مقاله وارده
درمـان اعتیاد از زاویـهای دیـگر
معصومه یعقوبی
اعتیاد به عنوان یک آسیب اجتماعی شناخته میشود که در بعد اجتماعی ناامنی را گسترش میدهد و همچنین در بعد فردی کیفیت زندگی فرد درگیر با مواد را به شدت پایین آورده و در نتیجه زمینه رشد و شکوفایی و فرصت لمس زندگی واقعی را از فرد سلب میکند.
پدیده اعتیاد تنها فرد معتاد را درگیر نمیکند، بلکه خانوادهها و افراد دیگر جامعه را هم تحت تاثیر قرار میدهد. افراد درگیر با اعتیاد، زمانی که به تنگناها برسند ممکن است رفتارهای غیر اخلاقی و ضد اجتماعی از خودشان بروز بدهند و این میتواند به سطح امنیت روانی جامعه آسیبهای عمیقی وارد کند. اعتیاد به مواد اعتیادآور علاوه بر تاثیرات روانی، موجب بیماریهای جسمی هم خواهد شد که نیازمند هزینههای درمانی است و مخارج دولت را تا چندین برابر هزینههای پیشگیرانه بالا می برد.
اما اگر افراد درگیر با اعتیاد به اراده خودشان و همدلی و کمک جامعه اقدام به ترک مصرف مواد اعتیادآور
کنند، هنوز فرصت مناسبی دارند تا به آدمهای مفید و بزرگی تبدیل شوند، همانطور که زندگینامه بسیاری از افراد معروف در جهان میگوید.
پدیده قاچاق مواد مخدر بیش از آنکه جنبه اقتصادی و سود جویانه داشته باشد، یک راه مؤثر و یک ایده راهبردی برای افزایش تسلط نظام سلطه جهانی نسبت به سرزمینهای توسعه نیافته است. بدین جهت تحلیلگران اعتقاد دارند که اعتیاد از مهمترین عناصر تهاجم فرهنگی و عامل تباهی و انحطاط اخلاقی به شمار میرود.
لذا توجه به مسئله اعتیاد که علاوهبر آسیبهای فردی و اجتماعی، منافع ملی را به خطر میاندازد، یک تکلیف انسانی،اجتماعی و در دید وسیعتر یک وظیفه ملی است.
طبق مطالعاتی که انجام شده است، زمانی که فرد معتاد، وابستگی جسمی خودش را به مواد اعتیاد آور پایان بدهد یعنی او درمان شده است. اما چه در جایگاه پیشگیری و چه درمان، چیزی که به آن احتیاج داریم اصلاح و مدیریت رفتار و تفکر اعتیاد آور است. به این معنی که با وارد کردن دادههای درست درباره این زمینه میتوانیم از مقدار اعتیادهایی که به علت کنجکاوی و ناآگاهی هستند جلوگیری کنیم.
و یا این که رفتارها و راهکارهای جایگزین را آموزش دهیم، برای مثال در ارتباط با مسئله اعتیاد آموزشهای حل مسئله، مهارتهای ارتباطی و به طور کلی گرایش به مواد اعتیاد آور، مخصوصاً مهارتهای زندگی میتوانند بسیار کمککننده باشند. البته که این اقدامات وسیع، نیاز به همکاری ارگانهای مختلف ملی و نیروهای اجتماعی دارد. با توجه به آخرین آمارهایی که نشان میدهند، سن ابتلا به مواد اعتیاد آور بیش از قبل پایین آمده است و حتی
بین قشر تحصیل کرده جامعه هم نفوذ دارد، همکاری صمیمانه مدارس و دانشگاهها میتواند کمک قابل توجهی به روند کاهشی مسئله داشته باشد.
ما زمانی میتوانیم به حل مسئله اعتیاد فکر کنیم که ریشهها و علل آن را بررسی کرده باشیم.
البته قابل ذکر است پدیده اعتیاد، به عنوان یک آسیب اجتماعی هیچگاه به طور کامل ریشهکن نخواهد شد زیرا نقش اراده در این موضوع بیش از هر عامل دیگری است. اما مقصود سخن کنترل کردن این پدیده است تا جایی که امکان داشته باشد.
بررسی ریشهها و علل ایجاد این پدیده در روند حل مسئله بسیار مفید خواهد بود، چرا که در هر دو حیطه درمان و پیشگیری ما با ریشهها سر و کار خواهیم داشت.
مصرف مواد مخدر اعتیاد میآورد. افراد با استفاده از این مواد سطح دوپامین را بالا میبرند و در نهایت یک جور حالت سرخوشی و لذت به انسان دست میدهد که همین دلیل بر استفاده بعدی و مداومت بر آن است.»
این تصور عموم مردم درباره اعتیاد است. اما به نظر میرسد بیشترین چیزی که به این قشر ضربه میزند طرد شدن آنها از فضاهای اجتماعی و خانوادگی و محرومیت آنها از ارتباطات سالم است.
