kayhan.ir

کد خبر: ۳۰۲۹۹۲
تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱۴۰۳ - ۲۰:۳۸

چه‌ زیباست‌ گر پا گذاری‌ به‌ چشمم‌ نشستن‌ کناری‌ و سیلاب‌ دیدن‌ (چشم به راه سپیده)

 
 
 نور حضور
یارب که کارها همه گردد به کام ما
نور حضور خویش فروزد امام ما
ما باده محبت او نوش کرده‌ایم
«ای بی‌خبر ز لذت شرب مدام ما»
هرگز نمیرد آنکه از این باده زنده شد
«ثبت است بر جریده عالم دوام ما»
ای باد اگر به کوی امام زمان رسی
«زنهار عرضه دار به پیشش پیام ما»
گو همتی بدار که مخمور فرقتیم
شاید برآید از می ‌وصل تو کام ما
از اشک در ره تو فشاندیم دانه‌ها
«باشد که مرغ وصل بیفتد به دام ما»
فیضت به صبح و شام ز جان می‌کند سلام
پیکی کجاست تا برساند سلام ما
ملامحسن فیض کاشانی
 پرده‌داری‌ مهتاب
چه‌ زیباست‌ روی‌ تو در خواب‌ دیدن‌
فروغ‌ نگاه‌ تو در آب‌ دیدن
‌چه‌ زیباست‌ رخسار خورشیدی‌ تو
پس‌ از پرده‌داری‌ مهتاب‌ دیدن
چه‌ زیباست‌ در چشمه‌ نور چشمت‌
شکوفایی‌ روشن‌ ناب‌ دیدن
‌چه‌ زیباست‌ دور از شکوه‌ حضورت‌
نگاه‌ تو در چشم‌ احباب‌ دیدن
‌چه‌ زیباست‌ تصویر روحانی‌ تو
به‌ یکباره‌ در پیکر قاب‌ دیدن‌
چه‌ زیباست‌ در خلوت‌ دل‌ نشستن‌
جمال‌ تو دور از تب‌ و تاب‌ دیدن
‌چه‌ زیباست‌ در جست‌وجویی‌ عطشناک‌
لب‌ عاشقان‌ تو سیراب‌ دیدن
‌چه‌ زیباست‌ در چشم‌ دریایی‌ تو
نگاه‌ خروشان‌ گرداب‌ دیدن
‌چه‌ زیباست‌ در اقتدای‌ نمازم‌
تو را در تجلای‌ محراب‌ دیدن
‌چه‌ زیباست‌ گر پا گذاری‌ به‌ چشمم‌
نشستن‌ کناری‌ و سیلاب‌ دیدن‌
عباس براتی‌پور
 شمارش سپیده‌ها
بی تو شمرده‌ایم هزاران سپیده را
این لحظه‌های مبهم در هم تنیده را
هر شب برای عشق به چالش کشیده‌ایم
این چشم‌های مضطرب خواب دیده را
امسال در دو سوی خیابان نشان زدیم
این سروهای از غم عشقت خمیده را
ما منتظر که وصل تو آرامشی دهد
سیلاب بغض‌های به باران رسیده را
انگورها شراب شدند و دوا نکرد
مستی، جنون این همه طاقت بریده را 
ای آفتاب گمشده در پشت ابرها
پیدا شو و بپاش به ظلمت سپیده را
شعر فراقت ‌ای گل من از غزل گذشت
طولش مده برای خدا این قصیده را
آقا! برای آمدنت نذر کرده‌ایم
این چشم‌های خسته‌ مهدی ندیده را
وحیده افضلی
  آینه در آینه
عشق تو چون زد رقم بی‌سروسامانی‌ام
شعله به عالم زند شور پریشانی‌ام
شب همه شب تا سحر شعله کشم از غمت
شعله کشم از غمت لعل بدخشانی‌ام
مست نگاه توام غرقه به دریای چشم
غرقه به دریای چشم یوسف کنعانی‌ام
چشم تو از من ربود صبر و توان و قرار
پرسه به هر سو زنم، باد بیابانی‌ام
نای دلم می‌زند بوسه به موج عطش
زانکه دود خون تاک در رگ توفانی‌ام
آینه در آینه نقش تو را زد رقم
تا به کدامین مسیر باز بچرخانی‌ام
خیره به آدینه‌ام تا که نمایان شوی
در دل آدینه‌ها چند بسوزانی‌ام
احمدرضا کیماسی - اهواز
  ترانه انتظار
اگرچه از غم دوری شکسته‌ام، سردم
و مثل بغض خزان، در درون خود زردم
مباد خسته ببینم نگاه خوبت را
مباد درد تو آید به روی صد دردم
تو نور قبله پروانه‌های جانسوزی
که من به دور وجودت همیشه می‌گردم
بخوان که بشکفد احساس این غزل امشب
ببین! برای گلویت ترانه آوردم
اگرچه غم زده هستم و می‌روم از دست
نبود، گر غم عشقت بگو، چه می‌کردم
تمام‌ گریه من، نذر اینکه بازآیی
و بشکفد غزل از قلب زار شب گردم
منیره ‌هاشمی - مشهد