زندگی ســاده مسئولان الگو و دلگرمی بـرای مـردم
رهبر معظم انقلاب در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی، انقلابی ماندن را مشکلتر از انقلابی بودن خواندند و فرمودند: «اگر بخواهیم نماینده انقلابی بمانیم، اوّلش سادهزیستی است؛ اسیر تجمّلات و اعیانمنشی و امثال اینها نشدن... شما قبل از اینکه بیایید در مجلس، یکجور زندگیای داشتید؛ حالا که آمدید مجلس، نباید فکر کنید که دیگر حالا ما نمایندهایم، مثلاً باید اینجوری زندگی کنیم؛ نخیر؛ سادهزیست، همان زندگی معمولیای که داشتید، همان را ادامه بدهید.» (4/3/1401)
رعایت اصل سادهزیستی در سبک زندگی مسئولان و مدیران فکری و اجتماعی جامعه اهمیت دوچندانی دارد، چرا که هم الگویی برای مردم واقع میشوند و هم رفتار سادهزیستی ایشان سببساز دلگرمی مردم است. اینگونه مردم، مسئولان را از بدنه خود دانسته و اثرگذاری کلام و عملکرد مدیران بر جامعه دوچندان میشود. چهبسا زمینههای مشارکت جمعی در بهثمر رسیدن برنامهها و پروژهها به نحو چشمگیری تقویت میگردد.
مهارتی برای رضایت بیشتر در زندگی
سادهزیستی به معنی زندگی در فقر نیست. به معنای محروم کردن خود از نیازها هم نیست، بلکه به معنی حذف کردن اضافهها و شلوغیهای زندگی است تا اصل آن نمایان شود. اصل، همان «خودِ واقعی» است. خودی که با وسایل، خانه یا ماشین تعریف نمیشود.
آیدین حبیبی، نویسنده در حیطه سبک زندگی، ضمن بیان مطالب بالا میگوید: «به نظرم تعریف سادهزیستی در فرهنگ ما نامشخص است و حتی تصویر منفی از آن در ذهن شکل گرفته که با ماهیت آن بسیار متفاوت است. در گذشته، ذهنیت من نیز مانند بسیاری دیگر در تعریف سادهزیستی محدود بود. همانگونه به این مقوله نگاه میکردم که هماکنون در ذهن بسیاری نقش بسته است. نگاهی که این روش را محدودیت، ناچاری و محروم شدن از لذتهای زندگی میداند. دیدگاهی که باور دارد، ما کار میکنیم تا توانایی برطرف کردن نیازهای خود را (البته محدود در یک سطح) داشته باشیم.
وی در ادامه میافزاید: «البته در مورد من، شرایط کمی فرق داشت. فکر میکردم که سادهزیستی، تمام و کمال به داشتن و نداشتن وسیله محدود میشود و گمان میبردم با حذف وسیلهای که روزی برای آن منابع بسیاری صرف کردهام، به یک سادهزیست تبدیل میشوم.
از اینرو برای رسیدن به هدف سادهزیستی، حذف کردن و جایگزینی را به روندی در زندگی خود تبدیل کردم. اول از اضافهها شروع کردم. بعد سراغ بیاستفادهها رفتم. در آخر جایگزینی (یکی اضافه در مقابل یکی کم) را امتحان کردم.
این روشها کمک کرد تا نسبت به آنچه دارم و میخواهم داشته باشم، آگاه شوم. کمک کرد تا دلیل خرید و اضافه کردن وسیلهای، چیزی بیش از هوس و علاقه مقطعی باشد.»
ضرورت سادهزیستی مسئولان
حضرت علی(ع) میفرمایند: «الناس بأُمَرائهم اَشبه مِن آبائهم؛ مشابهت مردم با امیران و زمامداران خود بیش از شباهتی است که به پدران خود دارند.»
