kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۹۰۱۴
تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱۴۰۳ - ۲۰:۲۷
سالگرد روی کار آمدن دولت نظامی ازهاری

اعتراف شاه به ظلم و فساد و اختناق رژیم پهلوی

 
 
 
دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان
«...شاه نسبت به آینده خود سخت نگران است و درصدد تصمیم‌گیری در این مورد است که آیا یک دولت موقت یا یک دولت نظامی بر سر کار آورد و یا اینکه کناره‌گیری کند. ما شاه را تشویق کردیم مقاومت نماید و روی پشتیبانی ما حساب کند...»1
این جملات جیمی ‌کارتر رئیس‌جمهوری وقت آمریکاست که در خاطرات خویش راجع به وضعیت شاه و موضع‌گیری آمریکا نسبت به وی در تاریخ 2 نوامبر 1978 مطابق با 11 آبان 1357 نوشته است‌، در روزهایی که شاه به سختی گرفتار اوج گیری نهضت امام و قیام مردم مسلمان ایران شده بود و راه پس و پیش برای خود متصور نبود. انقلاب به رهبری حضرت امام خمینی آنچنان قاطع و توفنده به پیش می‌رفت که نزد آگاهان سیاسی کمتر جای شک و شبهه برای پیروزی باقی می‌گذارد. 
از همین روی ویلیام سولیوان روز 9 آبان 1357 برابر با 30 اکتبر 1978 با شاه دیدار کرده و دو راه برای رفع بحران به وی پیشنهاد داده و در نهایت تشکیل یک دولت نظامی را راه‌حل مناسبی دانسته بود که به نظر آمریکا در کوتاه‌مدت می‌توانست به برقراری نظم و امنیت کمک نماید.2
کارتر در ادامه یادداشت‌هایش نوشته است:
«...من برای شاه پیامی ‌فرستادم و گفتم از هرگونه اقدام وی در تشکیل دولت نظامی پشتیبانی می‌کنم...»3
اجازه به شاه برای دولت نظامی
این پیام پشتیبانی آمریکا از یک دولت نظامی، دو روز پیش از کشتار دانشجویان و دانش‌آموزان در
13 آبان در دانشگاه تهران و 3 روز قبل از تشکیل دولت نظامی ازهاری به شاه داده شد.
روز چهارشنبه 11 آبان 1357 برابر با 2 نوامبر 1978 برای نخستین بار از زمان اوج‌گیری نهضت امام، کمیته مخصوصی در سطح مقامات عالی کاخ سفید برای اتخاذ تصمیم درباره به اصطلاح بحران ایران تشکیل شد. در نخستین جلسه این کمیته که به ریاست برژینسکی رئیس شورای امنیت ملی آمریکا برگزار گردید، وارن کریستوفر (معاون وزارت امور خارجه)، ‌هارولد براون (وزیر دفاع)، ژنرال دیوید جونز (رئیس ستاد مشترک)، آدمیرال استانسفیلد ترنر (رئیسCIA)، دیوید آرون (معاون برژینسکی) و‌‌ گری سیک معاون شورای امنیت ملی حضور داشتند. نتیجه این جلسه 2 پیام فوری برای شاه بود:
1- پشتیبانی بی‌قید و شرط دولت آمریکا از شاه
2- لزوم اقدامات قاطع برای اعاده نظم و امنیت و حفظ قدرت و اعتبار شاه و برقراری دولت نظامی4
نتیجه تصمیمات آن کمیته، همان شب به تصویب و امضای جیمی ‌کارتر رسید و به شاه ابلاغ گردید. پس از ابلاغ این دستور و اطمینان شاه از حمایت آمریکا بود که قتل‌عام دانشجویان و دانش‌آموزان در دانشگاه و کشتار 13 آبان 1357 اتفاق افتاد و شاه با آسودگی خیال، دانشجویان و دانش‌آموزان را پشت نرده‌های دانشگاه تهران به دام انداخت و به رگبار گلوله بست.
اداره ایران در دست برژینسکی
شاه پس از کشتار 13 آبان، همان فرمول مورد نظر آمریکا که چندی پیش توسط سفیر آن کشور به او ارائه شده بود را به اجرا درآورد‌، یعنی یک دولت نظامی را منصوب کرد. با انتصاب دولت نظامی ازهاری و شدّت گرفتن سرکوب و کشتار، مبارزات و اعتصابات و اعتراضات مردمی نیز اوج تازه‌ای یافت.
