kayhan.ir

کد خبر: ۳۰۰۸۶۴
تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱۴۰۳ - ۲۲:۰۴
به بهانه انتشار فیلم «سال گربه» در نمایش خانگی

ارتجاع فرهنگی

 
 
 
پژمان کریمی 
با نگاهی به آثار سینمای ایران -از شروع شکل گیری این سینما تاکنون- تصور می‌شد و می‌شود که خنداندن و کمدی ساختن ترادفی ناگریز با ابتذال کلامی و تصویری دارد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به انگشت شماری فیلم برمی‌خوریم که سازندگان آن ساخت فیلم کمدی خود را بر عفونت ابتذال بنیان نگذاشته‌اند. 
در این حوزه؛ فیلم»جیب برها به بهشت نمی‌روند» یا «من زمین را دوست دارم»، «آپارتمان شماره ۱۳»...قابل مثال‌اند. 
بواقع عارضه» ابتذال- کمدی» چنان بر سینمای این مملکت سایه سنگین و رو به گسترش افکنده است که گویی تنها ابزار کمدی بهره از الفاظ و القائات و دلالت‌های لفظی و تصویری جنسی است! استدلال مبتذل سازان- به شکل فشرده- هم این است که:
«ما به زبان کوچه و خیابان با مردم حرف می‌زنیم و به‌عنوان هنرمند نمی‌توانیم مردم را از خود واقعی‌شان جدا سازیم و زندگی روزمره و آنچه در رفتار و گفتارشان واتاب می‌دهند، نادیده انگاریم. یعنی نمی‌خواهیم و نمی‌توانیم با پایمال واقعیات،دروغ بگوییم و تصویری وارونه از جامعه‌ ارائه دهیم!»
در پاسخ باید تصریح کرد که:
اول: رسالت هنر، تلطیف نگاه و احساسات و ایجاد و تسریع رشد اندیشگی مخاطب است. حرکت در جهت این رسالت روشن، محقق کردن و تحقق آن چگونه با ابتذال گرایی و مبتذل‌سازی نسبت دارد یا پیدا می‌کند و معنا می‌شود؟
دوم: آیا اندیشه و رفتار و کلام جامعه محدود به و محصور در واژگان و عبارات رکیک و خواستها و کنش و واکنشهاي شهوانی و جنسی است؟ آیا واقعیت کل جوامع و خاصه جامعه‌ی ما این است؟ گزاره‌ای تکراری و مشهور است که؛ اگر برخی آثار سینمای ایران به مذاق مخاطب فرنگی و به‌ویژه تماشاگر شرقی خوش درخشید و اقبال یافت؛ بی‌گمان یک دلیل واضح آن؛ دوری این دسته آثار از ابتذال است!
سوم: بله!...بی تردید فیلم‌های مبتذل، مخاطب و طرفدار دارد. کم نیستند تماشاگرانی که از حیث انحطاط فکری، دچار عارضه ی سطحی گرایی‌اند و فیلم‌هایی را می‌پسندند که بر حیوانیت و نفسانیات انسانی پافشاری دارند و در این حوزه گستاخانه پرداخت شده‌اند. اما آیا‌شان هنرمند فرهیخته و انسان کمال گرا و اندیشه ورز‌، فرو رفتن در عمق مرداب متعفن ذهنی و فکری و غوطه ور شدن در لجنزار وسیع رکاکت لفظی و تصویری است؟
چهارم: آیا یک فیلم ساز تعالی گرا غایت فعالیت حرفه‌ای خود را اقناع نفسانی مخاطب خود قرار می‌دهد و خود را در التذاذ حیوانی مخاطبش خلاصه و سهیم می‌نماید؟
باید گفت؛ یک نمونه ی کمدی سخیف،فیلم»سال گربه « است. این کار، بیش از شاید ۱۵ دقیقه هم نمی‌تواند مخاطب را همراه خود کند. 
نمی‌تواند با تازگی و شیوه ی پرداختی ملیح و در نهایت پایانی بدیع، موجب خشنودی تماشاگر فهیم شود. نمی‌تواند متفاوت بودن خود را در ساخت کمدی به رخ کشد و شانی فنی و حرفه ای‌ یابد، اما هدفگیری مخاطب سطحی را نشان دار است. شاید برخی بگویند که سینما نمی‌تواند تنها به طیفی فهیم و اهل تفکر و تامل دل ببندد و آنان و دغدغه‌ها و نیازهایشان را محور و شاخص قرار دهد! نگارنده نیز بر این باور است. سینما مانند هر هنر دیگری نباید دایره مخاطب را کوچک انگارد و طیفهای مختلف مخاطب را نادیده فرض کند! اما چگونه؟ با هر زبانی و به هر شکلی سخن گفتن و به هرگونه ابزاری چنگ زدن، یعنی هنر و یعنی سینما و یعنی احترام به مخاطب؟!
بنای نگارنده، صحبت درباره ی فیلمی نبود که تماشای آن جز اتلاف وقت، حاصلی ندارد. قصد تنها بهانه قرار دادن این فیلم برای اشاره به نکاتی بود که مدام باید یادآوری شود. سینمای ایران مدتهاست که از کمدی نجیب فاصله گرفته است. از این حیث تنها می‌توانیم سینمای کمدی کنونی را محدود به بازتولید فیلمفارسی بدانیم. 
این ارتجاع فرهنگی به سایر گونه‌های سینمایی گسترش یافته است چنان که طی سال‌های پیش و کنون شاهد تولید آثاری سخیف بوده‌ایم که بنا به بی‌پروایی اخلاقی‌، قابل نمايش از رسانه‌ی ملی نيستند!