در جریان یکی از دیدارهای لیگ در ورزشگاه آزادی که میان تیم پرسپولیس و گسترش فولاد تبریز انجام میشد، مربیان تیم تهرانی در دقایق میانی نیمهدوم تصمیم به تعویض میگیرند. وقتی بازیکن برای رفتن به داخل زمین آماده میشود، تماشاگران یکصدا فریاد میزنند: «بازیکن بد اخلاق، نمیخوایم، نمیخوایم» ! تماشاگر، این شعار را نه به خاطر مخالفت با کادر فنی و دخالت و اعتراض در تصمیم آنها، بلکه از آن جهت سر داده بود که از این بازیکن طی فصل جاری جز حاشیه و به قول خودش بد اخلاقی و اخراج و تنبیه و محرومیت و تنها گذاشتن تیم و آن هم در شرایطی که این تیم از کمبود بازیکن در رنج است، کار و هنر دیگری از خود بروز نداده بود و... ما به ادامه ماجرا و اینکه بالاخره سرنوشت این تعویض به کجا انجامید کاری نداریم، غرض ما از پیش کشیدن این بحث، بیشتر از این جهت است که به مدیران و مسئولان و مربیانی که قصد دارند عملاً به «اصول» پایبند باشند، اخلاق و ارزشهای فرهنگی و مرام پهلوانی را به جسم و جان تیمها و جوانان عضو تیمهای خود تزریق کنند، بگوییم برای این کار همت و اراده محکم لازم است، تماشاگر را و توقعات او را بهانه قرار ندهید که ما به خاطر راضی کردن تماشاگر، جلوگیری از اعتراض او و... مجبوریم علیرغم خواست و میل باطنی خودمان با بعضی از ادا و اهوارها و کجخلقیها و بد اخلاقیهای آنان کنار بیاییم.
نه، طبق این نمونه زنده و تازه، تماشاگر آن هم پرشورترین و پرحرارتترین تماشاگر حاضر نیست به خاطر یک امتیاز بالاتر یا زدن یک گل بیشتر و... هر بازیکن و رفتاری را تحمل کند. تماشاگری که د راین شرایط و در وضعیتی که خیلیها به دلایل مختلف به ورزشگاه نمیروند و با بیرغبتی ترجیح میدهند بازی تیم محبوب را از طریق تلویزیون نگاه کنند، به ورزشگاه میرود، یعنی باید خیلی خیلی طرفدار و دوستدار تیمش باشد و در واقع از این نظر، «طرفدارترین» است. آری، این اوست که میگوید من سختی راه را تحمل میکنم، بازی بد و نتایج ناگوار تیم را به جان میخرم، اما نمیتوانم بازیکن بد اخلاق را تحمل کنم.
این موضوع مهم و پیام بزرگی است که مسئولان ورزش ما، مدیران رشتههای مختلف ورزشی و مدیران باشگاهها، سخت به آن توجه داشته باشند و از کنار آن به سادگی عبور نکنند.
با تکیه بر این نمونهها و شواهد که بارها در ورزش و فوتبال ما اتفاق افتاده، ما هم بارها عرض کردهایم اگر آفاتی چون بداخلاقی، بازیکن سالاری، کجرفتاری و حاشیهروی و... به جان فوتبال ما افتاده اشکال اصلی از مدیران و بزرگترهاست، آنها هستند که چون بقای مدیریت و تداوم عمر ریاست خود را در «بردن» و «قهرمان شدن» می بینند، برای این کار و رسیدن به این هدف- که معمولا هم به آن نمیرسند- خود بیش از دیگران پا روی اصول اخلاقی و مدیریتی میگذارند و به این و آن باج میدهند، بازیکن را به جای مراقبت و هدایت، لوس و ننر میکنند، و... و گرنه بازیکن که «جوان» است و معلول و باید درست تربیت و هدایت شود، آن چنان که امثال مسی و رونالدو و... در چارچوب اصول فرهنگی آن دیار چنان تربیت و هدایت میشوند که سالها در اوج و موثر ظاهر میشوند و... تماشاگر هم که داستانش را گفتیم، بنابراین اگر مشکلات و ناهنجاریهای اخلاقی در ورزش ما وجود دارد و معمولا از «بازیکن» و «جوانتر»ها سر میزند، ریشه را در عملکرد «بزرگترها» و عدم رعایت اصول از سوی «مدیران» پیدا کرد.
در هر حال امیدواریم این حرکت قابل تحسین و تامل تماشاگران پرسپولیس این جرات و جسارت را هم در نزد مدیران این تیم قدیمی و محبوب- که از روز آغاز و بدو تاسیس معتقد به اخلاق و علم و ورزش بود و شعار خود را این گونه ارزشها قرار داده بود- ایجاد کند که با قدرت بیشتری با بداخلاقیها و حاشیهسازیها و... برخورد کنند. شان و جایگاه تیمی مثل پرسپولیس با این همه تماشاگر و طرفدار، آن سابقه روشن و پرافتخار و این همه چهرههای ارزشمندی که به فوتبال ما معرفی کرده است در نزد اهالی ورزش بالاتر از آن است که با دو، سه فصل ناکامی فنی یا یکی، دو باخت و... این طور مسائل از بین برود.
مدیران این باشگاه با شناخت جایگاه معنوی این تیم در ورزش و فوتبال ایران و با تکیه به حمایت تماشاگری که پرسپولیس را دوست دارد و آن را بزرگ میخواهد، برای احیای مجدد آن با انگیزه و شجاعت بیشتری عمل کنند، تردید نباید داشت که پیششرط احیا و دوباره برخاستن این تیم بزرگ- و انجام هر کار بزرگ دیگری- در گروی زمینهسازی اخلاقی و بها دادن هر چه بیشتر به مسائل فرهنگی ورزش است.