kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۹۲۲۲
تاریخ انتشار : ۱۸ آبان ۱۴۰۳ - ۱۹:۰۳

عوامل انحـراف و سـقوط انسان 

 

محمد احسان آزادی
انسان به طور طبیعی و فطری گرایش به کمال دارد و فلاسفه بر اساس همین گرایش ذاتی و فطری بشر است که گرایش انسان به زیبایی‌ها و خوبی‌ها و‌گریز وی از بدی‌ها و زشتی‌ها را تبیین می‌کنند. با این همه به علل درونی و عوامل بیرونی از مسیر کمال بیرون می‌رود و از مقام انسانیت سقوط می‌کند. بخش عمده‌ای از آموزه‌های قرآنی به این مسئله اختصاص یافته است. نویسنده در این مطلب تحلیل قرآن را درباره عوامل سقوط انسان و خروج از جاده کمال را ارائه داده است.
***
جنگ قوای انسانی
خداوند انسان را از خاک آفریده و از روح خویش در وی دمیده است. روح همان جانی است که در همه جانداران وجود دارد و مایه حیات هر موجودی است. هنگامی که جان به کالبد بشری وارد شد‌، متاثر از فضای آن قرار گرفت. در این مرحله است که از جان و روح به نفس و روان تعبیر می‌شود. این‌گونه است که نفس انسانی دو جلوه متضاد می‌یابد؛ جلوه‌ای که ارتباط با خداوند و حیات محض دارد که از آن به جنبه « یلی امری » تعبیر می‌شود و جلوه‌ای دیگر که ارتباط با جسم خاکی پیدا می‌کند که از آن به جنبه « یلی خلقی » یاد می‌شود. به این معنا که سکه وجود آدمی‌، دو رو دارد که یکی به سوی امر الهی می‌باشد که همان روح وجان آدمی است و روی دیگر سکه وجود آدمی که به سوی خاک می‌نگرد و گرایش دارد و از آن به جنبه خلقی یا نفس و روان یاد می‌شود.
دو جنبه امری و خلقی در انسان‌، توانایی‌های منحصر به فردی به وی بخشیده است تا در حالت انفعالی بتواند همه اسمای الهی را به شکل قوت و نیرو در خود داشته باشد و در یک فرآیند زمانی که از آن به فرصت عمر بشردر دنیا تعبیر می‌شود، بتواند آن را فعلیت بخشیده و از همه هستی برتر بپرد و به مقام « قاب قوسین او ادنی» (نجم آیه 9) برسد.  بنابراین‌، نفس یا روان آدمی با دو جلوه امری و خلقی حرکت خود را در جوهرذات خویش آغاز می‌کند که از آن به حرکت جوهری در مکتب صدر المتالهین تعبیر می‌شود.  در تحلیل قرآنی از نفس، این معنا مورد تاکید قرار گرفته است که نفس به گونه‌ای در حالت تمام اعتدال آفریده شده تا بتواند میان خواسته‌های مادی و معنوی تعادل ایجاد کند. (شمس آیه 7) از آنجا که حرکت در میان دو دسته از قوای متضاد و خواسته‌های آن‌، احتمال گرایش به یک‌سو و خروج از حد اعتدال و تعادل را به همراه دارد، خداوند معیاری در درون آدمی قرار داده است که همانند میزان و ترازو به دقت جهت‌ها را کنترل کرده و گرایش و تمایل به هر یک از دو سویه افراط و تفریط را مشخص می‌کند. این معیار الهی که در جان آدمی سرشته شده است همان عقل سلیم و فطرت سالم بشر است. فطرت بشر به طور طبیعی به سوی کمال گرایش دارد و زیبایی‌ها‌، خوبی‌ها و هر گونه امر کمالی دیگر را دوست دارد. در این میان عقل سالم نیز به یاری او می‌آید تا در هنگام اشتباه در تشخیص و یا در تطبیق، او را آگاه سازد و مسیر درست را بنمایاند.