متأسفانه، گرایش به تجملگرایی و روی آوردن به فرهنگ تظاهر و تجمل در بین عدهای که زندگی آنان میتواند برای دیگران الگو و یا حداقل تسکینی برای ناگواریهای دیگران باشد بهشدت رشد یافته و در ساختن ساختمانهای مجلّل و استفاده از جلوهها و نماهای شیک به رقابت پرداختهاند. اگر مردم باورشان شود که مسئولان کشور گرفتار تجملگرایی و تشریفات زندگی شخصی هستند و سیره حکومتی علی(ع) را به فراموشی سپرده و زهد و سادهزیستی را کنار گذاشتهاند، نسبت به اصل نظام اسلامی و حقّانیت سخن و راه آنها بدبین خواهند شد.
امام باقر(ع) در خصوص شیوه حکومتی علی(ع) میفرماید: «و لَقَد وَلِیَ (علیُّ) خَمسُ ِسنین، ما وَضَع آجرهًْ علی آجرهًٍْ و لا لِبْنهًْ علی لبنهًٍْ و لا قُطع قَطیعا و ل ااَورثَ بیضاء و لا حَمرا؛ علی(ع) پنج سال زمـامداری کــرد و در آن مــدت بـرای خـود، آجری روی آجـری ننـهـاد، خشـتـی را روی خشـت نـگـذاشـت، ساخـتـمانـی بـرای خود نساخت، گـلـه گـوسفـنـدی تـهیـه نـکرد و هیچ چیز از مال دنیا به ارث نگذاشت.»
اگر این سیره حکومتی در نظام اسلامی مورد توجه و اهتمام بعضی از مسئولان قرار گیرد و در دوران قبول مسئولیت از ساختمانسازیهای غیرمتعارف و خلاف انتظار و راهاندازی مزارع و کارگاههای شخصی، اجتناب کنند، بسیاری از توقعات و نارضایتیهای مردمی کاهش مییابد و یقین میکنند که در نظام اسلامی، عدالت اجتماعی در بین همه اقشار جامعه حکمفرماست.
بنابراین، نوع رفتارهای مدیران جامعه تأثیر بسیاری در تجملگرایی و یا عدم آن دارد. باید همسران مسئولان در مراسم عروسی و جشنها بهگونهای لباس بپوشند و در حدی طلا و جواهرات بر خود بیاویزند که سؤالبرانگیز نباشد؛ مجالس عروسی فرزندان و مهریه و جهیزیه دختران خود را به شکلی تعیین کنند که از سطح طبقه متوسط جامعه بالاتر نباشد. بسیاری از مردم الگوهای خود را از مسئولان جامعه خویش میگیرند.
اثرگذاری مواعظ مسئولین برای مردم
سادهزیستی و اجتناب از زخرف دنیوی یکی از اصول سیره حکومتی پیامبر (ص) و امامان(ع) بوده است، زیرا کیفیت زندگی رهبران و مدیران هر جامعه ـ در همه ردهها و سطوح ـ در ایجاد روح تجملگرایی یا قناعت و صرفهجویی اثری مستقیم دارد و در سطح جامعه تنش مثبت یا منفی به وجود میآورد. آنگاه که گرایش به بهرهبرداری از مظاهر دنیوی در بین مسئولان و آشنایان به اخلاق پیامبر و امامان و خانواده آنها رشد یابد و به گفتههای خود عمل نکنند، سادهزیستی و سادهپوشی را کنار گذارند و در مجالس و محافل با لباسهای آنچنانی و غیرمنتظره عموم حضور یابند، از اعتبار و ارزش عمومی فرومیافتند و نصایح و ارشاد آنها بیاثر خواهد شد و مصداقی از «عالِم غیرعامِل» میگردند. خداوند در سؤالی همراه با توبیخ میفرماید: «اَتَأمُرُونَ النّاسَ بِالبِّر و تَنْسَونَ اَنْفُسَکُم؛ آیا مردم را بهخوبی و نیکی فرمان میدهید و خود را فراموش میکنید؟» (سوره بقره، آیه 44) امام صادق(ع) میفرماید: «اِنَّ العالِم اذا لمْ یَعْمَل بِعِلْمِه زَلَّتْ موعظتُه عَنِ القُلُوبِ کمایَزِلُّ المَطَرُ عَنِ الصَّفا؛ هرگاه که عالم به علم خود عمل نکند، موعظهاش از دلها لغزیده و فروافتد، همانگونه که باران از روی سنگ صاف فروافتد.» خلاصه اینکه اگر مردم باورشان شود که مسئولان کشور گرفتار تجملگرایی و تشریفات زندگی شخصی و یا اداری هستند، نسبت به اصل نظام حقانیت سخن آنها بدبین و سست میشوند و بهتدریج نسبت به احکام اسلامی بیاعتقاد خواهند شد.