امروزه مدارک و اسناد مختلفی موجود است که نشان می‌دهد، تصمیم محمدرضا پهلوی در اعلام دولت نظامی و کشتارهای بعدی در جریان حاکمیت این دولت، با هدایت و حمایت کارتر و برژینسکی اتخاذ شد. ویلیام سولیوان (آخرین سفیر آمریکا در ایران) در کتاب خاطراتش به نام «مأموریت در ایران»، پرده از این موضوع برمی‌دارد که مدت کوتاهی پیش از روی کار آمدن دولت ازهاری، وی از واشینگتن درباره یک دولت نظامی در ایران سؤال کرده و در کمال شگفتی پاسخش را خیلی سریع و با صراحت از کاخ سفید دریافت نمود. پاسخی که به‌نظر سولیوان با سیاست‌های حقوق بشری جیمی ‌کارتر کاملاً مغایر بود. سولیوان می‌نویسد:
«... پاسخ واشینگتن این بود که به‌نظر دولت آمریکا، بقای شاه حائز اهمیت است و آمریکا از هر تصمیمی ‌که وی برای تثبیت قدرت و موقعیت خود اتخاذ کند، حمایت خواهد کرد. در پاسخ واشینگتن با صراحت به این موضوع‌ اشاره شده بود که اگر شاه برای استقرار نظم و تثبیت حکومت خود، استقرار یک دولت نظامی را ضروری تشخیص دهد، آمریکا آن را تایید خواهد کرد و از متن پیام، چنین مستفاد می‌شد که آمریکا از هر اقدامی در جهت پایان بخشیدن به اوضاع بحرانی ایران و سرکوب مخالفان حمایت می‌کند...»5
پس از آن‌، اردشیر زاهدی سفیر ایران در آمریکا با پیام دیگری از برژینسکی وارد تهران شده و طی جلسه‌ای با سولیوان به وی ابراز داشت که برژینسکی اداره امور مربوط به ایران را به دست خود گرفته است.6
روزی که شاه اعتراف کرد
اما اوضاع به‌گونه‌ای پیش می‌رفت و ضربات محکم انقلاب، آنچنان از چپ و راست بر پیکر رژیم شاه و اربابان غربی‌اش وارد می‌گردید که فرصت فکر کردن و اندیشیدن را از آنان سلب کرده بود و شاه همچون مشت‌زنی گیج و گول در گوشه رینگ تاریخ گیر افتاده بود که حتی توصیه‌های خامدستانه دستگاه‌های عریض و طویل اطلاعاتی و امنیتی غرب هم نمی‌توانست او را از زیر رگبار ضربات خلاص گرداند.
پس از نمایش خشم ملت در 14 آبان و پیش از اعلام دولت نظامی، شاه را جلوی دوربین تلویزیون نشاندند و او طی آخرین سخنرانی خود، گویی در دادگاه مردم، ناگزیر از اذعان به جرم و جنایات خود گردید و برای اولین بار به ظلم و فساد، استبداد، کشتار مردم، انتخابات فرمایشی و... و سایر موارد نابهنجار حکومت خود به طور رسمی ‌و علنی اعتراف کرد. 
شاه پس از 53 سال دیکتاتوری و فساد رژیم خود و پدرش و کشتار و ضرب و جرح و زندانی و تبعید و شکنجه ده‌ها هزار نفر از مردم مسلمان و مبارزین و انقلابیون و پس از گذشت حدود یک‌سال از اوج‌گیری نهضت امام و جنایات بی‌سابقه‌ای که در طول آن یک سال مرتکب شده بود، سرانجام در آن سخنرانی واپسین، رسما و علنا به فساد و تباهی رژیمش اعتراف کرد و قیام ملت را علیه همان ظلم و ستم و فساد دانست. او گفت:
«ملت عزیز ایران! در فضای باز سیاسی که از دو سال پیش به تدریج ایجاد می‌شد، شما ملت ایران علیه ظلم و فساد به پا خاستید...»
شاه سپس اقرار کرد که در رژیم او، اختناق و فساد مالی و سیاسی بیداد کرده و تحت لوای برقراری نظم و پیشرفت مملکت (مثل همان شعار توخالی تمدن بزرگ!) ادامه پیدا نموده است:
«.... من آگاهم که به نام جلوگیری از آشوب و هرج و مرج این امکان وجود دارد که اشتباهات گذشته و فشار اختناق تکرار شود. من آگاهم که ممکن است بعضی احساس کنند که به نام مصالح و پیشرفت مملکت و با ایجاد فشار این خطر وجود دارد که سازش نامقدس فساد مالی و فساد سیاسی تکرار شود...»
شاه شنید و شاهقلی‌ها نشنیدند!