اما به علل درونی و عوامل بیرونی‌، این اعتدال و تعادل گاه مخدوش می‌شود و آدمی به یکی از دو سوی افراط و تفریط در می‌افتد و نمی‌تواند به درستی تعادل میان قوای خویش را مراعات کند.  مهم‌ترین علت درونی که در ذات آدمی نهفته است همان روان و نفس است؛ زیرا جنبه خلقی آن به طور طبیعی گرایش به امور مادی و دنیوی دارد و آن را مادر خویش می‌داند و می‌شناسد. این‌گونه است که می‌کوشد تا به این جنبه بیشتر بها دهد و به خواسته‌های شهوانی و خلقی نفس یعنی خوراک و شهوت جنسی و مانند آن ارزش و اعتبار بیشتری بخشد. در این میان‌، رشد طبیعی نفس در خاک به تقویت این بعد می‌انجامد و پیش از آنکه نفس به جنبه امری خود متوجه شود، در دام خواسته‌های خلقی گرفتار آمده است.‌ اینجاست که خداوند به یاری انسان می‌شتابد و با الهاماتی‌،حدود و مرزهای تعادل را مشخص می‌سازد و به او یادآور می‌شود که چگونه تقوا پیشه گیرد و از افتادن در دام فجور و تجاوز از حدود اعتدال دوری کند.(شمس آیه 8) اما در این میان عوامل بیرونی نیز اجازه نمی‌دهد تا تعادل قوای نفسانی همچنان بر اساس فطرت و الهامات و عقل سالم حفظ شود؛ زیرا دشمن سوگند خورده‌ای به نام ابلیس وجود دارد که خواهان‌، فروپاشی اعتدال و تعادل در بشر و سقوط وی از مسیر کمالی و خروج از آن می‌باشد. 
ابلیس هر چند که ناتوان از تاثیرگذاری به عنوان علت و سبب می‌باشد، ولی می‌تواند به عنوان عامل وسوسه گر عمل کند و قوای انسانی را از تعادل خارج کند. به این معنا که با مشابهت‌سازی می‌کوشد تا امور بر نفس آدمی دشوار شود و امور ضد کمالی را به عنوان امور کمالی جلوه دهد و با فریب و نیرنگ، باطل را حق بنمایاند و موجب اشتباه در تشخیص و نیز اشتباه در تطبیق در انسان شود. (اعراف آیات 11 تا 17 و نیز آیه 27 و حجر آیات 32 و 39 و نیز اسراء آیات 61 تا 65 و ص آیات 74 و 82)
این‌گونه است که به علل درونی و عوامل بیرونی، جنگی خطرناک در میان قوای انسانی پدید می‌آید و آدمی در یک جنگ نرم‌افزاری‌، خود را تباه می‌کند؛ زیرا یا خود در مسیر ضد کمالی قرار می‌گیرد و همگام با جنبه خلقی نفس، به سوی مادیات و امور دنیوی صرف کشیده می‌شود یا آنکه فرصت کوتاه عمر را از دست می‌دهد. بنابراین یا اهل خسران می‌شود یا آنکه بهره چندان زیادی نمی‌برد.
تنوع علل و عوامل سقوط
با نگاهی به آموزه‌های قرآنی می‌توان دریافت که علل و عوامل سقوط بسیار متعدد و متنوع است. به این معنا که عللی درونی در آدمی و عوامل بیرونی در جهان مادی وجود دارد که اجازه نمی‌دهد تا او در مسیر کمالی گام بردارد. از این رو کمتر کسی به کمالات مطلق می‌رسد و تنها شماری اندک در این جرگه وارد می‌شوند و بیشتر اهل هدایت و کمال در میانه راه باقی می‌مانند و خیلی از مردم نیز سقوط می‌کنند. 
این‌گونه است که خداوند گروه ابرار و سابقون را بسیار اندک می‌داند و اصحاب یمین را هر چند که از نظر شمارگان بسیارند ولی اگر به نسبت اصحاب الشمال سنجیده شوند‌، خود گروهی اندک از بشر را تشکیل می‌دهند. در حقیقت اکثریت انسان‌ها در دام علل و عوامل درونی و بیرونی سقوط می‌افتند و به دوزخ‌های هفت گانه در می‌آیند و تنها شماری اندک به بهشت‌های هشت گانه وارد می‌شوند.