پیامدهای سادهزیست بودن
که اصولاً فضیلت هنگامی حاصل میشود که انسان دست به انتخاب بزند و قدرت انتخاب داشته باشد. عمل اخلاقی، عملی است که انسان آزادانه آن را انجام دهد، در نتیجه اینکه من از سرِ ضرورت و ناچاری سادهزیست بشوم، فضیلت محسوب نمیشود، زیرا من در موقعیتی هستم که راه دیگری جز سادهزیستی ندارم. اگر دستم نرسد خرج کنم و خرج نکنم، این از سرِ درماندگی و اضطرار است. فضیلت هنگامی است که من بتوانم بین یک زندگی ساده و یک زندگی پرتجمل انتخاب کنم، یعنی بتوانم زندگی مجللی داشته باشم، ولی سادهزیستی را ترجیح بدهم؛ بنابراین لزوماً و قطعاً مانند هر فعل اخلاقی دیگری، سادهزیستی مشروط به انتخاب شخصی است و انتخاب شخصی زمانی است که انسان دستکم دو گزینه فراروی خودش داشته باشد و نه از سر اضطرار و نیاز مالی، بلکه از سر انتخاب به این سبک از زندگی رو بیاورد.
دکتر سید حسن اسلامی، استاد فلسفه اخلاق در پاسخ به این پرسش «با توجه به پیشرفتهای تکنولوژی و کاربست گسترده آنها در راستای تسهیل زندگی، آیا سادهزیستی به معنای عدم استفاده از تکنولوژی و ریاضت کشیدن و سخت زندگیکردن است؟» میگوید: «خیر، اصلاً اینطور نیست. سادهزیستی به معنای محروم کردن خود از زندگی و امکانات آن نیست، بلکه به معنای بهرهمندی درست از امکانات زندگی است.
اگر کسی بخواهد سادهزیست باشد، به این معنی نیست که از گوشی لمسی یا سایر تکنولوژیها استفاده نکند. درواقع اگر کسی به این نتیجه برسد که باید یک گوشی خوب و باکیفیت داشته باشد که لمسی باشد، دوربین آن بتواند عکس باکیفیت بگیرد، تصویرش شفاف باشد و غیره، میتواند یک گوشی کارآمد بگیرد و تا زمانی که کار میکند، از آن استفاده کند. این منافاتی با سادهزیستی ندارد. اما اگر یک گوشی خوب گرفت و دو ماه دیگر دید که گوشی جدیدتر، زیباتر و ظریفتری آمده و خواست گوشی خود را عوض کند و دو ماه بعد و...، از سادهزیستی دور شده است؛ بنابراین سادهزیستی بههیچوجه به معنای پرهیز از تکنولوژی و امکانات آن نیست؛ بلکه به معنای استفاده دقیق و بهینه از همین امکانات تکنولوژیک و زیستن در همین دنیای مدرن است.»
