در جستوجوی اعتبار و هویت از دست رفته!/حکایت سینماتوگراف 2
سعید مستغاثی
در حالی برای سومین سال پیاپی، فیلمهای خارجی جشنواره فیلم فجر به صورت مستقل از جشنواره اصلی در اردیبهشت 1396 تحت عنوان جشنواره جهانی فیلم فجر به نمایش درآمد که علی رغم توصیههای خیرخواهانه و کارشناسانه بسیاری از دوستداران و منتقدین سینمای ایران، همچنان متولیان و مدیران این سینما بر برگزاری به هر صورت و شکل و با هر وسیله این به اصطلاح جشنواره، اصرار ورزیدند! گویی این لجاجت و پافشاری غیرعقلانی که از برخی دولتهای قبلی به ارث برده شده، اینک به صورت یک افتخار و فضیلت درآمده و با وجود منفی بودن نتیجه تمام تجاربی از این دست و از جمله همین جشنواره به اصطلاح جهانی فیلم فجر، در پایان حضرات برگزارکننده برای خود دست زده و کلی شیشه نوشابه باز کرده و دست مریزاد هم گفتند. بیخیال همه انتقادات و اعتراضات و نوشتهها و شواهد و... به قول آن ضرب المثل معروف: تو خود گویی و خود خندی! عجب مرد هنرمندی!
آنچه در اردیبهشت 1396 تحت عنوان جشنواره فیلم فجر برگزار شد، علیرغم تلاش برخی دوستان، متاسفانه فاقد اعتبار و هویت یک جشنواره با معیارهای جهانی و بینالمللی بود و به عبارتی جز یک هفته فیلم ساده و معمولی البته با آثاری نامتجانس و درهم برهم و ناموزون به نظر نرسید.
این موضوع تنها مورد ادعای امثال نگارنده نبوده و خود مسئولان جشنواره نیز آن را به طور ضمنی مورد اشاره قرار دادند. با اعلام اینکه در سال 1396 (پس از به قول خودشان برگزاری ۳۵ دوره) تازه از فدراسیون بینالمللی انجمنهای تهیه کنندگان فیلم (فیاپف) درخواست کردند تا با اعزام نمایندگانی، به این جشنواره، «گرید» یا «درجه» داده و به اصطلاح آن را در مجموعه جشنوارههای جهانی، دارای اعتبار و مقام و رتبه نمایند!
دوستان ادعا کردند که مهمترین وجه اعتبار جشنواره از عنوان مبارک «فجر» آمده که صدالبته اگر واقعا چنین اعتقادی وجود داشت، قطعا بزرگترین اعتبار برای این جشنواره محسوب میشد. اما وقتی متوجه شدیم که از یک طرف، سال گذشته قرار بود همین عنوان را نیز از جشنواره حذف کنند و از طرف دیگر سالها بود در به در به دنبال گرفتن درجه و رتبه و اعتبار از فیاپف بودند، این ادعا نیز رنگ باخت!
اما واقعا مشکل این به اصطلاح جشنواره فیلم چه بود که پس از ۳۵ سال روشن نشد چه کاره است یا به قول معروف با خودش چند چند است؟ و سرگردان و سرگشته همچنان در میان معانی و تعاریف مختلف، گیج میزد؟
چنان که یکی از کارشناسان بیبی سی فارسی (که احتمالا مورد وثوق حضرات هم هست) در مطلبی به نام «هم شرقی، هم غربی» ضمن اشاره به تناقضهای جشنواره به اصطلاح جهانی فیلم فجر نوشت:
«... شاید یکی از تناقضهای ظریف فجر و نشانهای بر تداوم بحران هویت در آن، این باشد که یک رویداد در ذاتش غربی قرار است به شکلی بومی دربیاید، اما در عین حال اصرار دارد مهمان خارجی هم داشته باشد. هم میخواهد فیلمهای تازه نشان بدهد، و هم آنها را منطبق با معیارهای اسلامی کند. هم از ادبیات و فرهنگ سینمایی غرب استفاده کند و هم در طی این دوره از جشنواره فجر از کتاب «غربی زدایی مطالعات فیلم» رونمایی کند که خودش ترجمه فارسی کتابی غربی مربوط به سال ۲۰۱۲ است...»