(نگاه کنید: سوره واقعه‌، الرحمن )بستری که برای سقوط انسان در دنیا آماده است‌، بستری ساده و آسان است؛ زیرا تمایلات جنبه خلقی نفس که از آن به هواهای نفسانی یاد می‌شود، به طور دائمی آدمی را به آن سمت و سو می‌کشاند و تنها تقوا و الهامات تقوایی است که وی را دعوت به پرهیز از افراط و خروج از اعتدال و اجتناب از فجور می‌کند. با این همه شیرینی دنیا و سرکه نقد آن برای بسیاری از مردمان به از حلوای نسیه اخروی است. در برخی از روایات زمینه‌ای که آدمی را به سوی دوزخ و سقوط می‌برد به راهی هموار با همه زیبایی‌ها و گل و گیاه و پرنده و امکانات تشبیه شده است که به طور طبیعی آدمی را به سوی خود می‌کشاند در حالی که راه بهشت‌، راه پرهیز و تقوا‌پیشگی است که سنگلاخ و آزاردهنده می‌باشد. از این رو کمتر کسی حاضر می‌شود تا لذت دو روزه دنیا را بگذارد و به سوی جاده سنگلاخی و سخت بهشت دائم برود. تنها اهل بصیرت هستند که پرده‌های فریبنده دنیا را کنار زده و در پس هر زیبایی فریبنده دنیا، ماری گزنده و جانوری درنده را می‌بینند که در کمین انسانیت انسان نشسته است. اینان سختی زهد و تقوا را به جان می‌خرند و از راه سنگلاخی بهشت می‌روند تا به آسایش و آرامش دائمی دست یابند.
قرآن هنگامی که از عوامل گمراهی و سقوط آدمی سخن به میان می‌آورد‌، به عوامل بسیاری اشاره می‌کند که از نظر تعدد و تنوع چنان زیاد هستند که نمی‌توان همه را در یک مطلب کوتاه بیان کرد. با این همه می‌توان به مهم‌ترین آنها در این‌جا اشاره کرد تا دانسته شود که این عوامل چگونه بستری برای سقوط آدمی بر خلاف فطرت و عقل سلیم او فراهم می‌کند. این عوامل در حوزه‌های اعتقادی‌، رفتارهای فردی و اجتماعی و مانند آن ظهور پیدا می‌کند. از این رو لازم است که در همه این حوزه‌ها دقت شود تا عوامل نتواند تاثیر منفی به جا گذاشته و سقوط آدمی را به همراه داشته باشد.
عوامل حوزه اعتقادی
عواملی که در حوزه اعتقادی موجب سقوط آدمی می‌شود، اموری چون کفرورزی(بقره آیه 108)، ارتداد و کفر بعد از ایمان(همان) اطاعت از غیر خدا(احزاب آیات 64 و 67) اعراض از آیات خدا (اعراف آیه 175) اعراض از پیامبر 
(کهف آیه 17) اعراض از حق (یونس آیه 32) اعراض از ذکر خدا (نجم آیات 29 و30) بت‌پرستی (انعام آیه 56) دروغ شمردن معاد و رستاخیز و هدفمندی برای آفرینش (یونس آیه 45 و واقعه آیات 47 و 51) دروغ دانستن پیامبران و رسولان الهی (نحل آیه 36) تکذیب کتب آسمانی و قوانین هدایتی آن (غافر آیات 70 و 74)و مانند آن هستند. اینها عواملی هستند که باورهای نادرستی را سبب می‌شوند و آدمی را از حرکت درست به سوی کمال مطلق که همان خدا و متاله شدن است باز می‌دارد.هنگامی که انسان از خداوند که کمال مطلق است، اعراض کند بی‌تردید بت‌های نفس و مادیات و سازه‌های دیگر را خدای خود قرار می‌دهد و در خدمت آن گام بر می‌دارد و از مسیر کمالی دور می‌شود و در نهایت سقوط می‌کند.