وی در پاسخ به پرسش دیگری با این مضمون «توجه به تغییراتی که در الگوهای اقتصادی و سبک زندگی انسان ایجاد شده، چه تغییراتی را در مفهوم سادهزیستی شاهدیم؟ مثلاً در گذشته داشتن اتومبیل یا تلفن همراه، بخشی از زندگی لاکچری بود، ولی امروز جزو ضروریات زندگی است؛ توضیح میدهد: «همانطور که پیشتر اشاره شد، سادهزیستی به معنای این است که ما آگاهانه و خودخواسته، امکانات و انتخابهایمان را محدود کنیم تا بتوانیم مدیریت بهتری بر زندگی خود داشته باشیم. این محدود کردن انتخاب، در گذشته به شکلی بوده و امروزه به شکل دیگری است. در گذشته محدود کردن انتخاب، مستلزم این بود که احیاناً انسان اگر میخواست اسبی بخرد، یک اسب خیلی معمولی بخرد. امروز همین اسب، ماشین است. تجملات همیشه وجود داشتهاند. تجمل، زمانی است که ما خواستههایمان را با نیازهایمان یکی میگیریم، حالآنکه نیاز؛ یعنی چیزی که بدون آن زندگیمان خوب پیش نمیرود یا اصلاً پیش نمیرود. سادهزیستی در همه ادوار تاریخی، شکل ثابت و یگانهای نداشته است؛ امروزه داشتن تلفن همراه ممکن است جزو ضروریات زندگی محسوب شود؛ ولی داشتن یک گوشی که بهترین برند و آخرین نمونه در بازار باشد، ضرورت زندگی نیست و همچنان لاکچری محسوب میشود.»
این استاد فلسفه اخلاق پیامدهای سادهزیست بودن برای فرد در سطح خرد و برای جامعه در سطح کلان را اینگونه تبیین میکند: «اصولاً اخلاقی زیستن به نحوی و به میزانی انسان را از محیط خودش متمایز میکند و این تمایز باعث میشود که گاهی حتی مورد حمله قرار بگیرد، چون هرچه انسان اخلاقیتر باشد، در واقع، زیست بد و نادرست دیگران را آشکارتر و تفاوتهایی که وجود دارند را برجستهتر میکند و این باعث میشود که دیگران احساس نارضایتی و ناراحتی کنند. در نتیجه سعی میکنند این آدم را با برچسب زدن و تعابیری مثل «درست زندگی کن»، «از نعمتها باید استفاده کرد» و غیره، به سطح خودشان بکشانند و لذا به طور طبیعی، اخلاقی زیستن یک کار سخت است. بهویژه در جامعهای که مصرفگرایی رواج پیدا کرده و تمامی کانالهای ارتباطی، رسانهها و شبکههای اجتماعی و مانند اینها در حال ترویج مصرفگرایی هستند، تلاش برای سادهزیست بودن، به نحوی گریز از شرایط موجود و تن ندادن به وضع موجود است؛ اما به هیچوجه فرد را از فضائل اجتماعی دور نمیکند.
آدم سادهزیست اتفاقاً آدم راحتی است. درحالیکه فرد اهل تجمل، معتقد است فقط در رستوران خاصی باید غذا خورد و هر غذایی را نباید خورد. فرد سادهزیست، به حداقلها اکتفا میکند و این حداقلها همهجا فراهم میشوند. یعنی اگر به یک قهوهخانه برود، میتواند با نان و پنیر بسازد و اگر به یک رستوران خیلی شیک هم برود، میتواند با یک پیتزای متشکل از سبزیها بسازد و هیچ وصله ناجوری نمیشود. وصله ناجور زمانی است که انسان خودش را آماج و سیبل کند، عامدانه و آگاهانه بخواهد بگوید: من با شما متفاوتم و از شما فاصله گرفتهام و یکجوری خودنمایی کند.
آدم سادهزیست در مجموع بهتر میتواند با دیگران کنار بیاید؛ چون هزینهاش کمتر است، فقط باید از مواجهه صریح و مستقیم با کار و رفتار دیگران خودداری کند و سعی کند الگوهای رفتاری خوبی داشته باشد که باعث شود دیگران جذبش شوند، نه اینکه از او فاصله بگیرند.»