اگرچه همه آنچه نویسنده فوق از یک رسانه بیگانه مدعی شده، نمیتواند مورد تایید باشد اما بخشی از آن قابل تامل است. از آن روی که در طول آن سالها، معمولا این قبیل رسانهها از پدیدههای شبه روشنفکری و با ذائقه متمایل به جشنوارههای غربی در مقابل منتقدان آن، دفاع کردند. چنانچه برآیند مجموعه مقالات همین وب سایت بیبی سی فارسی درباره جشنواره سی و پنجم نیز چنین حکایتی را داشت.
از ناموارهاش شروع میشد!
بی هویتی جشنواره به اصطلاح جهانی فیلم فجر از همان نامواره یا علامت اختصاریش آغاز میشد (که برگرفته از جشنواره دست دومی فرایبورگ سوییس بود!) تا کاخ جشنواره که در طبقه فوقانی یک پاساژ موبایل و تبلت قرار گرفت! و بالاخره تا فیلمهایی که در آن به نمایش در آمدند با این پرانتز که سختی انتخاب فیلمهای خارجی که حداقل به لحاظ معیارهای تصویری با ضوابط و قوانین نمایش در ایران سازگار باشند، کار دشواری بوده و هست اما وقتی این دشواری چندین برابر میشود که تکلیف جشنواره با عنوان و مانیفست خودش و فرهنگ و ارزشهای جامعهاش روشن نباشد و مثلا برخلاف نام و عنوان جشنواره که به نام مبارک «فجر انقلاب اسلامی» مزین است و لاجرم جشنواره منتسب به آن میبایستی در جهت تفکرات و ارزشها وآرمانهای همین فجر سمت گیری نماید، به فیلمها و افراد و برنامههایی روی آورد که اساسا جهت گیری متضاد با آن داشته و دارند. مثل اینکه در یک جشنوارهای با موضوع کودک، فیلمهای با محدودیت سنی زیر ۱۸ سال نمایش داده شود! و یا در یک جشنواره فیلمهای کمدی، آثار سینمای هراس و وحشت به نمایش درآید!
و همچنان اغلب آثار بخشهای مسابقه جشنواره (با وجود آنکه به ندرت فیلم قابل تاملی هم در میانش یافت شد) نه تنها در جشنوارههای دیگر نمایش داده شده بودند بلکه بعضا پیش از نمایش در این جشنواره حتی ماهها به اکران عمومی درآمدند! یعنی درواقع بخش مسابقه اصلی جشنواره با بخشهایی همچون جشنواره جشنوارهها (که صرفا نمایشی بوده و به نمایش فیلمهای برگزیده دیگر جشنوارههای میپردازد)، تفاوتی پیدا نکرد! پس علت موجودیت و تفکیک بخشهایی به نام مسابقه و جام جهاننما یا جشنواره جشنوارهها چیست؟!
این درحالی است که مسئولان جشنواره در یک اقدام من درآوردی و غیر استاندارد (احتمالا برای تامین بخشی از اعتبار از دست رفته جشنواره) به قوانین بخش مسابقه، این تبصره را اضافه کردند:
«... فیلمهای غیرایرانی که در حوزه آسیای میانه و خاورمیانه (به استثنای کشور سازنده فیلم) قبلا به نمایش درآمده باشند، امکان حضور در بخشهای اصلی جشنواره را نخواهند داشت...»
اما حتی به همین قانون خلق الساعه و مضحکهآمیز نیز پایبند نبوده و فیلمهایی را در بخشهای مسابقه پذیرفته و حتی به آنها جایزه دادند که در جشنوارههای مختلف خاورمیانه نمایش داده شده بودند.
