پس از چندین سال سکونت در یک محل هنوز نام یکدیگر را نمیدانند.
اسلام این رویه را بشدت نکوهش میکند. امیرالمؤمنین(ع) در آخرین وصایای خود چنین میفرماید:«از خدا بترسید درباره همسایگان! که همواره مورد ستایش پیامبرتان بودهاند. آن حضرت بقدری سفارش کردند که گمان میبردیم آنان از ما ارث میبرند.»(نهجالبلاغه، نامه 47)
مؤمن باید همسایه دار باشد به طوری که امام کاظم(ع) میفرماید:«لیس حسن الجوار کف الاذی ولکن حسن الجوار الصبر علی الاذی؛ خوش همسایگی تنها خودداری از آزار رساندن به همسایه نیست، بلکه شکیبایی بر آزار همسایه است.»
حفظ حرمت همسایه و توجه به ارزشهای انسانی وی از وظایف اخلاقی و وجدانی همسایگان است. حتی پیامبر(ص) این را از نشانههای ایمان میداند:«و من کان یومن بالله و الیوم الآخر فلیکرم الجار؛ هر کس به خدا ایمان دارد باید همسایهاش را حرمت نهد و اکرام کند.» (کیمیای سعادت، ج1، ص427؛ المحجة البیضاء، ج5، ص125)
7. همسر داری:کوچکترین عضو جامعه، خانواده است که مهمترین و سازندهترین کانون اجتماعی بشمار میرود.
اهمیت خانواده از این جهت است که وظیفه تربیت فرزندانی را دارد که قرار است وارد جامعه بشوند و اداره امور آن را به عهده بگیرند. از جمله مسائل مهم در خانواده بحث همسر داری است.که زن و مرد در خانواده چگونه با هم برخورد میکنند؟
اینکه زن و مرد وظایف خودشان را بدانند که چه وظیفهای در کانون خانواده دارند باعث میشود این کانون کوچک و مهم اجتماعی بستر آرامش و تربیت شود. در زندگی مشترک، هر چند خیلی از عوامل بیرونی را نمیتوان کنترل کرد و همچنین برای بسیاری از زوجها، انتخاب و برداشت از رویدادهای پیرامون، ناآگاهانه و ناهوشیارانه است اما زوجهایی که دارای آگاهی و مهارتهای لازم هستند و میتوانند بر ذهن خود مدیریت کنند، باورهای مثبت را جایگزین باورهای منفی میکنند و در بیشتر موارد از مسائل، آگاهانه و هوشیارانه برداشت مثبت میکنند و رابطه زناشویی خود را رضایت بخشتر و جذابتر و بالنده تر میسازند.
امروزه یکی از مهمترین مشکلات خانوادهها نداشتن مدیریت صحیح در زندگی است؛ بسیاری از اختلافات، چالشها و مشاجرات که مقدمه فروپاشی خانوادههاست، ناشی از نداشتن الگویی کامل در اداره خانواده است.
لذا یکی از موضوعات مهمی که هر مؤمنی خواهان فهم آن از کلام معصومین(ع)است، موضوع «آیین همسرداری اسلامی» است.
امام کاظم(ع) در توصیه به بانوان میفرماید:جهاد المرأة حسن التبعل؛ جهاد زن، خوب شوهر داری کردن است.(الکافی ج 5 ص 507)
پیامبر (ص) نیز در روایتی میفرماید:هر زنی که شوهر خود را بیازارد، خداوند هیچ انفاق و عوض و کار نیکی را نمیپذیرد تا او را راضی کند، حتی اگر روزها روزه بگیرد و شبها به عبادت بگذراند و... چنین زنی اولین کسی است که وارد آتش خواهد شد و همچنین است اگر مرد به زنش ستم روا دارد.(وسائل الشیعه ج20 ص211)
خانمها باید توجه داشته باشند که در رفتار با همسرشان چگونه هستند؟آیا مورد رضای خدا هست یا خیر؟
و در مقابل به مردها توصیه میکنند که شما نیز وظایفی دارید.امیر المؤمنین(ع) میفرماید:إِنَّ الْمَرْأَةَ رَيْحَانَةٌ وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَهمانا زن گل است و قهرمان نیست.(نهجالبلاغه صبحی صالح ص 405، از نامه 31) یعنی همانطور که گل ظریف و لطیف است و خیلی نیاز به مراقبت دارد، زن هم نیاز به حمایت و مراقبت دارد و مبادا مرد به زن وظایف و کارهایی را تحمیل کند که در شأن و مقام او نیست.
پیامبر (ص) فرمود:إنَّ الرَّجُلَ إذا نَظَرَ إلَى امرَأَتِهِ وَنَظَرَت إلَيهِ نَظَرَ اللّه تَعالى إلَيهِما نَظَرَ الرَّحَمَةِ؛ وقتى مردى به همسر خود نگاه(محبتآمیز) كند و همسرش به او نگاه (مهرآمیز) داشته باشد، خداوند به ديده رحمت به آنان مینگرد.(نهج الفصاحه، ح 621)
از این روایات بر میآید که هر کدام از زن و مرد وظایفی دارند که در کنار هم باید به انجام آنها اقدام کنند تا کانون خانواده گرم و صمیمی باشد و در پناه خانواده فرزندانی صالح تربیت شوند ودر صورتی که وظایف خود را به درستی انجام ندهند زیبایی و ارزش زندگی را درک نخواهند کرد.