عوامل حوزه رفتاری
از عوامل سقوط که در حوزه رفتاری چه اجتماعی و چه فردی مطرح می‌باشد می‌توان به اذیت و آزار دیگران (صف آیه 5) اسراف و تجاوز از حدود (غافر آیات 28 و 34) افترا و تهمت (انعام آیات 140 و 144 و مریم آیات 34 تا 38) پیروی از هوای نفس مردم (انعام آیه 56) تجاوز ناحق به مردم(شوری آیات 42 و44) پندارگرایی و پیروی از گمان‌های بد و باطل نسبت به دیگران(نجم آیات 27 تا 30 و نیز انعام آیه 116) تقلید کورکورانه از نیاکان (بقره آیه 170 و مائده آیه 104) تکبر و خود بزرگ بینی و استکبار در برابردیگران(اعراف آیه 146) جدایی از رهبران دینی (طه آیات 85 و 86) حس گرایی (بقره آیات 51 تا 55 و نیز آیه 92 و اعراف آیات 138 تا 149) دروغ گفتن (زمر آیه 3 و غافر آیه 28) دوست ناباب و بد (فرقان آیات 27 و 29) حق‌ستیزی (بقره آیات 174 تا 176) رفاه و امکانات مادی زیاد (فرقان آیات 17 و18)سخنان بیهوده (لقمان آیه 6) ظلم به دیگران(بقره آیه 258 و نساء آیه 168 ) پیروی از طاغوت (حاکمان غیر خدایی) و حاکمیت بخشیدن به آنان (بقره آیه 256 و نحل آیه 36) و مانند آن اشاره کرد. اینها اموری است که آدمی را از مسیر کمال باز می‌دارد و در مسیری قرار می‌دهد که سقوط نتیجه طبیعی آن است. بر این اساس لازم است که آدمی برای دوری از سقوط در مسیر گام بردارد که دچار این امور نشود.
همچنین قطع رحم (بقره آیات 26 و 27) غنا و نغمه‌های فساد انگیز(لقمان آیه 6 و مجمع البیان‌، ج 7 و 8، 490) طغیان نسبت به خدا و حدود الهی (صافات آیات 27 تا 30) و امور دیگری نیز به عنوان عوامل انحراف مردمان از راه حق و کمال معرفی شده است.
مبارزه با عوامل سقوط
برای این که انسان در مسیر فطرت و عقل سلیم حرکت کند و خدایی شود لازم است از عوامل سقوط پرهیز کند. از این رو خداوند اموری را به عنوان عوامل بازدارنده و مانع از سقوط و گمراهی بیان می‌کند که از جمله آنها می‌توان به ایمان به خدا (سبا آیات 20 و 21)، اطاعت از خدا و پیامبران (احزاب آیات 66 و 67 و طه آیات 83 و 85)‌، اخلاص در عبودیت و خالص شدن برای او (ص آیات 82 و 83) پایبندی به تعالیم الهی (مائده آیات 104 و 105) پذیرش ولایت خدا (اعراف آیه 30)رعایت تقوا برای مصون ماندن از وسوسه‌های گمراه‌کننده شیاطین (اعراف آیات 201 و 202) عبودیت و بندگی (حجر آیات 39 تا 42) تسلیم و حق‌پذیری(روم آیه 53) اشاره کرد. به هر حال انسان می‌تواند همچنان در مسیر الهی گام بردارد و از سقوط و تباهی با همه عوامل درونی و بیرونی و علل آن رهایی یابد. این نیازمند آن است که متوجه همه نشانه‌ها و آیاتی باشد که در زندگی رخ می‌دهد. خداوند نجات انسان‌ها از گمراهی و هدایت آنان به سوی نور را فلسفه نزول قرآن معرفی می‌کند.(ابراهیم آیه 1)  بنابراین انسان‌ها با بهره‌گیری از قرآن می‌توانند به سوی کمال بروند و از سقوط رهایی یابند. در حقیقت قرآن به عنوان راهنمایی الهی و وحیانی در کنار فطرت سالم و عقل سلیم به آدمی کمک می‌کند تا قوای نفسانی را متعادل نگه دارد و از تجاوز و تعدی هر یک از قوا نسبت به دیگری باز دارد. این‌گونه است که انسان در یک حالت متعادل به سوی کمال گام بر می‌دارد و زندگی دنیوی و اخروی خویش را قرین سعادت جاودانه می‌کند.