توحید افعالی و انتخاب انسان (پرسش و پاسخ)
پرسش:
اینکه خدای متعال به پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «این تو نبودی که تیر انداختی بلکه این خدا بود که تیر انداخت» آیا با حریت و آزادی انتخاب انسان تعارض ندارد؟
پاسخ:
مراتب توحید
توحید در منظومه فکری یک مسلمان دارای مراتبی است که به ترتیب عبارتند از: 1-توحید در ذات 2- توحید در صفات 3- توحید در افعال 4- توحید در عمل. از این مراحل و مراتب چهارگانه توحید ذاتی، توحید صفاتی و توحید افعالی را توحید نظری میگویند، چرا که با اندیشه و تفکر انسان رابطه دارد و توحید در عمل را توحید عملی مینامند، زیرا با رفتار توحیدی انسان در جهت رسیدن به کمال توحیدی پیوند دارد. در واقع توحید نظری پی بردن به وحدت و یگانگی خداوند و توحید عملی، یگانه شدن انسان است. توحید نظری از جنس شناخت است و توحید عملی از جنس رفتار و شدن.
تعریف اجمالی مراتب توحید
1- توحید ذاتی یعنی اینکه ذات خداوند مثل و مانند و شبیه ندارد و این جهان هستی فقط یک خدا دارد. «لیس کمثله شیئ» (شوری- 11)
2- توحید صفاتی یعنی اینکه خدای متعال در صفات خود وحدت و یگانگی دارد و ذات و صفاتش عین یکدیگرند و از طرفی صفات متعدد او عین یکدیگرند و هیچگونه تعارضی با یکدیگر ندارند و ترکیبی هم نمیباشند.
3- توحید افعالی یعنی اینکه خدای متعال در افعال خود یگانه است و هیچ فاعل مستقل تاثیرگذاری غیر از خدا در عالم مستی وجود ندارد. «لاموثر فیالوجود الا الله» تنها عامل موثر در عالم وجود و هستی فقط خدا است.
4- توحید عملی یعنی اینکه انسان در مجموعه اعمال و رفتار خویش، اندیشه توحیدی خود را پیاده کند و در جمیع مراحل عبادی و بندگی، هیچگاه آلوده به شرک و گناه و نافرمانی خدای متعال نشود و شاخص توحید عملی انسان در این مرحله اخلاص کامل و رفتاری خالصانه و بدور از هرگونه شرک میباشد. در اینجا ما در مقام تشریح و تبیین این مراتب توحید نیستیم. زیرا در پاسخ به سوال مطرح شده فقط به بحث توحید افعالی میپردازیم که شاید بیشتر محل شبهه و سوال واقع میشود.
توحید افعالی سلب اختیار از انسان نمیکند
مهمترین شبههای که ممکن است تعریف توحید افعالی در ذهن ما ایجاد کند این است که ما هر نوع رفتار و کنش انسان را اعم از خوب و بد به خدا نسبت دهیم و خود را از هر نوع اختیار و انتخاب در هر سنخ و کنشی منزه بدانیم و همه را به پای خدا بگذاریم و بگوییم که خدا خواسته من این کار را انجام دهم؟!
در پاسخ به این شبهه ابتدا لازم است بدانیم که توحید افعالی این است که افعالی مانند خالقیت و ربوبیت و تدبیر عالم منحصرا از آن خدای متعال میباشد. خداوند در سوره یونس آیه 35 میفرماید: «بگو! کیست که شما را از آسمان و زمین روزی میدهد؟ یا کیست که بر گوشها و چشمها مالکیت دارد؟ و کیست که زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون میآورد؟ کیست که همه امور را تدبیر میکند؟ به زودی خواهند گفت: «الله(خدای یکتا) پس بگو! آیا (از پرستش غیر او) نمیپرهیزید؟
در تبیین این آیه شریفه باید گفت که از نظر بینش علمی و فلسفی، نظام آفرینش، براساس یک سلسله اسباب و مسببات استوار است و هر پدیدهای در جهان مولود علتی است که آن را به دنبال خود میآورد. از آنجا که نظام جهان نظام امکانی است، به گونهای که امکان و نیاز با ذات او عجین شده است، از این جهت فقر و نیاز، هیچگاه از او قطع نمیشود و در نتیجه این نظام امکانی که از یک سلسله علل و اسباب ترکیب یافته است از نظر ذات اشیا و آثار آنها، قائم به خدا بوده و هیچگونه استقلالی نخواهد داشت. در این صورت معنی توحید افعالی همان درک و شناخت نحوه کار و وابستگی این نظامات و اسباب و مسببات به خدای جهان است و اینکه کار این علل و اسباب، کار خدا و ناشی از قدرت و اراده او است و به عبارت دیگر: موجودات جهان همچنانکه در ذات و اصل هستی خود استقلال ندارند و همگی قائم به خدا و وابسته به او هستند. همچنین در مقام علیت و تاثیرگذاری، هیچگونه استقلالی از خود نداشته و به حول و قوه و اراده و خواست خدای متعال کار میکنند. در نتیجه خدا نه شریک در ذات دارد و نه شریک در فاعلیت و علیت، بلکه در مجموع هستی یک فاعل مستقل و یک علت قائم به او میباشند و جمله: لاحول و لا قوه الا بالله» ناظر به این معنا میباشد.
بنابراین افکار و اعمال انسانها را نیز باید در چارچوب نظام علل و اسباب و توحید فاعلی تحلیل کرد. از یکسو همه کنشهای انسان با قوه الهی صورت میگیرد و از طرف دیگر انسان که به لحاظ خلقتی انتخابگر و دارای اختیار آفریده شده میتواند گزینههای رفتاری خود را انتخاب کند و این یعنی اینکه انسان در هر شرایطی توان و قوه خود را از خدا میگیرد و با قوه انتخابگری الهی خود نوع رفتارش را نیز انتخاب میکند و توحید فاعلی هیچگاه از او سلب اختیار نمیکند و او نمیتواند بگوید من مجبور بودم این عمل را انتخاب کنم، چرا که خدا خواسته بود و من کارهای نبودم. و مفهوم «و ما رمیت اذرمیت و لکن الله رمی» نیز همین است که پیامبر(ص) در عین اینکه با اذن الله و قوت خدا تیر میاندازد، اما در واقع و نفس الامر این قدرت الهی است که پشتوانه تیر انداختن اوست و عمل میکند.(انفال- 17)