مثلا فیلم «گرگ و بره» که برگزیده بخش مسابقه فیلمهای آسیایی (جلوه گاه شرق) بود، علاوهبراینکه در اواسط آذرماه سال 1394در جشنواره فیلم دوبی به نمایش درآمد، بلکه در تیرماه سال ۱۳۹۵ نیز در جشنواره اورشلیم اسرائیل اکران شده بود یا فیلم «گلوری» محصول بلغارستان که دو جایزه بهترین بازیگر مرد و زن بخش مسابقه بینالملل (سینمای سعادت) را دریافت کرد، هم در دسامبر ۲۰۱۶ در جشنواره فیلم دوبی حضور داشت و هم از ۱۱آوریل سال جاری در ترکیه به اکران عمومی در آمد.
فیلم «رئوف» نیز علاوهبراینکه درآوریل ۲۰۱۶ در ترکیه و در سپتامبر ۲۰۱۶ هم در عراق به اکران عمومی درآمد، در اکتبر همین سال نیز در جشنواره اسرائیلی حیفا، شرکت داشت. فیلم «کارآموز» در جولای ۲۰۱۶ در جشنواره اورشلیم به نمایش درآمد و فیلم «خانه دیگران» هم در اکتبر همین سال در جشنواره حیفا و فیلم «شب طولانی فرانسیسکو سانتیس» نیز تیرماه سال گذشته در اسرائیل و جشنواره اورشلیم اکران شدند.
جایزه بگیرهایی که نبودند
بخش دیگر از اعتبار یک جشنواره استاندارد به جوایز آن و شب اختتامیه ارتباط پیدا میکند. متاسفانه از ۵ برنده و برگزیده بخش اصلی مسابقه بینالملل (سینمای سعادت) ۳ نفر در سالن مراسم حضور نداشتند! و برنده بهترین فیلم و فیلمنامه یعنی برگزیده اصلی هم یک فیلم ایرانی به نام «ائو» یا «خانه» ساخته اصغر یوسفی نژاد بود.
فیلمی که در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر در بهمن ماه سال 1395 نیز به نمایش درآمد و علاوهبراینکه مورد نقد جدی منتقدان و کارشناسان قرار گرفت، حتی در یک رشته از ۱۸ رشته جوایز آن جشنواره ولو به صورت نامزد هم برگزیده نشد! فیلمی سیاه و سادیستی که به لحاظ ساختاری نیز تجربی و آماتوری و متکی بر انبوه دیالوگهای شعاری بود. گویا همچنان قرار بوده فیلمهایی که در جشنواره اصلی فیلم فجر در بهمن ماه مورد توجه قرار نگرفته و یا برگزیده نشدند در این بخش اردیبهشت ماه جشنواره، مورد دلجویی قرار گرفته و احیانا جایزهای هم دریافت کنند!
نمی دانم بالاخره آن نمایندگان «فیاپف» به ایران آمدند و از جشنواره به اصطلاح جهانی فیلم فجر بازدید کردند یا خیر؟ واقعا به چنین جشنواره یا هفته فیلمی قرار بود چه «گرید» یا «درجه ای» بدهند؟! سرانجام اعتبار و هویت این جشنواره چه شد؟! آیا این افراد نیز همچون دهها مهمان دیگر جشنواره (از جمله ۵۰ هنرجوی کارگاههای آموزشی) از جیب ملت و کیسه بیتالمال با تامین هزینه محل اقامت و ۳ وعده غذا و برنامههای گردشگری و... به ایران آمدند تا مثلا فرهنگ انقلاب و مردم ایران را از طریق جشنواره جهانی فجر مشاهده کرده و آن را در سرزمینهای خودشان بازتاب دهند یا اینکه در بیهویتی یک شبه جشنواره سرگردان شده و آنچه عایدشان شد مانند فیلم به اصطلاح برتر این جشنواره یعنی «ائو» یا «خانه»، تصویری گیج و گول و منگ از جامعهای گرگ صفت و افسارگسیخته بود؟!