حکم اعدام برای دیکتاتور سودازده (نگاه)
امینالاسلام تهرانی
خالی از لطف نیست که در این ستون روزنامه گاهی مروری کنیم بر وقایع تاریخی و چیزهایی را دوباره - حداقل - برای خود یادآوری کنیم باشد که گرد زمان بر آنها ننشیند و گرفتار فراموشی نشویم. که 18 سال پیش در 5 نوامبر 2006 (برابر با 14 آبان 1385) - در حالی که سه سال و هفت ماه از اسقاط دولتِ بعثي عراق و دیکتاتوریِ دیکتاتورِ سودایی، «صدام» گذشته بود - محكمهای در عراق به رياست
«عبدالرحمن رئوف» كه در زمان حكومت صدام زنداني شده و آسيب ديده بود تشکیل شد و این دیکتاتورِ سودایی به اتهام قتل 148 عراقي در سال 1982 و... مجرم شناخته و به اعدام محكوم شد. او بالاخره در این تاریخ به اعدام محکوم شد. البته در ۲۶ دسامبر (5 دی همان سال) درخواست تجدیدنظر صدام رد شد - گرچه این احتمال
مطرح بود که درخواست تجدیدنظر میتواند سالها طول بکشد و اجرای آن، به تعویق بیفتد - و حکم اعدام تأیید شد. تجدیدنظر دیگری نیز صورت نگرفت و صدام ظرف ۳۰ روز
پس از آن تاریخ اعدام شد. تاریخ و مکان اعدام تا زمان اجرای حکم مخفی بود و صدام در ۳۰ دسامبر ۲۰۰۶ (9 دی 1385) به دارِ مجازات آویخته شد. عبدالرحمن رئوف در زمان قرائت حکم به صدام دستور داد تا بپاخيزد و هنگام قرائت حكم در حالت «ايستاده» باشد که صدام سر باز زد اما دو مأمور او را از جايش بلند كردند و ايستاندند!
مشکل دیکتاتورهای دیوانه این است که پیش از آنکه «مأموران به اجبار آنها را بلند کنند!»، خود از تختِ حکومتِ وحشتشان پایین نمیآیند. بیشک مشکل ما ایرانیها با صدام «شخصی» است. او 8 سال جنگ را به کشور ما تحمیل کرد تا بخشی از خاک ایران را اشغال کند، موفق نشد اما مسئولیت خون دهها هزار نفر بر گردن اوست. یکی از شیعیان عراق چندی پیش در مصاحبهای گفته بود: «سال ۱۳۵۹ ما شیعیان را اجبار کردند که به جنگ بیاییم. اگر کسی در جنگ شرکت نمیکرد زندان و اعدام، سزای آن شخص بود و حتی خانوادهاش را هم زندان میبردند یا ممکن بود اعدام کنند.» اما جنایاتِ این دیکتاتورِ سودایی فقط این جنایت فجیع نیست؛ پلیس مخفیِ وحشتناک و خونخوار، تروریسم دولتی، شکنجه، کُشتار جمعی، نسلکُشی، پاکسازی قومی، تجاوز جنسی، تبعید، کُشتار غیرقانونی، ترور، جنگ شیمیایی، تخریب مردابهای جنوب عراق و... تنها گوشهای از کارنامه صدام و حزب بعث عراق و نیز بخشی از روشهای آنان برای حفظ کنترل خود بر عراق بود. باری، هرچه که بود حکومت وحشتِ صدامی هم پایان یافت، همانگونه که حکومتهای دیگری نیز مثل او و پیش از او پایان یافتند و پس از آن هم ماجرا همینگونه خواهد بود! اما این دیوانگان هم خود سقوط میکنند و هم کشور خود را ویران میکنند. سقوط امثال صدام و قذافی منجر به سقوط و ویرانی کشورهای آنان نیز شد و این کشورها را زمین تاخت و تاز بیگانگان کرد و... پند گرفتهاند؟ هنوز پیام آن پیرمردِ حکیم در یادها مانده است که گفته بود: «این صدام، من از اول وقتی که روی کار آمد تنبّه دادم که این دیوانه است، این عقلش درست کار نمیکند، و لهذا، با دیوانگی دارد عمل میکند و خودش را به هلاکت میرساند.» اما نکته اینجاست که این حُکم حکمتی دارد که همیشه در همه زمانها ثابت است که «دیوانگان خود، خود را به هلاکت خواهند انداخت.»