اما لذت دوپامین نمیتواند تنها دلیل فرآیند اعتیاد باشد. مقصود کتمان تاثیرات تجربه این لذت نیست البته که تجربه لذت بسیار در زمینه گرایش به مصرف این قبیل مواد اعتیاد آور نقش دارد و میتواند دریچه اعتیاد را مقابل فرد باز کند اما حقیقت این است که در نهایت دلیل اعتیاد اکثر افراد ربطی به دوپامین ندارد. پس با این تفاسیر افراد برای چه درگیر این قبیل مسائل میشوند؟
اواخر دهه ۷۰ یک محقق کانادایی به نام «بروس الکساندر» تصمیم به اجرای یک آزمایش جالب گرفت.
طی این آزمایش، چند موش را در یک قفس با دو بطری قرار دادند. در یک بطری، آب خالص و در دیگری ترکیبی از آب و هروئین وجود داشت. طبق تحقیقات الکساندر همه موشها در گذر زمان معتاد شدند و در نهایت در اثر هروئین اوردوز کردند. بنابراین محققان نتیجه گرفتند که لذت به خودی خود سازنده اعتیاد است.
اما آقای الکساندر خیلی هم با این نتیجه احساس رضایت نداشت، چون معتقد بود موشها در آن قفس محدود انتخاب دیگری نداشتند. پس تصمیم به اجرای طرح مدلی به اسم «بوستان موشها» گرفت طی این آزمایش، قفس موشها ۲۰۰ برابر بزرگتر از قفس معمولی در نظر گرفته شد و با امکاناتی نظیر چرخ همستر، توپهای رنگی، غذاهای خوشمزه، مکانی برای جفتگیری و آشغال جمع کردن طراحی شد. سپس ۲۰ موش نر و ماده را درون قفس قرار دادند و دوراهی آب و ترکیب آب و هروئین تکرار شد.
این بار موشها هروئین را نادیده گرفتند و بیشتر به فعالیتهای عادی(دعوا، غذا خوردن، و...) علاقه نشان دادند. در واقع زمانی که به آنها فرصت ارتباط جمعی داده شد و محرکهای اجتماعی را تجربه کردند، هروئین را کنار گذاشتند.
اغلب مردم فکر میکنند این اعتیاد است که ارتباطات اجتماعی فرد را به انحطاط میکشاند، اما واقعیت عکس این را بیشتر قبول دارد. یعنی افراد زمانی به سمت اعتیاد گرایش پیدا میکنند که در برقراری کند احتمالا ارتباط اجتماعی دچار چالش باشند. هر چقدر فرد ارتباطات سالمتری را تجربه کند کمتر در دام اعتیاد گرفتار خواهد شد. اعتیاد یک اختلال مصرف مواد نیست در واقع یک اختلال اجتماعی است. از دیدگاه روانشناختی اینکه کسی در برقراری ارتباط مشکل داشته باشد، به دوران کودکی شخص و مفهوم دلبستگی ایمن و ناایمن برمیگردد. کسانی که در سنین کودکی توانسته باشند اعتماد کنند و به طور کلی نسبت به والدین خود دلبستگی ایمن را تجربه کنند تقریباً تا بزرگسالی به همین روند ارتباطات سالمی را برقرار میکنند، اما اگر کسی این را تجربه نکرده باشد در اعتماد و ایجاد ارتباطات سالم ناکام میماند. این افراد بیشتر در معرض اعتیاد هستند که البته میتوانند از طریق راهنماییهایی مناسب، روان درمانی، گروههای حمایتی و از این قبیل، به مرور زمان دلبستگی ایمن را یاد بگیرند و از تجربه ارتباطات سالم لذت ببرند. این مفهوم که «امنیت اکتسابی» نام دارد مفهومی بسیار مهم برای فرد معتاد به شمار میرود. به همین خاطر در برنامه درمان ۱۲ مرحلهای و برنامههای رسمی ترک اعتیاد، بعد از تجربه سم زدایی به ارتباطات فرد معتاد میپردازند و سعی در بهبود آن دارند. کسانی که در این مرحله هستند نیازمند حامیانی دلسوزند.
برای مثال پرتغال به عنوان یک کشور پیشگام و موفق در حل مسئله اعتیاد روندی را در پیش گرفت که اگر کسی قبل از درگیریاش با اعتیاد، کارمند یک شرکت یا ادارهای بود پس از ترک هم در همان جا و در همان موقعیت بتواند کار کند. دولت هم برای تضمین تا مدتی نیمی از درآمد فرد را متقبل می شد. این امر باعث کمرنگ شدن احساس طرد شدگی فرد میشد و با بسترسازی برای ارتباطات سالم در نهایت عمده دلایل بازگشت به مواد اعتیاد آور را از فرد میگرفت.
در پایان سخن اگر افراد جامعه سعی در درک دنیای این قشر از اجتماع داشته باشند و رفتارهای همدلانه را در خود تقویت کنند، افراد مستعد و درگیر اعتیاد طعم تلخ طرد شدگی را کمتر میچشند و میتوانند بر چالشهای اجتماعی خود غلبه کنند.