شاه اعتراف کرد که صدای انقلاب مردم ایران را شنیده است، آنچه که پس از گذشت 46 سال هنوز طیف وسیعی از شبه‌روشنفکران و مدعیان فکر و اندیشه در کنار تفاله‌های پهلوی نشنیده و نفهمیده و نگرفته‌اند! شاه اعتراف کرد که در رژیمش، هرگز دولت ملی و انتخابات آزاد وجود نداشته است و گفت:
«...متعهد می‌شوم که... در اسرع وقت یک دولت ملی برای آزادی‌های اساسی و انجام انتخابات آزاد، تعیین شود...»
او اقرار کرد که حکومتش هیچ‌گاه بر اساس عدالت اجتماعی و اراده ملی قرار نداشته و همواره با استبداد و و فساد و ستم همراه بوده است.
پرویز راجی، سفیر ایران در لندن در کتاب خاطراتش و در ذیل تاریخ دوشنبه 6 نوامبر 1978
[15 آبان 1357] درباره این اعتراف شاه نوشته است:
«... ساعت 10 صبح به نطق شاه از رادیو تهران گوش می‌دادم... شاه در این نطق برخلاف همیشه به‌جای کلمه «ما» ضمیر «من» را به کار برد،... نطق شاه به‌نظرم نوعی نمایش غم‌انگیز و نکبت‌بار آمد،‌ گویی او با وضعی حقارت‌آمیز دست گدایی به سوی خمینی دراز کرده باشد و البته هیچ‌کس ‌تردیدی هم ندارد که خمینی دست ردّ به سینه او خواهد زد.»7
امام: به شاه فرصت ندهید
شاه و اربابانش فقط فرصت می‌خواستند تا بتوانند در برابر طوفان ملت که هر زمان اوضاع آنها را بیشتر به هم می‌ریخت‌، خود را پیدا کرده و ترفند و حیله و نیرنگ دیگری برای بقای خویش سوار کنند‌، اما این حضرت امام خمینی بودند که به سان یک رهبر حکیم، هر آن به مردم هشدار و انذار دادند که درنگ نکنند و به محمدرضا و اربابانش مهلت ندهند. از جمله در پیامی به ملت ایران در تاریخ 16 آبان 1357 یعنی یک روز بعد از اعترافات شاه فرمودند: 
«... ملت‏‎ ‎‏ایران باید بداند که این نطق‌های فریبنده برای اغفال مردم و فرونشاندن آتش خشم ملت‏‎ ‎‏است‌، تا تثبیت مقام کرده و قدرت را بازیابد؛ و خدا می‌داند که اسلام و روحانیت و عموم‏‎ ‎‏ملت پس از آن با چه مصیبت‌های دردناکی مواجه خواهد شد.‏ عزیزان من!... از این نرمش‌های شیطانی و توبه‌نامه‌های ابلیسی فریب نخورید، که‏‎ ‎‏نمی‌خورید. شاه در اول سلطنت غاصبانۀ خود سوگند خورد که به اسلام وفادار باشد و به‏‎ ‎‏ملت خیانت نکند و اکنون اعتراف می‌کند که خائن است و اسلام و ایران را به تباهی‏‎ ‎‏کشانده است و تمام خیانت‌ها عمدی بوده است که امروز اسم «اشتباه» بر آن می‌گذارد.‏‎ ‎‏غفلت نکنید که این اشتباهات عمدی تکرار خواهد شد و کشور را به نیستی و ملت را به‏‎ ‎‏تباهی خواهد کشاند...»
____________________________
1- جیمی ‌کارتر- ایران در خاطرات جیمی ‌کارتر- ‌ترجمه ابراهیم ایران‌نژاد و طیبه غفاری- مرکز اسناد انقلاب اسلامی- 1390   2- ویلیام سولیوان- مأموریت در ایران- ‌ترجمه محمود مشرقی- انتشارات هفته- 1361   3- جیمی کارتر- پیشین    4-‌گری سیک- همه چیز فرو می‌ریزد- ‌ترجمه علی بختیاری‌زاده- مرکز اسناد انقلاب اسلامی- چاپ اول- تابستان 1382- صفحات 117 و 118    5- زبیگنیو برژینسکی- قدرت و اصول: خاطرات برژینسکی مشاور امنیت ملی 1977- 1981- ‌ترجمه مرضیه ساقیان- انتشارات وزارت امور خارجه- 1380    6- ویلیام سولیوان- پیشین- صفحات 121 و 122    7- پرویز راجی، خدمتگزار تخت طاووس-‌ ترجمه: ح.ا.مهران- انتشارات اطلاعات- چاپ اول: 1364- صفحات295ـ296